#محرم
تقدیم به دردانه ارباب
شاعر برای گفتن از این غم کمک میخواست
روضه برای شرح این ماتم کمک میخواست
آنقدر روی پیکرش زخم و کبودی بود
مرهم برای زخم از مرهم کمک میخواست
از راه رفتن های او چیزی نمیگویم
گاهی برای ایستادن هم کمک میخواست....
آتش میان خیمه ها افتاد و از آن روز
شانه میان گیسوی درهم کمک میخواست
در خاطرش آمد رباب آن روز از باران
حتی به قدر بارشی نم نم کمک میخواست
یاد مدینه زنده شد در کنج ویرانه
عمه برای غسل او آن دم کمک میخواست
.
.
.
یادش بخیر آن روز آخر مادر پیرم
از من برای نصب یک پرچم کمک میخواست
#عباس_جواهری_رفیع
#شب_سوم
https://eitaa.com/Maddahankhomein
چراغ زندگیم ۱.mp3
1.27M
شور محرم ۱۴۰۳
چراغ زندگیمو روشن کردی
همیشه دنبال گدا میگردی
نزاشتی که جدا بشم از روضه
تو خیلی خیلی خیلی خیلی مردی
هرچی دارمو بگیر،ولی روضه هاتو نه
جونمو بگیر ولی،آقا کربلاتو نه ۲
تا ابد زنده ام،از دمت یا حسین
خیسه چشمای من، از غمت یا حسین
یاحسین۳ علیه السلام
.....
رهام نکن آقا مگه سربارم
بدون روضه های تو آوارم
تموم خونوادمون میدونن
که خیلی خیلی خیلی دوست دارم
کاش منو بغل کنی،مثه عابس و بریر
تا که زیر پرچمت،بشم عاقبت بخیر ۲
تو رگام اسم تو،جاریه یا حسین
شغل ماها میون،داریه یا حسین
یاحسین۳ علیه السلام
.......
علاقم از تو کم نمیشه هرگز
جایی برام حرم نمیشه هرگز
تا وقتی روضه خون ِ بی بی زهرا
بساط روضه جم نمیشه هرگز
کاشکی رو سفید بشم،پیش مادرت حسین
کاشکی باشه اسم من،توی لشکرت حسین
علت برکت ، زندگیم یا حسین
من غلام توام،از قدیم یا حسین
یاحسین ۳ علیه السلام
هاشم محمدی آرا
https://eitaa.com/Maddahankhomein
ضبط۲۰۲۴-۰۷-۰۷ ۲۰-۱۲-۴.mp3
6.02M
▪️واحد ورود به کربلا ▪️
▪️بنداول▪️
آروم نمی گیره دلم از وقتی گفتی کربلا
ترسم از اینه که تو رو از من بگیرن
نیزه ها
دورت بگرده خواهرت خیمه نکن بر پا حسین
طاقت ندارم که برم بی تو از این دشت بلا
طاقت ندارم که ببینم بی قراری ای حسین
جسم علیِ اکبر و خیمه میاری ای حسین
طاقت ندارم که ببینم بین گودال بلا
تو زیر پای شامیا یِ نیزه داری ای حسین
می بینم تنت بی حاله
سر غارتت جنجاله
می بینم شبیه مادر
سر و صورتت پاماله
داداش غریبم حسین
▪️بنددوم▪️
حالم خرابه جز خودت هیچ کس نمی دونه حسین
با اینکه تو پیش منی بازم دلم خونه حسین
انگار همه دنیا داره روی سرم میشه خراب
می دونم از این قافله چیزی نمی مونه
چند روزیه تا چشمم و رو هم که می زارم حسین
می بینم اینو بی تو کوچه کوچه آوارم حسین
می بینم از رو نیزه افتاده سر تو زیر پا
اما نمی تونم تو رو دست بسته بردارم حسین
تو رو مادر قد کمون
تو این دشت و صحرا نمون
می ترسم ببینم حسین
رو لبهای تو خیزرون
داداش غریبم حسین
محسن طالبی پور
https://eitaa.com/Maddahankhomein
در روضههای توست که سامان گرفتهایم
با اشک در مصیبت تو جان گرفتهایم
ویرانهایم دربهدر روضهات حسین
ما زیر پرچم غمت اسکان گرفتهایم
در هیئت و حسینیه، هرجا که روضه است
ما نوکران کوی تو عنوان گرفتهایم
بر روی مهر تربت تو سجده میکنیم
از عشق تربت است که ایمان گرفتهایم
دکتر جواب کرده دل غصهدار را
در مجلس عزای تو درمان گرفتهایم
مقتل نوشته راس تو را پیش دخترت....
مانند ابر ، روضهی باران گرفته ایم
#محمدحسنمحمدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
درون چشم همسنگ فرات از غصه زمزم هست
میان سینه قدر راه شام و کربلا غم هست
مصیبت بسکه سنگینست بر جانها و بیجانها
علم در عین رعنایی میان دستهها خم هست
ولی این غصه ها آمیخته با عشق یزدانیست
که در آن سختی و زیبایی مخصوص باهم هست
بیاید هر کسی از فیض حج هربار جامانده
حسین ابن علی کعبه وُ ذی الحجة محرم هست
تمام خلق مهمان اند و نوع دعوتش عام است
اگر دارد حبیب ابن مظاهر جای حر هم هست
چنان دریای عباساش شده از موج بخشش پر
اگر دنیا و اخری را بخواهی پیش او کم هست
همیشه با نگاه مست خود جان داده جمعی را
مرید مرده زنده کردناش عیسای مریم هست
#یااباعبدالله
✍#اسماعیلعلیخانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
از تو گلایه داشت خیالم به نیزه ها
کمتر نگاه می کنی ای عشق سمت ما
پایین بیا ز نیزه که مرهم شوم تو را
مثل قدیم دختر همدم شوم تو را
بر حنجرت چه رفته که اینگونه پرپری
ای نیزه دارِ بد پدرم را کجا بری؟
آخر مگر که نیزه نشینی روا به توست؟
اینجا چرا حواس همه سنگ ها به توست؟
از بس که سنگ چشم تو را بوسه بسته است
شاید ندیده چشم تو دستم شکسته است
شب ها ز درد آبله خوابم نمی برد
از ترس زجر و حرمله خوابم نمی برد
مانند قاسمت به بزرگی رسیده ام
در زیر دست و پای عدو قد کشیده ام
می زد مرا برابر چشم عمو، عدو
کشته مرا جسارت آن بی حیا به او
پای فرار زیر کتک ها نداشتم
بر صورتم به زخمِ دگر جا نداشتم
این قافله بدون تو هرگز سفر نکرد
از کوچه هیچ کس به سلامت گذر نکرد
دستان تو کجاست که من را بغل کند
جای تو دخترت سر بابا بغل کند
با این سر بریده چه خوب است رُک شدی
سنگینی از نگاه و ز گیسو سبک شدی
#حسن_کردی✍
https://eitaa.com/Maddahankhomein
🌹 #شب_حضرت_رقیه_س
به ساحت سه ساله اباعبدالله الحسین رقیه خاتون (س)
................
اگرچه روی لب، «یا نورُ یا قدوس» اغلب داشت
شب میلاد من بر لب، فقط «یا ربُّ یا رب» داشت
سه سالِ آخرِ عمرِ پدر با من چه زیبا شد
حسین از آن همه شیرین زبانی، خنده بر لب داشت
سفر می خواستم، او هم مرا با خود به صحرا برد
چه صحرایی که بیش از هر زمان، سرباز و مَرکب داشت
در او خون محمد (ص) بود و زهرا (س) و علی (ع) یعنی
اگر نیزه قلم می شد، به اندازه... مُرکّب داشت
اگر گوشی برای حرف های آسمانی بود
حسین آن روز قدر یک جهان با خَلق، مطلب داشت
ولی هر بار آمد رازی از خلقت بگوید آه...
سه شعبه آمد و او را به یک شکلی معذب داشت
برایم بعدها تعریف کردند آن دم آخر
پس از ذبح تو شمر بی حیا، بادی به غبغب داشت
همینکه کاروان از قتلگاهِ آسمان رد شد
خودم دیدم از آن بالا که وضعی نامرتب داشت
من از سیلی نمی نالم، که از زخمِ زبان مُردم
زبان مردم شامات و کوفه، مار و عقرب داشت
خدا را شکر با این قافله یک مرد می آمد
خدا را شکر در کرب و بلا سجادمان تب داشت
نمی ماند از حرم چیزی و از اهل حرم، نامی
خدا را شکر که این قافله یک عمه زینب داشت!
#محمد_عابدی
قم المقدسه
https://eitaa.com/Maddahankhomein
🔰 زیارت حضـرت
#رقیـه_سلام_الله_علیها🤲🏻😭
بِسم الله الرَّحمن الرَّحیم
اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّة، علَیْكِ التَّحِیَّةُ و اَلسَّلامُ و رَحمَةُ اللهِ و بركاتُه، [اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یـا بِنتَ رسُولِ الله]، اَلسَّلامُ عَلَیكِ یـا بِنتَ اَمیرِ الْمُؤمنینَ عَلِیِّ بنِ اَبی طالِب، اَلسَّلامُ عَلَیكِ یا بِنتَ فاطِمةَ الزَّهراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیكِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْكُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیكِ یا بِنتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكِ یا اُختَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیكِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیكِ اَیَّتُهَا الزَّكِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّى اللهُ عَلَیْكِ وَعَلى رُوحِكِ وَبَدَنِكِ، فَجَعَلَ اللهُ مَنزِلَكِ وَمَاْواكِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِكِ وَاَجْدادكِ، الطیّبینَ الطّاهرینَ الْمَعصُومینَ، اَلسَّلامُ عَلَیكُمْ بِما صَبَرتُم فَنِعمَ عُقبَى الدّارِ، وَعَلَى الْمَلائِكَةِ الْحـافّینَ حَوْلَ حَرمِكِ الشَّریفِ، وَ رحمَةُ اللهِ وَ برَكاتُه، وَصَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّد و آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ و سَلَّمَ تَسْلیماً بِرَحمَتِكَ یا اَرحَمَ الرّاحِمینَ.
زیارت قبول🙏🏻
https://eitaa.com/Maddahankhomein
😭🖤 فاطمه سیرت
برای رقیه خاتون (س)
.......................
بعد از آنکه گل امّید به لب ها پژمرد
ساربان، خنده کنان... قافله را با خود برد
نیزه آمد که دهان باز کند بر توهین
صوت قرآن تو نگذاشت و حرفش را خورد
موی من سوخت اگر... عیب ندارد بابا
عمه را گاه... تو دریاب که از غربت مُرد
داشتم راه خودم را به خدا می رفتم
یک مغیره به منِ فاطمه سیرت برخورد
کوچه وا کرد برایم، به زمینم انداخت
دخترت تا برسد شام، چه سیلی ها خورد
عمه ام گفت نزن مادر او فاطمه است
دختر است و بدنش لاغر و انگشتش تُرد
زجر اگر داد مرا زجر، نگفتم چیزی!
بیشتر از همه، دوریْت مرا می آزرد
#محمد_عابدی
قم المقدسه
https://eitaa.com/Maddahankhomein
🖤😭 برای #دردانه_حسین رقیه (س)
مهر و ماه
.................
سه سال با پدرش بود همدم و همراه
سه سال، زهرا بود و کشید از دل، آه
عمو به بالینش می رسید هر جا بود -
صدا که می زد او را به هر زبان، هر گاه
شبی که رفت به بازار و گوشواره خرید -
بغل گرفت عمو را... به ماه کرد نگاه
خبر نداشت به بازار می رود یک روز
خبر نداشت تنش می شود به کوفه، سیاه
خبر نداشت که آتش به خیمه می افتد
خبر نداشت که موهاش می شود کوتاه
گذشت و... همسفرِ کاروان غربت شد
گذشت و... آمد ظهر دهم به قربانگاه
چگونه شمر، دلش آمد از قفا ببُرد!؟
گناه داشت رقیه، گناه داشت... گناه
از اینکه در دل گودال، او چه ها دیده
فقط خبر دارد عمه جان و ثارالله
سوار ناقه ی عریان شد و زمین افتاد
در آن شبی که تو میدانی و منِ مداح
چگونه زجر، دلش آمد آنچنان بزند!؟
مگر که او را نشناخت...! اوست دخترِ شاه
برای اینکه خرابه، شبی شود روشن
به خاک، نقاشی کرد مهر را با ماه
#محمد_عابدی
قم المقدسه
https://eitaa.com/Maddahankhomein
287.9K
⏹اللهم عجل لولیک الفرج⏹
⏹⏹⏹⏹⏹⏹
#واحد_شب_سوم_محرم #نوحه_روز_سوم #پنجم_صفر #شهادت_حضرت_رقیه_س #بر_زجر_لعنت #ای_پدرجان
⏹⏹⏹⏹⏹⏹
⏺بند اول
ای پدرجان،دگر دخترت مو سپیده
مثل زهرا،ببین قامته من خمیده
پیکرم پر از جای کعب نی است
کابوس، شبهای من بزم می است
آه،شکستم به راهه اسارت
آه،نگویم چه ها شد جسارت
⏺وای،امان از غریبی⏺
▪️▪️▪️
⏺بند دوم
کوفه تا شام،پدر کربلا رفت ز یادم
از رو ناقه،تو صحرا دل شب فتادم
پهلویم شده آزرده از جفا
دخترت گرفته لکنت ای بابا
آه،تمام تن من کبوده
آه،نشانی ز کوی یهوده
⏺وای،امان از غریبی⏺
▪️▪️▪️
⏺بند سوم
جای سجدت،چرا خورده سنگ از روی بام
اهل این شهر،زدن من رو با فحش و دشنام
خیزران به لبهایت زد آن پلید
گفت کنیز به سکینه بابا یزید
آه،نگویم از احوال رباب
آه،چو میدید سر و جام شراب
⏺وای،امان از غریبی⏺
▪️▪️▪️
⏺بند چهارم
چند شبیه،گرسنه خوابیدم من اما
در خرابه،غروب می پیچید بوی غذا
میزارم سرم رو بر روی زمین
بغلم کن ای بابای مه جبین
آه،رقیه از دنیا بریده
آه،میبوسم لبهای دریده
⏺وای،امان از غریبی⏺
✏️:#الیاس_محمدشاهی
#یاحجة_بن_الحسن_عجل_الا_ظهورک
1⃣3⃣1⃣
@Maddahankhomein
#حضرت_رقیه(س)
ای اشک با شکوه تو از آن کیستی
پیداست از اهالی ویرانه نیستی
بی تاب کرده قلب جهان را صدای تو
ای دختر سه ساله تو غمگینِ کیستی؟
ویرانه نیست جای گلی سرخ مثل تو
ویرانه عالمی ست که در آن گریستی
باید چگونه دست به پهلو بگیری و
روی دوپای خویش به زحمت بایستی
هم سن و سال قامت تو این جهان نبود
تاب تو را نداشت که در آن نزیستی...
#طیبه_عباسی
@Maddahankhomein
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_سوم_محرم_حضرت_رقیه_سلامالله
خودم را میکِشم سویت دو پایِ ناتوان را نَه
غمم از یاد بُردم طعنههای کودکان را نَه
سرِ تو رفت و قولت نه یقینم بود میآیی
به عمه صبر دادی دخترِ شیرینزبان را نَه
تمام دختران خوابند زیرِ چادرِ عمه
یتیمت را ببر سربارم اما عمهجان را نَه
خداصبرت دهد دیدی که میخندند بر وضعم
که بر هر زخم طاقت داشتم زخم زبان را نَه
شنیدم غارتت کردند و عُریانت به خود گفتم
که دزدان را نمیبخشم خصوصا ساربان را نَه
حلالت میکنم ای تازیانه سنگ خاکستر
حلالت میکنم ای خار اما خیزان را نَه
همینکه چوب میخوردی لبانم چاک میخوردند
