#حضرت_حمزه_علیه_السلام
#ترکیب_بند
فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد
شهر تاریک است وقتی نیست یار همزبانی
خانه روشن میشود وقتی که مهمان حمزه باشد
بولهب لب بسته، پنهان میشود در خانۀ خود
آن زمان که یار اسلام و مسلمان حمزه باشد
صف به صف دشمنشکن با نیزۀ شیرافکن خود
میشکافد کوه را وقتی به میدان حمزه باشد
زخم تحریم و غم شعب ابیطالب چه باشد
تا میان شام هجران ماه تابان حمزه باشد؟
با رسولالله پیمان بسته با جان و دل خود
بر سر پیمان خود تا دادن جان حمزه باشد
صفشکن، رزمآشنا، شیر رسولالله حمزه
میچکد بر پیکرش اشک پیمبر، آه، حمزه
::
حمزه را باید زمان جنگ و در میدان ببینی
روبروی جهل بوجهلان و بوسفیان ببینی
حمزه را باید کنار مرتضی و جعفر، آری
حمزه را باید میان لشکر ایمان ببینی
حمزه همراه ملائک، خوبتر از بدر تابان
باید او را پابهپای یاسر و سلمان ببینی
حمزه دوشادوش مولا با رسولالله همره
حمزه را باید کنار مرد مردستان ببینی
سرنوشت عاشقانت مرگ در بستر مبادا
عشق را باید میان خون خود غلتان ببینی
حمزه یعنی أیّها الکفّار ایمان جلوهگر شد
دور شو شیطان که نام نیک انسان جلوهگر شد..
::
چشم پیغمبر ز داغ حمزه گریان است امشب
عرش اعلا سوگوار فخر مردان است امشب
با ردای مصطفی تا عرش اعلا رفت حمزه
بند بند پیکرش تفسیر قرآن است امشب
کربلا در پیش چشمان رسولالله آمد
گوییا شرح کتاب داغ انسان است امشب
سبحهای از تربت پاک عمویش ساخت زهرا
بیگمان محراب مولا غرق باران است امشب..
خواهری مشق صبوری میکند بر داغ سنگین
یا صفیّه، زینبی کن، شام هجران است امشب..
بر سر پیمان خود تا پای جان جنگید حمزه
جان به جانان داد و بر این وعده جان بخشید حمزه
::
یار مولایی اگر، باید که از دل یار باشی
جعفر طیّار باشی، میثم تمّار باشی
زن اگر هستی، سمیّه، مرد اگر، مانند یاسر
تا چراغ راه فرزندی چنان عمّار باشی
چون ابوذر پیر عشق حضرت مولا بمانی
همچو جابر تا نهایت تشنۀ دیدار باشی
رهرو مقداد در راه بصیرت بیمهابا
یار دین عشق، در رفتار و در گفتار باشی
همچو سلمان جان و دل را در ره جانان بخواهی
حمزه باشی، تا شهادت دشمن کفّار باشی
مرد میدان، شیر غرّان، حمزۀ ما، حاج قاسم
یار مولا، همدل و همراه آقا، حاج قاسم
#نغمه_مستشار_نظامی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ترکیب_بند
دیده ها با نور روشن می شود
دشت ها از یاس گلشن می شود
نغمه های مرغ خوش الحان رسد
خاتمه بر ناله کردن می شود
تا خدا جلوه کند در کوه طور
طور موسی جای ماندن می شود
چشمه ای از چشمه ی نور خدا
سهم نوری پاک دامن می شود
ماه نجمه می درخشد در سپهر
نور امید دل من می شود
این که گشته روشنی دیده چیست ؟
این که شد عشق رضا برگو که کیست
نور زیبای خدا معصومه است
قبله گاه اولیا معصومه است
برتر از هفت آسمان برتر ز عرش
جلوه ی تام خدا معصومه است
کوثر ثانی و دوم فاطمه
در تمام ماسوا معصومه است
