eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
428 ویدیو
239 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
ای قلمِ راز، بِربِ الحسن نامه کن آغاز، بِربِ الحسن قلقله انداز، بِربِ الحسن ثبت کن اعجاز، بِربِ الحسن از یمِ طاها بنویس ای قلم از دُرِ زهرا بنویس ای قلم فاش کن ایدل که قیامت رسید صاحب دریای کرامت رسید حجتِ حق، نورِ زعامت رسید کوثرِ زهرای امامت رسید سبطِ کبیر، آیتِ اکبر حسن جانِ علی، شبهِ پیمبر حسن آینه‌ی جان علی مجتبی ماه درخشان علی مجتبی زینت دامان علی مجتبی عشق محبان علی مجتبی سِرّ خدا، سَرور ما آمده شکر که تاج سر ما آمده فطرت ما با نفَسَش آشناست طاعتِ تکوینیِ اَمرش بجاست تا که حسن بر همه فرمانرواست راه نجات بشر از مجتباست حب حسن تا به ابد دین ما پیروی از او رهِ آئین ما حای حسن، حافظ دین خدا سین حسن، سِرّ همه هَل اَتا نون حسن، نور همه اولیا حُسن حسن، برتری از انبیا یوسف زهراست حسن جان ما شافع فرداست حسن جان ما ای همه‌ی علتِ مِنّا شدن حاکمِ من، سَرور و سلطان‌ من عبد خدا، اُسوی هر مرد و زن ذوالکرم و ذوالنِعم و ذوالمِنَن هر که شود مستِ خدا، مستِ توست دست کریمانۀ حق، دست توست صاحب آفاق تویی یاحسن باعث اِنفاق تویی یاحسن رازقِ اَرزاق تویی یاحسن آخرِ اخلاق تویی یاحسن کیست فرآورده‌ی خُلقِ عظیم غیرِ تو ای یوسفِ آل کریم ای همه‌ی علتِ دین داشتن با تو به توحید یقین داشتن بی تو کجا دینِ مبین داشتن بلکه شیاطین به کمین داشتن ای به همه خَلق ولی، الدخیل سبطِ نبی، یَابنَ علی، الدخیل ای همه عمرت، سر و سامانِ وحی وی ز ازل، ناشرِ قرآنِ وحی تا به ابد، بر سرِ پیمانِ وحی لعلِ لبت، ساغرِ جوشانِ وحی فعلِ تو و قولِ تو در هر زمان وحیِ خدا را به یقین ترجمان زانکه تَوَلّای تو از داور است طاعتِ تو طاعتِ پیغمبر است پیروی اَت، پیروی از حیدر است مَردِ رهَت، هر که ترا یاور است ما که دَم از یاریِ تو می‌زنیم باده‌ی غمخواریِ تو می‌زنیم سیره‌ی تو اُسوه و الگوی ماست یاریِ افتاده ز پا، خوی ماست هر که در این قافله رهپوی ماست از قِبَلِ توست ثناگوی ماست تا که تویی سید و مولا حسن پرچم یارانِ تو بالا حسن صلحِ تو پیوسته فراروی ما جنگِ تو نیز آیتِ ما، خوی ما رزمِ تو شد قوّتِ بازوی ما حمله‌ی صِفّینِ تو الگوی ما گر شترِ سرخِ جمل پِی کنی شیرِ جمل! راهِ علی طی کنی یاحسن ای فاتحِ ایرانِ ما تحفۀ تسخیرِ تو، ایمانِ ما ما حسنی ها و رگ و جانِ ما نذرِ تو و عترت و قرآنِ ما اَمرِ تو هر جا که رود با توئیم جنگ شود، صلح شود، با توئیم رهبر ما، یارِ خراسانی است کشور ما روضه‌ی رضوانی است خِطّه ی سلمان و سلیمانی است حیدری و همت و مَهقانی است کشته‌ی میلادِ تو میلاد ها پیرورِ مقدادِ تو مقداد ها تا که به فرمانِ شما می‌رویم راهِ امام و شهدا می‌رویم گر ز بقیع کرب و بلا می‌رویم از حرمِ پاکِ رضا می‌رویم مقصدِ ما، قدسِ شریف است و بس راهِ یمن، سوی قطیف است و بس راه تو امروز، به دین نصرت است نصرتِ دین، در گِروِ عزت است عزتِ ما در گِروِ غیرت است غیرتِ ما در گِروِ عفت است هست پیامِ علیِ انقلاب راه امام است ز حفظ حجاب استاد محمودژولیده https://eitaa.com/Maddahankhomein
ریزی چو جرعه جرعه کرَم از سبوی خویش هر بار می کشی دل ما را به سوی خویش از بس نبی کشیده در آغوشِ خود، تو را هر لحظه مست میکنی ای گل ز بوی خویش کوچه به کوچه رهگذران در پی تو نه پشت سرِ حسن، همه در جستجوی خویش محراب هم ندیده شبیهت بایستد از شام تا به صبح کسی روبروی خویش حیوان گرسنه مانده، خدا نیز مانده است این مرد می زند همه جا از گلوی خویش شرم از شفاعت تو، عذابِ محبت است محشر برای من مزن از آبروی خویش از برکت کرامت دریایی تو بود قاسم چو موج ریخت به پای عموی خویش محمد رضا طالبی https://eitaa.com/Maddahankhomein
سرود عرض ارادت به محضر امام کریم به نام خداوندِگار حسن دوباره شدم بی قرار حسن به حکم ولایش همی از ازل به سر دارم از سایه سار حسن فدایش که از دست او می رسد به ما رحمت بی شمار حسن سلام و درودِ پیمبر بُوَد به هر روز و هر شب نثار حسن فدای جمال و کمالش دلم سرم هم فدای وقار حسن الهی که ایل و تبارم شوند به قربان ایل و تبار حسن منم عبد آن افتخار جمل منم عاشقِ کارزار حسن همه عُمر من نذر فرزند او بُوَد قاسم آئینه دار حسن اَلا لعنت حق بر آن فتنه گر که شد دشمنِ نابِکار حسن همه آرزوی گدایانش است بقیعی که باشد مزار حسن خدایا مدد کن به روزِ فرج مدینه شود لاله زار حسن شدم«ملتمس»بر دو دست کریم منم شاعر و عبد و یار حسن https://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح قلم میزنم در ثنایت حسن به امید لطف و عطایت حسن چه فخری بِه از این که از کودکی غلامی نمودم برایت حسن همه هستی ام را دهم در رهت پدر مادر من فدایت حسن الهی بریزم در ایامِ عمر همه هستی ام را به پایت حسن تویی معنیِ جود و احسان و فضل کرامت نخی از عبایت حسن کرم کن به حقِ علی ای کریم ز کویت نکن رد گدایت حسن گره از امورات من باز کن به یک گوشه چشم و دعایت حسن (یونس) https://eitaa.com/Maddahankhomein
نام تو را تاج کریمان می‌نویسم با خط زر در عرش رحمان می‌نویسم از تو سخن گفتن اگر چه کار من نیست مدح تو را در حد امکان می‌نویسم آنگونه که زهرا تو را می‌خواند من هم بعد از حسن هر بار یک جان می‌نویسم وقتی خدا شأن تو را معلوم کرده من هم به توصیف تو قرآن می‌نویسم اللهُ یَهدی مَن یَشا، با حُسنِ خلقت پس مرد شامی را مسلمان می‌نویسم باید به راه روشن تو اقتدا کرد یعنی تو را خورشید ایمان می‌نویسم آنقدر زیبایی که تمثالی نداری زیبایی‌ات را وجه یزدان می‌نویسم یک روز می‌آید که با حُسنِ جمالت یک مثنوی نه بلکه دیوان می‌نویسم شهر مدینه روزی از دست تو خورده است بر سفره‌ات یک شهر مهمان می‌نویسم جنگ جمل در حیرت از جان‌بازیِ توست جنگ جمل را جنگ حیران می‌نویسم تیغ دو دم هر چند دست مرتضی بود اینجا تو را شمشیر بُرآن می‌نویسم هیهات‌من‌الذله با صلحت شد آغاز کرببلا را خط پایان می‌نویسم وصف کریم آل طاها بودنت را شیواتر از تصویر باران می‌نویسم دست کریم فاطمه از برکت توست این سفره‌هامان را پر از نان می‌نویسم وقتی تصور می‌کنم شش گوشه‌ات را از گنبد و از صحن و ایوان می‌نویسم معماری صحن و سرایت را به دستِ معمارهای قوم سلمان می‌نویسم بر طاق سقاخانه‌ات با اشک دیده از غربت ساقیِ عطشان می‌نویسم آقا اگر اذنم دهی حالا برایت این سطر را با چشم گریان می‌نویسم جانم فدای آن ضریحی که شکستن کربلایی رضا باقریان http://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح دلبری آمد و ناز قدمش دل، دل شد آمد، انگار که قرآن به علی نازل شد علی و احمد زهرا، _کرم و رحمت و نور_ جمع بودند و حسن گرمی آن محفل شد رحمت عامه ی حق منتظر واسطه بود که حسن آمد و ماه رمضان کامل شد سفره ای داشت که دنبال گداها می گشت آنچنانی که در آن شهر گدا کاهل شد و به اطعام فقیران جهان بیرون زد هر گدایی به کرمخانه ی او داخل شد ++++ نیزه در دست که افتاد که در جنگ جمل شتر کینه ای از خون خودش در گل شد ناکثین صوت انا بن العلی اش را دیدند و خیالات انالحقی شان باطل شد سحرم دولت بیدار به بالین آمد، که غزل گفتن از او با من ناقابل شد.. Https://eitaa.com/Maddahankhomein
خدا به حیدر و زهرا چه گوهری داده به آسمانِ ولایت چه اختری داده به خاندانِ رسالت چه دلبری داده به کامِ شیعه چه قندِ مکرری داده ندا رسیده بیایید سائلان از راه که جلوه کرده به عالم کریم آل الله ملائکه همه مشغولِ طوفِ قامت او کریم ها همه مبهوت از کرامتِ او زبانزد است میان همه شهامتِ او جمل نشانه ی خوبی است از قیامتِ او شتر سوارِ جمل را به خاک میمالد به او امیرِ دوعالم عجیب میبالد برای رفعِ نیازِ همه شتاب کند به این پسر به خدا فخر ، بوتراب کند به نام مادرش او را کسی خطاب کند دعاش را به خدا زود مستجاب کند به عشق فاطمه مشغولِ ذره پروری است عجیب این قدمِ نو رسیده مادری است ! رسیده او که پناهِ فقیر ها باشد امیدِ آخرِ جمعِ اسیر ها باشد و بارشی به دلِ ما کویر ها باشد که شاه راهِ تمامِ مسیر ها باشد به جز درِ کرمش هیچ در نباید زد (به سینه احدی دستِ رد نخواهد زد) به سر رسید شب ما و میدمد خورشید شبیه نور به شامِ سیاه ما تابید خدا کند که شود حب او به دل تشدید ‌کنار اوست که ما میرسیم بر توحید (دلِ رمیده ی ما را انیس و مونس شد) هزار شکر که حُبَّش نصیبِ (یونس) شد ! ✍ (یونس) Https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم‌الله الرحمن الرحیم امام زمان عج در سحر ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع) چه مبارک سحری بوی خدا می آید بوی عطر از نفس باد صبا می آید جانب خاک نشینان رسد آن عرش نشین یارب آن یار کجا بود و کجا می آید به جگر سوختگان غم او باید گفت مژده ای تشنه لبان آب بقا می آید او طبیب است بیا با دل مجروح امشب بر جراحات تن خسته دوا می آید شب گذر می کند و صبح گواهی بدهد آخر آن یار سفر کرده ی ما می آید چشمتان روشن اگر چشم به راهید هنوز یوسف آل علی نزد شما می آید منتظر باش تو ای سائل درمانده ی عشق شاه اقلیم کرم سوی گدا می آید نیمه ی ماه صیام آمده ماهی کامل که ز رخساره ی او نور و ضیا می آید ای که محتاج ترینی