#حضرت_علی_اکبر(ع)
تنها نه او فرزند ارشد بود
کامل ترین نسخه از #احمد بود
از حنجرش سر زد #بلال اما
در صورت و سیرت، #محمد بود
چشمان او از #حمزه پر بود و
دستان او #جعفرترین_یَد بود
آنها که از نزدیک دیدندش
گفتند که با عرش، هم قد بود
با خود بهشتی جاودان آورد
#لیلا که حوّایی مجدد بود
روز جوان، شد روز میلادش
بر عشق، تاکیدِ مؤکد بود
در ظلمت شب های بی مولا
در ربنایش نور بی حد بود
شب ها به یاد جد خود گاهی
در کوچه ها، در رفت و آمد بود
از اشک نخلستان، به جوش آمد
در چاه دل، فریادِ ممتد بود
در بین شیران عرب، #اکبر
مثل عموهایش سرآمد بود
مست از عمو می شد به وقت وعظ
وقتی #حسن، مقصود و مقصد بود
مست از عمو می شد به وقت رزم
#عباس وقتی مثل یک سد بود
مست از پدر می شد به وقت جنگ
وقتی #حسین آنجا که باید... بود!
برده دل ما را #علی با آن -
شش گوشه ای که زیر گنبد بود
ما می رویم و #کربلا باقی ست
او بوده و همواره خواهد بود
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Maddahankhomein
🌷برای #کربلا و #کربلاییان
شاهکار
🥀🥀🥀
#کربلا، شاهکار ادبی خداست
جایی که الهام بخشِ #حسین می شود
جایی که با خون او شور و شعر و شعور را به تصویر می کشد
در این میان قصیده ای به نام #عباس، رخ نمایی می کند و
غزلی به نام #علی_اکبر
خواستم بگویم #علی_اصغر رباعیِ نابی بود که مصراع مصراعش به هوا پاشیده شد اما دیدم او شاه بیت #حسین است
و اما #زینب که بود؟!
صبر داشته باش!
#محمد و #جعفر، دوبیتی های #زینب بودند و #قاسم و #عبدالله، رباعی های #مجتبی!
گفتم #مجتبی
او که سال گذشته
جایزه صلح نوبل ادبیات را از آنِ خود کرد
اما عده ای تاب نیاوردند و
پرونده قتل او هنوز باز است!
#اصحاب، هر یک بیتی از مثنوی عاشورا بودند
#خیمه_گاه، ترکیب بندی بود با گوشواره ی «اینجا حرم امن الهی ست»
#زینب که بود!؟
صبر داشته باش!
#سجاد را شعری نیمایی دیدم که گاه از جا برمی خاست و گاه می نشست
این کوتاه و بلند شدن ها دلیلی داشت!
او باید اثری تازه می شد #امامت و #ولایت را...
تا معنا زنده بماند و شاعرانگی باقی بماند
او هم، نیمایی هایش را به چاپ رساند
که بعدها امثالِ خواجه عبدالله انصاری ها از او وام گرفتند
#باقر، ترانه ای کبود بود که سال ها بعد، بیش از هزاران ترانه سرا، او را مرور کردند
آنها که خود ترانه سر دادند و در کسوتِ دو گروه سبز واژگان و سرخ واژگان، پرچم اسلام را دست به دست کردند
برای فهمیدن #زینب، صبور باش!
#زینب پیچیده است!
#سکینه، غزل مرثیه ای بود که او را آنچنان که باید نَگریستیم
و #رقیه...
#رقیه، همه چیزِ #حسین بود نه بیت پایانی غزلش!
#رقیه، جانِ #حسین بود و جانِ کلامش
هر اثر، روحی دارد و او آن بود... آنِ #حسین!!!
و اما #زینب!
اگر کربلا کتاب باشد و #حسین، نویسنده
پس چه کس باید آن را چاپ کند و نشر دهد!؟
نمی گویم #زینب قصیده نبود وقتی در مجلس یزید، ذوالفقار سخن از نیام بیرون آورد و چنان صلابت به خرج داد که دهان مخاطب واماند!
نمی گویم #زینب، غزل نبود وقتی مطلعش، پایی بود بر زانوی ماه و دستی بر شانه ی خورشید
او که رأس ساعت غزل به دروازه ساعت رسید تا از حروف مقطعه ی قرآنش، برای بازاریان، مرثیه ای بسراید جانکاه
و برای یزیدیان، شاهنامه ای از حقیقت و واقعیت
که در آن سیاوش ها از آتش گذشتند پدرها به سر پسرها آمدند
رودابه ها مویه کردند
و دیوها خندیدند
نمی گویم #زینب، رباعی نبود که او مظهر «لا حول و لا قوه الا بالله» بود و خاک کاخ را با مصرع آخرش به توبره کشید
آنجا که فرمود:
«ما رأیت الا جمیلا»
نمی گویم #زینب دوبیتی نبود وقتی دو دسته گلش پرپر شد اما از خیمه بیرون نیامد تا مبادا سر برادر پایین افتد
اینجا کربلاست!
سرها باید بالا باشد
هرچه بالاتر بهتر
اینگونه، کارِ سنگ ها هم آسان تر می شود
#زینب را نباید یک نقطه یا خط نوشت
#زینب را بنویسید مربع عفاف، مثلث عشق، دایره رفاقت
که مصداق «رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه الّا حُسین» بود
#زینب را بنویسید
شروع و پایان #حسین!
#محمد_عابدی
🆔 @Maddahankhomein
به ساحت سه ساله اباعبدالله الحسین علیه السلام
خانم #حضرت_رقیه_خاتون(س)
💎دردانه
دردانه هست و می رود دلها برایش
بابا به قربانش شود، عمه فدایش!
وقتی #علیاکبر بغل می گیرد او را
حس می کند هفت آسمان را زیر پایش
#عباس می اندازدش بالا و پایین
در دشت می پیچد صدای خنده هایش
خواهر برایش قصه می گوید ولی او
مادام می پرسد سوال از هر کجایش
تا #مکه حالش خوب بود اما پس از آن
انگار که ابری شده حال و هوایش
افتاده از خواب و خوراک... او چند روزی ست!
ای وای از #شام_غریبان و بلایش
ده روز در #کربوبلا بی تاب بود و
آن بغض، یک لحظه نکرد اما رهایش
تا اینکه روز جنگ آمد پشت خیمه
#سجاد، پنهان کرد او را در عبایش
اما جهنم در بهشتِ خیمه گل کرد
آتش گرفت آیات والشمس و الضُّحایش
از #کربلا تا #شام را آمد... ولی سخت
از #شام را تا #کربلا... عمه به جایش
شاعر چرا باید بگوید معجر افتاد
وقتی که راوی گفته از حجب و حیایش!
بغض #رقیه در خرابه تا که ترکید
کر کرد گوش آسمان ها را صدایش
او رازِ هستی بود، زهراها چنینند
رازی که خواهد کرد دنیا برملایش
او چیزی از #بابالحوائج کم ندارد
بالاتر از عرش است فرش ربنایش
موکب به موکب، #اربعین... مال رقیه ست
برپا شده در هر ستون، مهمانسرایش
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#شهادت_بیبی_رقیه_س
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_علی_اکبر(ع)
تنها نه او فرزند ارشد بود
کامل ترین نسخه از #احمد بود
از حنجرش سر زد #بلال اما
در صورت و سیرت، #محمد بود
چشمان او از #حمزه پر بود و
دستان او #جعفرترین_یَد بود
آنها که از نزدیک دیدندش
گفتند که با عرش، هم قد بود
با خود بهشتی جاودان آورد
#لیلا که حوّایی مجدد بود
روز جوان، شد روز میلادش
بر عشق، تاکیدِ مؤکد بود
در ظلمت شب های بی مولا
در ربنایش نور بی حد بود
شب ها به یاد جد خود گاهی
در کوچه ها، در رفت و آمد بود
از اشک نخلستان، به جوش آمد
در چاه دل، فریادِ ممتد بود
در بین شیران عرب، #اکبر
مثل عموهایش سرآمد بود
مست از عمو می شد به وقت وعظ
وقتی #حسن، مقصود و مقصد بود
مست از عمو می شد به وقت رزم
#عباس وقتی مثل یک سد بود
مست از پدر می شد به وقت جنگ
وقتی #حسین آنجا که باید... بود!
برده دل ما را #علی با آن -
شش گوشه ای که زیر گنبد بود
ما می رویم و #کربلا باقی ست
او بوده و همواره خواهد بود
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Maddahankhomein