برتر از اعجاز موسای کلیم
معجز موسای ما معصومه است
بود زینب خواهر خوب حسین
زینب از بهر رضا معصومه است
بهر خورشید ولایت مه رسید
مریم آل علی از ره رسید
کعبه ی جان ها به دنیا آمده
دختر طاها به دنیا آمده
در دل بحر ولا بین صدف
گوهری والا به دنیا آمده
در کنار حضرت شمس الشموس
ماه بی همتا به دنیا آمده
حوریان با هم چنین نجوا کنند
زینب موسی به دنیا آمده
تا که دیدش زیر لب گفتا رضا
دومین زهرا به دنیا آمده
فاطمه ی دوم آل نبی
قبله ی امید و آمال نبی
در شب معراج پیغمبر بگفت
نور او را دید و آن سرور بگفت
بارگاه دخترم در خاک قم
نور باشد چون مرا داور بگفت
حضرت موسی به وقت انتخاب
نام او را ثانی کوثر بگفت
ای فدایی تو گردد هستی ام
خود رضا این گونه با خواهر بگفت
در دل رویای صادق این چنین
بهر شیعه حضرت جعفر بگفت
هر که خواهد زائر زهرا شود
زائر معصومه ی موسی شود
ما چو عزم بحر رحمت می کنیم
هستی خود را فدایت می کنیم
گرمی شهر قم از خورشید توست
یک به یک عرض ارادت می کنیم
تا به سوی بارگاهت می رویم
میل دریای کرامت می کنیم
تا مدینه می رود دل های ما
تا که بر قبرت اشارت می کنیم
در کنار مرقدت ای مهربان
گویی از زهرا زیارت می کنیم
ای مقامت همچنان زهرا رفیع
از تو می خواهیم دیدار بقیع
#محمد_مبشری
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_رضا علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔹پیمبر عشاق🔹
با زمزمی به وسعت چشم تر آمدم
تا محضر زلالترین کوثر آمدم
قسمت نشد که بال و پری دست و پا کنم
اما به شوق دیدن تو با سر آمدم
گفتند زائر حرمت زائر خداست
مُحرمتر از همیشه بر این باور آمدم
اینک مدینةالنبیام، مشهدالرضاست
با نام تو به محضر پیغمبر آمدم
از حس و حال روشن معراج پُر شدم
وقتی به خاکبوسی «بالاسر» آمدم
حسی کبوترانه گرفتهست جان من
«پایین پای» تو شده هفت آسمان من
::
در این حریم قدسی سرتاسر آینه
روشن شده به نور تو چشمم هر آینه
گرد و غبار صحن تو را میخرد به جان
همواره بوده است بر این باور آینه
پر میکشد از این همه قلب شکسته: آه
سر میزند از این همه چشم تر: آینه
عکس ضریح توست که در قاب چشمهاست
یا عکسی از بهشت نشسته بر آینه
گم کرده دارم، آمدهام با نگاه تو
پیدا کنم تمام خودم را در آینه
لبریز روشنیست تمام رواقها
آیینگیست جان کلام رواقها
::
شبهای گریه تا به سحر حرف میزنم
با واژه واژه خون جگر حرف میزنم
شمعم که گریه میکنم و گریه میکنم
با قطره قطره آتش تر حرف میزنم
روح لطیف تو شده سنگ صبور من
گویی که با نسیم سحر حرف میزنم
گاهی کنار پنجرههای ضریح تو
گاهی در آستانهٔ در حرف میزنم
شبهای بارگاه تو را درک کردهام
از «لیلة الرغائب» اگر حرف میزنم
بر لب رسیده از قفس سینه، آه من
حرف دل است روی زبان نگاه من
::
روی تو را ستارهٔ اشراق خواندهاند
خوی تو را «مکارم الاخلاق» خواندهاند
دست تو را که خالق لطف و کرامت است
روزیرسان انفس و آفاق خواندهاند