به در خانه ی دوست آن کریمی که کند لطف و عطا می آید زاده ی کعبه علی آمده لبخند زنان چون که بر گلشن چشماش صفا می آید روزه را مُهر قبولی بزند این مولود آن که بر عشق دهد قدر و بها می آید تا که روشن بشود بار دگر خانه ی مِهر اوّلین آینه ی بیت ولا می آید مجتبی زاده ی آزاده ی زهرای بتول آن که بر عشق دهد شور و نوا می آید می رسد آن مه روشنگر شب های امید بر لب اهل دعا حمد و ثنا می آید تا خورَد دانه ز دستان کریمش امشب بر زمین بال زنان مرغ هوا می آید این حَسَن مظهر حُسْن است ببین ای دیده که بر این آینه ، آیینه سرا می آید یوسف مصر وجود است عزیز زهرا چون به بازار ملاحت ز وفا می آید از قدومش بخدا جُرم و خطا می بخشند باعث بخشش هر جُرم و خطا می آید "یاسر" از پنجره ی عشق افق را بنگر ماه روشنگر حق جلوه نما می آید محمود تاری «یاسر» Https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌پیوسته_میلاد امام حسن علیه السلام صف ببندید سائلانِ کریم همه هستیم میهمانِ کریم فاطمه می‌نهد سرِ سفره نمکِ مرتضی و نانِ کریم شکرُلِلَّه که از اَزل گِره خورد رشته‌یِ دل به گیسوانِ کریم سربلندیم چون که خَم نشده سرِ ما جُز در آستانِ کریم وقتِ توبه صدا زدیم خدا بُگذَر از بنده‌ات به جانِ کریم به وصیِّ به حقِّ شاهِ نجف به کریمِ حرم کریم اَلعفو اِی خدایِ کریم نیمه‌یِ ماه تو مُقدَّر نموده‌ای از راه ... برسد ماهِ خانه‌ی مولا یوسفِ فاطمه سلام‌ُاللّه جانِ شیرینِ حضرتِ خاتم جانشینِ به حقِّ صولتِ شاه پسرِ مرتضی که سرداری‌ست خیبراَفکن فقط به نازِ نگاه قوّتِ ذوالفقارِ مولا را دارد این چشم قبلِ گفتنِ آه.... کوه را مثلِ کاه می کَنَد و ... ضربه‌اش پایِ فتنه می‌زند و ... می‌زند دَم به دَم دَم از حیدر شد علمدارِ دینِ پیغمبر جملِ فتنه‌ها زمین‌گیر و .... اَلفرار است نعره‌یِ لشکر زاده‌یِ شیر می‌زند شمشیر با هر اَللّه‌ُاکبری صد سَر.... می‌کند پیکرِ خودش را گُم چون پسر را دعا کند مادر.... آسمان می‌شود به فرمانش جان‌نثارش شوند شمس ُو قمر ماه و خورشید بی‌قرارش بود کربلا هم در اختیارش بود تو اِمامِ امامِ عبّاسی ضربِ احساسِ سینه‌یِ یاسی پسر پادشاهِ لو کَشَفی مردِ میدانی اَشجعُ‌النّاسی روزِ محشر شبیهِ بابایت سنگِ میزان و مترِ مقیاسی پیشِ ما سائلان تو واٰ کردی سُفره‌یِ لطف با چه وَسواسی روضه‌خوانِ کریم خواهم شد پایِ پرچم به یاد «آقاسی» (این اسیرِ بندِ قاف و شین و عین گاه می‌گوید حسن گاهی حسین) ای غریبی که غربت از تو سرود پادشاهِ کریم راهِ سجود یاد داری که کوچه را بستند رویِ گلبرگِ یاس ردِّ چه بود بر رویِ گونه جایِ پنجه‌یِ گرگ بر روی چادر است خاک و دود تکّه‌ای گوشواره خواهد شد سندِ فتنه‌یِ نفاق و یهود رازِ خود را به گور خواهی بُرد مَرهمِ زخمهایتان موعود اِی دعایِ مُدامِ من برگرد ای تقاصِ غمِ حسن برگرد http://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم رسم اهل کرم صبا که عطر به نام بهار می‌بخشد صفا به آینه‌ی روزگار می‌بخشد بهار می‌رسد و نشئه‌ی هوای خوشی به جان خسته‌ی باغ خمار می‌بخشد به دانه‌دانه‌ی بی‌آب، آب می‌ریزد به شاخه‌شاخه‌ی بی‌بار، بار می‌بخشد عبای خون به تن دشت لاله پوشانده قبای سبز به قد چنار می‌بخشد طرواتی به لب غنچه‌ها می‌افشاند حلاوتی به صدای هَزار می‌بخشد به خشک‌سالی لب‌ها شکوفه‌ی لبخند به بی‌قراری دل‌ها قرار می‌بخشد اگر‌چه باد صبا هر بهار را به زمین هزار صورت و نقش و نگار می‌بخشد ولی بهار و صبایش فدای مردی که تمام زندگی‌اش را سه‌بار می‌بخشد همان که با ادب و با‌وقار می‌بخشد فقط به خاطر پرودگار می‌بخشد کریم فکر حساب‌و‌کتاب بخشش نیست به رسم اهل کرم بی‌شمار می‌بخشد به اسم و رسم توجه نمی‌کند هرگز به آشنا و غریب دیار می‌بخشد برای اینکه شود حفظ آبروی گدا بدون منت و بی‌ننگ و عار می‌بخشد مقابل بدی و طعنه پاسخش خنده است سکوت کرده و آیینه‌وار می‌بخشد برای گفتن یک‌بیت ساده یک ممدوح کجا به دشمن خود سی‌هزار می.بخشد؟ به این دلیل غلام حسن خودش آقاست که گل همیشه به خار اعتبار می‌بخشد ازآن که عادتش احسان، سجیّه‌اش کرم است عجیب نیست که بی‌اختیار می‌بخشد چرا که او پسر ارشد همان مردی‌ست که در مدینه به سائل انار می‌بخشد چرا که او پسر ارشد همان مردی‌ست که بین معرکه‌ی کارزار می‌بخشد که بین معرکه‌ی کارزار از سر لطف به دشمن سر خود ذوالفقار می‌بخشد بجز علی که به هنگام جنگ بخشیده‌ست کدام شیر به وقت شکار می‌بخشد؟ همیشه موقع بخشش که می‌شود این مرد به رسم فاطمه اول به "جار" می‌بخشد برادرش هم از او ارث برده بخشش را اگر به راه خدا شیرخوار می‌بخشد نمی‌دهم به دوعالم غلامی او را گرفتم اینکه به من اختیار می‌بخشد https://eitaa.com/Maddahankhomein
نا امیدی نبود نزد گدایان حسن دست ما را برسانید به دامان حسن نشنیده است کسی خواهش روزی از ما می رسد روزی ما صبح و شب از خوان حسن حاجتم نیست در این شهر به احسان کسی عادتم داده خداوند به احسان حسن نشکند گوشه ای از نان کسی را همه عمر آنکه یک روز نمک گیر شد از نان حسن بنویسید جذامی زمین خورده نشست سر یک سفره کنار لب خندان حسن حُسن رفتار چنان داشت که از رحمت او مرد شامی شده یکباره غزل خوان حسن حرف او را نخریدند سپاهش غم نیست آمده خیل ملک گوش به فرمان حسن سفرایش همه رفتند و یکی بازنگشتت در عوض این همه نوکر همه قربان حسن و بدانند همه کوفه صفت های زمان که فروشی نبود عشق محبان حسن می رسد صبح ظهوری که بنا خواهد شد مثل ایوان نجف گنبد و ایوان حسن https://eitaa.com/Maddahankhomein
حُسن بی انتها فقط حسن است بی نهایت عطا فقط حسن است آبشار همیشه سر‌شار از لطف و جود و سخا فقط حسن است جای دیگر نمی روم هرگز دستگیر گدا فقط حسن است در هیاهوی این جهان غریب با غمم آشنا فقط حسن است دست بی منتی که می گردد پیِ هر بی نوا فقط حسن است با جذامی گوشه گیر شهر آنکه شد هم غذا فقط حسن است حسرت زر شدن اگر داری نظر کیمیا فقط حسن است آنکه دنبال دوستان خودش هست روز جزا فقط حسن است صاحب روح و جان عاشق من از همان ابتدا فقط حسن است آنکه مانند دست های پدر شده دست خدا فقط حسن است https://eitaa.com/Maddahankhomein