🙏🏻🌷 پیشکش به #عمرانبنعبدالمطلب حضرت #ابوطالب_علیهالسلام.
پدربزرگوار امیرالمومنین علی ع
..............
غرّش #شیرخدا را در نگاه #آهویش دید
#گردبادی آمد و دور سر آن #برکه گردید
مست از آن #خم شد که #مولا، در دلش #تکبیر می گفت
نوری از #چادر گذر کرد و به دشت مرده تابید
آینه در آینه با #فاطمه غرق خدا شد
#ماهدامادی که رویش را غزل می کرد خورشید
شد جهانی روشن از برق نگاه #مکه آن شب
نور او بر سایه #عبدالمطلّب تا که تابید
او که #ساقی بود و زائرهای مکه، تشنه ی او
با #ابوطالب به دنیا داد #ساقی را وُ... بارید!
این دو مثل #حمزه و #جعفر، شفیع عالمینند
#مصطفی هستند و در تقویم شمسی چون #شب_عید
سفره ی عقد #ابوطالب، #علی را مژده می داد
از دهان #فاطمه آن شب فقط گل می تراوید
#کعبه شد آماده ی مهماننوازی از مرادش
دور #مولا هفت باری با #لکَ_لبیک چرخید
تا تبر زد بر بت خود، شد گریبانچاکِ #حیدر
#فاطمه با #سدره آمد #کعبه می لرزید چون #بید
جز #طوافش، #اعتکافش را نوشتند آسمان ها
#کعبه از #انگور چشمش، خوشه خوشه #معرفت چید
دست در دست #ابوطالب، #محمد یا #علی گفت
روز میلاد #علی، شد خود #غدیری سبز و جاوید
آن #علی که در ازل، #کوروش خودش را ساخت با او
آن #علی که منبرش برپاتر است از #تختجمشید
آن #علی که در دل #شعبابیطالب، #نبی شد
در #هزارویکشبِ پر قصه از توهین و تهدید
آن #علی که در #مَبیت از جان گذشت و زنده تر شد
خلق را #بیدار کرد! آن شب که در آن خانه #خوابید
از #ابوطالب نفس می گیرم از #حیدر، شهادت
#زندگیبخشند هردو، در جهانِ مرگ و تبعید
یک #ابوطالب برای اُمّتی بس باشد آری
باید اما از #ابوجهلِ_درون، بسیار ترسید
ای #ابوسفیانیان، شرک است مثل موریانه
دینتان را از #علیبنابیطالب بپرسید! -
این #ابیطالب که می آید پس از نام #علی را
کنیه ای تنها نبینید، این همان نور است و امّید
یک #علی کافیست تا شأن و مقامش را بدانیم
#کافر است آنکه در #اسلامش کند یک لحظه تردید
عده ای بیمایه گفتند او #مسلمان بوده یا نه!؟
غافل از اینکه دمادم دم زد او از #دین_توحید
#کعبهداری و کلید قفل ها #انگشتر توست
عده ای #شیخ_ریایی در پیات، دنبال تقلید -
عده ای #بیریشه که قبر تو را ویرانه کردند
تا که از ارباب خود گیرند بلکه مُهر تایید
#حج، #فروع_دین و #حب_مرتضی از #واجبات است
#کعبه ی ما در #نجف هست و نمی خواهد روادید
خوش به حال هرکه بِن سلمان نبود و مثل #سلمان
با #ولی ماند و #علی را آنچنان که بود فهمید
#محمد_عابدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
💐 برای #امام_حسین_علیهالسلام
گل می دهد
......................
