#غزل#مرثیه
عطش بود و بیابان، آب هم نایاب تر می شد
در آغوش پدر هی کودکی بی تاب تر می شد
سه شعبه آمد و حلقی برید آشفته شد زینب
به جای اشک با خون صورت ارباب تر می شد
به روی او که دریای کرم بود آب را بستند
فرات از شرم بی شرمی آنها آب تر می شد
برادر رفت سمت علمقه آن گاه خواهر دید
پس از شقُّ القمر مهتاب هم مهتاب تر می شد
امان از عصر عاشورا که پیش چشم یک خواهر
برادر آن زمان از خون خود سیراب تر می شد
پس از هر داغ هی داغی می آمد بر دل زینب
پریشان بود هر لحظه دلش بی تاب تر می شد
#حضرت_زینبسلاماللهعلیها
#عباس_گودرزی
_________
@Maddahankhomein
#حضرت_زینبسلاماللهعلیها
#غزل
#مرثیه
رسیده بر تن پاکت اگر هزار،جراحت
غمت نشانده به جان صد هزار بار،جراحت
قسم به خون گلویت اگرچه داغ تو دارم
نبرده از دل من صبر یا قرار،جراحت
نخواستم بزنم بوسه بر گلوی بریده
گرفته است به جبر از من اختیار،جراحت
سری به دختر مظلومه ات بزن که ببینی
به روی برگ گل آورده دست خار،جراحت
ببین برادر من، بر دلم زده است حرامی
میان بزم می و شادی و قمار،جراحت
پس از تو ابن خبیثی به قلب خستهی زینب
نشانده است به زخم زبان، هزار جراحت
#عباس_گودرزی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_زینبسلاماللهعلیها
#محرم
#اسارت
بعد از تو شد جسارت بر من،برادرم
درمانده در اسارتم و نیست باورم
سردار بی سر و تن تنها، حسین من
جسمت به روی خاک و سرت در برابرم
سیلی شده ست سهم یتیمان کربلا
پس داغدار ضجّهی گلهای پرپرم
دست علی به سلسله،در بین غافله
یک تن میان هلهله ها نیست یاورم
من نالههای خویش فرو خوردهام حسین
کوه شکوه و دختر زهرا و حیدرم
#عباس_گودرزی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بخشی از غزل مثنوی
محمدخُلق و حیدر صولت و زهرا صفت زینب
شکوه علم و کوه صبر و رود معرفت زینب
خدا در لوح محفوظش نوشته نام زینب را
تماشا کن به تعظیم مقامش،ماه و کوکب را
حجاز و حاجیان مات اند در تفسیر و عرفانش
عراق و شام مبهوتند در گفتار و برهانش
به دامانش ببین دست توسل برده میکائیل
به خاک بارگاهش مینهد سر با ادب جبریل
کسی که اعتبار مذهب است و روح ایمان است
وجودش زینت است و افتخار شاه مردان است
به تیغ خطبه اش رجّاله را از پا در آورده
کلامش کاخ شاهان عرب را زیر و رو کرده
قلم، از مدح او بنویس و از عمر خودت کم کن
سرت را پیش پای دختر شیر خدا خم کن
#حضرت_زینبسلاماللهعلیها
#عباس_گودرزی
http://eitaa.com/Maddahankhomein