#رئیسی_عزیز
دردا که ما هرگز نفهمیدیم دردش را
در بین ما آغوش گرم و آه سردش را
او تا کجاها در پی ما رفته بود آنشب؟!
پیدا نمی کردیم حتی بالگردش را
گاهی اگر هم خسته می شد از دویدن ها
با خنده می پوشاند رنگ و روی زردش را
باید از آبادی دور از دسترس پرسید
این چند سالِ بی قراری کارکردش را
از دست داد این روزها یا که به دست آورد؟!
میدان خدمت نازنین مرد نبردش را
این مرد مظلوم آمد و مظلوم تر هم رفت
باشد که بشناسد جهان نامرد و مردش را
#حسن_زرنقی
@Maddahankhomein
.
#شهدای_خدمت
بهار آیینهای زیباتر از فصل زمستان است
که سرشار از هوای پرزدن تا اوج ایمان است
طلوع غنچهها آغاز دنیایی درخشان است
شهادت رسم خوبان است رسم حقپرستان است
سلام ای خادم امت سلام ای سید ابراهیم
سلام ای عاشق خدمت سلام ای سید ابراهیم
تو رفتی تا بماند راه پاکیهای بیمانند
ز دنیا پرکشیدی مثل خاکیهای بیمانند
نشستی در میان بیپلاکیهای بیمانند
کنار سفرههایی از خوراکیهای بیمانند
تو از جنس شهیدان بزرگ باصفا بودی
میان گریه مشغول تماشای خدا بودی
پس از تو عطر غم پاشیده شد روی سر ایران
سراسر ناله شد با رفتنت سرتاسر ایران
هنوز اما نگنجد غربتت در باور ایران
به این زودی چرا رفتی رییس کشور ایران!
تو از طوفان تهمتها سرافرازانه برگشتی
به استقبال آتش رفتی و پروانه برگشتی
هوای آسمان از خاک بهتر بود میدانم
دلت در آستان او کبوتر بود میدانم
جهانت جنس دیگر داشت دیگر بود میدانم
نگاهت لحظه لحظه در پیِ در بود میدانم
مصیبت ماندن و ماندن کنار اهل دنیا بود
سعادت با شهادت درک مولا در تماشا بود
جهان لطفی ندارد جز غمی همواره در آتش
شبیه سوختن با ماتمی همواره در آتش
میان شعلهها بیمَحرمی همواره در آتش
شوی تنهاترین در هر دَمی همواره در آتش
پرستوهای عاشق سربلند از شعلهها هستند
پری واکرده دنبال تمنای خدا هستند
دلم خوش بود دارد جمع میگردد ریاکاری
به لطف دست تو گم میشود اشرافیت آری
شود هر عافیتجویی به جان خلق چون ماری
ولی گویا به خون امضا شده درمان بیماری
تو اما رفتی و هرچند هستی تا ابد خرسند
بدهکاری به ما ای مرد تقواپیشه یک لبخند
جواب ابلهان را با سکوتی بیریا دادی
خروش سادهلوحان را به میدان صفا دادی
تو گفتی اِتّقوا الله و جوابی پر بها دادی
سزای لعنتیها را در آغوش خدا دادی
رفوزه میشود هر کس به دام تهمتی افتاد
ندارد همتی ناصر چو ناحق میزند فریاد
تو از دنیا تو از دنیا شدی راحت خداحافظ
شدی راحت از این دنیای پر زحمت خداحافظ
از این دنیای زشتِ غرقِ در تهمت خداحافظ
برو تا عرشِ آرامش برو جنّت خداحافظ
تو بخشیدی حریفان ظریف اهل ظلمت را
رقیبان ضعیف و پر تَعفّنهای تهمت را
مرا با خاطراتت میگذاری بعد از این تنها
شود تنهایی اما بیشتر در این زمین تنها
خداحافظ رفیق هر غمِ با آستین تنها
خداحافظ سلام بهترین بر بهترین تنها
همیشه عطر یادت ماندگار ای خادم سلطان
رییسِ تا ابد جمهوری اسلامی ایران
#مصطفی_کارگر ✍
#سیدالشهدای_خدمت
@Maddahankhomein
#روضه_را_تعطیل_نکنیم
