#اخلاقی_و_اندرز
#امام_زمان_عج_مناجات
باید که فقط یوسف زهرا بپسندد
مارا چه نیازیست که دنیا بپسندد؟!
قنبر شدن این است که هر لحظه بگویی
من راضیام آنگونه که مولا بپسندد
مجنون دمی از سرزنش خلق نرنجید
دیوانه شد آنقدر که لیلا بپسندد
از قافله دوریم؛ ولی کاش از آن دور
یک ثانیه برگردد و مارا بپسندد
یک عمر نشستیم که در باز کند؟؟ نه_
_یک بار بیاید به تماشا... بپسندد
ما دغدغه داریم که ارباب ببیند
ما دغدغه داریم که سقا بپسندد
نه فکر حسابیم، نه دنبال ثوابیم
ما آمدهایم اُمّ ابیها بپسندد
بگذار بخندند به این زار زدنها...
میارزد اگر زینب کبری بپسندد
✍ #مجید_تال
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#زیارت_مخصوصه
#دلتنگ_محرم
گفتم نمانده است مرا راه پیش و پس
آزاد کن کبوتر خود را از این قفس
بیماری فراق برایم بس است بس
((لطفی کن ای کریم و به فریاد ما برس))
سلطان نظر به اشک من و نالهام نمود
دعوت به میهمانی هرسالهام نمود
اینجا برای من، من بیچاره... جا که هست
باشد مریض میشوم اصلاً شفا که هست
گم می شوم میان حرم، آشنا که هست
اصلا چه احتیاج به مردم؟ رضا که هست
زائر چرا به غیر رضا آرزو کند
با آبروست هر که به این خانه رو کند
باید که این جهان شود آمادهی فرج
هیهات اگر به شانه گذاریم بار کج
هرچند بسته است غریبانه راه حج
باز است تا ابد حرم ثامن الحجج
باید همیشه روی به دارالشفا کنیم
هیهات اگر که تکیه به غیر رضا کنیم
سلطان! سلام باز به پابوس آمدم
هر جور شد به عشق تو تا طوس آمدم
امسال هم زیارت مخصوص آمدم
اما ببین که با غم و افسوس آمدم
غرق غم است قلبم و ناجور میزند
دست خودم که نیست دلم شور میزند
امسال هم خدا کند آدم کنی مرا
نذر عزا و تکیه و پرچم کنی مرا
نامحرمم مگر که تو محرم کنی مرا
خرج عزای ماه محرم کنی مرا
جان جواد، روزی اشک مرا بده
من التماس میکنمت کربلا بده
کم کم ز راه میرسد آقای بی کفن
مارا به قافله برسان یا ابالحسن
دلتنگ روضهایم و پریشان سوختن
دلتنگ گریه بر غم آن پاره پاره تن
ما از قدیم نوکرتانیم یا رضا
محروممان مکن، نگرانیم یا رضا
✍ #مجید_تال
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_علی_علیهالسلام
(فرازی از یک مثنوی)
بنویسید که معصومهی عصمت زهراست
سند محکم اثبات نبوت زهراست
دختری که لقب ام ابیها دارد
پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد
و خداوند اگر «وَ اعْتَصِمُوا» میگوید
از کرامات نخ چادر او میگوید
سورهی دهر چنین گفته به مدحش سخنی
تا ابد، دهر نبیند به خود اینگونه زنی
نه فقط جلوهی او سورهی انسان آورد
چادرش یکشبه هفتاد مسلمان آورد
راه عرفان خداوند به او وابستهست
جز درِ خانهی زهرا همه درها بستهست
زُهد با دیدن او حس تفاخر دارد
قرة العین نبی، وصله به چادر دارد
همه در خدمت بانوی دوعالم بودند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند
فضه هم بود ولی باز خودش نان میپخت
نان برای دل بیتاب یتیمان میپخت
بارها خادمهاش گفت به لطفت شادم
(من از آنروز که در بند توأم آزادم)
::
فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود
یعنی آئینهی پیغمبر و مولا شده بود
غیر زهرا که بجز حق به کسی راغب نیست
احدی کفو علی بن ابی طالب نیست
عشق باید که پس از این، سخن آغاز کند
مرتضی در بزند، فاطمه در باز کند
آفتاب از افق خانهیشان سر میزد
هرزمان فاطمه لبخند به حیدر میزد
کار او عشق علی بود، چه خیر العملی!
