#امام_خمینی_ره_ارتحال
دوباره آتش غم در دلم زبانه گرفت
دوباره زخم دلم طعم تازیانه گرفت
دوباره در سر من طرح عقل مبهم شد
دوباره بید جنون روی شعر من خم شد
دوباره در دل من جا گرفت یاد شبی
که روح از می احساس تر نکرد لبی
شبی که شیر زمین خورد و بیشه در خون ماند
به روی کتف زمان داغ این شبیخون ماند
شبی که خیل شغالان به زوزه خندیدند
ز باغ روشن دین چون حصار را چیدند
به عمق تیره مه پشت آسمان خم شد
شبی که سایه خورشید از سرش کم شد
خسوف شد رخ تبدار ماه غایب شد
نماز وحشت بر قوم خفته واجب شد
زمین ضیافت جوش و دمل گرفت آن شب
ستاره زانوی غم در بغل گرفت آن شب
و پلک مخمل جنگل مچاله شد از درد
شبی که ترشی غم هفت ساله شد از درد
عقابها ز افقهای دور برگشتند
به سمت شب رژه رفتند کور برگشتند
سوار شرقی ما بین سایه ها گم شد
شبانه قریه اشراق غرق کژدم شد
ز کوه غم فوران کرد و بر لبان کویر
ز هرم حادثه رویید تاول تقدیر
پر از رسوب شد این رود و از خودش جا ماند
صدای آب نیامد و دشت تنها ماند
امید سوخت یقین دود شد در آن تردید
و هر چه زخم نمک سود شد در آن تردید
خبر رسید ز غم پشت کوه طور شکست
حریم اسم شب و حرمت عبور شکست
خبر رسید از آن سوی دخمه های سیاه
که در تسلسل خفاش حجم نور شکست
سحر که پشت شب تیره دست وپا میزد
دمید و قفل در بسته را به زور شکست
صدای شیحه اسبان بی سوار آمد
سکوت سربی این صبح سوت و کور شکست
گلوی تیره مرداب موج را بلعید
و بغض سنگی سیاره های دور شکست
زخشم صاعقه ها کهکشان ترک برداشت
غرور آبی دریای پرغرور شکست
...و رفت آنکه در آن سالهای بی باران
قیام کرد به خونخواهی سیاووشان
کسی که لحظه ای از عاشقی عدول نکرد
اگر چه رفت در اندیشه ها افول نکرد
کسی که گفت خریدار چوبه دار است
به شوخ چشمی چشمان یار بیمار است
به غنچه ها و به آیینه ها ارادت داشت
"و با تمام افقهای باز نسبت داشت"
همیشه در حرم لاله ها قدم می زد
و در مجله عشق خدا قلم می زد
تمام عمر دلش با فرشته ها خو کرد
شکوه زندگیش دست مرگ را رو کرد
امام! بی تن عشق روح کم دارد
سفینه گرچه مهیاست نوح(ع) کم دارد
غزل بگو به چه دل خوش کند پس از تو امام؟
و از قلم چه تراوش کند پس از تو امام
نهالهای جوان بی تو پا نمی گیرد
امام! روح تو در خاک جا نمی گیرد
پس از تو در همه آفاق زیستن ننگ است
به هر کجا برویم آسمان همین رنگ است
در آستانه سجاده جای تو خالی است
پس از توکل جهان سرزمین اشغالی است
تو رفتی و جگر تشنه فلسطین سوخت
رواق مسجد القصی و دیر یاسین سوخت
چنارهای جماران سیاه پوشیدند
و نخلهای نجف جام زهر نوشیدند
سیاه زخم در اعماق سینه اردو زد
و روح زخمی ما پیش درد زانو زد
✍ #عباس_احمدی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹برای بار نهم🔹
آن روز کاظمین چو بازار شام شد
دنیا برای بار نهم بیامام شد
دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت
آنقدر اشک ریخت که چشمش تمام شد
جنت وزید و حُجرهٔ در بستهٔ امام
در بارش ملائکه خود، بار عام شد
تا سایهبان شود به تن زهر دیدهاش
خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد..
آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد
آن روز ذوالفقار علی در نیام شد
آتش نشست در جگر کربلاییاش
یعنی به رسم خون خدا تشنهکام شد..
📝 #عباس_احمدی
✅ @Maddahankhomein
#حضرت_عباس علیهالسلام
#غزل
🔹خیمۀ عطش🔹
غم از دیار غمزده عزم سفر نداشت
شد آسمان یتیم که دیگر قمر نداشت
این سو درون خیمۀ سیراب از عطش
خواهر ز حال و روز برادر خبر نداشت
عبّاس اگر چه دست کشید از دو دست خویش
از یاری حسینِ علی دست برنداشت
او جسم خویش را سپر آب کرده بود
جز مشک پارهپارۀ جانش سپر نداشت
درد و غمش تمامی از این بود که چرا
یک جان برای هدیه به او بیشتر نداشت...
او رفت و مادرش پس از آن روز خویش را
امّالبنین نخواند که دیگر پسر نداشت
📝 #عباس_احمدی
✅ @Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_خمینی_ره_ارتحال
دوباره آتش غم در دلم زبانه گرفت
دوباره زخم دلم طعم تازیانه گرفت
دوباره در سر من طرح عقل مبهم شد
دوباره بید جنون روی شعر من خم شد
دوباره در دل من جا گرفت یاد شبی
که روح از می احساس تر نکرد لبی
شبی که شیر زمین خورد و بیشه در خون ماند
به روی کتف زمان داغ این شبیخون ماند
شبی که خیل شغالان به زوزه خندیدند
ز باغ روشن دین چون حصار را چیدند
به عمق تیره مه پشت آسمان خم شد
شبی که سایه خورشید از سرش کم شد
خسوف شد رخ تبدار ماه غایب شد
نماز وحشت بر قوم خفته واجب شد
زمین ضیافت جوش و دمل گرفت آن شب
ستاره زانوی غم در بغل گرفت آن شب
و پلک مخمل جنگل مچاله شد از درد
شبی که ترشی غم هفت ساله شد از درد
عقابها ز افقهای دور برگشتند
به سمت شب رژه رفتند کور برگشتند
سوار شرقی ما بین سایه ها گم شد
شبانه قریه اشراق غرق کژدم شد
ز کوه غم فوران کرد و بر لبان کویر
ز هرم حادثه رویید تاول تقدیر
پر از رسوب شد این رود و از خودش جا ماند
صدای آب نیامد و دشت تنها ماند
امید سوخت یقین دود شد در آن تردید
و هر چه زخم نمک سود شد در آن تردید
خبر رسید ز غم پشت کوه طور شکست
حریم اسم شب و حرمت عبور شکست
خبر رسید از آن سوی دخمه های سیاه
که در تسلسل خفاش حجم نور شکست
سحر که پشت شب تیره دست و پا می زد
دمید و قفل در بسته را به زور شکست
صدای شیحه اسبان بی سوار آمد
سکوت سربی این صبح سوت و کور شکست
گلوی تیره مرداب موج را بلعید
و بغض سنگی سیاره های دور شکست
ز خشم صاعقه ها کهکشان ترک برداشت
غرور آبی دریای پرغرور شکست
...و رفت آنکه در آن سالهای بی باران
قیام کرد به خونخواهی سیاووشان
کسی که لحظه ای از عاشقی عدول نکرد
اگر چه رفت در اندیشه ها افول نکرد
کسی که گفت خریدار چوبه دار است
به شوخ چشمی چشمان یار بیمار است
به غنچه ها و به آیینه ها ارادت داشت
"و با تمام افقهای باز نسبت داشت"
همیشه در حرم لاله ها قدم می زد
و در مجله عشق خدا قلم می زد
تمام عمر دلش با فرشته ها خو کرد
شکوه زندگیش دست مرگ را رو کرد
امام! بی تن عشق روح کم دارد
سفینه گرچه مهیاست نوح(ع) کم دارد
غزل بگو به چه دل خوش کند پس از تو امام؟
و از قلم چه تراوش کند پس از تو امام
نهالهای جوان بی تو پا نمی گیرد
امام! روح تو در خاک جا نمی گیرد
پس از تو در همه آفاق زیستن ننگ است
به هر کجا برویم آسمان همین رنگ است
در آستانه سجاده جای تو خالی است
پس از تو کل جهان سرزمین اشغالی است
تو رفتی و جگر تشنه فلسطین سوخت
رواق مسجد القصی و دیر یاسین سوخت
چنارهای جماران سیاه پوشیدند
و نخلهای نجف جام زهر نوشیدند
سیاه زخم در اعماق سینه اردو زد
و روح زخمی ما پیش درد زانو زد
#عباس_احمدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_خمینی_ره_مدح
#امام_خمینی_ره فرمودند: محرّم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.
اسلام را محرم او زنده کرده است
این نکته هم ز پیر طریقت به ما رسید
✍ #عباس_احمدی
پیر ما میگفت اسلام از محرم زنده ماند
اشکها از دین پیغمبر حراست میکنند
✍ #سیدپوریا_هاشمی
با محرم، با صفر اسلام جاویدست و بس
یادی از نطق امام پیر امت میکنم
✍ #علیرضا_خاکساری
پیر میخانهی عشاق، خمینی فرمود:
هر چه داریم ز سالار شهیدان داریم
✍#احسان_محسنی_فر
حرف ما حرف خمینیست، سرآمد هستیم!
عاشق حیدر و اولاد محمد هستیم!
✍ #سیدروح_الله_مؤید
این انقلاب از برکت پیر خمین است
در امتداد نهضت پاک حسین است
✍ #یوسف_رحیمی
چنین درس را از خمینی بگیر
"حسینی بمان و حسینی بمیر"
✍ #رضا_دین_پرور
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_عباس علیهالسلام
#غزل
🔹خیمۀ عطش🔹
غم از دیار غمزده عزم سفر نداشت
شد آسمان یتیم که دیگر قمر نداشت
این سو درون خیمۀ سیراب از عطش
خواهر ز حال و روز برادر خبر نداشت
عبّاس اگر چه دست کشید از دو دست خویش
از یاری حسینِ علی دست برنداشت
او جسم خویش را سپر آب کرده بود
جز مشک پارهپارۀ جانش سپر نداشت
درد و غمش تمامی از این بود که چرا
یک جان برای هدیه به او بیشتر نداشت...
او رفت و مادرش پس از آن روز خویش را
امّالبنین نخواند که دیگر پسر نداشت
📝 #عباس_احمدی
✅ @Maddahankhomein
#برای_جامانده_های #اربعین
#امام_حسین_ع_مناجات
نمیدانم گناهم چیست، اما کم گناهی نیست
که امسال اربعین ما را به آن درگاه، راهی نیست
همیشه کاسهی خیل گدایان پُر نخواهد شد
چه باید کرد؟ باید ساخت، چون گاهی، نگاهی نیست
اگر چه بال و پر دارم، ندارم رخصت پرواز
که حالم بهتر از حال کبوترهای چاهی نیست
به یاد خاطرات سالهای پیشم و با من
به جز حسرت متاعی نیست، جز گریه سلاحی نیست
عمود یک هزار و سیصد و هشتاد و چندم بود؟
که دیدم گریه کردن یا نکردن، دلبخواهی نیست
::
به دور از کربلا هم زائرت هستیم، آقا جان
به غیر از سایهی لطف تو ما را سرپناهی نیست
✍ #عباس_احمدی
https://eitaa.com/MaddahanKhomein