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
درپیش چشم خواهرت درهم شدی تو
با زخمهای پیکرت درهم شدی تو
وقتی که گیر افتاد بین تیر و نیزه
افتاد تا بال و پرت درهم شدی تو
خیلی دلت میخواست باشی درکنارم
با حسرت چشم تر ت درهم شدی تو
در قحطیِ آب اصغرت را دادی از دست
پیش نگاه مادر ت درهم شدی تو
آرامش اهل حرم رفتی توازدست
با آهِ سرد آخر ت درهم شدی تو
شمروسنان وخولی اینجا شیرگشتند
بانیزه ها وخنجرت درهم شدی تو
تو که تمام عمر اشکم را ندیدی
اصلا نمیشد باورت درهم شدی تو
از خیمهگه تا قتلگه خیلی دویدم
وقتی رسیدم در بر ت درهم شدی تو
زینب پس از تو پیش چشمان ونگاهت
بوسدبرادرحنجر ت درهم شدی تو
جسم شریفت را به تیرِ کینه بستند
با حالت چون مضطر ت درهم شدی تو
دیدم سرت رابین گودالی بریدند
با آه آهِ خواهر ت درهم شدی تو
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@Maddahankhomein
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#مناجات_با_امام_حسین
شده ام برتوگرفتاراباعبدالله
روم ازعشق تو بر داراباعبدالله
ناظر کارمن ازروز ازل بودی تو
بوده ام برتوهواداراباعبدالله
همۀ عمر حواست به دلم بوده وبس
نشدم آلوده رفتار اباعبدالله
میکنم توبه به درگاه تو ای شاه کرم
شده ام خسته ز تکرار اباعبدالله
گربدم اماتو آقامهربانی میکنی
گشته ام برتو بدهکار اباعبدالله
من خجالت زده ام کارنکردم به درت
بودم عمری به تو سربار اباعبدالله
کاش(مجنون)به در میکده ات جان بدهد
بر درت ناله کنم زار اباعبدالله
✍آرمین غلامی(مجنون )
@Maddahankhomein
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
درمقاتل خوانده ام گودال غوغا شد، ولی
آنطرف تر بود غوغا آن طرف تر... بر تلی
آسمان گو بر زمین آید ولی هرگز مباد
پیش چشم خواهری برخاک وخون افتد یلی
قتلگاه زینب است این یا حسین ابن علی؟
قتلگاه زینب است این... یا حسین بن علی!
"حنجر" است این واژه یا "خنجر"؟ میان خط اشک
همچنان ناخوانده مانده صفحه های مقتلی
😢لبیک یاحسین😢
✍محمد مهدی سیار
@Maddahankhomein
#امام_حسین_ع
یک عمر در عزاي تو باران نوشتهايم
اسم "هواللطيف" فراوان نوشتهايم
اسم هو اللطیف خدا را یکی یکی
دور و بر حسینیههامان نوشتهایم
با دستخط گریه، عزای حسین را
یک عمر بر کتیبهی ایمان نوشتهایم
مومن دلش عزای حسین است و والسلام
این را برای هر چه مسلمان نوشتهایم
ما جملهی «حسین و نعم الامیر» را
روی کفن به دیدهی گریان نوشتهایم
هر قطره میچکیم که پیدایتان کنیم
بر روی پلکمان غم کنعان نوشتهایم
اين گريه اين عبادت شيرين خويش را
نذر كبوتران خراسان نوشتهايم
سرهاي ما اگر چه به نيزه نشد ولی
در پای نیزه گریه فراوان نوشتهایم
#رحمان_نوازنی
@Maddahankhomein
#شب_جمعه
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
مرغ درمانده ام و بال و پرم افتاده
قرعه ی خونْ جگری بر جگرم افتاده
معصیت ریشه ی ایمان مرا سوزانده
بی سبب نیست ز شاخه ثمرم افتاده
یک نفر نیست به دادِ من تنها برسد؟!
