#حضرت_عبدالله علیهالسلام
#غزل
🔹فاصلهها🔹
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
از چه در خیمه بماند اگر او میداند
چشم در راه غزالان حرم آبلههاست؟
آفتاب است که از زین به زمین افتادهست!
شیهۀ اسب یقیناً خبر از زلزلههاست
نه که هنگام نماز است، عمو در سجدهست
نکند وقت به پا داشتن نافلههاست؟
این طرف محفل پر اشکترین زمزمههاست
آن طرف مجلس پر شورترین هلهلههاست
به یتیمی ز نوک تیر، محبّت کردن
جلوۀ بارزی از خُلق خوش حرملههاست!
خواستند آینۀ باغ شقایق باشد
سینهای که پر آواز پر چلچلههاست
📝 #جواد_محمدزمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مثنوی #وحدت_اسلامی
🔹برادری🔹
سخن ز حبل الهی و بانگ «وَ اعتَصِمُو»ست
حقیقتی که هدایت همیشه زنده به اوست
حقیقتی که همه انبیا از آن گفتند
به امت خود از آن چشمۀ روان گفتند
حقیقتی که از آن، طاعتی فراتر نیست
حقیقتی که اساس شریعت نبویست
برادریم همه، در پناه پیغمبر
کدام نعمت از این نعمت است بالاتر؟...
اگر که خواهی از آن ذات، رحمتی ازلی
برای وحدت امّت بکوش، مثل علی
علی ستارۀ صبرش، شبی افول نداشت
و حرفهای عجولانه را قبول نداشت
علی پس از جمل آیا پی قیام گرفت؟
مگر ز همسر پیغمبر انتقام گرفت؟
علی اگر چه به سینه بسی جراحت داشت
در ازدحام صفوف نماز، شرکت داشت...
علی کجا سر بازار ظلم، حجره گرفت؟
مقدسات که را یک به یک به سخره گرفت؟
علی که در سخنش لحن ناگوار نبود
علی که اهل سخنهای نیشدار نبود...
علی نگفت و به نام علی چهها گفتند
به جان حضرت او یک به یک خطا گفتند...
بسا مرید علیاند و کارشان شوم است
علی هنوز در این روزگار مظلوم است
جنایتیست به نام علی جفا کردن
زبان به یاوه و حرف سخیف وا کردن
جنایتیست جهان را به چوب خود راندن
هر آنکه گفت ز وحدت «خلیفهای» خواندن!
هر آنکه گفت ز وحدت منافقش خواندن
برای هَدم برائت، موافقش خواندن...
بههوش باش که طرد و تنش برائت نیست
اسائۀ ادب و سرزنش برائت نیست...
برادر! این دل پر زخم را مداوا کن
بیا به خاطر مولا کمی مدارا کن
برادرم، سخن از «اتحاد» باطل نیست
چنان که «روزه» و «حج» و «جهاد» باطل نیست
اگر میان من و تو هنوز مهر و وفاست
به نصّ آیهٔ «اَلمؤمنون اِخوَه» به پاست
برادر! آن نفس مهرپروری چه شدهست؟
به من بگو که حقوق برادری چه شدهست؟
چه شد که بانگ به صلح و صفا زدن عار است؟
تو را به نام برادر صدا زدن عار است؟
بگو به امت پیغمبر این سخن دائم:
روایت است که «اَلمُسلِمُ اَخُ المُسلِم»...
از آن بترس که خوبان پی ستم افتند
برادران مسلمان به جان هم افتند
به افتراق زمان، افترا به هم بزنند
به نام حق علی، پشت پا به هم بزنند...
چنان مگو که کلامت به خصم، خانه دهد
به دست ظالم تکفیریان بهانه دهد
سکوت کن، نه سکوتی که گوشهگیر شوی
به دست ظالم جبر زمان اسیر شوی!
نه هر که اهل سکوت است بیگمان خفتهست
که در سکوت هزاران هزار ناگفتهست
برادرم، سحری با دلم موافق باش
بیا و پیرو راه امام صادق باش
که بر فضیلت او دست مدعا نرسد
«به حُسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد»...
📝 #جواد_محمدزمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
وقتي كه خون پيروز بر شمشير باشد
كِي نامِ عاشق بي نثارِ خون بماند
همراهِ موسي بودن اينجا افتخار است
امّا برايِ آنكه با هارون بماند
گفتي كه در زَقُّومِ خود صَهيون بميرد
گرم از طراوت شاخهي زيتون بماند
ما در تبِ غَزّه خروشي تازه ديديم
از انقلابِ سرخِ تو آوازه ديديم
غزّه زمينش، آسمانش، كوچه راهش
مردان، زنان و كودكانِ بي پناهش
هِيهات مِنَ الذِلّهِ ميگويند آري
راهِ شرف را در تو ميجويند آري
آنجا كه ديدي با سپاهش آمده حُر
ميريخت از لبهاي تو اندرز چون دُرّ
شكرِ خدا گفتي و مردم را شكايت
خواندي در آنجا از پيمبر اين روايت
ديديد اگر كه جائري بر مَسند آمد
ديديد اگر مصداقِ ظلمِ بي حد آمد
فرقي نميداند حلالي از حرامي
اسلام را ديگر نمانده غيرِ نامي
آنجا اگر گرمِ سكوتِ خويش بوديد
تنها به فكرِ كسبِ قوتِ خويش بوديد
حق است، حق را كه شما را كور سازد
همراهِ آن بيدادگر محشور سازد
اي خونِ تو احياگرِ همگاميِ ما
سرچشمه ي بيداري اسلاميِ ما
اي عَطرِ تو جاري به لبخندِ بسيجي
نامت هميشه نقشِ سربندِ بسيجي
**
با من بگو داغِ تو با دلها چها كرد
هجرانِ تو با زينبِ كبري چها كرد
شوقِ تو عاشق را به صحرا ميكِشاند
زينب جدائي از تو را كِي ميتواند؟
با آنكه آتش خيمه در خيمه به پا بود
زينب سراسيمه ميانِ خيمهها بود
تا در پسِ آتش عزيزي جا نماند
در خيمه زين العابدين تنها نماند
هر خيمه بر تن داشت چون پيراهن آتش
هر كودكي را بود دامن دامن آتش
اموالِ زهرا را به غارت بُرد دشمن
آن بهترينها را اسارت بُرد دشمن
زيور اگر در دستِ مادر بود، بردند
خلخال اگر در پاي دختر بود، بردند
دشمن به زَعمِ خود سرودِ فتح ميخواند
بر پيكرِ پاكِ شهيدان اسب ميراند
هر هِق هِقي هر نالهاي فرياد گشته
مژده رباب! آبِ فرات آزاد گشته
آري كجا يادِ گلِ پرپر نباشي
يادِ لبِ خشكِ علي اصغر نباشي
آري كجا از دل غمِ ديرين رود باز
آبِ خوشي از اين گلو پائين رود باز
خواهر به دنبالِ برادر بود آنجا
در جستجويِ جسمِ بي سر بود آنجا
ناگاه شيري ديد در زنجير پنهان
جسمي به زيرِ نيزه و شمشير پنهان
بر نيزه و شمشيرها وقتي گُذر كرد
صدبار از جانِ خودش صَرفِ نظر كرد
سبطِ نبي را غرقِ در خون ديد آنجا
زخم از ستاره بر تن افزون ديد آنجا
ميگفت شرحِ ماجراها را گزيده
لبهاي زينب رويِ رگهاي بريده
وقتِ وداع آمد وداعِ جان چه سخت است
بر خواهرِ تو صبر در هجران چه سخت است
بايد تو را با كشتهها تنها گذارد
جسمِ تو را بر خاكِ صحرا واگذارد
✍ #جواد_محمدزمانی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
🔹فتح قریب🔹
هر نصر من الله به شمشیر علی بود
هر فتح قریب از دل چون شیر علی بود
در خیبر و بدرش همه یکپارچه گفتند:
پیروزی اسلام به شمشیر علی بود
آن رعشه که بر کاخ معاویه درافتاد
پیداست که از نعرۀ تکبیر علی بود
در سینه اگر بغض علی داشت عجب نیست
چون سینۀ دشمن هدف تیر علی بود
یک قوم در اندیشۀ تحقیر علی بود
یک طایفه مشغول به تکفیر علی بود
گفتند و نماندند ولی نام علی ماند
الحق که علی شاهد تکثیر علی بود
حتی به سکوتش کمر تفرقه خم شد
این وحدت ما حاصل تدبیر علی بود
صد رنگ عوض کرد بشر در طی ایام
تاریخ کجا شاهد تغییر علی بود؟
فرمود که دوزخ چه بسا خلق نمیشد
در هر دل اگر مهر فراگیر علی بود
پیغمبر ما آینۀ حسن خدا بود
در آینه هر آینه تصویر علی بود
هنگام سحر فاطمه بر منبری از نور
با یازده آیینه به تفسیر علی بود
از خاک نجف شاخۀ انگور بر آمد
این معجزۀ تاک به اکسیر علی بود
ایوان نجف! هان تو شهادت بده فردا
این دل همۀ عمر به تسخیر علی بود
📝 #جواد_محمدزمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
#غزل #بهار_انتظار
🔹به امید ظهور تو مولاجان🔹
هوا بهاری شوقت، هوا بهاری توست
خروش چلچله لبریز بیقراری توست
چه ساقهها که سلوکش به صبح صادق توست
چه باغها که شکوهش به آبیاری توست
تویی که در همه ذرّات جلوهگر شدهای
هنوز آینه، مبهوت بیشماری توست
بگو کدام غزل شرح ماجرای تو گفت؟!
بگو کدام چکامه به استواری توست؟!
بیا بیا که در این کوچهباغ دلتنگی
دلِ شکستۀ هر عاشقی، قناری توست
بیا که چشم به راه تو بعثت است و غدیر
حَرا هر آینه در انتظار یاری توست
مرا امید ظهور تو زنده میدارد
و آنکه شوکت باران به همجواری توست
بهار، همنفس باغهای خرّم توست
بهار، همسفر چشمههای جاری توست
📝 #جواد_محمدزمانی
✅ @Maddahankhomein
#حضرت_عبدالله علیهالسلام
#غزل
🔹فاصلهها🔹
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
از چه در خیمه بماند اگر او میداند
چشم در راه غزالان حرم آبلههاست؟
آفتاب است که از زین به زمین افتادهست!
شیهۀ اسب یقیناً خبر از زلزلههاست
نه که هنگام نماز است، عمو در سجدهست
نکند وقت به پا داشتن نافلههاست؟
این طرف محفل پر اشکترین زمزمههاست
آن طرف مجلس پر شورترین هلهلههاست
به یتیمی ز نوک تیر، محبّت کردن
جلوۀ بارزی از خُلق خوش حرملههاست!
خواستند آینۀ باغ شقایق باشد
سینهای که پر آواز پر چلچلههاست
📝 #جواد_محمدزمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein