eitaa logo
🎤 مجمع الذاکرین خمین
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
356 ویدیو
220 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
لاله زار ولایت امشب سیاه، خیمه هفت آسمان شده آثار مرگ در رخ مولا عیان شده امشب طبیب هم به علی گریه می کند تنها نه اشک دیده زینب روان شده طفلان کوفه شیر نیارید بر علی کو عازم سفر به ریاض جنان شده امشب شود به خلد هم آغوش مصطفی سرو قدی که از غم زهرا کمان شده ای نخل ها به جای رطب خون دل دهید زیرا که لاله زار ولایت خزان شده امشب بیاد شیر خدا سفره غذا در هر خرابه سفره بی آب و نان شده قنبر تو هم بلال شو و یک اذان بگو کامشب سیه بدیده زینب جهان شده هر شب اذان شیر خدا بود و کوفه بود امشب خروش کوفه صدای اذان شده با خون او به خاک مصلی نوشته اند محراب، قتلگاه امام زمان شده (میثم) غم علی نتوان گفت یا نوشت کار از قلم گذشته و عاجز، بیان شده[1] حاج غلامرضا سازگار @Maddahankhomein
شهید محراب فضای کوفه غمبار است امشب غم از هرسو پدیدار است امشب سحاب غم گرفته روی مه را زمین و آسمان تار است امشب همه ذرّات عالم بی قرارند هراسان چرخ دوّار است امشب همه افلاک در سوز و گدازند شب افشای اسرار است امشب سرشگ از دیده جبریل جاری بسان درّ شهوار است امشب ملایک در سما سر در گریبان نبی را دیده خونبار است امشب ندای قَدقُتل می آید از عرش جهان مبهوت و افگار است امشب چه در سر دارد آیا ابن ملجم که لرزان عرش دادار است امشب به محراب عبادت شاه مردان قتیل تیغ اشرار است امشب میان خاک و خون چون مرغ بسمل علی سلطان احرار است امشب عدالت را به خاک و خون کشیدند ز خون محراب گلزار است امشب برای بهترین فرزند آدم همه عالم عزادار است امشب ستون خیمه اشراق بشکست رسول حق عزادار است امشب رخ مهتابی فرزند کعبه ز شوق وصل گلنار است امشب [بگفتا «فزت ربّ الکعبه» زیرا شب دیدار با یار است امشب به گردون آه فرزندان زهرا جگرسوز و شرربار است امشب ز چشم آسمان گر خون ببارد در این ماتم سزاوار است امشب تو را «فولادی» ار داغ علی نیست چرا غم یار و غمخوار است امشب حسین فولادی @Maddahankhomein
🌴یا علی مددی آجرک الله ، یابقیه الله دریا بود و گهر به ساحل میداد انگشترِخویش را به سائل میداد از کیسه ی نان خشک، میکرد افطار از کاسه ی شیر خود به قاتل میداد ✍شفق خراسانی و عکس نوشته 🔰 استاد یوسف حق پرست میباشد. https://eitaa.com/Maddahankhomein
السلام علیک یا امیرالمومنین حیدر در رفعت آسمان سهیم است علی عرشیست که در زمین مقیم است علی با آن‌ همه شوکتش شگفتا که چنین هم‌بازی کودك یتیم است علی هم معنی رحمان و رحیم است علی هم مالک آن یوم عظیم است علی فرمود نبی راه علی راه خداست یعنی که صراط مستقیم است علی دنبال دلم به هر طرف رو کردم افسوس همیشه بی هدف رو کردم دیدم همه عالم به دلم رو آورد وقتی که به ایوان نجف رو کردم هستی هر آن‌چه هست از هست علیست عرش است ولی خانه‌ی دربست علیست نعلینش اگر چه وصله دار است ولی رزق همه کائنات در دست علیست در معرکه هیبت ِ علی غوغا بود از میمنه تا میسره او پیدا بود از شیوه‌ی جنگاوری‌اش هیچ نپرس یک عمر دهان ذوالفقارش وا بود دل لحظه به لحظه بارها گفت علی آرام شدم دوباره تا گفت علی در کنج حرم خدا خدا می‌گفتم دیدم به خدا خود خدا گفت علی دیدار علیست بهترین تقدیرم با آرزوی جمال او میمیرم هرگاه بخواهم به علی فکر کنم پا میشوم و زود وضو میگیرم مردی که تمام دین و ایمان بوده ماهیّت آیه‌های قرآن بوده مظلومیتش را بنگر بعد از او گفتند مگر علی مسلمان بوده ؟ @Maddahankhomein
آنکه صوت خویش را تا عرش اعلی می‌رسانَد گاه با اشکش به گوش‌ چاه، نجوا می‌رسانَد بغض خود را نیمه‌های شب به سینه‌ می‌فشارد درد هایش را به دست صبح فردا می‌رساند در زمین خشک هم از جای پایش نخل رویَد چون بیابان را به پابوسی دریا می‌رساند آن قَدَر در بین نخلستان علی زحمت کشیده همچنان بر سفره‌هامان نان و خرما می‌رساند عشق ثابت کرد رزق بچه‌ی بی دست و پا را دور از چشم همه، هربار بابا می‌رساند پهلوان های قدیمی شاهد این اعتقادند مرتضی رزق زمین افتاده هارا می‌رساند تا زمین خوردیم، هر دفعه علی مارا بغل کرد زودتر از هر کسی مولا خودش را می‌رساند عشقِ مولا عاقبت او را به زهرا می‌رساند عشقِ زهرا عاقبت او را به مولا می‌رساند فاطمه تفسیری از "انا الیه راجعون" است ابن ملجم! ضربه ات او را به زهرا می‌رساند کوچه کوچه، کاسه کاسه، راه شیری یتیمان عشق، بر حیدر سلام الله علیها می‌رساند خواست دختر فرق غرق خون بابا را نبیند خواست پیش زینبش خود را به آرامی رساند . . مصرعی می‌گویم و رد می‌شوم از روضه هایش دختر تو روضه را تا شام غم‌ها می‌رساند @Maddahankhomein
ای بهترین ذکر دل ها ، یاربِّ یاربِّ یارب ای زمزمه ی دو دنیا ، یاربِّ یاربِّ یارب یار غریبانِ تنها ، یاربِّ یاربِّ یارب تنها پناه دل ما ، یاربِّ یاربِّ یارب از تو نمایم تمنا، یاربِّ یاربِّ یارب ای ذکر اهل مناجات ، یاربِّ یاربِّ یارب نام تو قاضی حاجات، یاربِّ یاربِّ یارب نغمه ی اهل سماوات ، یاربِّ یاربِّ یارب عالم ز لطفت شده مات ، یاربِّ یاربِّ یارب ای یار پنهان و پیدا ، یاربِّ یاربِّ یارب تو زمزمه ی حبیبی، تو ناله ی هر غریبی دلْ خستگان را پناهی ، مقصود اَمَّن یُجیبی در رنج و درد و مصائب ، یار دل پر شکیبی تو هر دعا را اجابت ، هر ناله ای را مُجیبی هر دل بگوید به سودا ، یاربِّ یاربِّ یارب یا سیدی یا الهی ، بر بی پناهان پناهی تویی که ما را بخوانی ، با این همه روسیاهی از درگه خود نرانی ، ما را به این پُر گناهی کن از سرِ رحمت خود ، بر سائلانت نگاهی ای بخششِ بی تقاضا ، یاربِّ یاربِّ یارب ای منشأ جود و رحمت ، ای معدن هر کرامت ای نور ارض و سماوات ، ای اوج مهر و محبت ای مهربان تر زِ هر کس، ای بخشش بی نهایت بر بندگان گنه کار ، با مغفرت کن عنایت اِغفر ذُنوبی اِلاهی، یاربِّ یاربِّ یارب ای مبدأ مهربانی ، ای دلبر آسمانی ای خالق هر چه خوبی ، معبود هر دو جهانی در جای جایِ دو گیتی ، پیدایی و بی نشانی حاشا که از بارگاهت ، این روسیَه را برانی رحمت شده از تو بر پا ، یاربِّ یاربِّ یارب @Maddahankhomein
ای خالق حیِّ داور ، یاربِّ یاربِّ یارب سید و مولا و سرور ، یاربِّ یاربِّ یارب از فهم مایی تو برتر ، یاربِّ یاربِّ یارب ای از همه مهربان تر ، یاربِّ یاربِّ یارب بی مثل و مانند و همتا ، یاربِّ یاربِّ یارب هر کس بجوید نشانه ، از عشقت ای بیکرانه تو از ازل بوده ای و ، هم تا ابد جاودانه ای بهترین ذکر هستی ، در زمزمه شبانه هر کس تو را خوانَد ای یار ،با نغمه ای عاشقانه محبوب دنیا و عقبی ، یاربِّ یاربِّ یارب ای یار هر دل شکسته ، یاربِّ یاربِّ یارب معشوق جان های خسته ، یاربِّ یاربِّ یارب هر که به راهت نشسته ، یاربِّ یاربِّ یارب بر لطف تو دل ببسته ، یاربِّ یاربِّ یارب ای یار و معشوق والا ، یاربِّ یاربِّ یارب ای از تو مهتاب و خورشید ، نورت به هر ذره تابید ماییم و کوه گناه و ، از تو همه لطف و امید نادیده ای و نباشد ، جایی که نَتوان تو را دید ای وای از آن قلب سنگی ، کز ذکر و یادت نلرزید از خود مرانی تو ما را ، یاربِّ یاربِّ یارب تو نور و ما خود حجابیم ، جا مانده از آفتابیم تو حی سبحانی و ما ، در غفلت و وَهم و خوابیم تو حاکم مطلق و ما ، محکوم روز حسابیم ما ای خدا بنده ی تو ، هم سائل بوترابیم بگذر ز ما جان مولا ، یاربِّ یاربِّ یارب بنده ی تو ما همه ایم ، ما با تو در زمزمه ایم گر چه کنیم از تو دوری ، سوی تو در خاتمه ایم بنگر پناهندگانی ، بر حیدر و فاطمه ایم ما تشنه ی جرعه ی عشق ، از ساقی علقمه ایم کن کربلا قسمت ما ، یاربِّ یاربِّ یارب @Maddahankhomein
◾️در شهادت حضرت مولانا امیرالمؤمنین علی صلوات‌الله‌علیه مُردم امشب کنار بستر تو باز کن چشم بسته را بابا پدرانه بگیر در آغوش زینب دل‌شکسته را بابا فرق تو باز و چشم تو بسته است می‌کشد غصۀ تو زینب را باز لب وا کن و بخوان قرآن بشکن آخر سکوت امشب را آن شبی که سر تو ضربت خورد نام تو بود ذکر افطارم جای مادر اگرچه خالی بود شکر کردم که من تو را دارم شکر کردم که گرمی دستت گرمی دست مادرم زهراست شکر کردم که گرچه مادر نیست به سرم باز سایۀ باباست شکر کردم که زینبم، یعنی همه‌جا زینت توام بابا بعد مادر که رازدارت بود مرهم غربت توام بابا شکر کردم که تو بهار منی باغ خانه پر است از بویت شکر کردم که آسمان دلم همه‌شب روشن است از رویت شده شقّ‌القمر ولی، ای وای! مثل فرقت شکسته‌ام بابا چشم بگشا کمی نگاهم کن ماه درخون‌نشسته‌ام! بابا کاش آن ضربتی که قاتل زد جای فرقت به فرق من می‌خورد من بمیرم برای زخم سرت کاش زینب به‌جای تو می‌مرد نه‌فقط زینب و حسین و حسن همۀ خلق بی تو بی‌پدرند چشم خود باز کن اَباالایتام که یتیمان کوفه دربه‌درند ضربتی که شکافت فرق تو را کینۀ بدر و خیبر است و حنین کینه‌ای که پس از تو می‌گیرد جان شیرین مجتبی و حسین استخوانی که در گلوی تو بود نفست را گرفته بود انگار بود سی سال خار در چشمت شاید از غصۀ در و دیوار روی تو زرد و فرق تو خونی رنگ دیگر گرفته‌ای بابا بیشتر از تمام این سی سال بوی مادر گرفته‌ای بابا... ✍️ @Maddahankhomein
🩸«فَرقم» شکافت تا که «فراقم» به سر رسید ... اسماء بنت عُميس گوید: 📋 أنَا لَعِندَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام بَعدَما ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ، إذ شَهَقَ شَهقَةً، ثُمَّ اُغمِيَ عَلَيهِ، ▪️پس از ضربت ابن ملجم بر بالین أمیرالمؤمنین عليه‌السلام بودم كه فریادی کشید و از هوش رفت. سپس به هوش آمد و فرمود: 📋مَرحَبا، مَرحَبا، الحَمدُ للّهِِ الَّذي صَدَقَنا وَعدَهُ، وأورَثَنَا الجَنَّةَ ▪️خوش آمديد، خوش آمديد! حمدْ خدايى را كه به وعده اش وفا كرد و در بهشت جایمان داد. 🥀 به آن حضرت گفتند: چه مى‌بينید؟ مولا علی علیه‌السلام فرمود: 📋 هذا رَسولُ اللّهِ، وأخي جَعفَرٌ، وعَمّي حَمزَةُ، وأبوابُ السَّماءِ مُفَتَّحَةٌ، وَالمَلائِكَةُ يَنزِلونَ يُسَلِّمونَ عَلَيَّ و يُبَشِّرونَ، ▪️اين پيامبر خداست، و برادرم جعفر، و عمويم حمزه. درهاى آسمانْ گشوده است و فرشتگان فرود مى آيند و بر من سلام و بشارت مى دهند. 