آنقدر دام گنه دور و برم افتاده
دیر شد، آخرِ عمری به خودم آمدم و
وسط معرکه دیدم سپرم افتاده
همه ی دار و ندارِ دل رسوای من است
این دوتا قطره که از چشم ترم افتاده
حب زهرا من خسران زده را آدم کرد
بر زبانِ همه، حالا خبرم افتاده
دلخوشم سائلم و ریزه خور پنج تنم
روزی ام دست خدایان کرم افتاده
بی سبب نیست به لب نادعلی می خوانم
به سرم شور نجف، شور حرم افتاده
هر شب جمعه دلم سوخت از آن روزی که
سوی شش گوشه ی دلبر نظرم افتاده
تربت کرب و بلا با دل من کاری کرد
باده ی نابْ هم آخر ز سرم افتاده
روزی ام کرب و بلا نیست ولی شکرِ خدا
به سوی مجلسِ روضه گُذرم افتاده
مادری مویْ پریشان به حرم آمد و گفت:
خنجری کُند به جان پسرم افتاده
چقدر چشمِ طمع بر زره و پیرهنِ
تشنه ی در دلِ خونْ غوطه ورم افتاده
#محمدجواد_شیرازی
@Maddahankhomein
#روضه_را_تعطیل_نکنیم
#حسین_جان😭
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#روضه_باز_و_مکشوف
به سراشیبی گودال تو، خواهر آمد
ازحرم ناله زنان سوی برادر آمد
چه کندعمه سادات،جدایی سخت است
این همه راه بیاید،تو نیایی سخت است
یوسفم بودی و از آمدنت بی خبرم
ساعتی هست که از پیرهنت بی خبرم
آمدم برسره گودال، تودیدم رفتم
با تن خسته و این قد خمیدم رفتم
پی غارت همه جا دور و برت ریخته اند
شمروخولی وسنان، روی سرت ریخته اند
چقدر مردم این شهر به توبدکردند
شمروخولی وسنان،راه مرا سدکردند
ای برادربخدا مردم این شهربدند
تونبودی ومرا،ضربه ی شلاق زدند
پیش چشم توبر روی سرم سنگ زدند
به خداوند روی بال و پرم سنگ زدند
چادرم رامکشید،چونکه برا مردم
معجرم روی سرم بود،که سیلی خوردم
وای من شام کجا زینب بی یار كجا؟
وای من بام کجا کوچه و بازار کجا؟
گرمرا زجردهند بازحسین مال توام
تو روی نیزه ای و،وای به دنبال توام
گر زمانی به سوی کوفه ی ویران رفتم
بی تو ای نیزه نشین میان زندان رفتم
یاد دارم که حسین بس کس و عطشان شده ای
درسراشیبی گودال تو عریان شده ای
درسراشیبی گودال ،سرت گشت جدا
زیرخنجرمیزنی، یوسف زینب ، دست وپا
ناسزا بود حسین جان که بارت شده است
در کنارت پسری بودکه غارت شده است
او کجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟
او کجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟
وسط شام سری بر سر نی جا می کرد
خواهرت گریه کنان برتو تماشا می کرد
✅ #آرمین_غلامی #مجنون_ڪرمانشاهی
@Maddahankhomein
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
ما از دعای خیر به هیئت رسیدهایم
از دولتِ حسین به عزت رسیدهایم
هیئت تمام زندگی ما غریبهاست
با پرچم حسین به قدرت رسیدهایم
این پای منبر است همان قبةالحسین
اینجا هزار بار به حاجت رسیدهایم
زهرای مرضیه است دعاگوی مستمع
وقتی که ما به اوج مصیبت رسیدهایم
در حسرتِ تباکیِ با ما، ملائکند
پیداست ما به بام سعادت رسیدهایم
چون عمرمان گذشت بمانیم گریهکن
مثل حبیب اگر به شهادت رسیدهایم
تا روز حشر دیده اگر با حسین ماند
پس بیحساب تا به قیامت رسیدهایم
هر روز با حسین دوباره تولّدیست
بارید اشک و ما به طهارت رسیدهایم
با یک سلام پاک شود هر گناهکار
ما خود به این مقام و فضیلت رسیدهایم
با این حیات طیبه عمریست دلخوشیم
یعنی به اوج شادی و بهجت رسیدهایم
با چه زبان ز گریه بگوییم با شما
با گریه بر حسین به جنّت رسیدهایم
بس چشمان به اشک عزا شستشو شده
در فتنهها به درک بصیرت رسیدهایم
لازم نبود خُدعهگران موعظه کنند
عمریست ما به حکم ولایت رسیدهایم
وقتی برای قافلهاش گریه میکنیم
انگار که به یاریِ عترت رسیدهایم
شد بارها امام زمان همنشینمان
در روضهها به محضر حضرت رسیدهایم
✍محمود ژولیده
@Maddahankhomein
#روضه_را_تعطیل_نکنیم
#حسین_جان😭
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#روضه_باز_و_مکشوف
بین گودال تنش بود که ذبحش کردند
زیرچکمه بدنش بودکه ذبحش کردند
ساربان درپی انگشتری،انگشت برید
گندم ری ثمنش بود که ذبحش کردند
هرکسی آمده چیزی ببرداما شمر
درپی پیرهنش بود که ذبحش کردند
زنده زنده زتنش شمر،سرت کردجدا
غرق خون کل تنش بود که ذبحش کردند
وای از واعطشا گفتن،او درگودال
ناله ی دلشکنش بود که ذبحش کردند
بین گودال به لب ذکر مناجاتش بود
نیمه کاره سخنش بود که ذبحش کردند
برسره سینه ی او شمربه خنجرآمد
قطعه قطعه بدنش بود که ذبحش کردند
مادرت فاطمه آمد و لی باقده خم
اولین سینه زنش بود که ذبحش کردند
روی خاک است غریبانه تن سلطانی
بوریایی کفنش بود که ذبحش کردند
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@Maddahankhomein