با بهار نام او، دشت و دمن گل می دهد
لاله میروید به خاک و یاسمن گل می دهد
دست او باران و چشمش آسمانی بیکران
می شود رنگین کمان، بر مرد و زن گل می دهد
گریه های یوسف و یعقوب روزی می رسند
خونِ افتاده به قلب پیرهن گل می دهد
می روم سمت #حرم وقتی به پایان می رسم
تا سلامی می دهم دنیا به من گل می دهد
بذر عشقش ریشه خواهد زد پس از دفن تنم
سینه ام گل می کند خاکِ کفن گل می دهد
#کربلا، آیینه ی لبریز چشمان #علی ست
ساقیِ او در فرات خویشتن گل می دهد
#کربلا پیوند #آل_مجتبی هست و #حسین
شاخه های نونهالان #حسن گل می دهد
#کربلا یعنی #حسین و #کربلا یعنی #حسن
او که بر نامردمان، با حُسن ظن گل می دهد
#ظهر_عاشورا هزاران بار #پیغمبر شد او
او که بر دشمن به لطف هر سخن گل می دهد
زخمه اش بر پیکر دشمن فقط یک زخم نیست
تیغ او در جنگ های تن به تن گل می دهد
موی او آشفته و خاکستری شد در تنور
او که روی نی به هر پیمان شکن گل می دهد
بوسه ای جان داد بر او، بوسه ای جانش گرفت
#زینبش می دید هر دم از دهن گل می دمد
#محمد_عابدی
قم المقدسه
https://eitaa.com/Maddahankhomein
هفت سین دلبری
در سفره ی دل باز کردم هفت سینم
تا گوشه ی چشمی رخ او را ببینم
ماه خدا سال نو ام را کرد تزئین
ماه #علی بر ادعایم هست تضمین
در پرتوی #شعبان رسیده ماه روزه
همراه با #قرآن رسیده ماه #روزه
گشته تبرک سال نو با شام #افطار
در سایه ی تشنه لبان ما را نگهدار
در سفره ی نوروز چیدم هفت سین را
با لاله ها رنگین نمودم این نگین را
🇮🇷ا🇮🇷
در سین اول با کمال احترامش
از دور بر کرب و بلا دادم #سلامش
در #سجده افتادم برای سین دوم
چون پاسخم را می دهد او با تبسم
وقتی مدال شاعری در #سینه دارم
در سین سوم، شعر او را می نگارم
#سال شروع سفره ی عیدم حسین است
که چارمین سین است اما نور عین است
در #ساعت تحویل موج اشک جاری ست
در پنجمین سین چشم ها در آبیاریست
سین ششم دستم به دامان نگار است
#سائل همیشه چشم در راه بهار است
در سین هفتم داغدارم از برایش
دارم تمنای #سفر بر کربلایش
ذکر#رقیه بر لبم بعد نماز است
چون بیشتر بر مشکلاتم چاره ساز است
حسن ختام شعر عیدم مثنوی باد
هر سال من تا روز آخر مهدوی عج باد
یاد #شهیدان بصیرت یاد #سردار
#امضا #حسین #جعفری دلتنگ دلدار
شاعر حسین جعفری
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#یا_مولا_ادرکنی
#اِنّا #عَلَی #العَهد
عاشقانِ جمالِ دلجوی یار!