کیست خوشبختترین مرد جهان غیر علی؟!!!
وقت آن شد بنویسید که حجت، زهراست
سند محکم اثبات ولایت زهراست
اولین شیعه بیتاب علی زهرا بود
که سراپای وجودش سپر مولا بود
یک جهان هم اگر از بیعت خود بر میگشت
بازهم فاطمه دور سر حیدر میگشت
::
نسل زهرا و علی سلسلهی طوبی شد
میوهی این شجره، نایبهُ الزهرا شد
آسمانها پس از او یکسره کوکب دیدند
چادر فاطمه را بر سر زینب دیدند
زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است
خطبهی دم به دمش وارث تیغ دودم است
او که چون مادر خود پای ولایت مانده
یکتنه فاتحهی کاخ ستم را خوانده..
::
بنویسید امید دل زهرا مهدیست
چاره کار همه مردم دنیا مهدیست
✍ #مجید_تال
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_باقر_ع_مدح_شهادت
شب دنیا اگر که تاریک است
چارهای نیست جز ستاره شدن
از دل صومعه به لطف امام
راه باز است تا زُراره شدن
راه را هر زمان که گم کردی
از دلیلی در آن مسیر بپرس
او دلش روشن است میبیند
قصه را از ابابصیر بپرس
قصهی آنکه خواست تا شیعه
نرود سمت مقصدی دیگر
آری آری جهان دگرگون شد
با حضور محمدی دیگر
پدر علم بود و زادهی زهد
چشمهایش طلوع پیغمبر
فخر خلقت محمَّد بن علی
مرد میدان دین اباجَعفر
جمع نور حسین بود و حسن
روی منبر شبیه حیدر بود
اولین بانی حدیث و کلام
قلمش ذوالفقار دیگر بود
از مدینه به کربلا وا شد
با حضورش تمام پنجرهها
بغض، یک عمر در گلویش بود
خسته بود از هجوم خاطرهها
از همان کودکی به خود میگفت
کربلا را ادامه خواهم داد
روضه میخواند اول هر درس
یاد آن خاطرات میافتاد
یاد روزی که جدّ تشنه لبش
بین گودال دست و پا میزد
او که سنی نداشت، در خیمه
عمه جان را فقط صدا میزد
دید هر دم به روی نی سرها...
دید در بین ناقه خواهرها...
دید خلخالها و زیورها....
دید زخم است گوش دخترها...
ناگهان پیر میشود هر کس
اول کودکی اسیر شود
جان سالم به در نخواهد برد
هر که با زجر هممسیر شود
بارها با سه ساله در صحرا
مثل گلهای تشنه پژمُردند
دستهاشان میان یک زنجیر
پیش هم تازیانه میخوردند
میدویدند در دل صحرا
روضهخوانِ عزای هم بودند
بارها جای هم کتک خوردند
زخمی ماجرای هم بودند
✍ #مجید_تال
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مدح_امیرالمومنین_ع_عیدغدیر
خیالش باز، شعری بر لبم بی اختیار آورد
که اوصاف علی طبع مرا اینگونه بار آورد
کلاف شعر دارم، سالها کارم غزلبافیست
دراین بازار آشفته، علی تحسین کند کافیست
نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی
نوشتم بی علی هیچم، چه توضیح اضافاتی...
نوشتم شمس...، دیدم گنبدش زیباتر از آن است
نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است
شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم
صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم
من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد
همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد
سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمیداند
علی نادیده میبیند، علی ننوشته میخواند
چه بهتر ازهمین اول بگویم حرف آخر را
کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را
::
کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفی وقتی...
گره زد دست خود را سخت در دست خدا وقتی....
...به چشم حاجیان شور تماشا میرسید آنروز
کنار برکهای دریا به دریا میرسید آنروز
نگاه نافذ احمد، زمین را در تصرف داشت
زمان هم از نبی انگار دستور توقف داشت
نفسها حبس شد...، در سینهها خوف و رجا افتاد
بدون همهمه زنگ شترها از صدا افتاد
زمینِ گرمِ صحرا از پریشانی سراسر بود
همه باخویش میگفتند: آیا حج آخر بود؟!
نبی فرمود: بسم الله، ای ارض و سما بشنو!
گواهی باش ای تاریخ! پیغام مرا بشنو
دوباره صحبت از اسرار خلقت میکنم آری
ولی این مرتبه اتمام حجّت میکنم آری
تفاوت در میان حق و باطل چیست، معلوم است؟
بدون این خبر اسلام کامل نیست، مفهوم است؟
نمانَد زحمت پیغمبران بیهوده، ای مردم!
نه اینکه حرف من باشد خدا فرموده، ای مردم!
نبی همدوش مولا آسمانها را هوایی کرد
خدا از شاهکار آفرینش رونمایی کرد
نبی فریاد زد، بر عالم و آدم مسلم شد
علیّ بن ابی طالب، ولیُ الله اعظم شد
برای خاتم پیغمبران جز او نگینی نیست
شهادت میدهم جز او امیرالمؤمنینی نیست
شکاف کعبه آیا ماند در نزد شما مغفول؟
طواف مرتضی کردید آری ((حَجُّکم مقبول))
الهی گُر نگیرد آتش خاموشِ بعضیها
الهی که بسوزد پنبهی در گوش بعضیها
پیمبر گفت: آری انتظار آمد به سر دیگر
ازین دنیای فانی بستهام بار سفر دیگر
وصیت میکنم هرکس که من مولای او هستم
بداند این علی هارون و من موسای او هستم
که عُقبی بی علی فانی و دنیا باعلی باقی
غدیر خم به جوش آمد...، الا یا ایها الساقی!
امام المتقین، عین الیقین، حبل المتین، حیدر
عَماد الآصفین، شمس المبین، یعسوب دین، حیدر
علی غایب، علی حاضر، هُوالاوّل هُوَالآخِر
علی پنهان، علی پیدا، هُوَالباطن هُوَالظاهر
((اَشدّاء علی الکفار)) قَتّال العرب... یعنی...
جهان از شوکتش فریاد زد: یاللعجب، یعنی...
...خدا وقت تماشایش، دلِ بی طاقتی دارد
خوشا قنبر برای خود چه اعلی حضرتی دارد
پناه آهِ مظلومان کجا فکر خلافت داشت؟
علی بی تاج و مسند نیز بر دلها حکومت داشت
برایش فتح خیبر مثل تفریحی در اوقات است
دلِ مسکین بهدستآوردنش فتح الفتوحات است
میان جنگ هم شمشیر او چون تیغِ جراحیست
اگر خون ریخت، درمان کرد، اعجازش یداللهی ست
عوالم را ببین، آتش علی، دریا علی گفته
که حتی دشمنش در وصف او ((لولا علی)) گفته...
علی هرگز نمیبندد به روی هیچ کس دَر را
کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را
✍ #مجید_تال
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_ولادت
ذره ای در نزد خورشید درخشان توأیم
تشنهای در حسرت یک جرعه باران توأیم
سالها نان خوردهایم از سفرهی اولاد تو
روزی ما میرسد چون بر سر خوان توأیم
گوشهای از صحن آیینه و یا صحن عتیق
هرکجا هستیم گویی کنج ایوان توأیم
زائران دختر تو زائران فاطمهاند
تا ابد ممنون این لطف دو چندان توأیم
ما غذای خانههامان هم غذای حضرتیست
درمیان خانه هم در اصل مهمان توأیم
بی گمان ایل و تبارت عزت این کشوراند
در حقیقت اهل جمهوری ایران توأیم
بچههای تو در ایران پادشاهی میکنند
حضرت غربتنشین! مدیون احسان توأیم
شش امامی نیستیم و نیستیم اهل وقوف
امر، امر توست آقا، تحت فرمان توأیم
بی گمان بی حب تو اسلام ابتر میشود
دین هر کس پای خود، ما که مسلمان توأیم
قبلهی ما را کشاندی سوی مشهد، در عوض_
بندهی ناقابل شاه خراسان توأیم
عبد صالح بودهای، باب الحوائج بودهای
ماهم آقا از مریدان عموجان توأیم
مست بودیم از غدیر خم، دوباره عید شد
تو به دنیا آمدی، مستی ما تمدید شد
✍ #مجید_تال
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
#غزل
🔹حیدر کربلا🔹
از نسل حیدری و دلاورتر از تو نیست
یعنی پس از علی، علیاکبرتر از تو نیست
منطق قبول داشت که با خُلق و خوی تو
شخصی میان خَلق، پیمبرتر از تو نیست
آنان که در شجاعت تو شک نمودهاند
خیبر بیاورند که حیدرتر از تو نیست
آخر خلیفه خسته شد و اعتراف کرد
از مردمان شهر کسی برتر از تو نیست
ساقی کنار حوض نشستهست منتظر
حالا برو بهشت که کوثرتر از تو نیست
هر کس که بویی از تن تو برده گفته است
در دشت کربلا گل پرپرتر از تو نیست
📝 #مجید_تال
✅ @Maddahankhomein
#امام_حسین_ع_مناجات
#محاوره
با اسمت عالمو دیوونه کردی
چقد دل میبره آوازهی تو
واسَهت فرقی نداره خوب یا بد
فدای لطف بی اندازهی تو
همین که اشک میریزم به یادت
عزیز چارده معصوم میشم
بدونِ تو به هم میریزم اما
صدات که میزنم آروم میشم
میدونم که فراموشم نکردی
میگیرم کربلامو آخر از تو
منو مادر به دست تو سپرده
خودمونیم آقا کی بهتر از تو؟!
به این امّید جون دادی گمونم
که قلب مُردهی ما جون بگیره
بمیرم اونقده سختی کشیدی
که این دنیا به ما آسون بگیره
یه جوری دوستت دارم که میخوام
اگه نباشی تو، دنیا نباشه
بعیده واسهی بی سرپناها
تو کشتیِ نجاتِت جا نباشه
هنوزم تشنهی "یاری" میدونم
هنوزم بازه راه خونهت آقا
هنوزم خواهرت میخونه با اشک
((گلی گُم کردهام میجویم او را))
✍ #مجید_تال
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_س_شهادت
🏴 برای غربت این روزهای حرم سهساله
ای پدر شهر شام دلگیر است
باز هم من اسیر این شهرم
به عموجان بگو که بار دگر
حرم افتاد دست نامحرم
نه نگهبان نه خادمی دارم
ماندهام بین قومِ بیگانه
حرمم مدتیست تاریک است
مثل شبهای سخت ویرانه
پرچم آستانه را بردند
درِ این بارگاه را بستند
جای زوار در حرم خالیست
به روی شیعه راه را بستند
عدهای از بنیامیه هنوز
به منِ نازدانه میخندند
به عموجان بگو که حرملهها
به غمم ظالمانه میخندند
دور من ناصبی فراوان است
دلم از این زمانه سیر شده
روزگار مرا ببین بابا
دخترت بازهم اسیر شده
دوری از تو برای من سخت است
من که عمری دچار تو بودم
جای اصغر کنار تو امن است
کاش من هم کنار تو بودم
من و عمه در این دیار، غریب
تو و عباس دورتان غوغاست
به عموجان بگو حرم بی کس
به عموجان بگو حرم تنهاست
خادمان، زائران، همه رفتند
شاهدِ غربتم غبارِ ضریح
هیچ کس نیست تا برای دلم
روضه خوانی کند کنار ضریح
چادر و روسری میآوردند
دوستانت برای من بابا
همه مهمان سفرهام بودند
این نبوده سزای من بابا
باز بی اختیار میافتم
یاد آن شب که دخترت گم شد
زجر با تازیانهاش آمد
ناگهان در دلم تلاطم شد
حرمم، هستیام، دلم، جانم
نذر یک تار موی تو بابا
اربعین باز عاشقانم را
میفرستم به سوی تو بابا
✍ #مجید_تال
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
(زبان حال جناب سلمان)
ناگهان پشت در شلوغ شدو
کفر آتش به جان دین افتاد
یک نفر با لگد به در زد و بعد
مادری پشت در زمین افتاد
من که سلمان اهلبیتم، پس
چشمهایم به دست مولا بود
من اجازه نداشتم آنروز
فقط این کار، کار زهرا بود
وسط خانه بودم و دیدم
داشت زخم علی نمک میخورد
دست مولا به ریسمان بود و
فاطمه پشت در کتک میخورد
یک طرف فاطمه که یاس علیست
یک طرف میخِ در که شعلهور است
کاش میشد مرا کتک بزنند
فاطمه دختر پیامبر است
وای از دست نامسلمانها
تازیانه زدند بر قرآن
گفتم ای وای یا رسول الله!
دخترت را زدند نامردان
بین آتش نفس نفس زد و گفت
گرچه من دست بر کمر دارم
محسنم هم اگر شهید شود
از علی دست بر نمیدارم
✍ #مجید_تال
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_زمان_عج_مناجات
دردهایم غالباً پیش تو درمان میشود
با کریمان کارهای سخت آسان میشود
پلک بر هم میزنی و روز را شب میکنی
چشم اگر برداری از دریا، بیابان میشود
خوب میدانم جهان وابستهی الطاف توست
در حقیقت ابر با اذن تو باران میشود
بی گمان وقتی بیایی از سر شرمندگی
پشت ماه روی تو، خورشید پنهان میشود
دستِ پُر برگشته هرکس دستِ خالی آمده
هر چه کم آوردهام اینجا فراوان میشود
هرکسی آمد به “قم” اما نیامد "جمکران"
وقت برگشتن به شهر خود پشیمان میشود
خوش به حال روزهداری که به امید کرم
در کنار سفرهات افطار مهمان میشود
روز جمعه نامهی اعمال مارا وا نکن
حتم دارم واکنی، حالت پریشان میشود
در قیامت دلخوشم اما به لطف جد تو
ضامن من نیز "آقای خراسان" میشود
✍ #مجید_تال
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#سالروز_پیوند_آسمانی
#پیامبراعظم_و_حضرت_خدیجه_س
به سیم و زر چه حاجت بود؟! از اینها فراتر داشت
پر از خورشید بود؛ آری نگاهی کیمیاگر داشت
زنان از بی حجابیها سر تسلیم افکندند
ولی، کنز الحیا از چادر خود تاج بر سر داشت
بزرگان عرب را یکبهیک دیروز پس میزد
که این دوشیزه فکر خواستگاری از پیمبر داشت
زمانی که همه خورشید را تکذیب میکردند
خدیجه، چشمهای مصطفی را خوب باور داشت
میان قوم خود شأن و مقام او فراوان بود
ولی نزد پیمبر عزتی چندین برابر داشت
نماز اولش را با علی پشت پیمبر خواند
شکوه این سه تن باهم، هزار الله اکبر داشت
کنار مرتضی دین خدا را یاوری میکرد
که مالش نسبت همشیرگی با تیغ حیدر داشت
لبالب بود از قرآن و آن روزی که مادر شد
به جای طفل، در آغوش خود آیات کوثر داشت
همینجا میشود بر پاکی دامان او پی بُرد
فقط این زن وجودی لایق زهرای اطهر داشت
علی داماد او شد، کاش او آنروز را میدید
که زهرا در نبود مادر خود دیدهای تر داشت
خدیجه در مسیر دین شترها داد بی منت
زنی روی شتر اما هوای فتنه در سر داشت
حسن روز جمل فریادِ "یا زهرا" به لب آورد
به یاد خاطراتی که مروری گریهآور داشت
::
کمک میخواست پشت در صدا زد خادم خود را
فدای فضه؛ اما فاطمه، ای کاش مادر داشت...
✍ #مجید_تال
https://eitaa.com/Maddahankhomein