eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
376 ویدیو
228 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹دو امانت🔹 نبی به تارک ما تاج افتخار گذاشت برای امت خود فخر و اقتدار گذاشت نخواست اجر رسالت ولی دو گوهر پاک میان ما دو امانت به یادگار گذاشت دو گوهری که عزیزند چون نبوت او یکی کتاب خدا و یکی‌ست عترت او از این دو، مقصد و مقصود او هدایت بود همه هدایت او نیز در ولایت بود مودتی که ز ما خواست بر ذوی القربی از او به ما کرم و عزت و عنایت بود خطاب کرد که این هر دو اعتبارِ هم‌اند هماره تا ابد الدهر در کنار هم‌اند به حق که این دو همانند نور و خورشیدند که از نخست به قلب بشر درخشیدند چهارده سده بگذشته هم‌چنان شب و روز ز هم جدا نشدند و فروغ بخشیدند چنان که نور و چراغ‌اند لازم و ملزوم یکی‌ست مکتب قرآن و چارده معصوم.. سوای قرآن، مؤمن فنا بُوَد دینش بدون عترت هرکس خطاست آیینش کسی که گفت کتاب خداست ما را بس کند هماره خدا و کتاب نفرینش به آیه آیۀ قرآن قسم، بُوَد معلوم که دین شیعه کتاب است و چارده معصوم چهارده مه تابنده، چارده اختر چهارده صدف نور، چارده گوهر چهارده یم توفنده، چارده کشتی چهارده ره روشن، چارده رهبر چهارده ولی و چارده مسیحا دم که هم مؤیِد هم بوده، هم مؤیَد هم هزار حیف که امت ره وفا بستند پس از رسول خدا عهد خویش بشکستند هنوز جسم حبیب خدا نرفته به خاک به دشمنان خدا دسته دسته پیوستند به بیت فاطمۀ او هجوم آوردند به جای گل همه هیزم برای او بردند مدینه دستخوش فتنه‌ای عجیب شده‌ست بهشت وحی محیط غم حبیب شده‌ست کجا روم؟ به که گویم؟ چگونه شرح دهم؟ علی که بود وصی نبی غریب شده‌ست سقیفه گشته به پا و غدیر رفته زِ یاد چه خوب اجر نبی داده شد، زهی بیداد!.. چه روی داد که بستید دست مولا را؟ رها ز بند نمودید دیو دنیا را؟ چرا رسول خدا را ز کینه آزردید؟ چرا به بیت ولایت زدید زهرا را؟ طریق دوستی و شیوۀ وفا این بود؟ جواب آن همه احسان مصطفی این بود؟ عدو به آتش اگر جنت الولا را سوخت شراره‌اش حرم‌اللهِ کربلا را سوخت نسوخت چادر دخت حسین را تنها پَرِ ملائکه و قلب انبیا را سوخت بُوَد به قلب زمان‌ها فرود آن آتش بلند تا صفِ حشر است دود آن آتش قسم به فاطمه و باب و شوی و دو پسرش که هرچه آمده اسلام تا کنون به سرش خلافِ خلق، همان اختلافِ اول بود که شد جدا ره امت ز خط راهبرش هماره «میثم» طیِ رهِ کُمیت کند به نظمِ تازه، حمایت ز اهل‌بیت کند 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein
غزال مرثیه شهادت حضرت رسول الله (ص) دريا بگریید جن و ملک در ماتم طاها بگریید هم باغ و بستان هم آسمان و هم دل صحرا بگریید هم طور سینا هم کعبه و هم مسجد الاقصی بگریید در عرش اعلی ایوان و صحن و پرده این غم را بگریید از این مصیبت نوح و خلیل و یوسف و موسی بگریید همراه آدرم اولاد او هم ناله با حوا بگریید همراه مریم در این عزا، فرزند او عیسی بگریید با این همه غم باید به آه و ضجه و نجوا بگریید سخت است و جانکاه.. ..داغ فراقش ، ای همه شب ها بگریید در بین بستر بر پیکر بی حال او حالا بگریید رنگش پریده بر رنگ و موی آن رُخ زیبا بگریید باید بگریید تا در مدینه حضرت زهرا بگریید از گریه ی او پُشت علی لرزید و هم مولا بگریید اما نبی گفت: ای اُمت من در غم فردا بگریید فردای تلخی چون می زند آن را رقم دنیا بگریید دنیا فریب است بَهرِ غریبیِ من از عقبی بگریید مزد رسالت بر من شود کوهی پر از غم، تا بگریید در بین کوچه سیلی خورد یاس کبود ما، بگریید در بین خانه نقش زمین گردد زنی تنها بگریید چون درب خانه می سوخته، وا می شود با پا بگریید زهرا و محسن یک یک فدایی می شوند آنجا بگریید اما ای اُمت بَهر غمی عظما و بی همتا بگریید همراه زهرا بَهر شهید ِروز عاشورا بگریید همراه زینب از کربلا تا کوفه را یکجا بگریید از خیمه گاهش تا قتلگاهش با سر و تن ها بگریید یک یا حسینی گویید و جای بوسه ی طاها بگریید https://eitaa.com/Maddahankhomein
تا خط ارتحال پیمبر نوشته شد دردی رسید و داغ مقدر نوشته شد داغی بزرگ بود که تسکین نمی‌گرفت بعدش چقدر زخم مکرر نوشته شد! کاین بغض‌های جاهلیت بی شمارتر یک‌جا به پای حضرت حیدر نوشته شد جرمی که او به خاطر عصمت نکرده بود پای علی هزار برابر نوشته شد پیش از هجوم غربت آتش به اهل‌بیت شکر خدا که سوره‌ی کوثر نوشته شد مقتل به دست میخِ همین خانه‌ی کبود پیش از لهوف، پشت همان در نوشته شد یک بخش روی سینه‌ی دیوار و بخش بعد بر سینه، دست، پهلوی مادر نوشته شد فصلی میان مسجد و محراب و فصل بعد بر تشت، در مقابل خواهر نوشته شد گاهی به دست نیزه و گاهی به دست تیغ مقتل به روی مقتل دیگر نوشته شد گفتم ادامه را ننویسم ولی نشد این واژه‌ی سه شعبه هم آخر نوشته شد دستی نجس در آمد و کاری پلید کرد واحیرتا که خاک، مطهر نوشته شد "گودال قتلگاه پر از بوی سیب بود" این صفحه‌ها چقدر معطر نوشته شد یک فصل ناتمام که آن هم نوشته‌اند با سم اسب و پاره‌ی پیکر نوشته شد... تنها نه کربلا که شبی در هراس شام کنج خرابه مقتل دختر نوشته شد بعدش چقدر نوحه‌ی بی سر نگاشتند بعدش چقدر روضه‌ی با سر نوشته شد... بر سر بزن که نوحه‌ی مادر شنیدنی‌ست حالا بیا که روضه‌ی خواهر نوشته شد... ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
بوی غم می‌رسد انگار... دلم می‌ریزد اشک از دیده‌ی غمبار حرم می‌ریزد از نگاهِ نگران، برق اِلَم می‌ریزد خوب پیداست که باران ستم می‌ریزد آه! آرامش زهراست به هم می‌ریزد یا... قرار است که پیغمبر اکرم برود سایه‌ی خنده از این گلکده کم کم برود مهربانی که برای همه همچون خورشید نور از خنده‌ی لب‌های ترش می‌بارید از گرفتاری امّت به جزا می‌ترسید روز و شب در پی ارشاد بشر می‌گردید مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید در دلم شور عجیبی‌ست، نمی‌دانم چیست؟! در گلو بغض غریبی‌ست، نمی‌دانم چیست؟! دخترت زار به سر می‌زند؛ ای وای دلم بر دلم غصه شرر می‌زند؛ ای وای دلم پدرم حرف سپر می‌زند؛ ای وای دلم حرف از داغ پسر می‌زند؛ ای وای دلم دل بریدن ز تو بابا به خدا آسان نیست بعد تو واسطه‌‌ی وحیِ خدا با ما... کیست؟ @hosenih این جوان کیست...؟ که از دیدن رویش در دل غصه وارد شده و خنده ز لب شد زائل آه یا رب! شده انگار صبوری مشکل گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل با اجازه... بگذارید بیایم داخل با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد پرده از صورت پوشیده‌ی خود یک سو زد مژده! ای رحمت رحمان! که سحر نزدیک است ای رسول مدنی! صبح سفر نزدیک است شب بیچارگی نسل بشر نزدیک است به علی نیز بگو... روز خطر نزدیک است وقت برپا شدن آتش در نزدیک است پدر آماده‌ی رفتن به سماوات، ولی... نگران است برای غم فردای علی... تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد آه از سینه‌ی افلاک برآمد... فریاد به علی فاطمه را باز امانت می‌داد داشت اما خبر از قصه‌ی زهرا، ای داد این همه بی کسی! ای وای! سرم... درد گرفت دل سرشارِ غم و شعله‌ورم... درد گرفت او زِ فردای حسین و حسنش داشت خبر از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر از غم حیدرِ خیبر شکنش داشت خبر از حسین و بدن بی کفنش داشت خبر اشک از دیده فرو ریخت و روحش پر زد پر زد و دختر مظلومه‌ی او بر سر زد ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
نبی به تارک ما تاج افتخار گذاشت برای امت خود فخر و اقتدار گذاشت نخواست اجر رسالت ولی دو گوهر پاک میان ما دو امانت به یادگار گذاشت دو گوهری که عزیزند چون نبوت او یکی کتاب خدا و یکی‌ست عترت او از این دو، مقصد و مقصود او هدایت بود همه هدایت او نیز در ولایت بود مَودتی که ز ما خواست بر ذوی القربی از او به ما کرم و عزت و عنایت بود خطاب کرد که این هر دو اعتبارِ هم‌اند هماره تا ابدالدهر در کنار هم‌اند به حق که این دو همانندِ نور و خورشیدند که از نخست به قلب بشر درخشیدند چهارده سده بگذشته هم‌چنان شب و روز ز هم جدا نشدند و فروغ بخشیدند چنان که نور و چراغ‌اند لازم و ملزوم یکی‌ست مکتب قرآن و چارده معصوم... سوای قرآن، مؤمن فنا بُوَد دینش بدون عترت هرکس خطاست آیینش کسی که گفت کتاب خداست ما را بس کند هماره خدا و کتاب نفرینش به آیه آیۀ قرآن قسم، بُوَد معلوم که دین شیعه کتاب است و چارده معصوم چهارده مه تابنده، چارده اختر چهارده صدف نور، چارده گوهر چهارده یم توفنده، چارده کشتی چهارده ره روشن، چارده رهبر چهارده ولی و چارده مسیحا دم که هم مؤیِد هم بوده، هم مؤیَد هم هزار حیف که امت ره وفا بستند پس از رسول خدا، عهد خویش بشکستند هنوز جسم حبیب خدا نرفته به خاک به دشمنان خدا دسته دسته پیوستند به بیت فاطمۀ او هجوم آوردند به جای گل همه هیزم برای او بردند مدینه دستخوش فتنه‌ای عجیب شده‌ست بهشتِ وحی، محیط غم حبیب شده‌ست کجا روم؟ به که گویم؟ چگونه شرح دهم؟ علی که بود وصی نبی غریب شده‌ست سقیفه گشته به پا و غدیر رفته زِ یاد چه خوب اجر نبی داده شد، زهی بیداد!... چه روی داد که بستید دست مولا را؟ رها ز بند نمودید دیو دنیا را؟ چرا رسول خدا را ز کینه آزردید؟ چرا به بیت ولایت زدید زهرا را؟ طریق دوستی و شیوۀ وفا این بود؟! جواب آن همه احسان مصطفی این بود؟! عدو به آتش اگر جنت الولا را سوخت شراره‌اش حرم‌اللهِ کربلا را سوخت نسوخت چادر دخت حسین را تنها پَرِ ملائکه و قلب انبیا را سوخت بُوَد به قلب زمان‌ها فرود آن آتش بلند تا صفِ حشر است دود آن آتش قسم به فاطمه و باب و شوی و دو پسرش که هرچه آمده اسلام تاکنون به سرش خلافِ خلق، همان اختلافِ اول بود که شد جدا ره امت ز خط راهبرش هماره «میثم» طیِ رهِ کُمیت کند به نظمِ تازه، حمایت ز اهل‌بیت کند ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
تو نازنین دو عالم، فرشته یا بشری ستاره‌ای به زمین، آفتاب یا قمری به خوبی همه خوبان روزگار قسم که هر چه خوب کنم وصف تو، تو خوب‌تری رواق دیده و محراب ابرویت گویند که هم تو کعبۀ دل، هم تو قبلۀ نظری نماز نافله‌ی شب به رؤیت تو خوش است که عاشقان خدا را ستارۀ سحری به هر چمن که گذر می‌کنم تو سرو چمن به هر طرف که نظر افکنم تو جلوه‌گری چگونه وصف تو را با زبان شعر کنم که از تغّزل و از قطعه و قصیده سری تو را مقایسه با دلبران روا نبُوَد که دلبران جهان دیگرند و تو دگری به لاله‌زار نبوّت که باغ سبز خداست تو اوّلین شجر استیّ و آخرین ثمری تو پیشتر ز رسولان، رسول حق بودی تو تا خداست خدا، همچنان پیامبری منم که با تو و پیوسته از تو بی خبرم تویی که از دل «میثم» هماره با خبری ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
حدّ مدحِ تو برتر از قلم است قلم از عجزِ خویش گشته خجل که خدا مدح کرده است تو را شده قرآن به مدح تو نازل تو زلالی، زلال‌تر از آب تو لطیفی، لطیف‌تر از گُل نیست فرشی مناسب قدمت زیر پایت مگر بریزم دل تویی آن بنده‌ی خدای نما تویی آن جلوه‌ی نخستین‌اش که رسیدی به قاب قوسین و نیست بین تو و خدا حائل ابتدای رسالتت "اقرا" انتها و کمال آن "بلّغ" که بدون ولایت حیدر نرسد بارِ دین به سرمنزل ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
