شعر مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها
خانه ی حیدر میان آتشی شعله ور است
این مصیبت، بعد چندی از غم پیغمبر است
مُزد پیغمبر زِ بعد او به اولادش رسید
مُزد تلخی که برای دشمنش شیرین تر است
بین دیوار و در خانه گلش را چیده اند
آن گلی که بر نبی هم مادر و هم دختر است
دست مولا بسته و بازوی زهرا شد کبود
اَندَر آن خانه که از عرش الهی برتر است
آتش و دود و لگد، تا دست به دست هم نهاد
مرتضی یک موقع دیدش روی خاکش کوثر است
از همه نامردتر، مسمار در بود و لگد
چون برابر شد بر آن سینه که سرِّ داور است
نه مقصر فاطمه بود و نه طفل در رحم
این وسط، تقصیر ها بر گردن میخ در است
عاقبت حیدر نشد بابا شود از فاطمه
هم برای فاطمه، هم حیدرش درد آور است
بعد پیکار در و پهلو، میان کوچه ها
تازه نوبت بر غلاف و بازوان مادر است
آنقَدَر زد با غلاف و تازیانه بی حیا
گوئیا کشتش گلی را که عزیز حیدر است
پیش چشم کودکانش زد مغیره با غلاف
آن طرف با تازیانه ضرب قنفذ بدتر است
«ملتمس» باید بگویی از دل خون علی
چونکه یاس ارغوانش در کنارش پرپر است
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
https://eitaa.com/Maddahankhomein
کربلایی حسین عینی فردتوی خونه مادر افتاده.mp3
زمان:
حجم:
6.13M
شور مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها
وای مادرم وای مادرم...
توی خونه، مادر افتاده
روی او هم، یک در افتاده
یاس پرپر، پرپر افتاده
دستِ بسته، حیدرافتاده
وای مادرم وای مادرم...
بین آتش، چادر او سوخت
تازیانه، خورد و بازو سوخت
خم شد آخر، تاکه پهلو سوخت
با یه سیلی، چشم و اَبرو سوخت
وای مادرم وای مادرم...
چی به روز، پیکرش آمد
پشت در با، باورش آمد
در دفاع از، حیدرش آمد
چه بلایی، بر سرش آمد
وای مادرم وای مادرم...
پیش چشمِ، شوهرش میزد
دومی با، نوکرش میزد
تازیانه، بر پرش میزد
او شرر بر، پیکرش میزد
وای مادرم وای مادرم...
سینهی او، تاکه خونی شد
محسن او، آسمونی شد
صورت او، ارغوونی شد
چادر او، لاله گونی شد
وای مادرم وای مادرم...
حیدرش را، اَشقیا بردند
سوی مسجد، قبله را بردند
پیش چشمِ، بچه ها بردند
بی عمامه، بی عبا بردند
وای مادرم وای مادرم...
از تن او، یک سری مانده
بر سر او، معجری مانده
مات و مبهوت، دختری مانده
فاطمه و..، لشکری مانده
وای مادرم وای مادرم...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
@Maddahankhomein
شعر مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها
ای گل باغ علی، یاسمنت را کشتند
عده ای رذل، عقیق یمنت را کشتند
از زمانی که به کوچه، به تو سیلی زده اند
غصه و ماتم و غمها حسنت را کشتند
بعد از آنی که تو را کُشته و حاشا کردند
مرتضی همسر خیبر شکنت را کشتند
اینچنین شد که پس از روز دوشنبه فرمود:
آری آن روز گل بی کفنت را کشتند..
قاتلان پسرت بغض تو را داشته اند،
با لگد چون مَه خونین دهنت را کشتند
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
@Maddahankhomein
شعر مرثیه حضرت زهرا سلام الله علیها
دست من بسته شد و بال و پر تو میسوخت
تازیانه زدن و... دست و سر تو میسوخت
چشم من خیره به سوی تو شد و می دیدم
سیلی آن خصم زد و چشم تر تو میسوخت
من روی خاک و تو اُفتاده به روی خاکی
بر روی خاک تمام ثمر تو میسوخت
پشت در بودی و در شعلهور از آتش بود..
