eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
680 ویدیو
357 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوحه زمینه فاطمیه ______ تو داری میری/ سرخ دل بی تاب من فاطمه تو داری میری/ سرخ برات چشم حسن فاطمه تو داری میری/ میباره چشمام تا که میبینمت تو داری میری/ سرخ بازم روی کفن فاطمه نگاهی کن به موهای سفیدم تو میری، میره همه امیدم (٢) پاشو برای علی درو وا کن ببین که از راه به خونه رسیدم مادر سادات نرو نرو نرو نرو _________ تو داری میری /اما هنوز رو بسترت خونیه تو داری میری/ ای وای من زیر سرت خونیه تو داری میری/ دارم میمیرم تا که میبینمت تو داری میری/ اما هنوز این پیکرت خونیه دارم می بینم که میسوزی تو تب یه کاری کن که بمونی یه امشب(٢) الهی زهرا بهتر بشه حالت بمون کنارم تو رو جون زینب مادر سادات نرو نرو نرو نرو ________ تو داری میری/ بعد تو سهمم  میشه هی اشک و آه تو داری میری/ سخته برام بی تو همه لحظه ها تو داری میری/ یادت که هست کردی سفارش بهم تو داری میری/ یادت بمونه وعدمون قتلگاه تو رو قسم به نفسای آخر تورو به این التماسای حیدر(٢) بمون عزیزم به اشک حسینت بمون عزیزم نرو نرو مادر مادر سادات نرو نرو نرو نرو ____ شعر ونغمه : مجتبی نامور ____ https://eitaa.com/Maddahankhomein
راز منه قصه ی پر محنه.mp3
زمان: حجم: 2.14M
راز منه قصه ی پر محنه کوچه ای که قتلگاه حسنه قدم قدم توو کوچه قدم زدم دله خوش با مادرم می اومدم دیدم یهو یه نفر اومد جلو نشنید هرچی میگفتمش برو مردک پست دله زارم و شکست توو کوچه وقتی که راهمون بست نظاره کرد تا به ما اشاره کرد برگه ی فدک رو پاره پاره کرد اون بی حیا توی کوچه بی هوا سیلی زد به مادر از روی جفا شدم غمین تا دیدم زار و حزین مادرم با صورت افتاد رو زمین روی خاکا مادرم میزد صدا پسرم بیا کجایی مجتبی آی مادرم وای و صد وای مادرم تو کوچه شدم عصای مادرم کجا میرفت که خمیده را میرفت راه خونه مون و اشتبا میرفت 💠💠💠💠 https://eitaa.com/Maddahankhomein
@nohe_sonati79350_1400925150601_1851058.mp3
زمان: حجم: 1.95M
▪️زمزمه و نوحه ایام فاطمیه جان دادی و من غرق غم و غربت و آهم۲ چشمت بگشا بار دگر کن تو نگاهم ۲ حیدر غریب است، حیدر غریب است، حیدر غریب است۲ زهرای عزیزم، زهرای عزیزم، زهرای عزیزم... تنها شده ام، ای همه‌ی پشت وپناهم با رفتن تو لشگر غم گشته سپاهم من بی تو چسازم، من بی تو چسازم، من بی تو چسازم زهرای عزیزم... من مانده ام و یاد تو و چار یتیمت آید به مشام همه در خانه شمیمت انسیه ی حورا، انسیه ی حورا، انسیه ی حورا زهرای عزیزم... شد قسمت تو فاطمه تشییع شبانه هستم بسر خاک تو مظلوم زمانه مخفیست مزارت، مخفیست مزارت، مخفیست مزارت زهرای عزیزم... گویم چه در پاسخ پیغمبرم ای جان بودی تو امانت زپدر در برم ای جان ای ام ابیها، ای ام ابیها، ای ام ابیها زهرای عزیزم... ✍اسماعیل تقوایی https://eitaa.com/Maddahankhomein
رباعی صلواتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر فاطمه دخترِ پیمبر صلوات بر شافعهٔ صحنهٔ محشر صلوات بر سَیِّدةَ النِساء و بر کُفو علی بر همسر با وفای حیدر صلوات 🌸🌸🌸ا🌸🌸🌸 مناجات با خدا مدح شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها یا رب تو نما قسمت ما کوی مدینه ما هم برویم منزل مینوی مدینه گلزارِ نبوت و امامت بُوَد آنجا آن باغ ولا تربت گلبوی مدینه هر روز نبی بر درِ آن خانه سلامی می داد بر آن سیده بانوی مدینه من عاجز از آنم که کنم مدح و ثنایی از ام ابی ، فاطمه الگوی مدینه با اینکه بر او ظلم فراوان شده اما در روز و شبش بوده دعا گوی مدینه فرمود نبی اجر رسالت که نخواهم جویید تَمَسُّک ز دو رهپوی مدینه قران بُوَد و عترتِ من این دو امانت بر اهلِ وِلا ضامن و دلجوی مدینه بر فاطمه از بعد نبی جور و جفا شد از دشمن پر کینه و بد خوی مدینه آتش زدن بیتِ وِلا فاجعه ای بود شد بستری آن مادرِ خوشخوی مدینه از بستر بیماری خود پا نشد آخر زهرای جوان همسر حق گوی مدینه کی بود روا یوسفی ،این ظلم و ستمها بر فاطمه بر ، آن گلِ مینوی مدینه یا رب برسان منتقمِ خون شهیده فریاد رسِ عالم و مَه روی مدینه ✍️ https://eitaa.com/Maddahankhomein
زمینه نوجوان؛ پناه من.mp3
زمان: حجم: 1.05M
🔹پناه من🔹 یا زهرا یا زهرا سلام مادر یازده تا امام سایۀ چادرت رو سرم الهی که باشه مستدام ای مادر اشکامو ببین حالا که اینجا اومدم قطره‌ترین قطره منم به سمت دریا اومدم قدم بر می‌دارم با هزار تا امید اینجا میام مادرم تویی تکیه‌گاه من، همیشه پناه من، تویی یاورم «یا فاطمه یا فاطمه» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می‌گیرم درس بندگی از تو همیشه مادرم غم ندارم توی زندگی وقتی تویی سایۀ سرم هر جایی که خوردم زمین پا شدم گفتم یا علی می‌دونم فردا روشنه وقتی که هستم با علی روی مهر تو مادر، حساب می‌کنم تو هر، غم و مشکلی یادم دادی تو غم‌ها، توی اوج ماتم‌ها، بگم یا علی 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein
السلام علیک أيتها الصديقة الشهیدة يافاطمة الزهرا عليهاالسلام یاور یکی ست دشمن بابا چهل نفر دشمن برای حامی تنها چهل نفر احمد کجاست تا که ببیند به حدّ مرگ در کوچه می زنند به زهرا چهل نفر بر مادری که داغ پسر دیده می دهند با ضرب تازیانه تسلّی' چهل نفر گریه کنان حسن به سر وسینه می زند با خنده می کنند تماشا چهل نفر با کینه ی پدر نمک ِ طعنه می زنند بر زخم دل به جای مداوا چهل نفر یک تن غلاف می زند و دیگری لگد بد می زنند بر گل طاها چهل نفر باغیرتی که نیست بگوید چرا زدند در پیش مرد،همسر او را چهل نفر ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
السلام علیک أيتها الصديقة الشهیدة يافاطمة الزهرا عليهاالسلام یاور یکی ست دشمن بابا چهل نفر دشمن برای حامی تنها چهل نفر احمد کجاست تا که ببیند به حدّ مرگ در کوچه می زنند به زهرا چهل نفر بر مادری که داغ پسر دیده می دهند با ضرب تازیانه تسلّی' چهل نفر گریه کنان حسن به سر وسینه می زند با خنده می کنند تماشا چهل نفر با کینه ی پدر نمک ِ طعنه می زنند بر زخم دل به جای مداوا چهل نفر یک تن غلاف می زند و دیگری لگد بد می زنند بر گل طاها چهل نفر باغیرتی که نیست بگوید چرا زدند در پیش مرد،همسر او را چهل نفر ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
✍برای حضرت مادر😢 برای حضرت مادر نوشتن آسان نیست کسی به منزلت او شریف و انسان نیست شکوهمندی ایثار او اهوراییست مرام او مگر از جنس مهر یزدان نیست؟! خدا به حرمت او حرمت جهان دارد طراوتی به جهان بی حضور باران نیست بهشت ؛گشته بهشت ؛ زیر پای مادری اش قدم اگر نزند ؛خاک؛ کوی رضوان نیست لبش پیاله؛ کلامش میِ چهل ساله بنوش آب حیات از لبش کم از «آن» نیست خدا به سجده نشینان عرش می نازد کسی به عزت مادر عزیز جانان نیست اگر که ابر دعایش به آسمان نزند زمین بلرزد از آن که تنِ جهان جان نیست مقام حضرت مادر تجلی عشق است بدون عشق جهان را سری به سامان نیست باما بروز باشید و بروز مداحی .... https://eitaa.com/Maddahankhomein
علیهاالسلام 🔹تقدیر🔹 سال‌ها پیش در این شهر، درختی بودم یادگار کهن از دورۀ سختی بودم هرگز از همهمۀ باد نمی‌لرزیدم سایه‌پرودِ چه اقبال و چه بختی بودم به برومندیِ من بود درختی کم‌تر رشد می‌کردم و می‌شد تنه‌ام محکم‌تر من به آیندۀ خود روشن و خوش‌بین بودم باغ را آینه‌ای سبز به‌ آیین بودم روزها تشنۀ هم‌صحبتیِ با خورشید همه‌شب هم‌نفسِ زهره و پروین بودم ریشه در قلب زمین داشتم و سر به فلک برگ‌هایم گلِ تسبیح به لب، مثل ملَک ...ناگهان پیک خزان آمد و باد سردی باغ شد صحنۀ طوفان بیابان‌گردی در همان حال که احساس خطر می‌کردم، نرم و آهسته ولی با تبر آمد مردی تا به خود آمدم، از ریشه جدا کرد مرا ضربه‌هایش متوجّه به خدا کرد مرا حالتی رفت که صد بار خدایا کردم از خدا عاقبت خیر تمنّا کردم گر چه از زخمِ تبر روی زمین افتادم آسمان‌سِیر شدم، مرتبه پیدا کردم از من سوخته‌دل بال و پری ساخته شد کم‌کم از چوب من، آن‌روز دری ساخته شد تا نگهبان سراپردۀ ماهم کردند، هر چه «در» بود در آن کوچه، نگاهم کردند از همان روز که سیمای علی را دیدم همه‌شب تا به سحر چشم به‌راهم کردند مثل خود تشنۀ سیراب نمی‌دیدم من این سعادت را در خواب نمی‌دیدم من بارها شاهد رُخسار پیمبر بودم مَحرم روز و شبِ ساقی کوثر بودم تا علی پنجه به این حلقۀ در می‌افکند به‌خدا از همهٔ پنجره‌ها سر بودم دست‌های دو جگر‌گوشه که نازم می‌کرد، غرق در زمزمه و راز و نیازم می‌کرد به سرافرازی من نیست دری روی زمین متبرّک شدم از بال و پر روح‌الامین سایۀ وحی و نبوت به سرم بوده مدام به‌خدا عاقبت خیر، همین است همین هر زمانی که روی پاشنه می‌چرخیدم جلوۀ روشنی از نور خدا می‌دیدم از کنار در، اگر فاطمه می‌کرد عبور موج می‌زد به دلم آینه در آینه، نور سبزپوشان فلَک، پشت سرش می‌گفتند «قل هو‌الله احد»، چشم بد از روی تو دور سورۀ کوثری و جلوۀ طاها داری «آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری» دیدم از روزنِ در، جلوۀ احساسش را دست پرآبله و گردش دستاسش را دیده‌ام در چمن سبز ولایت، هرروز عطر اَنفاس بهشتی و گل یاسش را زیر آن سقف گِلین، عرش فرود آمده بود روح، همراه ملائک به درود آمده بود هر گرفتار غمی، ‌حلقه بر این در می‌زد هر که از پای می‌افتاد به من سر می‌زد آیۀ روشن تطهیر در این کوچه، مدام شانه در شانۀ جبریلِ امین پر می‌زد یک طرف شاهد نجوای یتیمان بودم یک طرف محو شکوفایی ایمان بودم من ندانستم از اوّل، که خطر در راه ‌است عمر این دل‌خوشی زودگذر کوتاه ‌است دارد این روز مبارک، شب هجران در پی شب تنهایی ریحان رسول‌الله ‌است مانده بودم که چرا آینه را آه گرفت؟ یا پس از هجرت خورشید، چرا ماه گرفت؟ رفت پیغمبر و دیدم که ورق برگشته مانده از باغ نبوت، گلِ پرپر‌گشته مَهبط وحی جدا گِریَد و، جبریل جدا مسجد و منبر و محراب و حرم، سرگشته هست در آینۀ باغ خزان‌دیده، ملال نیست هنگام اذان، صوت دل‌انگیز بلال همه حیرت‌زده، افروختنم را دیدند دیده بر صحن حرم دوختنم را دیدند بی‌وفایان همه، آن‌روز تماشا کردند از خدا بی‌خبران سوختنم را دیدند سوختم تا مگر از آتش بیداد و حسد، چشم‌زخمی ‌به جگر گوشۀ یاسین نرسد هیچ آتش به جهان این همه جان‌سوز نشد شعله این‌قدر، فراگیر و جهان‌سوز نشد جگرم سوخت، ولی در عجبم از شهری، که دل‌افسرده از این داغ توان‌سوز نشد آه از این شعله که خاموش نگردد هرگز داغ این باغ، فراموش نگردد هرگز سوخت در آتشِ بیداد رگ و ریشه و پوست پشت در این علی است و همۀ هستی اوست یادم از غفلت خویش آمد و با خود گفتم حیف آن روز به نجّار نگفتم، ای دوست: تو که در قامت من صبر و رضا را دیدی، بر سر و سینۀ من میخ چرا کوبیدی؟ همه رفتند و به جا ماند درِ سوخته‌ای دفتری خاطره از آتشِ افروخته‌ای سال‌ها طی شد از آن واقعۀ تلخ و، هنوز هست در کوچه ما چشمِ به در دوخته‌ای تا بگویند در این خانه کسی می‌آید «مژده، ای دل که مسیحا نفسی می‌آید» 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein
تقدیم به اول مدافع ولایت عطر حضورش از جهان دفع بلا می کرد آن مادری که خلقِ عالم را دعا می کرد با سجده های او زمین غرقِ خدا میشد هفت آسمان را در دلِ سجّاده جا می کرد خورشید را با هر نگاهش نور می بخشید افلاک را خاکِ رهش حاجت روا می کرد با هر قنوتش زیر سقفِ خانه ای کوچک عرش خدا را غرقِ ذکر "ربّنا " می کرد در چشم زهرا کعبه حیدر بود از این رو با خانه داریِ علی سعی و صفا می کرد پروانه شد، یک عمر دورِ مقتدایش گشت اینگونه حجّ عمره ی خود را ادا می کرد واژه به واژه از دهانش عشق جاری بود وقتی درون خانه حیدر را صدا می کرد اصلا نفهمیدند قدر آن زنی را که فضّه کنیزش خاک را سنگِ طلا می کرد " الجار ثمّ الدار" را او یاد مردم داد از بس که بر همسایگان خود وفا میکرد در شان او شد آیه های هل اَتی نازل از بس که صبح و شام بی منّت عطا می کرد آثار تسبیحات او سِیرِ الی الله است تسبیح او ارض و سما را جا بجا میکرد با چادرش قوم یهودی را مسلمان کرد رحمت بر آن چادر که ، کارِ انبیا می کرد ای کاش قدری بیشتر مهمانِ دنیا بود ای کاش دنیا با دلِ او خوب تا می کرد پشت در آمد تا امامش در امان باشد پای ولایت بی مهابا جان فدا می کرد اف بر تو دنیا، رو برو شد با چهل نامرد آن زن که از یک مرد نابینا ، حیا می کرد با سینه ی زخمی قیامت کرد در مسجد زخمی نمیشد او اگر ، دیگر چه ها می کرد! هم گریه می کرد از غم تنهاییِ حیدر هم گریه از داغ شهید کربلا می کرد می بافت چون پیراهنِ نور دوعینش را "ای بی کفن" میخواند، یادِ بوریا می کرد https://eitaa.com/Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(بسم رب الفاطمه) یک کوچه از التهاب ، خون می گرید از غـــربت بو تــراب ، خون می گرید وقتــی که غـــلاف می خورَد بر بازو با بغــض علی طناب ، خون می گرید https://eitaa.com/Maddahankhomein