بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_علیه_السلام
هر کسی وقت گرفتاری سراغش را گرفت
روزی سالانه ی دیگِ اجاقش را گرفت
رو به رو شد هرکسی با حُسنِ زیبای حَسَن
او وفاقش داد و از قلبش نفاقش را گرفت
دست خالی هر کسی آمد به دیدار کریم
دست پر برگشت و عمری ارتزاقش را گرفت
نوکری،در بین روضه گفت؛ آقا کربلا!
بعد هیئت رفت ویزای عراقش را گرفت
خواب دیدم فرشهای دستباف اصفهان
در حرم سرتاسر صحن و رواقش را گرفت
شاعری میخواست مدحش را بگوید ناگهان
غم به جان او نشست و اشتیاقش را گرفت
#سجاد_روانمرد
#ولادت_امام_حسن_علیه_السلام
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
ما را که مُفلِسیم اگر هم خریدهاند
لطفِ کریم بوده که دَرهم خریدهاند
عاشق شدیم اگر همهاش کارِ عشق بود
عشاق را بدون نظر هم خریدهاند
ما جنس بنجولیم، به دردی نمیخوریم
ما را - بدون هیچ ثمر هم - خریدهاند
حتی قرار نیست دخیلِ درش شویم
آن را که رد شده زِ گذر هم خریدهاند
پیشِ کریم فرق ندارد زیاد و کم
از جبرئیل تا دو سه پَر هم خریدهاند
هِی بنده میخرند و هِی آزاد میکنند
آزاد کردهاند اگر هم خریدهاند
گفتند ناسزا و ولی عاشقش شدند
از بِین دشمنان چقدر هم خریدهاند
اصلاً به کم نمیرود این دستِ با کرم
ما را ببین به قیمت زَر هم خریدهاند
این عشقِ داغ، سوختنش فرق میکند
در پیش فاطمه حسنش فرق میکند
اشراق میکنی و همه طور میشوند
انگور زادهها همه انگور میشوند
اصلا نیاز نیست که ما دست و پا زنیم
اسباب عاشقی خودشان جور میشوند
با ابترانِ مکه بگو با همین حسن...
امشب حسودهای علی کور میشوند
دنیا به دست نسل خدیجه است، هرکه هست
جز بچههای فاطمه هاشور میشوند
یکجا محمد است و علی هست و فاطمه
با جلوهای که نور علی نور میشوند
برخیز از مسیر، برو، بند آمده است
گیسو بهم مریز که مسحور میشوند
باید که سجده کرد تو را قبلِ روز حشر
یک روز عاقبت همه مجبور میشوند
ما را به عشق پاره گریبان نوشتهاند
بشکاف سینه را که "حسن جان" نوشتهاند
باید که چشمهای تو پیغمبری کند
تو آمدی که فاطمه هم مادری کند
مدیون توست خانهی سادات بعد از این
زهرا نشسته است علی پروری کند
شهر مدینه با تو بهم ریخت حق بده
در کوچهها نبود کسی دلبری کند
در هر سحر نسیم خدا میوزد که باز
در بِینِ گیسوان تو خنیاگری* کند
کُشتی بگیر تا که بگویند جان حسین
تاکه حسین، جای تو جلوهگری کند
اینقدر هم بهانه به دست دلم مده
هر روز سجدهات کند و کافری کند
این نذر چشم ماست که جارو ببافد و
هر صبح بِینِ صحن تو رفتگری کند
ما را شریک خویش نموده عطای تو
نیمی برای ماست و نیمی برای تو
تا که عوض نکرده علی قبلهگاه را
پنهان بکن نقاب بزن قرصِ ماه را
باید جمل سوار ببیند حسن که هست
پیچاندهای به تیغ خودت رزمگاه را
راحت نشسته است علی بین رزم اگر
رفته حسن بهم بزند صد سپاه را
با نیزهای که سینهی لشگر شکافتی
برهَم زدی تَوَهّم آن فتنهگاه را
هر جا زدی به پشت سرِ تو حسین بود
دیدند وقت جنگ همه پادشاه را
رم کردهاند پیش تو انبوه راه راه
بردار از جماعتِ حیران، نگاه را