در که میسوخت همه دور و بر تو میسوخت
جگرم سوخت، دلم سوخت، زنِ من میسوخت
درد خود را به که گویم...، جگر تو میسوخت
حسنت دید که بر روی تو سیلی زده اند،
زینبت دید که آنجا پسر تو میسوخت
شد حسین تو پریشان زِ غلاف قنفذ
ضربه ای زد که جهان در نظر تو میسوخت
لعنت حق به کسی که لگدش کاری شد
بعد از آن سینه و دست و کمر تو میسوخت
شرر انداخت چنان بر دل تو دست عدو..
تا دم مرگ دل پر شرر تو میسوخت
«ملتمس» هست دعایش، که بجایت زهرا
کاش آنجا عدوی بی خبر تو میسوخت
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
@Maddahankhomein
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
مادرم پشت در افتاد به دادم برسید
پشت در با پسر افتاد به دادم برسید
ضربه آنقدر به پهلوی گلش کاری بود
که زشاخه ثمر افتاد به دادم برسید
در زجا کنده شد افتاد به روی مادر
جان او در خطر افتاد به دادم برسید
مادرش نیست به داد دل دختر برسد
فضه در دردسر افتاد به دادم برسید
با همان حال به دنبال علی رفت ولی
چند قدم پیشتر افتاد به دادم برسید
هر چه کردند نمی کرد رها حیدر را
کار با ده نفر افتاد به دادم برسید
یک نفر نیست بگیرد غلاف از قنفذ
ضربه اش کارگر افتاد به دادم برسید
آنقدر در وسط کوچه زدند زهرا را
مثل یک محتضر افتاد به دادم برسید
مردم شهرمدینه چقدر نامردید
دخت خیرالبشر افتاد به دادم برسید
#عبدالحسین
@Maddahankhomein
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
در کوچه چه محشر شده سادات ببخشند
اینگونه مقدّر شده سادات ببخشند
این روضۀ ناموسی و این قصۀ کوچه
تکرار مکرر شده سادات ببخشند
دیوار که تقصیر ندارد به گمانم
هر چه شده از در شده سادات ببخشند
مادر که زمین خورده و بابا که شکسته
ششماهه که پرپر شده سادات ببخشند
مظلومۀ دنیاست ولی قاتل زهرا
مظلومیِ حیدر شده سادات ببخشند
دل سوخت ازین غصه که بین همه تقسیم
ارثیّۀ مادر شده سادات ببخشند
ارثیّۀ پهلوی لگد خوردهء مادر
سهم علی اکبر شده سادات ببخشند
گهوارهء ششماهۀ زهرا به گمانم
وقف علی اصغر شده سادات ببخشند
سهمیّۀ رخسار کبودش به خرابه
تقدیم به دختر شده سادات ببخشند
البتّه رسیده است به او ارث ، اضافه
چشمی که مکدر شده شده سادات ببخشند
ظلمی که به زهرا شده ، تکرار به نوعی
با زینب مضطر شده سادات ببخشند
در شام خدا داند و زینب که به نیزه
با سنگ چه با سر شده سادات ببخشند
#مهدی_مقیمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
بالفرض که چشمان بشر بسته بماند
این قصه بنا نیست که سر بسته بماند
باید همه خلق بدانند که تا حشر
داغیست که بر روی جگر بسته بماند
در کوچه اگر راه ببندند به مادر
خوب است که چشمان پسر بسته بماند
باز است در خانه مولای من اما
بر روی ابوبکر و عمر بسته بماند
با ضرب لگد باز شود هر دری اما
یا رب تو مدد کن که مگر بسته بماند
در باز شد و مادر ما بچه اش افتاد
در سوخت نشد مثل سپر بسته بماند
ای فضه بیا تا که نبینند خلایق
ای فضه بیا تا که نظر بسته بماند
بی هوش که شد فاطمه بردند علی را
خاموش که شد فاطمه بردند علی را
#سید_محمد_حسین_حسینی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
نقشه ی قتل علی بعد از نبی تنظیم شد
با جسارت های قنفذ این سند ترسیم شد
محسنیه شد میان شیعه،در این روزها؛
از مقام روح و از تأثیر آن تکریم شد
با حضور میخ در زهرا برای محسنش
پشت در صاحب عزای مجلس ترحیم شد
بابت اینکه ولی شد در حقیقت،پشت در؛
هدیه ی زهرا به مولا زودتر تقدیم شد
یک نفر پشت در و آن یک میان کوچه ها
فرق محسن با حسن از این جهت یک میم شد
حال مادر در میان بسترش بدتر شد و
زخم های در به لطف فاطمه ترمیم شد
غیر از اینکه قبر زهرا گشت پنهان از همه
روز قتل محسنش هم حسرت تقویم شد
اینکه زهرا با ولایت ماند با اهدای جان
نکته ی برجسته ی تربیت و تعلیم شد
#مهدی_رحیمی_زمستان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_محسن_ابن_علی_ع
گرچه به ظاهر از امامت یک پسر کشتند
یک سوم سادات را در پشت در کشتند
هم که پدر را پیش چشمان پسر بردند
هم که پسر را پیش چشمان پدر کشتند
هم عاطفی هم منطقی با کشتن یک طفل
کشتند اگر که شیعه را از هر نظر کشتند
گفتند آخر پایشان وا شد به بیت وحی
عمری فحول شیعه را با این خبر کشتند
بی فهم ها، بی رحم ها در خانه محسن را...
یعنی که در گلدان گلی را با تبر کشتند
یعنی سرِ شب که نه شمعی بود و نه گل...نه؛
نامردها پروانه را وقت سحر کشتند
در پشت در امروز اگر، یعنی علی را هم
از روبرو...نه، عاقبت از پشت سر کشتند
#مهدی_رحیمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
روح از جسم نبی پرواز کرد
تازه غمهای علی سر باز کرد
کینههای خفته، طغیانگر شدند
شعلهها پیدا ز خاکستر شدند
فتنه، انصار و مهاجر را گرفت
فتنهگر جای مشاور را گرفت
"سامری" زد شعله بر ارکان دین
شد وزیر مصطفی خانهنشین
حرمت صدیقهی أطهر شکست
دست او و قلب پیغمبر شکست
بیت امید نبی آتش گرفت
حرمت "اُمّ اَبي" آتش گرفت
شد در آن غوغای دود و همهمه
بیت حیدر، قتلگاه فاطمه
بی خبر مسمار آمد شعلهور
فضه میداند چه شد در پشت در
غنچه پرپر شد، گل یاسین شکست
داغ محسن بر دل زهرا نشست
فاطمه در پشت در بی هوش شد
جلوهی عمر علی خاموش شد
✍ #سیدروح_الله_موید
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#السلام_علیک_یا_فاطمة_الزهرا
عرض تسلیت به محضر حضرت صاحب الزمان سلام الله علیه
به مناسبت ایام شهادت حضرت محسن ابن علی علیه السلام
و ایام تاریک هجوم به بیت وحی
خطبه ی فاطمه را گوش کسی نشنیده ست
چند روزی ست که این شهر عوض گردیده ست
به کجا می رود اسلام سقیفه که چنین
از دل شهر نبی لات و هبل جوشیده است
نور این خانه ی خورشید الا شب زدگان
پشت هر پنجره ی شهر شما تابیده ست
یادتان نیست نبی را که "فِداها" می گفت
دست صدیقه ی خود را چقدر بوسیده است؟
پای محراب عبادت، پدرش فخر بشر
از شب قدریِ زهرا به خودش بالیده ست
روزی هر چه فقیر است و یتیم است و اسیر
هر چه از باغ فدک سهم علی گردیده ست
این صدای نفس فاطمه باشد مردم
آنکه در عرش، خدا فاطمه اش نامیده است
بال جبریل در این خانه به معراج رسید
بال فطرس درِ این خانه ز نو روییده است
بگذارید که سلمان بدهد شرحش را
چرخ دستاس در این خانه چه سان چرخیده است
از غدیر آمده گان دست علی می بندید؟
آنکه حق لفظ یدالله به او بخشیده ست
جعفر و حمزه کجایید که حیدر تنهاست
جنگ احزاب شده پای همه لغزیده ست
چارچوب درِ این خانه ی هیزم باران
لاجرم سوختن انسیه ای را دیده ست...
که تمامی احادیث نوشتند به خون
کشته ی جرم علی دوستی اش گردیده ست
خبر این بود که ارباب مقاتل گفتند
صورت حضرت انسیه به خون غلتیده ست
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_العن_الجبت_والطاغوت
#اثر_استاد #حسن_کردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein