eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
389 ویدیو
229 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم باران رحمت تو به ما بی امان رسید از دست تو به سفره‌ی ما آب و نان رسید با کام تلخ نام تو را تا صدا زدم چندین پیاله‌ی عسل از آسمان رسید حُر دشمن تو بود ولی شد حبیب تو پیش تو از کجا به کجا می‌توان رسید هر اربعین به سمت تو جاری شد این جهان دریای زائران تو تا بیکران رسید در روز حشر خنده کنان می‌رسد اگر هرکس به کربلای تو گریه کنان رسید پایان سبز ، وعده‌ی سرخی راه توست پس باید از مسیر تو تا جمکران رسید https://eitaa.com/Maddahankhomein
عشق شما حاجت روا نبودم و حاجت روا شدم شکر خدا به عشق شما مبتلا شدم لطف شماست ، گرچه خطا کاربوده ام در جمع عاشقان عزادار جا شدم مِهر تو را نشانده در این سینه فاطمه (س) از هر غمی به غیر غم تو رها شدم پیراهن سیاه مرا هم بیاورید ماه محرم آمد و صاحب عزا شدم شکر خدا گدای در خانه ی توام اصلا به عشق بذل شما ها ، گدا شدم یعنی بدون آل علی (ع) چیست زندگی ؟ من با حسین (ع) بودم اگر با خدا شدم نام تو می برم همه جا گریه می کنم هر جا که هست روضه به پا گریه میکنم بغضی عجیب در دل تنگم نهفته است آری ، بدون چون و چرا گریه می کنم وقتی به مُهر کرب و بلا سجده می برم حس می کنم کنار شما گریه می کنم تا زنده ام همیشه به یاد محرمت با شعر خود هجا به هجا گریه می کنم با هر سلام سمت تو حاجت روا شدم گفتم حسین ، زائر کرب و بلا شدم محمد درّودی https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم من را ابد حسین و مرا از ازل حسین صَلّوا علی الحسین و سَلامٌ علی‌الحسین باید هرآنچه هست فقط خرج او کنیم حی علی الحسین که خیرالعمل حسین حس میکنم همیشه کنار ضریح او من را گرفته است میان بغل حسین مسجد حسینیه و حسینیه مسجد است جای دعا حسین و بجای غزل حسین هنگام مرگ ای ملک الموت صبر کن ‌عمری صدا زدیم برای اجل حسین مثل حسن  حسین  به نوکر رسیده است بین کریم‌ها شده ضرب‌المثل حسین تنها تویی که دلخوشیِ ما فقط شدی ما را نداد هیچ کس اینجا محل حسین با گریه‌های فاطمه ماهم گریستیم این ارث فاطمه است که نوحوا علی‌الحسین (حسن لطفی۴۰۳/۰۴/۱۶) @Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹یا حسین🔹 کربلا گفتم، دلم لرزید، گفتم: یا حسین اشک روی گونه‌ام غلتید، گفتم: یا حسین باد سرگرم نوازش بود با گلبرگ‌ها باغبان هر شاخه گل را چید، گفتم: یا حسین ابر‌های آسمان گلرنگ شد وقت غروب رفت در دریای خون خورشید، گفتم: یا حسین رد شدم از صحن سقاخانۀ «شهر بهشت» هر کبوتر آب می‌نوشید، گفتم: یا حسین داشتم در دست خود تسبیح سرخی از عقیق دانه‌هایش هر طرف پاشید، گفتم: یا حسین نام «ثارالله» را بردند هفتاد و دوبار خاطرات جبهه شد تجدید، گفتم: یا حسین حاجیان «روز دهم» گفتند در کوی منا عید قربان است، ما را عید، گفتم: یا حسین در طواف کعبۀ شش‌گوشه، از من بیدلی، معنی لبیک را پرسید، گفتم: یا حسین قاری قرآن تلاوت کرد از اصحاب کهف برگ قرآن را که می‌بوسید، گفتم: یا حسین چشم در چشم برادر، دست در دست پدر دختری معصوم می‌خندید، گفتم: یا حسین شیرخواری نازنین با لای‌لایِ مادرش در دل گهواره می‌خوابید، گفتم: یا حسین از شقایق رسم عشق و عاشقی آموختم هر کسی داغ برادر دید، گفتم: یا حسین 📝 @Maddahankhomein
نوحه؛ مولا حسین جانم.mp3
1M
🔹بوی جدایی🔹 می‌آید از ره کاروانی از زندگی دارد نشانی برخیز و با او هم‌سفر شو نزدیک آقا باش، تا می‌توانی باش، با کاروان همراه تا آسمان تا ماه در راه ثارالله «لبیکَ ثارالله» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مولای مشتاقان رسیده آیاتی از قرآن رسیده کن آب و جارو کوچه‌ها را کوفه بیا! از راه، مهمان رسیده آه، ای شهر اشک و آه ناگه نبندی راه بر روی ثارالله «ای شهر اشک و آه» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این دشت غم دارد نوایی دم می‌زند از بی‌وفایی دلشوره دارد عمه زینب می‌آید از صحرا، بوی جدایی آه، فردا در این صحرا او می‌دود تنها دنبال دخترها «صد آه و واویلا» 📝 @Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داغت همیشه بر جگر داغدار ماست تا بامداد روز جزا این قرار ماست بوی بهشت می شنود از درون خاک هرکس عبورش از روی سنگ مزار ماست دریا که اختیار ز طوفان گرفته است پیوسته غرق گریه ی بی اختیار ماست آوارگان خانه به دوش ولایتیم هر جا رویم شهر محبت دیار ماست ما سینه را به سینه زدن سرخ کرده ایم پای تو سر به سنگ زدن افتخار ماست هر جا ندای "ینصرنی" از تو بشنویم "لبیک یا حسین" به پاسخ شعار ماست ما را ز گیر و دار جهنم هراس نیست دوزخ ز اشک دیده ی ما لاله زار ماست با ما شرار خشم جهنم چه میکند جایی که سیدالشهدا در کنار ماست شاعر:غلامرضا سازگار @Maddahankhomein
در پیشِ تو از شرم ، آبم کرد کوفه من آبرو دارم خرابم كرد کوفه لبریزِ خون کردند رویم را ، عزیزم بُردند اینجا آبرویم را عزیزم مجبور بودم بچه‌هایم را سپردم با دستِ خود دستِ حرامی‌ها سپردم باور نمی‌کردم مرا از پا درآورد من مَرد بودم کوفه اشکم را درآورد باور نمی‌کردم برایم چال کندند اینجا برای کُشتنم گودال کندند من فکر می‌کردم وفا دارند افسوس... یا لااقل قدری حیا دارند افسوس... در کوچه‌هایش که غم یکریز دارد دیوار‌هایش سنگهای تیز دارد در شامِ کوفه آفتابت را نیاور جانِ علی‌اصغر ، رُبابت را نیاور من فکر می‌کردم تو را چاره بیارند شش‌ماهه آید چند گهواره بیارند تا تَرکه‌های خیزران می‌سازد این شهر از چوبِ گهواره کمان می‌سازد این شهر کوفه هوایِ میهمانش را ندارد دندان که تاب خیزرانش را ندارد از شانه‌ات پایین نیاور دخترت را این راه پُر خار است جانش را ندارد در دستشان هم وزنِ او زنجیر دارند زنجیر تنگ است استخوانش را ندارد یک پا به ماه است آه همراهت ، نیاریش یک پا به ماه است و توانش را ندارد ای وای از تیرِ سه‌شعبه بدتر اینکه جُز حرمله دستی کمانش را ندارد معجر برای دخترت کم دارد این شهر من خورده‌ام سیلیِ محکم دارد این شهر گیسوی من از کوچه‌هایش خاک خورده لبهایم از سیلیِ محکم چاک خورده اینجا که می‌آیی کمی معجر بیاور از دستِ خود انگشترت را در بیاور
ميان كوچه ها مرد غريبي به لب دارد نواي يا حبيبي به لب ذكر و به ديده اشك دارد به ديوار غريبي سر گذارد دلش پر از هياهوي غريبي غمش كرده سيه روي غريبي تك و تنها ميان شهر كوفه زده غربت به قلب او شكوفه بگويد با دل پر خون و پر درد حسين فاطمه برگرد برگرد در اين كوفه نشاني از وفا نيست كسي اينجا طرفدار شما نيست كسي اينجا سراغت را نگيرد مگر مسلم براي تو بميرد ميان كوچه ها تنهاي تنها پريشانم برايت يابن زهرا ميا كوفه كه اينجا شهر كينه است تمام كوچه هايش چون مدينه است ميان خانه ها راهم ندادند جواب ناله و آهم ندادند همه مهمان نوازي شان به سنگ است تمام كوچه هايش تار و تنگ است ميا كوفه كه پر از خصم باشد در اينجا سر بريدن رسم باشد ميا كوفه كه شهري بي فروغ است دكان نيزه سازي شان شلوغ است سفيرت را نمي خواهند برگرد مرا بنگر اسير بند برگرد لبم خوني و دندانم شكسته دو دستم را عدو در كوچه بسته شده پاره ز نيزه جامۀ من ز سر برداشتند عمامۀ من در اينجا هيچكس حامي ما نيست كسي با تو در اينجا هم نوا نيست ولي با اينهمه تنهائي و غم نياوردم به ابرو لحظه اي خم روم بر پاي دار خويش سرمست اگر خشنود مي گردي تو عشق است پريشانم پريشان و پشیمان چرا گفتم بيا كوفه حسين جان 🔸شاعر: ________________________
🕋🌴🕋🌴🕋🌴🕋🌴🕋🌴🕋 آقا چه شد كه حج شما نیمه كاره ماند شب های شهر مكه چرا بی ستاره ماند بار سفر مبند، دلم شور می زند گویا قیامت است، مَلك صور می زند من خواب دیده ام، سرتان را به نی زدند گرگان تشنه، زوزه كشان لب به مِی زدند دیدم نسیم شانه به گیسوت می زند مَرهم به زخم گوشه ی ابروت می زند دیدم تو را به نیزه شه مِی گسارها هو می كشند دور و برت نی سوارها آقای من، شما كه مسیح عشیره ای در كوفه متهم به گناهی كبیره ای اینجابمان كه حرمت كعبه تویی حسین آقا مرو، كه عزت كعبه تویی حسین دیدم كه حاجیان منا لنگ می زدند شیطان پرست ها به خدا سنگ می زدند حالا كه می روی سفری پر خطر حسین پس لااقل سه ساله ی خود را مبر حسین پاشیدم آب پشت سر محمل رباب باظرف اشك دیده ی خونین جگر حسین فكری به حالِ روز مبادای ایل كن چندین قواره چادر دیگر بخر حسین این ساربان به درد مسیرت نمی خورد یك ساربان اهل نظر را ببر حسین او نقشه ها كشیده كه دور و بر شماست چشمش مدام خیره به انگشترِ شماست با بردنش نمك به جگر می خورد حسین شش ماهۀ تو زود نظر می خورد حسین با اینكه مست ذكر خوش یارب توأم اما هنوز مضطرب زینب توأم یعقوب چشم آینه ها پیر می شود این شهر بی حضور تو دلگیر می شود دارد ز دیده قافله ات دور می شود كم كم بساط روضه ی ما جور می شود @Maddahankhomein
پیام حضرت مسلم(ع) اینجا هزار حرمله در انتظار توست آقا برای آمدنت کم شتاب کن رحمی به روز من نه،به روز رقیه کن فکری به حال من نه،به حال رباب کن @Maddahankhomein
علیه السلام پرسيد ازقبيله كه اين سرزمين كجاست؟ اين سرزمين غمزده در چشمم آشناست اين خاك بوی تشنگی و گريه می ‌دهد گفتند:«غاضريه» وگفتند: «نينوا»ست دستی كشيد بر سر و بر يال ذوالجناح آهسته زيرلب به خودش گفت:كربلاست توفان وزيد از وسط دشت، ناگهان افتاد پرده، ديد سرش روی نيزه‌هاست يحيای اهل بيت در آن روشنای خون بر روی نيزه ديد سر از پيكرش جداست توفان وزيد، قافله را برد با خودش شمشير بود وحنجره و ديد در مناست باران تير بود كه می ‌آمد از كمان بر دوش باد ديد كه پيراهنش رهاست افتاد پرده، ديد به تاراج آمده ست مردی كه فكر غارت انگشتر و عباست برگشت اسب از لب گودال قتلگاه افتاد پرده، ديد كه در آسمان عزاست شاعر/ مريم سقلاطونی