باران مهربانی بیوقفهٔ تو را
شأن نزول سورهٔ انفاق خواندهاند
در مذهب نگاه تو غم حرف اول است
چشم تو را پیمبر عشاق خواندهاند
هفت آسمان و رحمت شمس الشموسیات
ذرات خاک و لطف انیس النفوسیات
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_رضاعلیهالسلام
#ترکیب_بند
🔸ایها الرئوف🔸
دل از جهان بریده... به اینجا رسیدهام
یک عمر بال و پر زدم اما رسیدهام
این قطعه با تمام زمین فرق میکند
از فرش تا به عرش معلّی رسیدهام
با قلب من سکوت حرم حرف میزند
اینجا به درک به عالم معنا رسیدهام
از این به بعد صحبت لبتشنگی خطاست
وقتی به پایبوسی دریا رسیدهام
کی بی شفای این دل درمانده میروم
وقتی میان صحن مسیحا رسیدهام
من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم
با یک نگاه خود بگو آیا رسیدهام؟
توفیق خاکبوسی تو لطف خواهریست
اینجا به فضل دختر موسی رسیدهام
قلبم کبوتر حرم زینب قم است
در هر سلام منتظر یک علیکُم است
::
مهر تو را زلالی باران نوشتهاند
فردوس را، ز خاک خراسان نوشتهاند
با هر ترنمِ «وَ أنا مِن شُروطِها»
حب تو را قبولی ایمان نوشتهاند
ای مهربان! تبسم هر روزهٔ تو را
صبح سپید مردم ایران نوشتهاند
در سایهٔ تجلی شمسالشموسیات
خورشید را چراغ شبستان نوشتهاند
وقت طواف قبلهٔ هفتم رسیده است
ما را، ز خیل گوشهنشینان نوشتهاند
بسته به چشمهای تو شد سرنوشت ما
یک خندهٔ رضایت تو شد بهشت ما
::
هر کس به یک نگاه تو دل داد، یا رضا
از بند غصهها شده آزاد یا رضا
بار نخست از سوی آزادی آمدم
اما دلم به دام تو افتاد یا رضا
از مرقد کریمه رسیدم که شد دلم
یک یا کریم صحن گُهرشاد یا رضا
با هر فراز جامعه شد همصدای من
در صحن جامع رضوی، باد یا رضا
بال و پر دلم شده آیات مهر تو
در بین حجرههای پریزاد یا رضا
در صحن انقلاب تو، شد منقلب دلم
از بس کنار پنجره فولاد یا رضا ـ
حرف از زیارت و حرم و کربلا زدم
گفتم ز عیدی و شب میلاد یا رضا
من دست خالی آمدهام توشه دست توست
اذن طواف کعبۀ ششگوشه دست توست
::
بند آمده زبان ز شکوه زبانزدت
بسته دخیل، عالم هستی به گنبدت
بابالاجابت همهٔ اهل عالم است
حلقه به حلقه، پنجره فولاد مرقدت
بر تار و پود فرش حرم خورده دل گره
از بس گرهگشا شده هر رفت و آمدت
«باب الجواد راه ورودی به قلب توست»
امشب شفیع ما شده جود محمدت
تا هست روضهٔ تو، به جنت چه حاجتیست؟
دارد بهشت، حسرت دیدار مشهدت
بیتالحرام در نظرم جلوه میکند
وقت طواف ارض و سما گرد گنبدت
دارد زیارت تو ثواب هزار حج
جانم فدای نام تو «یا ثامن الحُجج»
::
ای آفتاب جود و سخا أیها الرئوف
آیینهٔ امید و رجا أیها الرئوف
تو ملجأ توسل هر دلشکستهای
امشب بگیر دست مرا أیها الرئوف
دیدم به محضر تو رسیدهست شاعری
حتی گرفت از تو عبا أیها الرئوف
خود را به حلقههای ضریح تو بسته است
درماندهای برای شِفا أیها الرئوف
در این حرم ملائکه هم از نگاه تو
دارند التماس دعا أیها الرئوف
میگفت عارفی که خدا را قسم دهیم
امشب همه به حق تو یا أیها الرئوف
حالا کنار پنجره فولاد آمدیم
با اشک و آه و شور و نوا أیها الرئوف
اذن عروج، اذن رهایی، به دست توست
جا ماندهایم از شهدا أیها الرئوف
ما را به روز حشر و جزا رو سپید کن
این کشتگان عشق خودت را شهید کن
✍🏻 #یوسف_رحیمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
زمان:
حجم:
687.9K
عاشقانه ای تقدیم به حضرت ثامن الائمه علیه السلام
#ترکیب_بند
مبهوت گنبد میشود چشمان زائرها
آرام میگیرد دلِ تنگِ مسافرها
زائر که جای خود، حواست هست حتما به
عرض ارادت های صبح و شام عابرها
اینجا همه خود را نمک گیر تو میدانند
از آستانت میرسد روزیِ تاجرها
علامه ها دربانِ سلطانِ خراسان اند
شیخ بهایی، حِلّی و صاحب جواهرها
هنگام توصیفت فقط باید خدای تو
مضمون بریزد در دل اشعار شاعرها
ما را کسی غیر از شما گردن نمیگیرد
پس عاشقت جز بین آغوشت نمیمیرد
این تیرگی در سینه ام از دود تهران است
اینجا دیار غربت و وطن خراسان است
دلتنگ چایِ داغم و بورانِ بهمن ماه
وقتی که روی گنبدت برف زمستان است
بیرون از بابُ الجواد هیچ است دنیا هیچ!
بیرون از بابُ الرضا انگار زندان است
خوشبخت تر از خادم پای ضریحت نیست
از پیرمردی مَست که عمری است دربان است
شاهانِ قلدر عاقبت رفتند و دانستیم
که صاحب ایران و ایرانی "رضاجان" است
ماییم و آهِ حسرت و چشم انتظاری ها
قلبی که جا مانده است بین کفشداری ها
شیعه شبیه دیگران در بند گندُم نیست
اهل حَدیث است و دلش با حرف مردم نیست
در کفر رخت از این جهان بسته است آن کس که
دلداده و دلبستهی "خورشیدهشتم" نیست
پیری میان میکده فرمود ای مستان!
عرشی اگر باشد به غیر از مشهد و قُم نیست
دل های ایرانی جماعت گرم سلطان است
آن فاتح دل ها که تیغش جز تبسُم نیست
پیدا نخواهد کرد بین کربلا خود را
آن کس که در جمعیت زوارتان گم نیست
حُبُ الرّضا ارثیهی آباء و اجدادی است
روزیِ "چای اربعین" از صحن آزادی است...
رضا نظری
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_هادی علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔸هادی اُمَّت🔸
از ابتدا گِل من را خدا مطهر کرد
و بعد عشق تو را در دلم مقدر کرد
زلال ناب ولایت به جان من نوشاند
سپس تمام دلم را به نام حیدر کرد
ز خاک چادر زهرا سرشت قلبم را
زلال اشک مرا از تبار کوثر کرد
سپس کمی نمک روضه در وجودم ریخت
به عطر سیب حسینی مرا معطر کرد
مرا اسیر غزلهای چشمتان میخواست
نگاه روشنتان را کمیتپرور کرد
به من اجازه بده تا که شاعرت باشم
دوباره یک سحر جمعه زائرت باشم
همیشه میوزد از مرقدت نسیم بهشت
پر است صحن و سرای تو از شمیم بهشت
کنار گنبد و گلدستههای تو پیداست
شکوه عرش خدا، شوکت عظیم بهشت
عبور میکند از صحن آسمانی تو
مسیر روشن حق، راه مستقیم بهشت
همین که چشم من آقا به چشم تو افتاد
شدم اسیر نگاهت شدم مقیم بهشت
دوباره شوق زیارت، دوباره شوق حرم...
منم «کبوتر» صحن تو، «یا کریمِ» بهشت
کبوتری شده این دل، شده هوایی تو
شدهست مثل گدایان سامرایی تو
بخوان زیارت پر محتوای «جامعه» را
بخوان که خوب بفهمم بهای «جامعه» را
طنین «اِن ذُکرَ الخیر...» میرسد هر دم
بخوان و شرح بده آیه آیه «جامعه» را
دوباره ذکر لبانم «کلامُکُم نور» است
ببار بر دل من روشنای «جامعه» را
دلی که مشتری جامعهکبیرۀ توست
نمیخرد همه رنگ و ریای جامعه را
بیا بخوان دلم امشب: «وَ فَرَّجَ عَنَّا»
بخوان از عمق وجودت خدای جامعه را
خدا! کدام خدا؟ او که بردمش از یاد!
هم او که میشنود ربنای جامعه را
هم او که میشنود، او که میدهد پاسخ
دعای خستهدلان را، دعای جامعه را
قسم دهیم خدا را به نام و یاد علی
رها شود دگر از هر بلا، بلاد علی
به غیر وادی عشق تو نیست وادی ما
ولایت تو مبانی اعتقادی ما
شکوه مکتب شیعه رهین همت توست
کلام و فلسفه و فقه اجتهادی ما
میان چشم تو آیات فتح را دیدیم
بهپاست با مددت نهضت جهادی ما
اگر کم از تو و جود و جلال تو گفتیم
حساب کن همه را پای کمسوادی ما
همیشه نور هدایت چراغ محفل ماست
به لطف این که تو هستی امامِ هادی ما
تویی تو هادی اُمَّت، تویی اباالمهدی
دعا کن از سفر آید دگر منادی ما
کسی که بی گل رویش در این زمستانها
گرفته رنگ خزان، روزهای شادی ما
کسی که میشنود این جهان ندایش را
صدای روشن او، عطر آشنایش را
بخوان مرا که به عشق تو مبتلا باشم
بخوان مرا که هوایی سامرا باشم
غریب آمدهام از ولایت غربت
مرا به اسم صدا کن، که آشنا باشم
مرا اسیر خودت کن، که این دو روزۀ عمر
ز رنگ و بوی تعلق دگر رها باشم
بیا به خانۀ دل، این دلی که خانۀ توست
بیا که زائر تو... زائر خدا باشم
چه میشود که شب جمعه زائر صحنت...
چه میشود سحر جمعه نینوا باشم
دو قطره اشک شوم در طواف ششگوشه
که خاکبوس دو مشهد، دو کربلا باشم
خوشا هوای رسیدن خوشا هوای حسین
خوشا کسی که رسیده به کربلای حسین
#یوسف_رحیمی
☑️ @Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#ترکیب_بند
#مدح #غدیر_خم
#امیرالمومنین_علیهالسلام
#امام_زمان_عج
موی تو به پیچ و تاب خفته
شب در پس این حجاب خفته
پس موی سیاه را بزن پس
{خورشید} پسِ نقاب خفته
در مردمک چشم تو دیدم
شیخی وسط شراب خفته
شمشیر دو سر به حالتی مست
در دست ابوتراب خفته
در معرکه بین ابروانت
ما بین گره عذاب خفته
در معرکه تا خودی نشان داد
شمشیر تو کوه را تکان داد
از مدح تو سیم و زر گرفتیم
جبریل شدیم و پر گرفتیم
ما دست تهی دراز کردیم
از دامن تو گهر گرفتیم
در محضر تیغ ابروی تو
یک عمر بهدست ، سر گرفتیم
لبخند زدی تضاد رخ داد
کوه نمک از شکر گرفتیم
در طرح ضریح چشم و مژگان
از فرشچیان نظر گرفتیم
یک شیشه گلاب ناب قمصر
در پاسخ این اثر گرفتیم
مستي شراب و ساغر عشق است
انگور ضریح حیدر عشق است
ای خال لبت خراج بغداد
قد قامت قامت تو شمشاد
سرچشمه گرفته از دو چشمت
مجموعه ی آب های آزاد
در هیچ کجای قلب قرآن
اسم تو ، نه از قلم نیوفتاد
این کوفی خط گیسوانت
تمرین سیاه مشق استاد
در فلسفه ی چشم تو ماندند
فارابی و شیخ و " میرداماد"
نقاشی گیسوی تو بگذاشت
حسرت به دل جناب " بهزاد "
مست دم ذوالفقار گردید
مانند دلم خمار گردید
از اول ماجرا نوشتیم
بر تارک ماسوا نوشتیم
ای نام تو نقطه اول خط
تا آخر خط تو را نوشتیم
گفتند خدا علی شنیدیم
گفتند علی خدا نوشتیم
یک روز تو را خدا سرودیم
یک روز دگر جدا نوشتیم
سنگینی نام تو سبب شد
اینقدر هجا هجا نوشتیم
تنها به خدا ظهر تو هستی
"کیف بشر" بشر تو هستی
#علي_کاوند
@Maddahankhomein
#امام_کاظم علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔸باب الحوائج🔸
هر شاعریست تشنۀ تحسین چشم تو
از بس سرودنیست مضامین چشم تو
چشم جهان به مقدمت ای عشق! روشن است
از لحظۀ طلوع نخستین چشم تو
از ابتدای خلقت خود، اهل آسمان
دل باختند، دل به تو و دین چشم تو
دل باختند و نور خدا داشت جلوهها
از پشت پلکت از پس پرچین چشم تو
دیگر شکوه خلدبرین دیدنی شده
وقتی شدهست منظر و آیینه چشم تو
گل کرده بر لب غزلم باغی از رطب
امشب به لطف لهجۀ شیرین چشم تو
چشمت بهشت مهر و بهار کرامت است
یعنی خوشا به حال مساکین چشم تو
حالا دو خط دعا به لبم نقش بسته است
در انتظار لحظۀ آمین چشم تو:
«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنند»
خوش عالمیست عالم باب الحوائجی
با توست نورِ اعظم باب الحوائجی
مهر شماست حلقۀ وصل خدا و خلق
داری به دست خاتم باب الحوائجی
در عرش و فرش واسطۀ فیض و رحمتی
بر دوش توست پرچم باب الحوائجی
در آستان تو احدی نا امید نیست
وقتی برای ما همه باب الحوائجی
بیشک شفیع ماست نگاه رئوف تو
در رستخیز واهمه، باب الحوائجی
دلبستۀ سخای اباالفضلی توام
مانند ماه علقمه، باب الحوائجی
صحنت دوباره غرق گل یاس میشود
وقتی که میهمان تو عباس میشود...
در سایهسار کوکب موسی بن جعفریم
ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم
لطفش به گوشه گوشۀ ایران رسیده است
یعنی گدای هر شب موسی بن جعفریم
هستی ماست نوکری اهلبیت او
ما خانهزاد زینب موسی بن جعفریم
قم آستان رحمت آل پیمبر است
در این حرم، مُقرَّب موسی بن جعفریم
چشم امید عالم و آدم به دست اوست
مات مرام و مشرب موسی بن جعفریم
حتی قفس براش مجال پرندگیست
مدیون ذکر یا رب موسی بن جعفریم
وقت قنوت، قبلۀ حاجات میشود
عالم پر از شمیم مناجات میشود
#یوسف_رحیمی
☑️ @Maddahankhomein
#ترکیب_بند
اگر چه کرب و بلائی بلا نمی بینم
بجز به عشق دلی مبتلا نمی بینم
به رسم مهر رسیدم سر قرار ای دوست
کنون تمام توئی، کربلا نمی بینم
چه حاجت است عزیزم به گفتن ارنی
در این زمین که بغیر از تو را نمی بینم
هزار بار بمیرم دوباره زنده شوم
بجز غریب غمت آشنا نمی بینم
چه جای شکوه که در این بلای سخت و عظیم
بغیر لطف و رضای خدا نمی بینم
فرات هست در این دشت و جز لب خنجر
به کام تشنه که آب بقا، نمی بینم
چنان تمامی صحرا شده ز تو لبریز
که هر چه دیده ام الاست، لا نمی بینم
حسین نیست در این قصه، هر چه هست توئی
که آنکه باشد و بوده است از الست توئی
رسیده ایم به دشتی پر از بلا زینب
رسیده ایم به آغاز ماجرا زینب
در این زمین که علی یک زمان نماز گزارد
سر برادرت از تن شود جدا زینب
در این زمین پر از درد و داغ جانفرسا
به حق پناه بر از کرب والبلا زینب
در این زمین که به تیر سه شعبه خواهد رُست
به حلق کوچک اصغر گل حنا زینب
علی و جعفر و عباس و عون می گردند
به راه حق طلبی یک به یک فدا زینب
در این زمین که علمدار کاروان حسین
فدا کند سر و دستان و چشم را زینب
در این زمین که دَرَد گرگ جهل اکبر را
شوی به غصه و اندوه مبتلا زینب
صبور باش که در این زمین غربت خیز
توئی سرآمد زنهای کربلا زینب
تو از قبیله صبری عقیله العربی
نشان شیر خدا، دخت مرتضی زینب
پس از حسین امانت به روی شانه توست
پس از حسینی توئی مرد ماجرا زینب
رسان به گوش جهان نقل این حکایت را
رسول کرببلا بانوی حیا زینب
خدا خودش دل تنگ تو را صبور کند
دو چشم خیس تو را چشمه سار نور کند
#دو_بند_از_ترکیب_بند_ورودی
#شب_دوم_محرم
#محمد_رضا_کاکایی
@Maddahankhomein
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
بند پایانی یک #ترکیب_بند
وا میشود سمت سعادت بال هر دو
جبرییل غبطه میخورد بر حال هر دو
با یک قسم هم کار هر دو راه افتاد
یک راهکاری داد مادر، مال هر دو
بیرون نشد از خیمه اما راه افتاد
با پای دل تا معرکه دنبال هر دو
از فرط شور و شوق جانبازی، گل انداخت
با اذن رفتن صورتِ خوشحالِ هر دو
بر یاری مولا کمر بستند وقتی
شد چادر ام المصائب شال هر دو
با سالهای دیگرشان فرق دارد
تقدیرِ با خون شستهی امسال هر دو
دلشورهی خلخال پای دختری هست
در سینهی از غصه مالامالِ هر دو
از میمینه تا میسره هر جا که رفتند
سرنیزه میآمد به استقبال هر دو
تیر و کمان دنبال اقمارالمنیرهاند
خیلی زمان بردهست استهلال هر دو
محکم زمین خوردند هر دو مثل زهرا
بر خاک صحرا نقشی از تمثال هر دو
حتی حسین بن علی هم گریه میکرد
از معرکه تا خیمه بر احوال هر دو
تا غُصهی شرمندگی آقا نگیرد
مادر سراغ بچههایش را نگیرد
✍ #علیرضا_خاکساری
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حر_ابن_یزید_ریاحی
#ترکیب_بند
شرمسار از اینکه راهت را گرفتم آمدم
با دلی غرق غم و اندوه و ماتم آمدم
با امید بخشش و با آرزوی لطف دوست
در حریم خیمه خوبان عالم آمدم
از سپاه اشقیا دل کندم و با پای جان
سوی جیش اشرف اولاد آدم آمدم
گر چه دادم از کف فرصت ربیع عمر را
بهر جبران خطای خود محرم آمدم
ای شِفایی که حریم خیمه ات دارالشفاست
با دلی مجروح غم دنبال مرهم آمدم
رخنه شک نیست در آئینه ایمان من
سوی مصباح تو با آیات محکم آمدم
تا دعایم با شما گردد اجابت یا حسین
ذره وش دنبال نور اسم اعظم آمدم
تا پر و بالم شود گرمای صبح جلوه ات
با دو چشم خیس تر از اشک شبنم آمدم
وادی طور است زیر خیمه ات از این سبب
پا برهنه با دلی لبریز از غم آمدم
آمدم صیدت کنم در دام افتادم حسین
دل بریدم، جان و دل را دست تو دادم حسین
قطره ای بودم، به تو پیوستم و دریا شدم
با شما خلوت نشین سایه طوبی شدم
شد میسر نیک بختی با دعای مادرم
عاقبت مشمول فیض حضرت زهرا شدم
در گذار عمر چندین ساله ی خود یا حسین
مرده ای بودم که با دست شما احیا شدم
مادرم! مولا، مرا هر چند حّر نامیده بود
تا که پیوستم به فرهنگ شما معنا شدم
دستمال عشق تو زخم سرم را خوب کرد
بین هفتاد و دو تا خورشید بی همتا شدم
خاکبوس آستان پر ز مهرت گشتم و
ذره سان بالانشین گنبد مینا شدم
تا تو را دیدم هوایت در خیالم پا گرفت
راه را بستم ولی مهر تو دستم را گرفت
#محمد_رضا_کاکایی
@Maddahankhomein
#ترکیب_بند ۱۵۱
#ولادت_پیامبر_اکرم_(ص)
وقت خلقت که خدا امر نمود
عاشق چهره ی زیبای تو بود
شعر زیبای تو را خوب سرود
بعد از آن خلق شد این بود و نبود
اولین مصدر حق وقت صدور
ذات تو بود که شد چشمه ی نور
از خدا جلوه ی سرمد گشتی
واصل او شده بی حد گشتی
حامد حضرت ایزد گشتی
حمد کردی و تو احمد گشتی
تا تو را دید به خود می بالید
خویش نام تو محمد نامید
نور حق بودی و آیینه ی یار
نیست بر آینه ات گرد و غبار
تویی آن محور ایجاد و قرار
کائنات اند بر این دور و مدار
آفرینش همه حیران تواند
همگی دست به دامان تواند
آمدی قبله ی دل ها گشتی
بهترین اوج تماشا گشتی
از خدا بودی و زیبا گشتی
کعبه ی صد چو مسیحا گشتی
بهر احیای همه آمده ای
اوَّلی و خاتمه آمده ای
اولین نبی تو هستی به یقین
ظاهراً شدی تو ختم مرسلین
مات تو اهل سماوات و زمین
بی قرار دیدنت خُلد برین
این چنین کار تو رت خدا نوشت
جای پای تو کند خلق بهشت
یک جهان عشق به همره داری
آسمان هستی و صد مَه داری
بر خدایت دل آگه داری
به حریم ازلی ره داری
روح پاکت که پر از راز آمد
شب معراج به پرواز آمد
در عروج تو به حکم ازلی
دیده ای تو ز خدا نور جلی
ظاهراً با تو کسی نیست ولی
همه جا بود تجلّیِ علی
چون علی وجه خدا باشد و بس
نیست مانند علی بهر تو کس
گفته اب هر که پیمبر گشته
همه جا همره حیدر گشته
هر کسی نیست ز ره بر گشته
این همان بیعت آخر گشته
عهد و پیمان نبوت به ولی است
رمز و رازش به قبولیِ علی است
به خدا حبِّ علی دین تو بود
مهر زهرا همه آیین تو بود
مهرشان مکتب دیرین تو بود
نامشان نغمه ی شیرین تو بود
از تو با عشق بدین گونه نِداست
ذکر زهرا و علی ذکر خداست
#محمد_مبشری
@Maddahankhomein