گِره وامیشود، ز ابروی یار
بار بَندید همرهان، سوی یار
میرسد از دیارِمان، بوی یار
میرسد، نغمهی اَنَا المَهدی
رو شود، وعدهی عَلَی العَهدی
آزمون، آزمونِ عشّاق است
روزِ اخلاص، روزِ اخلاق است
هر که بر وصلِ یار، مشتاق است
سر به کف، در صفوفِ میثاق است
چه نیازی به رفتنِ جبهه ست
وطن امروز، ماندنِ جبهه ست
امتحان، امتحانِ همدردیست
جنگ، هنگامهی جوانمردیست
دور ماندن ز دوست، نامردیست
شبرُوان! انتهای شَبگردیست
سحرِ روزگار، نزدیک است
دیدنِ روی یار، نزدیک است
بخدا، بوی یار میآید
حیدرِ روزگار میآید
باز، دُل دُل سوار میآید
هُوهُوی، ذوالفقار میآید
بشنوید از کرانهی غربی
نعرهی مرگِ دشمنِ حربی
مُشتِ صهیون، که خودبخود واشد
پیشِ دنیای غرب، رسوا شد
نَفَسی، از سوی مسیحا شد
روزگارِ فرارِ اعدا شد
این دعای امامِ قائم بود
خونِ مظلوم، خصمِ ظالم بود
حال، وقتِ هجومِ شیران است
نوبتِ حملهی دلیران است
خانهی عنکبوت ویران است
مَحوِ صهیون، بدستِ ایران است
بنگرید، اِقتدارِ ایران را
وعدهی صادقِ شهیدان را
میرسد این ندا، ز رفتنها
که مبادا علی، شود تنها
گرچه هستیم، صیدِ آهنها
پای کاریم، با تو و منها
اصل، ماندن به پای کارِ علیست
عصرِ ما، عصرِ اقتدارِ علیست
خیلی از دوستان اِعاده شدند
از قطارِ زمان، پیاده شدند
بیبصیرت شدند و ساده شدند
راهیِ انحرافِ جاده شدند
وطن امروز، در مقاومت است
استقامت، پیِ مداومت است
خوب شد، ما ز کوفیان نشدیم
از ولیِ خدا، نهان نشدیم
پشتِ مسلم، دوان دوان نشدیم
دشمنِ حیدرِ زمان نشدیم
دلِ ما خوب شد، حسینی ماند
یارِ رهبر، پس از خمینی ماند
خوب شد دربدر نشد، سرها
روی نیزه نرفت، معجرها
نکِشیدند، موی دخترها
نشِکستند، پشتِ لشکرها
هر عزیزی که کشته شد، چه غم است
دستِ سردارِ دیگری، علَم است
ای علمدارِ خیمهها، عباس
نظری کن به جبههها، عباس
هست اگر داغِ کشتهها، عباس
مددی لحظه لحظهها، عباس
جبههها شور و شِین، میخواهد
قَهرِ ذُخرُالحسین، میخواهد
خرداد۱۴۰۴/ذیحجه۱۴۴۶
حاج محمودژولیده
@Maddahankhomein
💖 به نام خدای علی
برای #اسدالله_الغالب_علی_بن_ابی_طالب_ع
.................
خوشا به حال کسی که ضریح را دیده ست
خوشا به حال کسی که ضریح را چیده ست!
خوشا به حال کسی که علی علی گفته
خوشا به حال کسی که به سینه کوبیده ست
مگر نه اینکه غدیرِ خم از علی شد مست
مگر نه اینکه علی ساقیِ شب عید است
دلم پس از تو چه شد!؟ ابرِ دائم الخمری
که بر سراب بیابان، بهار باریده ست
علی که بوده!؟ همان ماهِ عالم افروزی
که تا همیشه به شب های کوچه تابیده ست
علی که بوده!؟ همان آفتابِ شبگردی
که جز همان شبِ ویژه، شبی نخوابیده ست!
#علی همان که به وقت #رکوع در مسجد
فقط نه #انگشتر، جرم خلق بخشیده ست
بگو به هر که علی را ندیده؛ در معراج -
به جای حضرت حق، مصطفی که را دیده ست!؟
برادری که به وقت طواف، منکِر اوست -
چرا به دور علی صبح و شام گردیده ست!؟
علی، فرشته و انسان، نه و... خدا هم نه
علی نه واقعیت بوده و نه یک ایده ست!
بترس از اینکه بخواهی در او عمیق شوی
علی همان اندازه که ساده، پیچیده ست!
خدا خداست! همان «لَم یَلِد و لَم یولَد»
درون کعبه، علی را بگو که زاییده ست!؟
همان زنی که دلش لب به جامِ باقی زد
همانکه میکده شد، داد تا به ساقی دست
دهان به حیرت اگر وا کند، تعجب نیست
ندیده کعبه هنوز اینچنین و... ترسیده ست!
چه چیز بهتر از اینکه بهانه ی خلقت
دلیلِ خلقت خود را دوباره بوسیده ست
علی بزرگ نشد! او بزرگ بود بزرگ
خلیفه ای که خلافش، حصیر پوسیده ست -
چقدر خرده گرفتند بر سر و وضعش
که او چرا کم خورده ست و ساده پوشیده ست
خبر دهید جهان و جهانیان را که
علی ترازوی عدل است و با ستمدیده ست
سیاستش، دل نهج البلاغه را برده
بساط ظلم و ستم را چنین که برچیده ست!؟
خوشا به حال خدا که علی ست بنده او
خوشا به حال علی که خداپسندیده ست
جهان اگر چه صدایش زده به لیله ی قدر
هنوز قدر علی را کسی نفهمیده ست!
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#نزول_آیه_ولایت
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_علی_اکبر(ع)
تنها نه او فرزند ارشد بود
کامل ترین نسخه از #احمد بود
از حنجرش سر زد #بلال اما
در صورت و سیرت، #محمد بود
چشمان او از #حمزه پر بود و
دستان او #جعفرترین_یَد بود
آنها که از نزدیک دیدندش
گفتند که با عرش، هم قد بود
با خود بهشتی جاودان آورد
#لیلا که حوّایی مجدد بود
روز جوان، شد روز میلادش
بر عشق، تاکیدِ مؤکد بود
در ظلمت شب های بی مولا
در ربنایش نور بی حد بود
شب ها به یاد جد خود گاهی
در کوچه ها، در رفت و آمد بود
از اشک نخلستان، به جوش آمد
در چاه دل، فریادِ ممتد بود
در بین شیران عرب، #اکبر
مثل عموهایش سرآمد بود
مست از عمو می شد به وقت وعظ
وقتی #حسن، مقصود و مقصد بود
مست از عمو می شد به وقت رزم
#عباس وقتی مثل یک سد بود
مست از پدر می شد به وقت جنگ
وقتی #حسین آنجا که باید... بود!
برده دل ما را #علی با آن -
شش گوشه ای که زیر گنبد بود
ما می رویم و #کربلا باقی ست
او بوده و همواره خواهد بود
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Maddahankhomein
#ساقی_ثانی
حضرت علی اکبر (ع)
شقّه شقّه
میان ماه و خورشید، آسمان محو تلاقی بود
اگر چه بینشان از ابرِ کینه انشقاقی بود
برای عمه لبخند تو یعنی زندگی جاری ست
برای خیمه ها چشمان تو شمع و چراغی بود
تو ساقی بودی و گفتیم ما از تشنگی هایت ۱
دلیلش #حضرت_عباس بود از بسکه ساقی بود
به راه افتاد و با تیغ نگاهش یک به یک را کشت
غبار جنگ خوابید و #علی هر بار باقی بود
صد و هشتاد ملعون را به خاک انداخت ابرویش
یکی گفت او «#علی» بود و یکی گفت اتفاقی بود
به جنگ تن به تن کاری نرفت از پیش و این دفعه
#علی، پروانه ای در دامن یک مشت یاغی بود
شقایق را شقی ها شقّه شقّه کرده اند از کین
بمیرم...! باغبان پرپر شد آنجا و... چه داغی بود!
تنش یک سو، سرش یک سو...! #حسین و #مادرش یک سو...!
میان #لیلی و #مجنون، عجب رنج و فراقی بود
#محمد_عابدی
قم المقدسه
..................؛.......................
۱. طبق برخی نقل ها بعداز حضرت ابوالفضل (ع)، مسئولیت سقایت اهل حرم با #حضرت_علی_اکبر (ع) بوده است.
🆔 @Maddahankhomein
🖤 به پیشگاه #سرور_و_سالار_شهیدان اباعبدالله الحسین (ع)
مدح یا مرثیه!؟
🥀🥀🥀
خون خود را دادی و دادی قیامَت را به خلق
اینچنین دادی سعادت در قیامت را به خلق
می شود چشم زمین، رود و... دلش دریای خون
می رساند آسمان وقتی سلامت را به خلق
مثل مادر مُرده ها بر صورت و سر می زنند
ذاکران وقتی که می گویند نامت را به خلق
هر که در گودال آمد دست خالی برنگشت
ای به قربانت که بخشیدی تمامت را به خلق
در کنار صوت قرآنِ تو، ده ها خطبه خواند
#زینب آمد تا بفهماند کلامت را به خلق
مدح یا مرثیه!؟ وقتی اشک بر تو کیمیاست.
شاعرم... باید بگویم من کدامت را به خلق!؟
از #علیِ_اکبر و #اصغر گذشتی آنچنان
هدیه دادی با #علی، نسل امامت را به خلق
#محمد_عابدی
🆔 @Maddahankhomein
🖤 به پیشگاه #سرور_و_سالار_شهیدان اباعبدالله الحسین (ع)
مدح یا مرثیه!؟
🥀🥀🥀
خون خود را دادی و دادی قیامَت را به خلق
اینچنین دادی سعادت در قیامت را به خلق
می شود چشم زمین، رود و... دلش دریای خون
می رساند آسمان وقتی سلامت را به خلق
مثل مادر مُرده ها بر صورت و سر می زنند
ذاکران وقتی که می گویند نامت را به خلق
هر که در گودال آمد دست خالی برنگشت
ای به قربانت که بخشیدی تمامت را به خلق
در کنار صوت قرآنِ تو، ده ها خطبه خواند
#زینب آمد تا بفهماند کلامت را به خلق
مدح یا مرثیه!؟ وقتی اشک بر تو کیمیاست.
شاعرم... باید بگویم من کدامت را به خلق!؟
از #علیِ_اکبر و #اصغر گذشتی آنچنان
هدیه دادی با #علی، نسل امامت را به خلق
#محمد_عابدی
🆔 @Maddahankhomein
😭🤦🏻🖤 برای #امام_سجاد (ع) و #اسارت
خاموش 🥀🥀🥀
در آتش تب بودی و آتش گرفتی
#زهرا شدی در خیمه و از هوش رفتی
مأمور بودی ای #علی بر صبر، گویا
فریادِ روشن بودی و خاموش رفتی
گاهی پیاده می روی گاهی سواره
خم می شوند از دور، نخلستان و گل ها
آن بار سنگینی که بر دوش تو بوده ست
بار امامت بوده نه زنجیر و غل ها
از کوچه های کوفه درحال عبوری
بوی #سفیر_کربلا می آید اینجا
می خواهد آقاجان دهد بر تو سلامی
#مسلم، سرِ دروازه شام است اما
شکر خدا #زینب امیر کاروان شد
تا جا نماند کودکی بین بیابان
بی تاب بود اما #رقیه، تا که گم شد
#زینب، خودش را کشت تا پیدا شد آن جان
ای مرد تنها در میان این همه زن
در حیرتم از طاقت و صبر تو آقا
در کوچه ها مثل #حسن خوردی زمین و
در شام باشد بی گمان، قبر تو آقا
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#سالروز_شهادت_زینالعابدین_ع
🆔 @Maddahankhomein
🖤 قصیده ای چهل بیتی نثار قلب داغدار #سیدالساجدین (ع)
او بود...
.........
«پرده اول»
او بود امامی که به بازار رسید
او بود غلامی که کس او را نخرید
او بود یتیمی که پر از مقتل بود
«مَن ماتَ علیٰ حبّ #علی، ماتَ شهید»
ای وای از آن زمان که افتاد زمین
با هروله اما سوی گودال دوید
گودال، قصیده را غزل کرد و غزل
از وزن نشد خارج و شد شعر سپید
بر خاک کشید
جسم بی جانش را دریا
امواجِ پریشان شد
باید ببرد بر سر دوشش خود را
تا شام
یک قافله در او غرق
ساحل، که سرابی بود
گم کرد نگاهی را
طوفانِ شب از راه آمد
فانوس، زمین افتاد
از دستِ کمین خورده ی ماه
در مقتلِ عشق
با دستِ سپید
زد رو به سیاهی ها آه...
آن دست بلندی که کمی بالا رفت
مست از مِی سیب شد ولی سیب نچید
بی تاب ترین ماه زمین بود #علی
آن روز که از نیزه برآمد خورشید
بنویس چه آمد به سر برکه ی سبز
بنویس چه آمد به سر قوی سفید
بنویس چه آمد به سر نیلوفر
بنویس چه آمد به سر سرو رشید!
از کوچ پرستو بنویس، از آن تیر
از خون اناری که رسید و نرسید
بنویس: چرا شمر به گودال رسید!؟
بنویس: چرا حرمله تکبیر کشید!؟
بنویس چگونه آب شد قلب #علی
بنویس چه چیز را شنید و نشنید!؟
مظلوم تر از او چه کسی بود!؟ آنکه
در تشت طلا زد به لبش چوب...! یزید
در غربت یک مدینه ی غرقِ نفاق
مثل #حسن از عطش، به خود می پیچید
«پرده دوم»
سجاده اش آسمان شد و مُهرش ماه
هر کس که تو را به قدر وسعش فهمید
من، آن شتری که با تو ده ها حج رفت
اما به جز عشق و معرفت از تو ندید ۱
من، شاپرکی که بر سر شانه نشست
اما به هوای «دیگری»، از تو... پرید
باید به تو برگردم و عاشق باشم
ای وعده ی آشکار، الوعده وعید
من در رمضان تو گرفتار شدم
ای ماه ترین ماه من، ای عید سعید
اعجازِ مناجاتِ شما راهگشاست
از گنجِ #صحیفه ات بده شاهْ کلید
شد شبنم اشک در قنوتِ صدفت
تسبیحِ نجات بخشی، از مروارید
در ساحت آن پنجره که رو به شماست
باید که #مفید بود یا #شیخ_مفید
امثال #ابوحمزه و #انصاری ها
از حنجره ی سبز تو گشتند پدید
بذر کلمات تو به بار آورده
علامه و مرعشی، خمینی و وحید
آرامشِ پنهان شده در هر سخنت
از معرفت توست به قرآن مجید
بگذار سلامی بدهم قبرت را
بگذار زیارت کنمت، عبدِ عبید
«پرده سوم»
می سوزم از آن گنبد و گلدسته که نیست
در ذهن من است طرح یک صحن جدید
باید که #بقیع تو گلستان بشود
نابودی این حرامیان نیست بعید
زیباست چراغ سبز در صحن #حسن
در صحن تو سجاده ای از سنگ سفید
خیبرشکن از راه می آید یک روز
تا گردنِ کفر بشکند بی تردید
ما منتظران، شوق رسیدن داریم
پیش قدمش...آه، مرا سر بزنید!
خالی ست اگرچه دستمان مولاجان
داریم به ذوالفقارِ دستت... امّید
«پرده چهارم»
تو خاطره ی خونِ حسینی، #سجاد
تو... آنکه تمام روضه را درد کشید
مداح از آن رو که تو غش می کردی
از خواندن روضه، پیش تو می ترسید
هر بار که گفت از قتیل العبرات
از شدت اشکت، آسمان هم بارید
دیدند که بارشِ شهابی دارد
چشمان تو زیرِ تیربارانِ شدید
کشتند خدا را و نمی دانستند
او بوده و هست «اَقربُ مِن حبل ورید»
دستی که به او سنگ زد این بار ولی
بیرون شد از آستینِ آن روح پلید
مرگ آمد و پنجه بر حقیقت انداخت
انگار قیامت شد و در صور دمید
پایان تو را نوشت با جامِ سراب
دستی که عطش را به گلویت پاشید
جامی که به لب رسید با دست ولید
جانی که به لب رسید با دست ولید ۲
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
#شهادت_امام_زینالعابدین_علیهالسلام
......................
۱. امام سجاد (ع) شتری داشت که بر اساس بعضی از روایات بیست و دو بار با او به حج رفته بود، اما در تمامی این مدت حتی یک ضربه تازیانه هم به او نزده بود. امام در شب شهادت خود سفارش کرد به این شتر رسیدگی شود.
وقتی امام به شهادت رسید، شتر یکسره به سوی قبر مطهر امام رفت، در حالی که هرگز قبر امام را ندیده بود خود را به روی قبر انداخت و گردن خود را بر آن می زد و اشک از چشم هایش جاری شده بود.
خبر به امام باقر (ع) رسید.
امام کنار قبر پدر رفت و به شتر گفت:«آرام باش. بلند شو. خدا تو را مبارک گرداند.»
شتر بلند شد و برگشت ولی پس از اندکی باز به قبر برگشت و کارهای قبل را تکرار کرد.
امام باقر (ع) باز آمد و او را آرام کرد ولی بار سوم فرمود: «او را رها کنید! او میداند که از دنیا خواهد رفت.»
سه روز نگذشت که شتر از دنیا رفت.
بحارالانوار، ج ۴۶، ص۱۴۷ و ۱۴۸، حدیث ۲ و۳ و۴ به نقل از بصائر الدرجات و اختصاص و اصول کافی ج ۱، ص ۴۶۷، حدیث ۲و۳و۴
۲. مورخین درباره قاتل امام با هم اختلاف دارند. بعضی معتقدند امام به دست ولید مسموم شد و برخی دیگر معتقدند به دست هشام بن عبدالملک که برادر خلیفه بود؛ اما به هر حال، او نیز نمیتوانست بدون اجازه ولید، مرتکب قتل امام شود.
برگرفته از: بحارالانوار، ج ۴۶، ص۱۵۲، حدیث ۱۲ و ص ۱۵۳ و ۱۵۴
🆔 @Maddahankhomein
🤦🏻😭🖤 پیشکشی به #ائمه_بقیع_علیهم_السلام
#بقیع_خسته
..............
#مدینه: قبله ی دل های ویران
#مدینه: جانماز و رحل قرآن
#مدینه: شب نشین کوچه ی درد
#مدینه: حال و روز یک پریشان
#مدینه: مرهم اندوه زائر
#مدینه: جای جایش #بیتالاحزان
#مدینه: خنده ی دَه ها یهودی
#مدینه: گریه ی صدها مسلمان
#مدینه، در عطشناکِ بیابان
امیدِ عطسه ی ابر است و باران
شبی ای کاش می گفت این مدینه
کجا #زهرای ما را کرده پنهان!؟
#بقیعِ_خسته را باید #حرم کرد
و کاخ ظلم را با خاک، یکسان
#امامانِ_بقیع اینجا غریبند
ولی نه در میان قلب ایران
غریبه در دل ما جای دارد
قسم بر #ضامن_آهو، به سلطان!
شما آبادیِ محضید و ما حیف
فقط گفتیم از ویرانه هاتان!
کجا گفتیم از #سجاد و زهدش!؟
کجا گفتیم از حُسنِ #حسن جان!؟
کجا گفتیم از تدبیر #باقر!؟
کجا گفتیم از #صادق!؟ کجا... هان!
تمام شعرمان، وصف بقیع است
نگفتیم از امام خویش، چندان
چه گوهرها که در این خاک، خفته
و #مقداد است یک از آن هزاران
#خدیجه در مدینه، خانه دارد
ولی #امالبنین بی صحن و ایوان
«#علی»، در کعبه ی خود دارد این خاک
ببین... #بنت_اسد خوابیده در آن
بقیع از کعبه باید یاد گیرد
دهد چاک از پریشانی، گریبان
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🖤 🤦🏻#دومین_قبر_غریب_بقیع_امام_سجاد_علیهالسلام 😭
https://eitaa.com/Maddahankhomein