📜 وهٰذِهِ فاطِمَةُ قَد طافَ بِها وَصائِفُها مِنَ الحورِ، وهذِهِ مَنازِلي فِي الجَنَّةِ، «لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَمِلُونَ» ▪️و اين، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها است كه حوريان بر گِرد اويند و اين‌ها منزل هاى من در بهشت است. «براى چنين پاداشى عمل كنندگانْ عمل كنند» 📚ربيع الأبرار، ج۴ ص ۲۰۸. 📚مشارق أنوار الیقین، ص۳۱۳ ✍ بگو به خواب که آید به چشم بیدارش دلا بسوز که مولا تمام شد کارش سریع‌تر بدنش را به خاک بسپارید که در بهشت، علی وعده کرده با یارش زمینیان غمگین، آسمانیان خوشحال که بی‌قرار دلی می‌رسد به دلدارش برای دیدن دست کبود فاطمه‌اش به عرش رفته یدالله، دست حق یارش خدا کند ز علی باز رو نگیرد؛ آه خدا کند برود ابر از شب تارش دوباره دست به پهلوی خود نگیرد کاش دوباره گُل نکند کاش زخم مسمارش خلاصه باز علی جان دهد اگر آید، دوباره فاطمهٔ زخمی‌اش به دیدارش علی که سیر شد از کوفه، زینبش هم رفت چه کوفه‌ای که تمامی نداشت آزارش چه کوفه‌ای که دوباره کشاند زینب را نه بین مجلس تفسیر، بین انظارش رواست کوفه خودش را فرو بَرَد در خاک که رفت دختر غیرت میان بازارش گرفت كوفه كس و كار دخت حيدر را امان ز مردم نامرد بی کس و کارش @Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸 زینب‌جان! دخترم! گویا دارم می‌بینم که چگونه تو را به اسیری می‌برند ... لحظات آخر عمر مبارک امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها کنار بستر آن حضرت نشسته و فرمودند: 🥀 پدر جان! أمّ أیمن حرف و حدیثی از «کربلا» برایم گفته است؛ دوست دارم آن را از زبان شما هم بشنوم! امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: ای دخترم! قضیه از همان قرار است که أمّ أیمن گفته ... 📋 کَأَنِّی بِکِ وَ بِبَنَاتِ أَهْلِکِ سَبَایَا بِهَذَا الْبَلَدِ أَذِلَّاءَ خَاشِعِینَ تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ؛ فَصَبْراً ▪️گویا که دارم می‌بینم، تو و دختران این خانواده را که در آن سرزمین، اسیر و ذلیلِ دست آن جماعت پَست می‌شوید! همانند بید، می‌لرزید در آن ساعتی که آن حرامیان به طرف شما حمله‌ور می‌شوند تا که چیزی از شما را به غارت ببرند! پس بر این مصائب سنگین، صبر کن ای دخترم! 📚کامل الزیارات،ص۲۶۶ ✍ خانه‌ویران شده‌ام، غُصهٔ بابا سخت است حرفِ دیگر بزن امشب غمِ فردا سخت است دیدنِ رویِ تو و لختهٔ خونها سخت است سوختم از نَفَسَت سوختن اما سخت است باز هم روضه نخوان روضهٔ زهرا سخت است شعله هایِ نَفَسِ شعله وَرَت جمع نشد زهرِ این تیغ چه کرده جگرت جمع نشد لکه خون‌های رویِ بال و پَرَت جمع نشد بسته‌ام روسری‌ام را به سَرَت جمع نشد زخمِ پیشانیِ تو وقتِ تماشا سخت است آه ای چشمِ به خون خسته تو بیدار بمان حرفِ نا گفته بگو پیشِ پرستار بمان پشتِ در بودم و گُفتی به علمدار بمان گرچه بی‌دست ولی آب نگهدار بمان از سرِ رو به زمین خوردن سقا سخت است شبِ آخر شده‌ای کوکبِ اِقبال، مَرو روضه ی باز مخوان این همه از حال، مَرو سَرِ آن پیکر اُفتاده‌ی پامال، مَرو جانِ بابا جگرم سوخت به گودال، مَرو بینِ گودال مَیا دیدنم آنجا سخت است کاش میشُد که بگویی بدنش را نکشید پنجه ها از همه سو پیرهنش را نکشید تیر در کتف فرو کرده تنش را نکشید نیزه ها شرم کنید و دهنش را نکشید پیشِ مادر زدنِ سنگ به لبها سخت است منم و دیدنِ او لحظهٔ اُفتادنِ او منم و ضربهٔ سرنیزه به روی تنِ او وقت ضربه زدن و خم شدنِ دشمن او منم و کُندی خنجر به رویِ گردنِ او زدن ضربه به سینه ولی با پا سخت است @Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مُخمّس بیست و یکم رمضان شهادت حضرت علی علیه السلام پا گرفته نیمه‌شب یک‌بارِ دیگر روضه‌ها‌ پایِ تابوتی گرفته بی‌صدا زینب عزا رویِ شانه می‌رود قرآنِ خونین از سَرا می‌زند بر سر حسن ذکرِ حسین واویلتا کوفه شد کرب‌وبلا یابن‌الحسن مهدی بیا شامِ هجران سر شده صبحِ وصالِ دلرباست مادرم چشم‌انتظارِ دیدنِ رویِ شماست زینب اینجا فاطمه در آسمان صاحب‌عزاست یاعلی امشب خودِ او روضه‌خوانِ کوچه‌هاست فاش شد رازِ گلِ سرخِ کفن مهدی بیا بعدِ عمری دردُدل با چاه دلبر را ببین دیگر امشب گونه‌یِ نیلیِ کوثر را ببین با دو چشمت علّتِ بغضِ برادر را ببین جایِ سیلی بر رویِ این یاسِ پرپر را ببین زار زد آن‌روز در کوچه حسن مهدی بیا پیشِ چشمِ مجتبی خورده به دیواری سرش بعد از آن روزِ دوشنبه تار شد چشمِ تَرش جایِ پایی رویِ چادر بود وُ پهلو وُ پَرَش .... روضه‌خوانِ غربت و غمهایِ یار وُ رهبرش رو گرفت از شوهرش در خانه زن مهدی بیا بی تو کوفه می‌گذارد داغ رویِ سینه‌ام خُرد خواهد شد به زیرِ چکمه‌ای آئینه‌ام‌‌‌ در همین کوفه پدر وقتی اسیرِ کینه‌ام .... می‌خورد سنگی به رویِ دلبرِ دیرینه‌ام ندبه‌خوانم پایِ نِی رویایِ من مهدی بیا @Maddahankhomein
مناجات با امام زمان د ر شب قدر -( ای عزیز خدا،امام زمان) ای عزیز خدا،امام زمان صاحب روضه ها،امام زمان بر سر و سینه می زنی ای وای! فرق او شد دو تا امام زمان بین ما هستی و چه تنهایی! می زنی ضجّه ها امام زمان از سر شب به یادتان هستم می کنی یاد ما؟امام زمان کم ما و کرامتت مولا نظری بر گدا امام زمان کاش احیا کنیم یک شب قدر در کنار شما امام زمان پرده های گناه باعث شد از تو هستم جدا امام زمان می شوم لایق زیارت تو گر نمایی دعا امام زمان تو جوادی و من بخیل آقا جود بی انتها ،امام زمان امشبی را بیا و بد گذران سحری با گدا امام زمان شب قدر است روزیم گردان عرفه،کربلا، امام زمان شاعر @Maddahankhomein
شب احیا شب احیا شب احیای جانهاست شب بگسستن زنجیر دنیاست شب احیا شب شب زنده داریست شب رحمت زسوی حی یکتاست شب احیا شب قدری که قدرش به قرآن الهی نیک پیداست شب احیا نزول مصحف حق به صدر وسینه ی پیغمبر ماست شب احیا شب دوری زظاهر شب رفتن بسوی هرچه معناست شود در قدر یکسالت مقدر در این شب بنده را نیکی تقاضاست شب احیا شب راز ونیازست خداهر بنده را غرق تماشاست مده از دست راحت شام احیا شب احیا شب عشق وتولاست شاعر:اسماعیل تقوایی @Maddahankhomein
❣﷽❣ حضرت_امیرالمومنین_علی_ع   دوسه روز است خانه دلگیر است دوسه روز است مثل بارانیم دو سه روز است همدم اشکیم دو سه روز است روضه می خوانیم  🥀🥀 دو سه روز است کوفه نشنیده نغمه های خوش اذانت را وقت افطار بر سر سفره یاد کردیم لقمه نانت را 🥀🥀 دو سه روز است مثل فاطمیّه دور هم گریه می کنیم ولی روضه ها رنگ دیگری دارد ختم آن است ذکر وای علی  🥀🥀 دو سه روز است نان و خرما را حسنت می برد برای یتیم می دهد سهم کودکان را بعد می کند بغض مثل کوچه کریم 🥀🥀 دو سه روز است قلب زینب را داده آزار حرف بی پایه شده اوضاع مدینه ای انگار بازهم طعنه های همسایه  🥀🥀 دو سه روز است چاه و نخلستان شده دلتنگ ربّــنای علی شده رویای مسجد و محراب گریه و سجده و دعای علی 🥀🥀  دو سه روز است کوفه فهمیده می رسید از کجا غذای فقیر از کجا می رسید خرمایی تا شود باز روزه های فقیر  🥀🥀 دو سه روز است اشک می ریزد گاه و بیگاه ازغمت حسنم بیش از پیش لرزه می افتد با دعای کمیل بر بدنم 🥀🥀 دو سه روز است چشم عبّــاسم سرخ مثل زمان جنگ شده کوچه پس کوچه های کوفه پر از خشت و خاشاک و قلوه سنگ شده  🥀🥀 دو سه روز است دختر حیدر خوابهای عجیب می بیند گاه گودال و خنجر و حنجر گاه شیب الخضیب می بیند 🥀🥀 دو سه روز است کربلائیّم چشم بر چشم یار می دوزم مانده در بغچه یک کفن باقی وَ به یاد نگار می سوزم 🥀🥀 دو سه روز است سخت می خواهم بزنم بوسه بر گلوی حسین وای از دود و خون و خاکستر پنجه ی گرگها و موی حسین  🥀🥀 دو سه روز است درس قرآنم سوره ی کهف نی نشین شده است سینه ام مثل دامن و خیمه یا در ِ خانه آتشین شده است 🥀🥀 دو سه روز است مثل بابایم می کنم گریه یاد لب تشنه وای از لحظه ای که می بینم بر روی حلق دلبرم دشنه 🥀🥀 دو سه روز است بیشتر دارم انتظار وصال دلدارم با دعای فرج پس از روضه به امید وصال می بارم شاعر: ؟؟؟؟؟ @Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب قدر است و من قدری ندارم چه سازم؟ توشه‌ی قبری ندارم شب عفو است و محتاج دعایم ز عمق دل ، دعایی کن برایم اگر امشب به محبوبت رسیدی خدا را در میان اشک ، دیدی کمی هم نزد او یادی ز ما کن کمی هم جای ما او را صدا کن بگو یارب! فلانی روسیاه است دو دستش خالی و غرق گناه است گرفتار است و دارد آبرویی بری باشد ز عیش و کامجویی ز هر نامحرمی پوشیده دیده اگرچه خیری از مَحرم ندیده جوان است و نکرده او جوانی شده هر چند ، پشت او کمانی به خط و شعر ِ تر باشد گرفتار هنر چون مرکز و او خطّ پرگار امیدش هست باشد نافع خلق چو درویشان نپوشیده فقط دلق به تعلیم هنر ، پا در رکاب است اگرچه دایماً در اضطراب است به قدر وسع خود کوشیده دایم نکرده خم ، قدش را نزد مُنعِم به دور از فرقه‌ی اهل ریا هست نداده هیچ با نامردمان دست نرفته زیر بار ظلمِ ناکس عقاب آسا پریده، نه چو کرکس نخورده لقمه‌ای از نان مَردم نداده آبرویش را ، به گندم نداده دل به این دنیای فانی که تا شاید بگردد جاودانی همین باشد همیشه افتخارش که پشت همت خود بوده یارش تلاشش بوده، باشد بنده‌ای پاک نظر دارد همیشه سوی افلاک ولیکن گاه ، از روی جوانی چو دیده از کسان نامهربانی ـ خروشیده‌ست و کرده گاه تندی بدون واهمه در عین کُندی بگو یارب! تویی دریای جوشان درین شب رحمتت بر وی بنوشان مبادا "لیلة القدر"ت ، سرآید گنه بر نامه‌اش افزون‌تر آید که غیر از تو ندارد تکیه‌گاهی اگرچه هست غرق روسیاهی مبادا ماه تو ، پایان پذیرد ولی این بنده‌ات سامان نگیرد که غیر از ذلت و رنجِ تباهی نمی‌ماند برای او ، الهی! به حق (ساقی) کوثر خدایا به حق پهلوی مجروح زهرا به حق بندگان خاص درگاه که غرق رحمت‌اند الحمدلله قلم زن بر معاصی من امشب مبادا در "جزا " باشم مُعذّب . سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5985659980701764343.opus
178.5K
بند اول دستشونو گرفتی و رو سرشون دست کشیدی بهونه گیر که می‌شدن نازشونو می‌خریدی تو نباشی بی کس می‌شن دوباره بی بابا می‌شن تو پدر ایتامی و اگه بری تنها می‌شن مونده تو خاطر تاریخ این خط روشن از اسلام گفتی تو لحظه ‌ی آخر الله الله فی الایتام بند دوم رفتی و به قلب ما خوشی دیگه حروم شده دنیا یتیمه بعد تو مردونگی تموم شده کی دیگه یادش می‌مونه یتیمای این دنیا رو کی می‌بره رو شونه هاش کیسه ی نون و خرما رو بعد تو تازه فهمیدن کی بود اون خیّر گمنام آقایی که همش می‌گفت الله الله فی الایتام بند سوم روضه خون شده زینبت پیش چشای کوفیا یتیم نوازی می‌کنه مثل خودت ،تو کربلا تو آغوش زینب مونده تموم دنیای حسین همه‌ی زندگیش شده بچه یتیمای حسین مونده رو دستای زینب زخمای کربلا تا شام هرجایی که سپر شد گفت الله الله فی الایتام 🕊@Maddahankhomein🕊
بسم‌الله الرحمن الرحیم صورت همینکه بر کفِ پای پدر گذاشت آتش گرفت از غم و روی جگر گذاشت چون بچه‌های فاطمه بر گِرد بسترند او رفت سر به زیر و... سرش را به در گذاشت ام‌البنین به شانه‌ی او گریه می‌کند از اضطراب ، دستِ دعا روی سر گذاشت آمد صدای زخمی مولا ؛ تو هم بیا لب را به گوشِ او پدری محتضر گذاشت جانِ تو جانِ دخترِ زهرا عزیزِ من آتش به سینه‌اش، نفَسی شعله‌ور گذاشت.. کف را به آب برد و نهیبی به آب زد آبِ فرات سر کفِ پای قمر گذاشت خم شد به روی مشک تنش را سپر نمود خم شد به روی مشک قدم در گذر گذاشت نگذاشت تا به خیمه رسد مَشک با عمو زخمی که حرمله به دو چشمان تر گذاشت تیری که کُشت اهل حرم را ؛ رُباب را تیری گذشت و فاطمه را خونجگر گذاشت یک نانجیب تیغ به کتفش زد و گذشت یک نانجیب آمد و  زخم تبر گذاشت زینب دوید و دخترکان را به خیمه بُرد وقتی حسین دست به روی کمر گذاشت زخمِ سه‌شعبه‌ای که عمو را به مَشک دوخت نفرین به حرمله روی حلق پسر گذاشت از آن به بعد جای عموجان و شانه‌اش سر رویِ سنگ  دخترکی دربه‌در گذاشت..‌. حسن لطفی @Maddahankhomein
یا علی گفتم علی محراب پژواک علی سر داد گفتم علی شمشیر ملجم هم زمین افتاد گفتم علی اشک یتیم کوفه بر گونه لغزید وبا خود برد دست مهربان باد گفتم علی برخاستم ناخواسته از جا آمد صدای مادرم از کودکی در یاد آن روز که دستم گرفت وپابه پا برد و شدباقدم های نخست کودک خود شاد گفتم علی گردون جوابم داد که یاهو گفتم علی خورشید زد از آسمان فریاد گفتم صراط مستقیم شهر ایمان کو کوی علی را آیه هفتم نشان می داد نور علی رنگین کمانی هفت رنگ از عشق نوری که دارد از خداهفت اسم نه هفتاد گفتم علی دستم شداز گرمای دستانش سرشار از انگیزه های خلقت و ایجاد گفتم علی ظالم به خود لرزید دیدم که از نام حیدر زلزله در کاخ ها رخ داد نادعلی خواندم پر از آرامشم امروز زیرا به ذکرش بوده ام از کودکی دلشاد حتی همه عیّارهای کهنه کار از کوه با یا علی رفتند سمت چشمه اوتاد گفتم علی" داد" است حتی یکنفرهم نیست از هیچ مسلک پاسخش باشد علی بیداد گفتم علی،....اکبرشتابان شدبه میدان و گفتم علی،....اصغر زبانی از رجز بگشاد گفتم علی دنیایی از عرفان و دانابی شد در صحیفه جمع از اندیشه سجاد آمدعلی موسی الرضا یکباره افتاده ست شیرین ایران از دل عاشق ترین فرهاد بعدا علی هادی شدو یک جامعه معنا با یک زیارت کرده ناز یار را بنیاد این سِر ،چه بوده در علی های زمان آیا در دامشان افتاده صید و همچنین صیاد زینت کریمی نیا http://eitaa.com/Maddahankhomein
بارغم تا بیابان نجف، او را شبانه می برند مثل زهرا نیمه ی شب ، مخفیانه می برند آن که عمری بارغم بر روی شانه می کشید حال جسمش را غریبانه به شانه می برند باز هم داغ مزار مخفیانه تازه شد چون علی را هم به قبری بی نشانه می برند بچه های داغدیده از کنار تربتش بار سنگین غم او را به خانه می برند کوفیان کشتند حیدر را، ولی در کربلا اهل بیتش را چرا با تازیانه می برند کودکان خسته ی او را به جرم بی کسی بی بهانه می زنند و بی بهانه می برند ای «وفایی» آل عصمت ،در ره احیای دین حرف خود را بر در حی یگانه می برند @Maddahankhomein
صلی الله علیک یا مولانا یا امیرالمومنین یک شهر پر بود از شمیم مُشکبارش از عطرِ نانِ تازه ی در کوله بارش ماهی که در تاریکی شبها همیشه در کوچه های شهر گشتن بود کارش ماهی که دلهای تمامِ مشتری هاش بودند با شوقِ رسیدن بیقرارش می آمد و پر می شد از شوقِ تماشا چشم تمامِ مردم در انتظارش قاب نگاه دردمند بی کسان بود هر لحظه در پیش دیدگانِ اشکبارش می آمد و صحرایِ دلهایِ کویری می شد پر از گل از نفس های بهارش یک عمر،هر آن بهره می بردند مردم از عطر جانبخش به حالِ انتشارش کُشتند او را جای مهر بی دریغش کشتند او را جایِ لطفِ بیشمارش کشتند او را تا نشان از او نباشد در قاب دلها مانده اما یادگارش بابای مان رفت از جهان و ما یتیمیم هستیم تا دنیاست دنیا داغدارش دلدادگان راه پاکش لحظه لحظه هستند در هر سویِ عالم جانثارش در انتقام قتلِ آن مولایِ مظلوم یک روز می آید کسی با ذوالفقارش @Maddahankhomein
مهمان فاطمه ای حسن ای گل یاس مولا کفن آماده کن بهر بابا شب هجران رسیده می چکد خون زدیده می رود بابا ، سوی شهیده «2» فاطمه آماده شو، مهمان برایت می رسد»2» شب غسل پدر شد حسن جان زینبت خون جگرشد حسن جان با دل غم نصیبت با حسین غریبت می رسد بانگ ، امن یجیبت«2» از زمین تا آسمان صوت صدایت می رسد«2» فاطمه آماده شو، مهمان برایت می رسد»2» مثل مادر تنش را شبانه روی دوشت بری مخفیانه با دوچشم چو زمزم تا دل دشت مبهم می بری او را ، باغصه وغم«2» بهر تشییع علی ،پیک خدایت می رسد«2» فاطمه آماده شو، مهمان برایت می رسد»2» ای آگاهی از داغ و صبرش تا پدر رانهادی به قبرش با دل وجان خسته کز الم حجله بسته بنگری یاس ، پهلو شکسته«2» گو به مادر همسر ، دردآشنایت می رسد«2» فاطمه آماده شو، مهمان برایت می رسد»2»
شورحماسی‌مولا‌.جان‌من‌حیدر.m4a
1.3M
(شور حماسی مولا) بند1️⃣ جان من حیدر یا علی ابالحسن حیدر هستی صاحب سخن حیدر بگن عشقت ؟میگم مسلّماً حیدر عشقت وَالله ، عشق مادر زاده مهرت مولا ، به دلم افتاده دیدی بازم ، کار دستم داده می‌بینی بازم صدام ، واست آشناست ببین هرچی که دارم ، از لطف شماست زیر ایوونه طلات ، وقتی میشینم شکوهت رو با چشام ، دارم میبینم (علی مولا ، ولی الله) بند2️⃣ کار دل کردم عشق شو نثار دل کردم زیارت رو یار دل کردم حُبّ مولا رو ، اعتبار دل کردم بازم امشب ، نذر بی بی فاطمه باید تاصبح ، یا علی بگیم همه قطعاً حیدر ، اوج آرامشمه با قلبم صحن نجف ، من سر میزنم که از این دوری دارم ، پر پر میزنم آقا هرچی که بگی ، میگم رو چِشَم اگه تو ردّم کنی ، منت میکشم (علی مولا ، ولی الله) بند3️⃣ غصه هام کم نیست زندگی بی تو فراهم نیست امیدی دیگه به چشمم نیست غیرِ این آهم ، چیزی تو بساطم نیست من‌این روزا ، کُشته ی فراق مو دوسِت دارم ، ببین اشتیاق مو بازم مولا‌ ، تو بگیر سراغ مو ببین دلتنگت شدم ، به اسمت قسم اگه حرفی میزنم ، چون دلواپسم با لعنِ بردشمنت ، هر شب اومدم اونیکه بی تو باشه ، قِیدش رو زدم (علی مولا ، ولی الله) 🖍️ 🆔 @Maddahankhomein