جان‌بخش‌تر ندیده کسی از تبسمت جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت آب حیات زمزمه‌های زلال توست جان می‌دهی به قلب بشر با ترنمت «اَسریٰ بِعَبدِهِ»... همه از لطف بندگی‌ست با دوست در «دَنَا فَتَدَلّیٰ» تکلمت دنیا سکوت کرد و حسین تو لب گشود از بوی سیب پر شده تکبیر هفتمت آه ای پدر! به داد یتیمان خود برس! تلخ است این زمانه بدون تبسمت جان‌ها هنوز تشنۀ درک حضور توست تو حاضری و باز جهان می‌کند گمت ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
وحی آمده اثبات کند سروری‌ات را هر آیه ببوسد لبِ پیغمبری‌ات را هرکس که تو را دید به لبخند تو دل داد "اعجاز" لقب داده خدا دلبری‌ات را محتاج توأم، سائل درمانده‌ی راهم بر من بگشا دستِ گداپروری‌ات را ای خاتمِ بی‌خاتمه‌ی راه نبوت ای کاش ببخشی به من انگشتری‌ات را خورشید تویی، پس همه دور تو بگردند با دست تهی رد نکنی مشتری‌ات را هستیِ تو پاک است، هر اندازه بگردیم نسلِ پدری و نسبِ مادری‌ات را ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
سلام ما به تو ای شخص اوّل عالم درود ما به تو ای سیّد بنی آدم چه احتیاج به اعجاز دیگری! که تویی خلیلْ آیت و موسی‌ْ ید و مسیحا دم نگین تو علی و نقش نام او زهراست به دست حق، تویی از بین انبیا خاتم تو آمدی و شدند آسمانیان مسرور تو آمدی و گرفتند ساحران ماتم اگر طبیب تویی، خوش به حال بیماران که می‌بری ز دل امروز، درد و فردا غم تو مهربان پدر اُمّتی و ما فرزند که خورده است گره سرنوشت ما با هم ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
🖤😭 به پیشگاه در کویرِ خشکسالی ها، خدای جود بود او که دریا بود و دستانش همیشه رود بود کوه ها...! از چشمه ی احسان او لبریز شد همچنان اما ، خاکی ترین موجود بود دست او بخشید و چشمش، عشق را فریاد زد روز و شب بارید؛ این میخانه، نامحدود بود پله ی منبر به پایش بوسه زد در کودکی گاه در محراب، محو صورتِ بود رفت از دوش بالا و یک لبخند چید ساعتی از روز را اینگونه او خشنود بود او بود و بود و و در ، چیزی فراتر از مشهود بود از هزاران حُسن خُلقش، این یکی را قاب کن «در عمل، او بیشتر از آنچه می فرمود... بود» آه... ابراهیم شد! بت ها به دست او شکست انتخابِ این گلستان، آتش نمرود بود چادری آتش گرفت و بوی غربت پخش شد ، شمعِ شبستان و چون عود بود بعدِ زندگی سخت است... ، زندگی ست! سخت بود اما به هر زحمت که می شد بود، بود دَلوْ را انداخت تا آبی به خواهرها دهد سر به چاهِ خانه برد و گفت ، زود بود! عزمِ مسجد کرد تا آرام گیرد لحظه ای پیش چشمش کوچه اما دود بود و دود بود ریخت او در تشتِ رسوایی کمی از روضه را سال ها در انتظار جامِ زهرآلود بود https://eitaa.com/Maddahankhomein
مناجات مهدوی شهادت حضرت رسول صلوات الله علیه و آله آن کس که ز بی کسی تو آگاه است کارش همه دم ناله و اشک و آه است ای وای، کسی چرا نپرسید از خود یک عمر چرا یوسف ما در چاه است دنیای بدون توست چونان دوزخ ولله حیات ِبی تو با اکراه است در ظلمت فتنه ها تو را کم داریم شبهای بدون تو بدون ماه است رفتی به مدینه باز هم آقاجان در سینه ی تو داغ رسول الله است با کینه ی همسران خود شد مسموم خونین جگر از صحابی گمراه است در بستر خود دقایق آخر او در فکر هجوم و ناله ی جانکاه است در وقت شهادتش به زهرایش گفت عمرت گُل من بعد پدر کوتاه است ای لاله ی دلشکسته تنها مرهم بر زخم دل تو فرج خونخواه است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein