eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
702 ویدیو
368 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
(ع) تنها نه او فرزند ارشد بود کامل ترین نسخه از بود از حنجرش سر زد اما در صورت و سیرت، بود چشمان او از پر بود و دستان او بود آنها که از نزدیک دیدندش گفتند که با عرش، هم قد بود با خود بهشتی جاودان آورد که حوّایی مجدد بود روز جوان، شد روز میلادش بر عشق، تاکیدِ مؤکد بود در ظلمت شب های بی مولا در ربنایش نور بی حد بود شب ها به یاد جد خود گاهی در کوچه ها، در رفت و آمد بود از اشک نخلستان، به جوش آمد در چاه دل، فریادِ ممتد بود در بین شیران عرب، مثل عموهایش سرآمد بود مست از عمو می شد به وقت وعظ وقتی ، مقصود و مقصد بود مست از عمو می شد به وقت رزم وقتی مثل یک سد بود مست از پدر می شد به وقت جنگ وقتی آنجا که باید... بود! برده دل ما را با آن - شش گوشه ای که زیر گنبد بود ما می رویم و باقی ست او بوده و همواره خواهد بود قم المقدسه 🆔 @Maddahankhomein
🌷برای و شاهکار 🥀🥀🥀 ، شاهکار ادبی خداست جایی که الهام بخشِ می شود جایی که با خون او شور و شعر و شعور را به تصویر می کشد در این میان قصیده ای به نام ، رخ نمایی می کند و غزلی به نام خواستم بگویم رباعیِ نابی بود که مصراع مصراعش به هوا پاشیده شد اما دیدم او شاه بیت است و اما که بود؟! صبر داشته باش! و ، دوبیتی های بودند و و ، رباعی های ! گفتم او که سال گذشته جایزه صلح نوبل ادبیات را از آنِ خود کرد اما عده ای تاب نیاوردند و پرونده قتل او هنوز باز است! ، هر یک بیتی از مثنوی عاشورا بودند ، ترکیب بندی بود با گوشواره ی «اینجا حرم امن الهی ست» که بود!؟ صبر داشته باش! را شعری نیمایی دیدم که گاه از جا برمی خاست و گاه می نشست این کوتاه و بلند شدن ها دلیلی داشت! او باید اثری تازه می شد و را... تا معنا زنده بماند و شاعرانگی باقی بماند او هم، نیمایی هایش را به چاپ رساند که بعدها امثالِ خواجه عبدالله انصاری ها از او وام گرفتند ، ترانه ای کبود بود که سال ها بعد، بیش از هزاران ترانه سرا، او را مرور کردند آنها که خود ترانه سر دادند و در کسوتِ دو گروه سبز واژگان و سرخ واژگان، پرچم اسلام را دست به دست کردند برای فهمیدن ، صبور باش! پیچیده است! ، غزل مرثیه ای بود که او را آنچنان که باید نَگریستیم و ... ، همه چیزِ بود نه بیت پایانی غزلش! ، جانِ بود و جانِ کلامش هر اثر، روحی دارد و او آن بود... آنِ !!! و اما ! اگر کربلا کتاب باشد و ، نویسنده پس چه کس باید آن را چاپ کند و نشر دهد!؟ نمی گویم قصیده نبود وقتی در مجلس یزید، ذوالفقار سخن از نیام بیرون آورد و چنان صلابت به خرج داد که دهان مخاطب واماند! نمی گویم ، غزل نبود وقتی مطلعش، پایی بود بر زانوی ماه و دستی بر شانه ی خورشید او که رأس ساعت غزل به دروازه ساعت رسید تا از حروف مقطعه ی قرآنش، برای بازاریان، مرثیه ای بسراید جانکاه و برای یزیدیان، شاهنامه ای از حقیقت و واقعیت که در آن سیاوش ها از آتش گذشتند پدرها به سر پسرها آمدند رودابه ها مویه کردند و دیوها خندیدند نمی گویم ، رباعی نبود که او مظهر «لا حول و لا قوه الا بالله» بود و خاک کاخ را با مصرع آخرش به توبره کشید آنجا که فرمود: «ما رأیت الا جمیلا» نمی گویم دوبیتی نبود وقتی دو دسته گلش پرپر شد اما از خیمه بیرون نیامد تا مبادا سر برادر پایین افتد اینجا کربلاست! سرها باید بالا باشد هرچه بالاتر بهتر اینگونه، کارِ سنگ ها هم آسان تر می شود را نباید یک نقطه یا خط نوشت را بنویسید مربع عفاف، مثلث عشق، دایره رفاقت که مصداق «رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه الّا حُسین» بود را بنویسید شروع و پایان ! 🆔 @Maddahankhomein
به ساحت سه ساله اباعبدالله الحسین علیه السلام خانم (س) 💎دردانه دردانه هست و می رود دلها برایش بابا به قربانش شود، عمه فدایش! وقتی بغل می گیرد او را حس می کند هفت آسمان را زیر پایش می اندازدش بالا و پایین در دشت می پیچد صدای خنده هایش خواهر برایش قصه می گوید ولی او مادام می پرسد سوال از هر کجایش تا حالش خوب بود اما پس از آن انگار که ابری شده حال و هوایش افتاده از خواب و خوراک... او چند روزی ست! ای وای از و بلایش ده روز در بی تاب بود و آن بغض، یک لحظه نکرد اما رهایش تا اینکه روز جنگ آمد پشت خیمه ، پنهان کرد او را در عبایش اما جهنم در بهشتِ خیمه گل کرد آتش گرفت آیات والشمس و الضُّحایش از تا را آمد... ولی سخت از را تا ... عمه به جایش شاعر چرا باید بگوید معجر افتاد وقتی که راوی گفته از حجب و حیایش! بغض در خرابه تا که ترکید کر کرد گوش آسمان ها را صدایش او رازِ هستی بود، زهراها چنینند رازی که خواهد کرد دنیا برملایش او چیزی از کم ندارد بالاتر از عرش است فرش ربنایش موکب به موکب، ... مال رقیه ست برپا شده در هر ستون، مهمانسرایش قم المقدسه https://eitaa.com/Maddahankhomein
(ع) تنها نه او فرزند ارشد بود کامل ترین نسخه از بود از حنجرش سر زد اما در صورت و سیرت، بود چشمان او از پر بود و دستان او بود آنها که از نزدیک دیدندش گفتند که با عرش، هم قد بود با خود بهشتی جاودان آورد که حوّایی مجدد بود روز جوان، شد روز میلادش بر عشق، تاکیدِ مؤکد بود در ظلمت شب های بی مولا در ربنایش نور بی حد بود شب ها به یاد جد خود گاهی در کوچه ها، در رفت و آمد بود از اشک نخلستان، به جوش آمد در چاه دل، فریادِ ممتد بود در بین شیران عرب، مثل عموهایش سرآمد بود مست از عمو می شد به وقت وعظ وقتی ، مقصود و مقصد بود مست از عمو می شد به وقت رزم وقتی مثل یک سد بود مست از پدر می شد به وقت جنگ وقتی آنجا که باید... بود! برده دل ما را با آن - شش گوشه ای که زیر گنبد بود ما می رویم و باقی ست او بوده و همواره خواهد بود قم المقدسه 🆔 @Maddahankhomein