eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
403 ویدیو
236 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
ياس نبوی ای كه انسيّه ای ومهرمُجسّم داری برتراز آدمی و جلوه ی آدم داری كعبه ی عصمتی و قبله ی ايمان و اميد در زلال نگهت چشمه ی زمزم داری عالمه،فاضله وانسيّه الحورایی فخربرهاجرو برساره ومريم داری چشمه ی خيركثيری وسپهرحسنات بارش رحمتی و فيض دمادم داری يازده آينه ازنورتوتابنده شد ند مركزنوری واشراف برعالم داری تاكه دين دست خوش فتنه وكينه نشود درره دين همه جاعزم مصمّم داري هيچ كس چون تونكرده است حمايت زعلی دردل ازغُربت اوحجله ی ماتم داری غاصبان رابه سراشيبی بن بست كشاند ماجرائی كه ازآن كوچه ی پُرغم داری گل ياس نبوی هستی وعمرت چون گل غم بسيار ولی زندگی كم داری سيرتاريخ گواهست كه ای ياس كبود فاطميّه نه همين بوی محّرم داری ای «وفایی»غم مادرچه ملال انگيزاست دربغل ازغم او زا نوی ماتم داری https://eitaa.com/Maddahankhomein
کوه مصیبات آتش افتاده به جان همه اما چه شده؟ همه جمعند در خانه ی مولا چه شده؟ آسمان ناله زدو گفت درآن جا چه شده؟ فاطمه پشت افتاده خدایا چه شده؟ دودی از آتش آن در به سماوات رسید گل یاس نبوی را چه جراحات رسید به فلک ناله ای از مادر سادات رسید که خبر داشت که درعالم بالا چه شده؟ آسمان دید که برعرش طنین افتاده شعله بربال وپر روح الامین افتاده غنچه پرپر شده وگل به زمین افتاده وای فضه توبگو پهلوی زهرا چه شده؟ فضه میگفت که از چشم گهربار بپرس من نگویم چه شده از درودیوار بپرس فاطمه روی زمین است زمسمار بپرس آه مسمار درخانه دراین جا چه شده؟ درهیاهو که همه فتنه گران همدستند ناگهان آتش و بیداد بهم پیوستند عده ای دست علی را به طنابی بستند بی حیا مردم بی شرم شمارا چه شده؟ گرچه مأمور به صبراست تواناست علی دربر کوه مصیبات شکیباست علی خیزای فاطمه ازجای که تنهاست علی خیزازجا وببین حرمت مولا چه شده؟ نظر گل به سوی خرمنی ازخارافتاد مثل آتش به دل اهل ستمکار افتاد بازوی فاطمه با ضربتی ازکار افتاد یارتنهای علی در براعدا چه شده؟ به خداوند ،گل لم یزلی زهرا بود درشب غربت وغم نورجلی زهرا بود تا که جان به تن یار علی زهرا بود ای «وفایی» چه بگویم گل طاها چه شده؟ https://eitaa.com/Maddahankhomein
چشمه ی زمزم ای خوشا آن کس که دم از آل پیغمبر زند دست خود بردامن صدیقه ی اطهر زند باز گردد بررُخش درهای جنّات نعیم هرکه دراین آستانه حلقه ای بردر زند هرکه این جا چشم خود را چشمه ی زمزم کند دربهشت آرزوها ساغر از کوثر زند آن که دربزم عزای فاطمه اشکی نریخت روز واویلا دو دست خویش را برسر زند نزد زهرا قدسیان خاکسترش را می برند هرکه چون پروانه این جا درشرر پرپر زند بشکند دستی که با یک ضرب سیلی ازجفا بر رخ یاس علی ،او رنگ نیلوفر زند ازحساب خود «وفایی» غم ندارد روز حشر مُهر خود را گرکه زهرا پای این دفتر زند https://eitaa.com/Maddahankhomein
یکی از مواردی که از امامی به امام دیگر می رسه مابقی هیزم های پشت دره تا برسه به دست منتقم، تا بیاد و انتقام مادر علیهماالسلام رو بگیره😭 الغوث،طاقت دل شیعه تمام شد داغ فراق حضرت دلبر، مدام شد یارب بیا دگر فرجش را رقم بزن صبر تمام منتظرانش تمام شد شد موی ما سپید و ببین که دعای ما با اضطرار، خواهش  ِ درک  ِامام شد شد قلب شیعه خون و فقط وعده ی ظهور بر درد هجر منتظران التیام شد بنگر هنوز منتقمت گریه می کند صبح و مساء مراد دلش، انتقام شد از لحظه ای که وارث هیزم شده ست او دیگر خوشی به سینه ی پاکش حرام شد آن هیزمی که آتش بیت علی شده حالا دلیل روضه ی هر صبح و شام شد هیزم کجا و خانه ی زهرای مرضیه آن جا که قلب احمد ِ خَیْرُالاَنام شد هیزم کجا و خانه ی حیدر که جبرئیل با صد اجازه وارد آن با سلام شد آن خانه ای که نوکر آن شاه عالم است مریم کنیز خانه و سلمان، غلام شد بیتی که بی اجازه؛ مَلَک، واردش نشد حالا بدون اذن، در آن ازدحام شد غربت همین که پشت در  ِخانه،طاهره با ثانی حقیر و لعین، هم کلام شد لعنت به آن که با لگدش، دنده ای شکست تا وقت مرگ، داغ علی مستدام شد احمد کجاست تا که ببیند به بیت وحی با تازیانه دختر او، احترام شد سی سال درد حیدر کرّار این شده: هیزم بیار  ِمعرکه، صاحب-مقام شد آن شعله ای که شد شرر قلب مرتضی در کربلا شراره ی اهل خیام شد هیزم به کوفه، بین تنوری رسید و بعد شعله کشید و داغ شرربار  ِ شام شد در کوچه ها رسید به عمّامه ی امام اسباب بغض و کینه ی اشرار بام شد ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
آخ ماااااااااادر 😭😭😭 مشت آتش .................... نور می بخشد جهانی را اگر زرتشتِ آتش مادر ما را چرا آتش زده ست و کشته آتش!؟ مظهر غیرت، علی را دستْ بسته می کشاندند جان به لب شد تا که بر چادر رسید انگشت آتش مادری ققنوس وار آمد که ایمان ها نسوزد موی او آتش گرفت از هجمه ی پُرپشت آتش سیلی از دیوار و در را تاب آورد آه... اما تا به خود آمد مدینه، شد کبود از مشت آتش شعله شعله، مستیِ هیزم فروکش کرد و خوابید گرم بود اما به جهل این جماعت، پشت آتش در میان دست خود پروانه ای دارد شکسته وا شود با ذوالفقارِ اشک اگر که مشت آتش قم المقدسه https://eitaa.com/Maddahankhomein
🖤😭 دردانه ............ دردانه ی پیغمبرشان رفت از بین بر گردن مردمان شهر است این دِین در سینه ی تابوت، فقط فاطمه نیست تشییع علی و زینب است و حسنین (ع) قم المقدسه https://eitaa.com/Maddahankhomein
🖤😭 تقدیم به مادرِ هستی چشم خود را بست ............................... چه داغی... آه! دختر چشم خود را بست چه سنگین بود! حیدر چشم خود را بست چه آمد بر سر مادر که در کوچه برادر مثل خواهر چشم خود را بست رها کردند سنگی را به دستِ ننگ پر از خون شد کبوتر چشم خود را بست صدا زد باردارم، دست بردارید! چنان زد با لگد، در... چشم خود را بست ملافه، پرچم سرخ شهادت شد به جای فضه، بستر چشم خود را بست حسن این آخری ها از شِفا می گفت ولی افسوس، مادر چشم خود را بست حسینِ مادری، در خواب آن شب دید که در گودال، خنجر چشم خود را بست ولی زینب نه تنها داغ مادر دید که دید از روی نی، سر... چشم‌ خود را بست دهان کوفه و شام از عطش وا بود ولی ابرِ سبکسر چشم خود را بست شبی چشمان عباسش نجاتش داد شبی با دستِ اکبر چشم خود را بست رباب آمد که شیرش را دهد شیر و به یاد آورد اصغر چشم خود را بست چه کردند اسب ها با پیکر شاهش که حتی کل لشکر چشم خود را بست گرفته پهلویش را شاعر از این داغ چه داغی... آه! دفتر چشم خود را بست قم المقدسه https://eitaa.com/Maddahankhomein