eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
423 ویدیو
238 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
در غروبی کویر قم خسته چشم در راه پاک مهمان داشت تشنه بود و لب عطشناک اش چشم بر دستهای باران داشت چشمهای کویر خسته ز شوق در دلش شور عشق بر پا شد تا که چشمش به کاروان افتاد دل خشکیده اش چو دریا شد تن تفتیده سبزه زار ی شد چشم خود را چو چشمه سار ی دید لب خشکش چو غنچه ای وا شد باغ پاییز را بهاری دید از شعف در خودش نمی‌گنجید میهمانش رسیده بود از راه قم پر از نور گشته بود آندم دیگر از ره رسیده بود آن ماه مرد و زن آمده به استقبال ماه بانو نشسته بر هودج همه نامحرمان عقب رفتند ناقه میبرد موسی خزرج اوست ناموس کبریا آرام سر به زیر افکنید ای مردم یکصدا خیر مقدمش صلوات تا نماید جلوس برکت قم عصمت الله چون فرود آمد همه بر احترام افزودند هم زنان چون کنیز درگاهش هم که مردان غلام او بودند دختر پاک موسی جعفر خواهر شاه ملک ایران بود ذکر روی لبش رضا جان و مقصدش بعد قم خراسان بود هیفده روز و شب فقط روضه روضه های اسارت زینب روضه ی کوفه بود و شام بلا اشگ در چشم و روضه اش بر لب روضه ی رنج کوچه و بازار روضه ی تشت و سنگ از روی بام روضه های رقیه خاتون و روضه های خرابه، آه از شام https://eitaa.com/Maddahankhomein
علیهاالسلام 🔹ای اهل حرم!🔹 این دشت پر از زمزمۀ سورۀ نور است این ماه مدینه‌ست که در حال عبور است این ماه مدینه‌ست که بر هودجی از نور می‌آید و این خطه پر از شادی و شور است گل می‌دمد از شش‌جهت جادۀ ساوه این دشت سراسر همه وجد است و سرور است تسبیح‌کنان است در این بادیه، هر سنگ صحرا همه در جاذبۀ فیضِ حضور است آواز صبوحی زده باران سحرگاه هر لالۀ این باغ یکی جام طهور است چاووش! صلایی بزن آهنگ پگاه است ای قافله! بشتاب که قم چشم به راه است :: چون از سفر آن محمل مأنوس برآید بس لالۀ خوش‌رنگ به پابوس برآید بر ساحت سجادۀ او جلوه به جلوه «سُبّوح» گل افشاند و «قُدّوس» برآید در مجلس فیضش چه اشارات لطیفی از عالَم معقول به محسوس برآید این ماه درخشنده چه ماهی‌ست که هر صبح خورشید پی دیدنش از طوس برآید آیینه در آیینه از ایوان بلندش صد باغ پر از جلوۀ طاووس برآید این روضه، سرای کرم ماست، بیایید ای اهل حرم! این حرم ماست، بیایید :: درهای بهشت از ملکوت تو گشوده‌ست صد دسته‌گل از دست قنوت تو گشوده‌ست در حلقۀ نورانی گل‌های سحرخیز سجادۀ تسبیح سکوت تو گشوده‌ست گلدستۀ نور تو گواه است که تا عرش ایوان جلال و جبروت تو گشوده‌ست در فصل دعا، دست نیاز گل مریم بر خان کریمانۀ قوت تو گشوده‌ست هر آیه‌ای از سورۀ نورانی کوثر فصلی به مقامات ثبوت تو گشوده‌ست این آینه تصویر به تصویر شکفته‌ست تصویر تو در آیۀ تطهیر شکفته‌ست 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein
عصای موسوی در دست‌های ماست مرگ براسرائیل وامریکای جنایتکار 🙏🍃🙏🍃🙏🍃🙏 تو قوم برتری! آری: در آیینِ تبهکاری تو قوم برتری! در قتل و در کشتار و خون‌خواری تو قوم برتری! در سطر سطر «لاویان» خواندم که در هر صفحه‌ات گوساله‌های سامری داری صدای جلجتای «بلعم» از نای تو می‌آید که نفرین بر تو ای معنای «باعورا»ی بی‌عاری خیالت چیست؟ تسخیر فرات و نینوا تا نیل؟ مگر این آرزوها را به خاک گور بسپاری.. بیفکن بمب‌هایت را که فردا «یومِ کیپور» است که از هر بمب می‌روید هزاران موشکِ کاری زمان انتقام ای آل اسرائیل! نزدیک است که خون ارمیا در دشت‌های تو شده جاری تو! تار عنکبوت و غزه طوفان‌های اَلاقصاست که در اقصی نقاطتت پرچم مرگ است انگاری بخواب و خواب‌های خوش ببین در تیهِ خرگوشی جواب خواب کابوس است و شب‌تا‌صبح بیداری تو را داود حزب‌اللهیان با سنگ خواهد کشت به لشکر خوش مباش ای زادهٔ جالوت طراری من اینک با غم و زاری غزل‌خوان فلسطینم به زلف و دود خوش باشند شاعرهای بازاری.. غم غزه شروع داستان غزوه‌های ماست به خیبر می‌رسد این بدرهای غرق دشواری مگر ده‌ سال دیگر نقش ننگ نقشه‌ها باشی بگو تا چند بشمارم؟ بگو تا چند بشماری تو فرعون و عصای موسوی در دست‌های ماست به زودی بر سرت آن را فرو می‌آوریم آری محمد_مرادی شعر_ضداستکباری | فلسطین | لبنان https://eitaa.com/Maddahankhomein
تقدیم به رزمندگان هشت سال دفاع مقدس . از همّت مردان خدا باید گفت از آن همه ایثار و وفا باید گفت در سنگر کربلائیان ایران از صوت مناجات و دعا باید گفت از آن همه عشق و عاشقیّ و اخلاص از معرفت و صدق و صفا باید گفت از شیر دلان جبهه های توحید از خط شکنان بی ریا باید گفت در حَمله ، زِ رَمز یاحسین ، یاعبّاس واز فاطمه ، یا شاه ولا باید گفت از پیکر زخم خورده خُرّمشهر وَز آن همه رنج و ابتلا باید گفت از باکری و همّت و خرّازی ها وَز خیبر و بَدر و کربلا باید گفت از هِجر محمّد جهان آراها وَز آن همه درد بی دوا باید گفت وقت است که از کبوتران عاشق یعنی زمقام شهدا باید گفت آنانکه به راه دوست از هستی خویش بگذشته و گردیده فدا باید گفت تنها نه زایلام و خوزستان بلکه از شام بلا و کربلا باید گفت از غیرت و عزم پاسداران حَرَم از جور و جفای اشقیا باید گفت از فرقت حاج قاسم و یارانش از کشته ی در راه خدا باید گفت از دستِ فتاده برزمین در ره دین وَز آن شهدای سر جدا باید گفت از پیکر قطعه قطعه در لُجّه ی خون از راس بریده از جفا باید گفت در بزم شهیدان بخون آغشته ازمحنت شاه نینوا باید گفت از لحظه ی جان دادن آن جان جهان وَز آن ستم شمر دغا باید گفت از آمدن زینب و جور دشمن از آن همه ظلم نا رَوا باید گفت از غصه و درد و ناله در مسلخ عشق از زمزمه اَخا اَخا باید گفت   با فخر بگو به اهل دل رزّاقی تا هست نَفَس از شهدا باید گفت روح شهدای گرانقدر اسلام شاد و راهشان پر رهروباد https://eitaa.com/Maddahankhomein
سلام‌الله‌علیها میدهی بانو به من اذنِ ورودِ شهر قم؟ ای که خاک درگه ات مهر سجود شهر قم آبروی شهر من تنها تویی بانوی عشق ای وجودتو همه بود و نبودِ شهر قم هر کجای شهر رفتم عطر تو حس میشود مایه ی عشقت خمیر تار و پود شهر قم مرده خاکی بود و بی جان گوشه ای افتاده بود آمدی و گشته ای سِرِ وجودِ شهر قم میدرخشد قم میان نقشه ی ایران اگر داده ای تنها شما درس شهود شهر قم چون شما را در بغل محکم گرفته این زمین تا ابد حرفی نباشد از فرودِ شهرِ قم https://eitaa.com/Maddahankhomein
جهان روی لبش سبوح و یا قدوس می بیند خدا را در کلامش هرکسی ملموس می بیند دلش دریاست اما وای از روز غضب هایش تلاطم سینه ی آرام اقیانوس می بیند سیاهی پرده بر دنیا کشیده، فصل بی داد است جهان در دست او این روزها فانوس می بیند فلسطین غوطه ور در خون و ساکت جمع اعرابند تن آنها جهانی خرقه ی سالوس می بیند فقط چشم امید غزه حزب الله لبنان است فقط یک مرد را در جنگ اختاپوس می بیند همان مردی که می خوانند او را «سید الصادق» و صهیون از نگاهش تا سحر کابوس می بیند تمام فتنه ها از گور صهیون است و این عالم خودش را در شرارت های او محبوس می بیند همیشه غم نمی ماند بهاری تازه در راه است که شادی را جهان با قلب خود مانوس می بیند به امید خدا دنیای آدمها جهانی را از این پس بی وجود غده ی منحوس می بیند https://eitaa.com/Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چراغ کوره راه شو به چشم ناتوان برس شبیه معجزه بیا به دردمان برس.. بدون تو طلوع‌های ما غروب مطلق‌اند به شکل آفتاب ای ظهور جاودان برس.. زمین به سینه می‌زند زمان هوار می‌کشد طراوت زمین بیا سعادت زمان برس.. ببین که سالخوردگی نشسته در کمین مان هنوز دیر نیست پس به این همه جوان برس.. هراس دارم اینکه بی تو عمر من به سر رسد بهار من شتاب کن نيامده خزان برس.. چه می‌شود همین‌که چشم وا کنم ببینمت درست وقت بی خیالی ام تو ناگهان برس.. به قلب عاشقم تمام شهر طعنه می‌زنند خودت برای بستن دهان این و آن برس.. همین که خبط میکنم مرا سریع جمع کن همین که میخورم زمین تو هم دوان دوان برس.. من از گناه خسته ام از اشتباه خسته ام به دست این غریب تا که میخورد تکان برس.. مرا بخاطر دلِ شکسته ام بغل بگیر به قدر بوسه ای شده به این شکسته جان برس.. شراب ناب ماست قطره های بارش نجف آهای خشکیِ لبم برو به ناودان برس.. میان خانه ی پدر، پسر همیشه راحت است میان صحن مرتضی به لذت جهان برس.. دلم برای خاک کربلا چقدر لک زده کبوتر حسین پر بزن به آشیان برس.. تو را قسم به خواهری که کنده شد دلش بیا تو را قسم به دستهای بین ریسمان برس.. رباب گفت آه خواهر حسین زودتر خودت برو به نيزه ی سنان بد دهن برس.. https://eitaa.com/Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاش میشد که به دیدار تو نائل بشوم منِ ناقابل در چشم تو قابل بشوم قطره ام‌ ، آرزویم هیچ نباشد جز این که به دریای کرامات تو واصل بشوم شکر لله که به سمتت گذرم افتاده افتخاریست که در کوی تو سائل بشوم نوکری وادیِ ایمان و عمل میباشد باید از حرف جدا گردم و عامل بشوم جهل بسیار من از اصل جدایم کرده کاش از جهل رها گردم عاقل بشوم ای امامِ منِ مامومِ به ظاهرِ تسلیم یک دعا کن که من ناقص ، کامل بشوم سروده: http://eitaa.com/Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روی تو را دوباره ندیدم ، غروب شد بغضم گرفت ، تا که شنیدم ، غروب شد تا یادم آمد این همه سال است رفته ای  آهی ز عمق سینه کشیدم ، غروب شد باران نداشت شهر ، که او شرم هم نداشت  یک قطره اشک هم نچکیدم ، غروب شد آقا به ندبه ات نرسیدم مرا ببخش  شرمنده تا ز خواب پریدم ، غروب شد آقا کلافه ام من از این نفس سرکشم  جمعه به پای نفس پلیدم ، غروب شد خورشید سرخ شد ، به گمانم که گریه کرد  بیچاره گفت تا که خمیدم ، غروب شد از عصر جمعه بغض عجیبی است در گلو  این بار هم تو را ندیدم ، غروب شد روزی که بود فرصت دیدارتان گذشت  مثل همیشه تا که رسیدم ، غروب شد 🌸 https://eitaa.com/Maddahankhomein