eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
699 ویدیو
368 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
🙏🏻🌷 پیشکش به حضرت . پدربزرگوار امیرالمومنین علی ع .............. غرّش را در نگاه دید آمد و دور سر آن گردید مست از آن شد که ، در دلش می گفت نوری از گذر کرد و به دشت مرده تابید آینه در آینه با غرق خدا شد که رویش را غزل می کرد خورشید شد جهانی روشن از برق نگاه آن شب نور او بر سایه تا که تابید او که بود و زائرهای مکه، تشنه ی او با به دنیا داد را وُ... بارید! این دو مثل و ، شفیع عالمینند هستند و در تقویم شمسی چون سفره ی عقد ، را مژده می داد از دهان آن شب فقط گل می تراوید شد آماده ی مهمان‌نوازی از مرادش دور هفت باری با چرخید تا تبر زد بر بت خود، شد گریبان‌چاکِ با آمد می لرزید چون جز ، را نوشتند آسمان ها از چشمش، خوشه خوشه چید دست در دست ، یا گفت روز میلاد ، شد خود سبز و جاوید آن که در ازل، خودش را ساخت با او آن که منبرش برپاتر است از آن که در دل ، شد در پر قصه از توهین و تهدید آن که در از جان گذشت و زنده تر شد خلق را کرد! آن شب که در آن خانه از نفس می گیرم از ، شهادت هردو، در جهانِ مرگ و تبعید یک برای اُمّتی بس باشد آری باید اما از ، بسیار ترسید ای ، شرک است مثل موریانه دینتان را از بپرسید! - این که می آید پس از نام را کنیه ای تنها نبینید، این همان نور است و امّید یک کافیست تا شأن و مقامش را بدانیم است آنکه در کند یک لحظه تردید عده ای بی‌مایه گفتند او بوده یا نه!؟ غافل از اینکه دمادم دم زد او از و کلید قفل ها توست عده ای در پی‌ات، دنبال تقلید - عده ای که قبر تو را ویرانه کردند تا که از ارباب خود گیرند بلکه مُهر تایید ، و از است ی ما در هست و نمی خواهد روادید خوش به حال هرکه بِن سلمان نبود و مثل با ماند و را آنچنان که بود فهمید https://eitaa.com/Maddahankhomein
💐 برای گل می دهد ...................... با بهار نام او، دشت و دمن گل می دهد لاله میروید به خاک و یاسمن گل می دهد دست او باران و چشمش آسمانی بیکران می شود رنگین کمان، بر مرد و زن گل می دهد گریه های یوسف و یعقوب روزی می رسند خونِ افتاده به قلب پیرهن گل می دهد می روم سمت وقتی به پایان می رسم تا سلامی می دهم دنیا به من گل می دهد بذر عشقش ریشه خواهد زد پس از دفن تنم سینه ام گل می کند خاکِ کفن گل می دهد ، آیینه ی لبریز چشمان ست ساقیِ او در فرات خویشتن گل می دهد پیوند هست و شاخه های نونهالان گل می دهد یعنی و یعنی او که بر نامردمان، با حُسن ظن گل می دهد هزاران بار شد او او که بر دشمن به لطف هر سخن گل می دهد زخمه اش بر پیکر دشمن فقط یک زخم نیست تیغ او در جنگ های تن به تن گل می دهد موی او آشفته و خاکستری شد در تنور او که روی نی به هر پیمان شکن گل می دهد بوسه ای جان داد بر او، بوسه ای جانش گرفت می دید هر دم از دهن گل می دمد قم المقدسه https://eitaa.com/Maddahankhomein
هفت سین دلبری در سفره ی دل باز کردم هفت سینم تا گوشه ی چشمی رخ او را ببینم ماه خدا سال نو ام را کرد تزئین ماه بر ادعایم هست تضمین در پرتوی رسیده ماه روزه همراه با رسیده ماه گشته تبرک سال نو با شام در سایه ی تشنه لبان ما را نگهدار در سفره ی نوروز چیدم هفت سین را با لاله ها رنگین نمودم این نگین را 🇮🇷ا🇮🇷 در سین اول با کمال احترامش از دور بر کرب و بلا دادم در افتادم برای سین دوم چون پاسخم را می دهد او با تبسم وقتی مدال شاعری در دارم در سین سوم، شعر او را می نگارم شروع سفره ی عیدم حسین است که چارمین سین است اما نور عین است در تحویل موج اشک جاری ست در پنجمین سین چشم ها در آبیاریست سین ششم دستم به دامان نگار است همیشه چشم در راه بهار است در سین هفتم داغدارم از برایش دارم تمنای بر کربلایش ذکر بر لبم بعد نماز است چون بیشتر بر مشکلاتم چاره ساز است حسن ختام شعر عیدم مثنوی باد هر سال من تا روز آخر مهدوی عج باد یاد بصیرت یاد دلتنگ دلدار شاعر حسین جعفری https://eitaa.com/Maddahankhomein
عاشقانِ جمالِ دلجوی یار! گِره وامی‌شود، ز ابروی یار بار بَندید همرهان، سوی یار می‌رسد از دیارِمان، بوی یار می‌رسد، نغمه‌ی اَنَا المَهدی رو شود، وعده‌ی عَلَی العَهدی آزمون، آزمونِ عشّاق است روزِ اخلاص، روزِ اخلاق است هر که بر وصلِ یار، مشتاق است سر به کف، در صفوفِ میثاق است چه نیازی به رفتنِ جبهه ست وطن امروز، ماندنِ جبهه ست امتحان، امتحانِ همدردی‌ست جنگ، هنگامه‌ی جوانمردی‌ست دور ماندن ز دوست، نامردی‌ست شب‌رُوان! انتهای شَبگردی‌ست سحرِ روزگار، نزدیک است دیدنِ روی یار، نزدیک است بخدا، بوی یار می‌آید حیدرِ روزگار می‌آید باز، دُل دُل سوار می‌آید هُوهُوی، ذوالفقار می‌آید بشنوید از کرانه‌ی غربی نعره‌ی مرگِ دشمنِ حربی مُشتِ صهیون، که خودبخود واشد پیشِ دنیای غرب، رسوا شد نَفَسی، از سوی مسیحا شد روزگارِ فرارِ اعدا شد این دعای امامِ قائم بود خونِ مظلوم، خصمِ ظالم بود حال، وقتِ هجومِ شیران است نوبتِ حمله‌ی دلیران است خانه‌ی عنکبوت ویران است مَحوِ صهیون، بدستِ ایران است بنگرید، اِقتدارِ ایران را وعده‌ی صادقِ شهیدان را می‌رسد این ندا، ز رفتن‌ها که مبادا علی، شود تن‌ها گرچه هستیم، صیدِ آهن‌ها پای کاریم، با تو و من‌ها اصل، ماندن به پای کارِ علی‌ست عصرِ ما، عصرِ اقتدارِ علی‌ست خیلی از دوستان اِعاده شدند از قطارِ زمان، پیاده شدند بی‌بصیرت شدند و ساده شدند راهیِ انحرافِ جاده شدند وطن امروز، در مقاومت است استقامت، پیِ مداومت است خوب شد، ما ز کوفیان نشدیم از ولیِ خدا، نهان نشدیم پشتِ مسلم، دوان دوان نشدیم دشمنِ حیدرِ زمان نشدیم دلِ ما خوب شد، حسینی ماند یارِ رهبر، پس از خمینی ماند خوب شد دربدر نشد، سرها روی نیزه نرفت، معجرها نکِشیدند، موی دخترها نشِکستند، پشتِ لشکرها هر عزیزی که کشته شد، چه غم است دستِ سردارِ دیگری، علَم است ای علمدارِ خیمه‌ها، عباس نظری کن به جبهه‌ها، عباس هست اگر داغِ کشته‌ها، عباس مددی لحظه لحظه‌ها، عباس جبهه‌ها شور و شِین، می‌خواهد قَهرِ ذُخرُالحسین، می‌خواهد خرداد۱۴۰۴/ذیحجه۱۴۴۶ حاج محمودژولیده @Maddahankhomein
💖 به نام خدای علی برای ................. خوشا به حال کسی که ضریح را دیده ست خوشا به حال کسی که ضریح را چیده ست! خوشا به حال کسی که علی علی گفته خوشا به حال کسی که به سینه کوبیده ست مگر نه اینکه غدیرِ خم از علی شد مست مگر نه اینکه علی ساقیِ شب عید است دلم پس از تو چه شد!؟ ابرِ دائم الخمری که بر سراب بیابان، بهار باریده ست علی که بوده!؟ همان ماهِ عالم افروزی که تا همیشه به شب های کوچه تابیده ست علی که بوده!؟ همان آفتابِ شبگردی که جز همان شبِ ویژه، شبی نخوابیده ست! همان که به وقت در مسجد فقط نه ، جرم خلق بخشیده ست بگو به هر که علی را ندیده؛ در معراج - به جای حضرت حق، مصطفی که را دیده ست!؟ برادری که به وقت طواف، منکِر اوست - چرا به دور علی صبح و شام گردیده ست!؟ علی، فرشته و انسان، نه و... خدا هم نه علی نه واقعیت بوده و نه یک ایده ست! بترس از اینکه بخواهی در او عمیق شوی علی همان اندازه که ساده، پیچیده ست! خدا خداست! همان «لَم یَلِد و لَم یولَد» درون کعبه، علی را بگو که زاییده ست!؟ همان زنی که دلش لب به جامِ باقی زد همانکه میکده شد، داد تا به ساقی دست دهان به حیرت اگر وا کند، تعجب نیست ندیده کعبه هنوز اینچنین و... ترسیده ست! چه چیز بهتر از اینکه بهانه ی خلقت دلیلِ خلقت خود را دوباره بوسیده ست علی بزرگ نشد! او بزرگ بود بزرگ خلیفه ای که خلافش، حصیر پوسیده ست - چقدر خرده گرفتند بر سر و وضعش که او چرا کم خورده ست و ساده پوشیده ست خبر دهید جهان و جهانیان را که علی ترازوی عدل است و با ستمدیده ست سیاستش، دل نهج البلاغه را برده بساط ظلم و ستم را چنین که برچیده ست!؟ خوشا به حال خدا که علی ست بنده او خوشا به حال علی که خداپسندیده ست جهان اگر چه صدایش زده به لیله ی قدر هنوز قدر علی را کسی نفهمیده ست! قم المقدسه https://eitaa.com/Maddahankhomein
(ع) تنها نه او فرزند ارشد بود کامل ترین نسخه از بود از حنجرش سر زد اما در صورت و سیرت، بود چشمان او از پر بود و دستان او بود آنها که از نزدیک دیدندش گفتند که با عرش، هم قد بود با خود بهشتی جاودان آورد که حوّایی مجدد بود روز جوان، شد روز میلادش بر عشق، تاکیدِ مؤکد بود در ظلمت شب های بی مولا در ربنایش نور بی حد بود شب ها به یاد جد خود گاهی در کوچه ها، در رفت و آمد بود از اشک نخلستان، به جوش آمد در چاه دل، فریادِ ممتد بود در بین شیران عرب، مثل عموهایش سرآمد بود مست از عمو می شد به وقت وعظ وقتی ، مقصود و مقصد بود مست از عمو می شد به وقت رزم وقتی مثل یک سد بود مست از پدر می شد به وقت جنگ وقتی آنجا که باید... بود! برده دل ما را با آن - شش گوشه ای که زیر گنبد بود ما می رویم و باقی ست او بوده و همواره خواهد بود قم المقدسه 🆔 @Maddahankhomein
حضرت علی اکبر (ع) شقّه شقّه میان ماه و خورشید، آسمان محو تلاقی بود اگر چه بینشان از ابرِ کینه انشقاقی بود برای عمه لبخند تو یعنی زندگی جاری ست برای خیمه ها چشمان تو شمع و چراغی بود تو ساقی بودی و گفتیم ما از تشنگی هایت ۱ دلیلش بود از بسکه ساقی بود به راه افتاد و با تیغ نگاهش یک به یک را کشت غبار جنگ خوابید و هر بار باقی بود صد و هشتاد ملعون را به خاک انداخت ابرویش یکی گفت او «» بود و یکی گفت اتفاقی بود به جنگ تن به تن کاری نرفت از پیش و این دفعه ، پروانه ای در دامن یک مشت یاغی بود شقایق را شقی ها شقّه شقّه کرده اند از کین بمیرم...! باغبان پرپر شد آنجا و... چه داغی بود! تنش یک سو، سرش یک سو...! و یک سو...! میان و ، عجب رنج و فراقی بود قم المقدسه ..................؛....................... ۱. طبق برخی نقل ها بعداز حضرت ابوالفضل (ع)، مسئولیت سقایت اهل حرم با (ع) بوده است. 🆔 @Maddahankhomein
🖤 به پیشگاه اباعبدالله الحسین (ع) مدح یا مرثیه!؟ 🥀🥀🥀 خون خود را دادی و دادی قیامَت را به خلق اینچنین دادی سعادت در قیامت را به خلق می شود چشم زمین، رود و... دلش دریای خون می رساند آسمان وقتی سلامت را به خلق مثل مادر مُرده ها بر صورت و سر می زنند ذاکران وقتی که می گویند نامت را به خلق هر که در گودال آمد دست خالی برنگشت ای به قربانت که بخشیدی تمامت را به خلق در کنار صوت قرآنِ تو، ده ها خطبه خواند آمد تا بفهماند کلامت را به خلق مدح یا مرثیه!؟ وقتی اشک بر تو کیمیاست. شاعرم... باید بگویم من کدامت را به خلق!؟ از و گذشتی آنچنان هدیه دادی با ، نسل امامت را به خلق 🆔 @Maddahankhomein
🖤 به پیشگاه اباعبدالله الحسین (ع) مدح یا مرثیه!؟ 🥀🥀🥀 خون خود را دادی و دادی قیامَت را به خلق اینچنین دادی سعادت در قیامت را به خلق می شود چشم زمین، رود و... دلش دریای خون می رساند آسمان وقتی سلامت را به خلق مثل مادر مُرده ها بر صورت و سر می زنند ذاکران وقتی که می گویند نامت را به خلق هر که در گودال آمد دست خالی برنگشت ای به قربانت که بخشیدی تمامت را به خلق در کنار صوت قرآنِ تو، ده ها خطبه خواند آمد تا بفهماند کلامت را به خلق مدح یا مرثیه!؟ وقتی اشک بر تو کیمیاست. شاعرم... باید بگویم من کدامت را به خلق!؟ از و گذشتی آنچنان هدیه دادی با ، نسل امامت را به خلق 🆔 @Maddahankhomein
😭🤦🏻🖤 برای (ع) و خاموش 🥀🥀🥀 در آتش تب بودی و آتش گرفتی شدی در خیمه و از هوش رفتی مأمور بودی ای بر صبر، گویا فریادِ روشن بودی و خاموش رفتی گاهی پیاده می روی گاهی سواره خم می شوند از دور، نخلستان و گل ها آن بار سنگینی که بر دوش تو بوده ست بار امامت بوده نه زنجیر و غل ها از کوچه های کوفه درحال عبوری بوی می آید اینجا می خواهد آقاجان دهد بر تو سلامی ، سرِ دروازه شام است اما شکر خدا امیر کاروان شد تا جا نماند کودکی بین بیابان بی تاب بود اما ، تا که گم شد ، خودش را کشت تا پیدا شد آن جان ای مرد تنها در میان این همه زن در حیرتم از طاقت و صبر تو آقا در کوچه ها مثل خوردی زمین و در شام باشد بی گمان، قبر تو آقا قم المقدسه 🆔 @Maddahankhomein
🖤 قصیده ای چهل بیتی نثار قلب داغدار (ع) او بود... ......... «پرده اول» او بود امامی که به بازار رسید او بود غلامی که کس او را نخرید او بود یتیمی که پر از مقتل بود «مَن ماتَ علیٰ حبّ ، ماتَ شهید» ای وای از آن زمان که افتاد زمین با هروله اما سوی گودال دوید گودال، قصیده را غزل کرد و غزل از وزن نشد خارج و شد شعر سپید بر خاک کشید جسم بی جانش را دریا امواجِ پریشان شد باید ببرد بر سر دوشش خود را تا شام یک قافله در او غرق ساحل، که سرابی بود گم کرد نگاهی را طوفانِ شب از راه آمد فانوس، زمین افتاد از دستِ کمین خورده ی ماه در مقتلِ عشق با دستِ سپید زد رو به سیاهی ها آه... آن دست بلندی که کمی بالا رفت مست از مِی سیب شد ولی سیب نچید بی تاب ترین ماه زمین بود آن روز که از نیزه برآمد خورشید بنویس چه آمد به سر برکه ی سبز بنویس چه آمد به سر قوی سفید بنویس چه آمد به سر نیلوفر بنویس چه آمد به سر سرو رشید! از کوچ پرستو بنویس، از آن تیر از خون اناری که رسید و نرسید بنویس: چرا شمر به گودال رسید!؟ بنویس: چرا حرمله تکبیر کشید!؟ بنویس چگونه آب شد قلب بنویس چه چیز را شنید و نشنید!؟ مظلوم تر از او چه کسی بود!؟ آنکه در تشت طلا زد به لبش چوب...! یزید در غربت یک مدینه ی غرقِ نفاق مثل از عطش، به خود می پیچید «پرده دوم» سجاده اش آسمان شد و مُهرش ماه هر کس که تو را به قدر وسعش فهمید من، آن شتری که با تو ده ها حج رفت اما به جز عشق و معرفت از تو ندید ۱ من، شاپرکی که بر سر شانه نشست اما به هوای «دیگری»، از تو... پرید باید به تو برگردم و عاشق باشم ای وعده ی آشکار، الوعده وعید من در رمضان تو گرفتار شدم ای ماه ترین ماه من، ای عید سعید اعجازِ مناجاتِ شما راهگشاست از گنجِ ات بده شاهْ کلید شد شبنم اشک در قنوتِ صدفت تسبیحِ نجات بخشی، از مروارید در ساحت آن پنجره که رو به شماست باید که بود یا امثال و ها از حنجره ی سبز تو گشتند پدید بذر کلمات تو به بار آورده علامه و مرعشی، خمینی و وحید آرامشِ پنهان شده در هر سخنت از معرفت توست به قرآن مجید بگذار سلامی بدهم قبرت را بگذار زیارت کنمت، عبدِ عبید «پرده سوم» می سوزم از آن گنبد و گلدسته که نیست در ذهن من است طرح یک صحن جدید باید که تو گلستان بشود نابودی این حرامیان نیست بعید زیباست چراغ سبز در صحن در صحن تو سجاده ای از سنگ سفید خیبرشکن از راه می آید یک روز تا گردنِ کفر بشکند بی تردید ما منتظران، شوق رسیدن داریم پیش قدمش...آه، مرا سر بزنید! خالی ست اگرچه دستمان مولاجان داریم به ذوالفقارِ دستت... امّید «پرده چهارم» تو خاطره ی خونِ حسینی، تو... آنکه تمام روضه را درد کشید مداح از آن رو که تو غش می کردی از خواندن روضه، پیش تو می ترسید هر بار که گفت از قتیل العبرات از شدت اشکت، آسمان هم بارید دیدند که بارشِ شهابی دارد چشمان تو زیرِ تیربارانِ شدید کشتند خدا را و نمی دانستند او بوده و هست «اَقربُ مِن حبل ورید» دستی که به او سنگ زد این بار ولی بیرون شد از آستینِ آن روح پلید مرگ آمد و پنجه بر حقیقت انداخت انگار قیامت شد و در صور دمید پایان تو را نوشت با جامِ سراب دستی که عطش را به گلویت پاشید جامی که به لب رسید با دست ولید جانی که به لب رسید با دست ولید ۲ قم المقدسه ...................... ۱. امام سجاد (ع) شتری داشت که بر اساس بعضی از روایات بیست و دو بار با او به حج رفته بود، اما در تمامی این مدت حتی یک ضربه تازیانه هم به او نزده بود. امام در شب شهادت خود سفارش کرد به این شتر رسیدگی شود. وقتی امام به شهادت رسید، شتر یکسره به سوی قبر مطهر امام رفت، در حالی که هرگز قبر امام را ندیده بود خود را به روی قبر انداخت و گردن خود را بر آن می زد و اشک از چشم هایش جاری شده بود. خبر به امام باقر (ع) رسید. امام کنار قبر پدر رفت و به شتر گفت:«آرام باش. بلند شو. خدا تو را مبارک گرداند.» شتر بلند شد و برگشت ولی پس از اندکی باز به قبر برگشت و کارهای قبل را تکرار کرد. امام باقر (ع) باز آمد و او را آرام کرد ولی بار سوم فرمود: «او را رها کنید! او می‌داند که از دنیا خواهد رفت.» سه روز نگذشت که شتر از دنیا رفت. بحارالانوار، ‌ج ۴۶، ص۱۴۷ و ۱۴۸، حدیث ۲ و۳ و۴ به نقل از بصائر الدرجات و اختصاص و اصول کافی ج ۱، ص ۴۶۷، حدیث ۲و۳و۴ ۲. مورخین درباره قاتل امام ‌با‌ ‌هم‌ اختلاف دارند. بعضی معتقدند امام ‌به‌ دست ولید مسموم شد ‌و‌ برخی دیگر معتقدند ‌به‌ دست هشام ‌بن‌ عبدالملک که برادر خلیفه بود؛ اما ‌به‌ ‌هر‌ حال، ‌او‌ نیز نمی‌توانست بدون اجازه ولید، مرتکب قتل امام شود. برگرفته از: بحارالانوار، ج ۴۶، ص۱۵۲، حدیث ۱۲ ‌و‌ ص ۱۵۳ و‌ ۱۵۴ 🆔 @Maddahankhomein
🤦🏻😭🖤 پیشکشی به .............. : قبله ی دل های ویران : جانماز و رحل قرآن : شب نشین کوچه ی درد : حال و روز یک پریشان : مرهم اندوه زائر : جای جایش : خنده ی دَه ها یهودی : گریه ی صدها مسلمان ، در عطشناکِ بیابان امیدِ عطسه ی ابر است و باران شبی ای کاش می گفت این مدینه کجا ما را کرده پنهان!؟ را باید کرد و کاخ ظلم را با خاک، یکسان اینجا غریبند ولی نه در میان قلب ایران غریبه در دل ما جای دارد قسم بر ، به سلطان! شما آبادیِ محضید و ما حیف فقط گفتیم از ویرانه هاتان! کجا گفتیم از و زهدش!؟ کجا گفتیم از حُسنِ جان!؟ کجا گفتیم از تدبیر !؟ کجا گفتیم از !؟ کجا... هان! تمام شعرمان، وصف بقیع است نگفتیم از امام خویش، چندان چه گوهرها که در این خاک، خفته و است یک از آن هزاران در مدینه، خانه دارد ولی بی صحن و ایوان «»، در کعبه ی خود دارد این خاک ببین... خوابیده در آن بقیع از کعبه باید یاد گیرد دهد چاک از پریشانی، گریبان قم المقدسه 🖤 🤦🏻 😭 https://eitaa.com/Maddahankhomein