راهی نمانده است مگر تار و مارِ جهل
بسته است ذوالفقارِ تو هر دو جناح را
دور و بر تو هیمنهای از ملائکه است
فهماند تیغ تو پسر فاطمه که هست
باید برای خاک تو مرقد درست کرد
شهری به وسعت دو سه مشهد درست کرد
با اشکهای عاشق و با خشتهای دل
شهری به نام آل محمد درست کرد
ایوان طلای شاه نجف را دوباره ساخت
آنجا برای فاطمه گنبد درست کرد
با غنچههای یاس ضریح تو را کشید
دورش رواقهای زبرجد درست کرد
باید که زائران تو را باخبر کنند
نقاره خانههای زبانزد درست کرد
در جمع خادمان مؤدب به سمت تو
راهی برای رفتن و آمد درست کرد
صحنی برای حضرت امالبنین ولی
باید که از بهشت سرآمد درست کرد
باید حرم برای تو قبل از ظهور ساخت
پایین پای فاطمه مسند درست کرد
آوای کربلا، حرمین است یا حسن
پنجاه و هشت سال حسین است با حسن
* آوازخوانی
✍حسن لطفی
Https://eitaa.com/Maddahankhomein
#ولادت_با_سعادت_کریم_اهل_بیت_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
ای قلمِ راز، بِربِ الحسن
نامه کن آغاز، بِربِ الحسن
قلقله انداز، بِربِ الحسن
ثبت کن اعجاز، بِربِ الحسن
از یمِ طاها بنویس ای قلم
از دُرِ زهرا بنویس ای قلم
فاش کن ایدل که قیامت رسید
صاحب دریای کرامت رسید
حجتِ حق، نورِ زعامت رسید
کوثرِ زهرای امامت رسید
سبطِ کبیر، آیتِ اکبر حسن
جانِ علی، شبهِ پیمبر حسن
آینهی جان علی مجتبی
ماه درخشان علی مجتبی
زینت دامان علی مجتبی
عشق محبان علی مجتبی
سِرّ خدا، سَرور ما آمده
شکر که تاج سر ما آمده
فطرت ما با نفَسَش آشناست
طاعتِ تکوینیِ اَمرش بجاست
تا که حسن بر همه فرمانرواست
راه نجات بشر از مجتباست
حب حسن تا به ابد دین ما
پیروی از او رهِ آئین ما
حای حسن، حافظ دین خدا
سین حسن، سِرّ همه هَل اَتا
نون حسن، نور همه اولیا
حُسن حسن، برتری از انبیا
یوسف زهراست حسن جان ما
شافع فرداست حسن جان ما
ای همهی علتِ مِنّا شدن
حاکمِ من، سَرور و سلطان من
عبد خدا، اُسوی هر مرد و زن
ذوالکرم و ذوالنِعم و ذوالمِنَن
هر که شود مستِ خدا، مستِ توست
دست کریمانۀ حق، دست توست
صاحب آفاق تویی یاحسن
باعث اِنفاق تویی یاحسن
رازقِ اَرزاق تویی یاحسن
آخرِ اخلاق تویی یاحسن
کیست فرآوردهی خُلقِ عظیم
غیرِ تو ای یوسفِ آل کریم
ای همهی علتِ دین داشتن
با تو به توحید یقین داشتن
بی تو کجا دینِ مبین داشتن
بلکه شیاطین به کمین داشتن
ای به همه خَلق ولی، الدخیل
سبطِ نبی، یَابنَ علی، الدخیل
ای همه عمرت، سر و سامانِ وحی
وی ز ازل، ناشرِ قرآنِ وحی
تا به ابد، بر سرِ پیمانِ وحی
لعلِ لبت، ساغرِ جوشانِ وحی
فعلِ تو و قولِ تو در هر زمان
وحیِ خدا را به یقین ترجمان
زانکه تَوَلّای تو از داور است
طاعتِ تو طاعتِ پیغمبر است
پیروی اَت، پیروی از حیدر است
مَردِ رهَت، هر که ترا یاور است
ما که دَم از یاریِ تو میزنیم
بادهی غمخواریِ تو میزنیم
سیرهی تو اُسوه و الگوی ماست
یاریِ افتاده ز پا، خوی ماست
هر که در این قافله رهپوی ماست
از قِبَلِ توست ثناگوی ماست
تا که تویی سید و مولا حسن
پرچم یارانِ تو بالا حسن
صلحِ تو پیوسته فراروی ما
جنگِ تو نیز آیتِ ما، خوی ما
رزمِ تو شد قوّتِ بازوی ما
حملهی صِفّینِ تو الگوی ما
گر شترِ سرخِ جمل پِی کنی
شیرِ جمل! راهِ علی طی کنی
یاحسن ای فاتحِ ایرانِ ما
تحفۀ تسخیرِ تو، ایمانِ ما
ما حسنی ها و رگ و جانِ ما
نذرِ تو و عترت و قرآنِ ما
اَمرِ تو هر جا که رود با توئیم
جنگ شود، صلح شود، با توئیم
رهبر ما، یارِ خراسانی است
کشور ما روضهی رضوانی است
خِطّه ی سلمان و سلیمانی است
حیدری و همت و مَهقانی است
کشتهی میلادِ تو میلاد ها
پیرورِ مقدادِ تو مقداد ها
تا که به فرمانِ شما میرویم
راهِ امام و شهدا میرویم
گر ز بقیع کرب و بلا میرویم
از حرمِ پاکِ رضا میرویم
مقصدِ ما، قدسِ شریف است و بس
راهِ یمن، سوی قطیف است و بس
راه تو امروز، به دین نصرت است
نصرتِ دین، در گِروِ عزت است
عزتِ ما در گِروِ غیرت است
غیرتِ ما در گِروِ عفت است
هست پیامِ علیِ انقلاب
راه امام است ز حفظ حجاب
استاد محمودژولیده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسن__ع__مدح
ریزی چو جرعه جرعه کرَم از سبوی خویش
هر بار می کشی دل ما را به سوی خویش
از بس نبی کشیده در آغوشِ خود، تو را
هر لحظه مست میکنی ای گل ز بوی خویش
کوچه به کوچه رهگذران در پی تو نه
پشت سرِ حسن، همه در جستجوی خویش
محراب هم ندیده شبیهت بایستد
از شام تا به صبح کسی روبروی خویش
حیوان گرسنه مانده، خدا نیز مانده است
این مرد می زند همه جا از گلوی خویش
شرم از شفاعت تو، عذابِ محبت است
محشر برای من مزن از آبروی خویش
از برکت کرامت دریایی تو بود
قاسم چو موج ریخت به پای عموی خویش
محمد رضا طالبی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
سرود #میلاد_امام_حسن_ع
عرض ارادت به محضر امام کریم
به نام خداوندِگار حسن
دوباره شدم بی قرار حسن
به حکم ولایش همی از ازل
به سر دارم از سایه سار حسن
فدایش که از دست او می رسد
به ما رحمت بی شمار حسن
سلام و درودِ پیمبر بُوَد
به هر روز و هر شب نثار حسن
فدای جمال و کمالش دلم
سرم هم فدای وقار حسن
الهی که ایل و تبارم شوند
به قربان ایل و تبار حسن
منم عبد آن افتخار جمل
منم عاشقِ کارزار حسن
همه عُمر من نذر فرزند او
بُوَد قاسم آئینه دار حسن
اَلا لعنت حق بر آن فتنه گر
که شد دشمنِ نابِکار حسن
همه آرزوی گدایانش است
بقیعی که باشد مزار حسن
خدایا مدد کن به روزِ فرج
مدینه شود لاله زار حسن
شدم«ملتمس»بر دو دست کریم
منم شاعر و عبد و یار حسن
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
https://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح #امام_حسن_ع
#بالحسن_الهی_العفو
قلم میزنم در ثنایت حسن
به امید لطف و عطایت حسن
چه فخری بِه از این که از کودکی
غلامی نمودم برایت حسن
همه هستی ام را دهم در رهت
پدر مادر من فدایت حسن
الهی بریزم در ایامِ عمر
همه هستی ام را به پایت حسن
تویی معنیِ جود و احسان و فضل
کرامت نخی از عبایت حسن
کرم کن به حقِ علی ای کریم
ز کویت نکن رد گدایت حسن
گره از امورات من باز کن
به یک گوشه چشم و دعایت حسن
#یونس_وصالی (یونس)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
نام تو را تاج کریمان مینویسم
با خط زر در عرش رحمان مینویسم
از تو سخن گفتن اگر چه کار من نیست
مدح تو را در حد امکان مینویسم
آنگونه که زهرا تو را میخواند من هم
بعد از حسن هر بار یک جان مینویسم
وقتی خدا شأن تو را معلوم کرده
من هم به توصیف تو قرآن مینویسم
اللهُ یَهدی مَن یَشا، با حُسنِ خلقت
پس مرد شامی را مسلمان مینویسم
باید به راه روشن تو اقتدا کرد
یعنی تو را خورشید ایمان مینویسم
آنقدر زیبایی که تمثالی نداری
زیباییات را وجه یزدان مینویسم
یک روز میآید که با حُسنِ جمالت
یک مثنوی نه بلکه دیوان مینویسم
شهر مدینه روزی از دست تو خورده است
بر سفرهات یک شهر مهمان مینویسم
جنگ جمل در حیرت از جانبازیِ توست
جنگ جمل را جنگ حیران مینویسم
تیغ دو دم هر چند دست مرتضی بود
اینجا تو را شمشیر بُرآن مینویسم
هیهاتمنالذله با صلحت شد آغاز
کرببلا را خط پایان مینویسم
وصف کریم آل طاها بودنت را
شیواتر از تصویر باران مینویسم
دست کریم فاطمه از برکت توست
این سفرههامان را پر از نان مینویسم
وقتی تصور میکنم شش گوشهات را
از گنبد و از صحن و ایوان مینویسم
معماری صحن و سرایت را به دستِ
معمارهای قوم سلمان مینویسم
بر طاق سقاخانهات با اشک دیده
از غربت ساقیِ عطشان مینویسم
آقا اگر اذنم دهی حالا برایت
این سطر را با چشم گریان مینویسم
جانم فدای آن ضریحی که شکستن
کربلایی رضا باقریان
http://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح #امام_حسن__مجتبی_ع
دلبری آمد و ناز قدمش دل، دل شد
آمد، انگار که قرآن به علی نازل شد
علی و احمد زهرا، _کرم و رحمت و نور_
جمع بودند و حسن گرمی آن محفل شد
رحمت عامه ی حق منتظر واسطه بود
که حسن آمد و ماه رمضان کامل شد
سفره ای داشت که دنبال گداها می گشت
آنچنانی که در آن شهر گدا کاهل شد
و به اطعام فقیران جهان بیرون زد
هر گدایی به کرمخانه ی او داخل شد
++++
نیزه در دست که افتاد که در جنگ جمل
شتر کینه ای از خون خودش در گل شد
ناکثین صوت انا بن العلی اش را دیدند
و خیالات انالحقی شان باطل شد
سحرم دولت بیدار به بالین آمد،
که غزل گفتن از او با من ناقابل شد..
#محمد_خادم
Https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مدح_میلاد #کریم_اهلبیت
#حسناماممناستومنمغلامحسن
خدا به حیدر و زهرا چه گوهری داده
به آسمانِ ولایت چه اختری داده
به خاندانِ رسالت چه دلبری داده
به کامِ شیعه چه قندِ مکرری داده
ندا رسیده بیایید سائلان از راه
که جلوه کرده به عالم کریم آل الله
ملائکه همه مشغولِ طوفِ قامت او
کریم ها همه مبهوت از کرامتِ او
زبانزد است میان همه شهامتِ او
جمل نشانه ی خوبی است از قیامتِ او
شتر سوارِ جمل را به خاک میمالد
به او امیرِ دوعالم عجیب میبالد
برای رفعِ نیازِ همه شتاب کند
به این پسر به خدا فخر ، بوتراب کند
به نام مادرش او را کسی خطاب کند
دعاش را به خدا زود مستجاب کند
به عشق فاطمه مشغولِ ذره پروری است
عجیب این قدمِ نو رسیده مادری است !
رسیده او که پناهِ فقیر ها باشد
امیدِ آخرِ جمعِ اسیر ها باشد
و بارشی به دلِ ما کویر ها باشد
که شاه راهِ تمامِ مسیر ها باشد
به جز درِ کرمش هیچ در نباید زد
(به سینه احدی دستِ رد نخواهد زد)
به سر رسید شب ما و میدمد خورشید
شبیه نور به شامِ سیاه ما تابید
خدا کند که شود حب او به دل تشدید
کنار اوست که ما میرسیم بر توحید
(دلِ رمیده ی ما را انیس و مونس شد)
هزار شکر که حُبَّش نصیبِ (یونس) شد !
✍ #یونس_وصالی (یونس)
Https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسمالله الرحمن الرحیم
امام زمان عج در سحر ولادت
حضرت امام حسن مجتبی (ع)
چه مبارک سحری بوی خدا می آید
بوی عطر از نفس باد صبا می آید
جانب خاک نشینان رسد آن عرش نشین
یارب آن یار کجا بود و کجا می آید
به جگر سوختگان غم او باید گفت
مژده ای تشنه لبان آب بقا می آید
او طبیب است بیا با دل مجروح امشب
بر جراحات تن خسته دوا می آید
شب گذر می کند و صبح گواهی بدهد
آخر آن یار سفر کرده ی ما می آید
چشمتان روشن اگر چشم به راهید هنوز
یوسف آل علی نزد شما می آید
منتظر باش تو ای سائل درمانده ی عشق
شاه اقلیم کرم سوی گدا می آید
نیمه ی ماه صیام آمده ماهی کامل
که ز رخساره ی او نور و ضیا می آید
ای که محتاج ترینی به در خانه ی دوست
آن کریمی که کند لطف و عطا می آید
زاده ی کعبه علی آمده لبخند زنان
چون که بر گلشن چشماش صفا می آید
روزه را مُهر قبولی بزند این مولود
آن که بر عشق دهد قدر و بها می آید
تا که روشن بشود بار دگر خانه ی مِهر
اوّلین آینه ی بیت ولا می آید
مجتبی زاده ی آزاده ی زهرای بتول
آن که بر عشق دهد شور و نوا می آید
می رسد آن مه روشنگر شب های امید
بر لب اهل دعا حمد و ثنا می آید
تا خورَد دانه ز دستان کریمش امشب
بر زمین بال زنان مرغ هوا می آید
این حَسَن مظهر حُسْن است ببین ای دیده
که بر این آینه ، آیینه سرا می آید
یوسف مصر وجود است عزیز زهرا
چون به بازار ملاحت ز وفا می آید
از قدومش بخدا جُرم و خطا می بخشند
باعث بخشش هر جُرم و خطا می آید
"یاسر" از پنجره ی عشق افق را بنگر
ماه روشنگر حق جلوه نما می آید
محمود تاری «یاسر»
Https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزلپیوسته_میلاد امام حسن علیه السلام
صف ببندید سائلانِ کریم
همه هستیم میهمانِ کریم
فاطمه مینهد سرِ سفره
نمکِ مرتضی و نانِ کریم
شکرُلِلَّه که از اَزل گِره خورد
رشتهیِ دل به گیسوانِ کریم
سربلندیم چون که خَم نشده
سرِ ما جُز در آستانِ کریم
وقتِ توبه صدا زدیم خدا
بُگذَر از بندهات به جانِ کریم
به وصیِّ به حقِّ شاهِ نجف
به کریمِ حرم کریم اَلعفو
اِی خدایِ کریم نیمهیِ ماه
تو مُقدَّر نمودهای از راه ...
برسد ماهِ خانهی مولا
یوسفِ فاطمه سلامُاللّه
جانِ شیرینِ حضرتِ خاتم
جانشینِ به حقِّ صولتِ شاه
پسرِ مرتضی که سرداریست
خیبراَفکن فقط به نازِ نگاه
قوّتِ ذوالفقارِ مولا را
دارد این چشم قبلِ گفتنِ آه....
کوه را مثلِ کاه می کَنَد و ...
ضربهاش پایِ فتنه میزند و ...
میزند دَم به دَم دَم از حیدر
شد علمدارِ دینِ پیغمبر
جملِ فتنهها زمینگیر و ....
اَلفرار است نعرهیِ لشکر
زادهیِ شیر میزند شمشیر
با هر اَللّهُاکبری صد سَر....
میکند پیکرِ خودش را گُم
چون پسر را دعا کند مادر....
آسمان میشود به فرمانش
جاننثارش شوند شمس ُو قمر
ماه و خورشید بیقرارش بود
کربلا هم در اختیارش بود
تو اِمامِ امامِ عبّاسی
ضربِ احساسِ سینهیِ یاسی
پسر پادشاهِ لو کَشَفی
مردِ میدانی اَشجعُالنّاسی
روزِ محشر شبیهِ بابایت
سنگِ میزان و مترِ مقیاسی
پیشِ ما سائلان تو واٰ کردی
سُفرهیِ لطف با چه وَسواسی
روضهخوانِ کریم خواهم شد
پایِ پرچم به یاد «آقاسی»
(این اسیرِ بندِ قاف و شین و عین
گاه میگوید حسن گاهی حسین)
ای غریبی که غربت از تو سرود
پادشاهِ کریم راهِ سجود
یاد داری که کوچه را بستند
رویِ گلبرگِ یاس ردِّ چه بود
بر رویِ گونه جایِ پنجهیِ گرگ
بر روی چادر است خاک و دود
تکّهای گوشواره خواهد شد
سندِ فتنهیِ نفاق و یهود
رازِ خود را به گور خواهی بُرد
مَرهمِ زخمهایتان موعود
اِی دعایِ مُدامِ من برگرد
ای تقاصِ غمِ حسن برگرد
#حسین_ایمانی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
رسم اهل کرم
صبا که عطر به نام بهار میبخشد
صفا به آینهی روزگار میبخشد
بهار میرسد و نشئهی هوای خوشی
به جان خستهی باغ خمار میبخشد
به دانهدانهی بیآب، آب میریزد
به شاخهشاخهی بیبار، بار میبخشد
عبای خون به تن دشت لاله پوشانده
قبای سبز به قد چنار میبخشد
طرواتی به لب غنچهها میافشاند
حلاوتی به صدای هَزار میبخشد
به خشکسالی لبها شکوفهی لبخند
به بیقراری دلها قرار میبخشد
اگرچه باد صبا هر بهار را به زمین
هزار صورت و نقش و نگار میبخشد
ولی بهار و صبایش فدای مردی که
تمام زندگیاش را سهبار میبخشد
همان که با ادب و باوقار میبخشد
فقط به خاطر پرودگار میبخشد
کریم فکر حسابوکتاب بخشش نیست
به رسم اهل کرم بیشمار میبخشد
به اسم و رسم توجه نمیکند هرگز
به آشنا و غریب دیار میبخشد
برای اینکه شود حفظ آبروی گدا
بدون منت و بیننگ و عار میبخشد
مقابل بدی و طعنه پاسخش خنده است
سکوت کرده و آیینهوار میبخشد
برای گفتن یکبیت ساده یک ممدوح
کجا به دشمن خود سیهزار می.بخشد؟
به این دلیل غلام حسن خودش آقاست
که گل همیشه به خار اعتبار میبخشد
ازآن که عادتش احسان، سجیّهاش کرم است
عجیب نیست که بیاختیار میبخشد
چرا که او پسر ارشد همان مردیست
که در مدینه به سائل انار میبخشد
چرا که او پسر ارشد همان مردیست
که بین معرکهی کارزار میبخشد
که بین معرکهی کارزار از سر لطف
به دشمن سر خود ذوالفقار میبخشد
بجز علی که به هنگام جنگ بخشیدهست
کدام شیر به وقت شکار میبخشد؟
همیشه موقع بخشش که میشود این مرد
به رسم فاطمه اول به "جار" میبخشد
برادرش هم از او ارث برده بخشش را
اگر به راه خدا شیرخوار میبخشد
نمیدهم به دوعالم غلامی او را
گرفتم اینکه به من اختیار میبخشد
#مجتبی_خرسندی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/Maddahankhomein