به او گفتم بزن من را ولیکن آن دهان را نَه
طنابی در تمام شهر دورِ گردنِ ما بود
فقط گفتم بکش مویم ولی این ریسمان را نَه
گذشتم با مکافات از حراجیِ یهودیها
من عادت داشتم بر درد ، درد استخوان را نَه
به من برمیخورَد ما سفرهدارِ عالمی هستیم
بیاندازید سویم سنگ اما تکه نان را نَه
اگرچه کودک و پیرش هولم دادند و مو کندند
پدر بخشیدم آنان را ولی پیرِزنان را نَه
حسن لطفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مثنوی _ مدح و مرثیه حضرت زینب سلام اللّه علیها دوّم محرم_ ورود کاروانِ حسینی به کربلا
زینب سلامُاللّه یعنی عصمت و ایثار
زهرایِ اطهر در جوارِ حیدرِ کرّار
زینب سلامُاللّه یعنی عفّت و پاکی
یعنی تمامِ قصّههایِ چادرِ خاکی
زینب سلامُ اللّه یعنی سینهای بیتاب
یعنی دعایِ نافله با روضهیِ ارباب
زینب سلامُ اللّه یعنی حُرمتِ خالق
یعنی تمامِ خُلق و خویِ بندهای عاشق
زینب سلامُ اللّه یعنی خطبهای غَرّا
تکرارِ آوایِ علیِ عالیِ اعلاء
زینب سلامُ اللّه یعنی بیرقِ اسلام
یعنی برایِ حفظِ نهضت اختیارِ تام
زینب سلامُ اللّه یعنی ناله و ندبه
یعنی تَهِ گودالِ خاکی برتر از کعبه
زینب سلامُ اللّه یعنی اشک و بیداری
بعداز ابوفاضل علمداری سپهداری
زینب سلامُ اللّه یعنی غیرتِ مولا
حتّی به زیرِ تازیانه عصمتِ زهرا
زینب سلامُ اللّه یعنی نَذرِ دین بودن
همسنگریِ گریهیِ اُمُّالبنین بودن
زینب سلامُ اللّه یعنی آه پشتِ آه
یعنی کتک خوردن به جایِ بچّهها در راه
زینب سلامُ اللّه یعنی گوشهیِ ویران
تشییعِ طفلی با تنی زخمی دلی حیران
زینب سلامُ اللّه یعنی آسمان بودن
حُکمِ ظهورِ مهدیِ صاحبزمان بودن
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴 در عزای شب دوم محرم الحرام
#نذرامام_حسین_و_یاران_با_وفایش🏴
کربلا ای کربلا ای کربلا
آمدم ای سرزمین پُر بلا
غاضریه باز کن آغوش را
نوحه را آغاز کن ای نینوا
با خودم سنگ صبور آورده ام
آمدم با خواهر دردِ آشنا
میسپارم خیل نسوان را به او
شد أباالفضلم(ع) پناه خیمه ها
قل هوالله ٱحد بر قامتش
شد علیِ اکبرم(ع) حیدر نما
این رقیه(س) خانم من را ببین
جز در آغوشم نرفته هیچ جا
تا بیایم دم به دم بوسیده ام
کودک شش ماهه ام را بارها
جای لالایی برایش روز و شب
تا در آغوشم دهد یاری مرا-
-خوانده ام «إنا إلیه راجعون»
تا برای دست من باشد عصا
ذکر «تسلیماً لأمرک» خوانده ام
تا بگیرد هر چه دارم را خدا
کربلا چاوش بخوان و گریه کن
آمدم با یارهایِ با وفا
آمدم اما اسیرِ زینبم(س)
غربتش اندوهِ هر روز و شبم
پیر خواهد شد پس از من زودِ زود
او که یک روزش بدون من نبود
باید آرام دلِ خواهر شوم
دل ندارد لحظه ای مضطر شوم
هست هر لحظه برایش هولناک
ساعتِ افتادنم بر روی خاک
شک ندارم سمت قلبش میروند
تیرهایی را که بر من میزنند
میشود از گریه چشمش لاله گون
تا که می بیند تنم را غرق خون
کربلا دار و ندارم دست تو
زینبم(س) را میسپارم دست تو
رحم کن بر او و بر حالِ حرم
بعد من محرم ندارد خواهرم
عصر عاشورا به حرفم گوش کن
شعله های خیمه را خاموش کن
نشکند قلبِ رقیه(س) بعدِ من
خارهای پیش ِ پایش را بکَن
مانده در یادم نگاه آخرش
جای من دستی بکش روی سرش
کربلا آیینه معنا کن فقط
بعد من باش و تماشا کن فقط
میشود آموزهٔ مکتب شروع
میشود سرداریِ زینب(س) شروع
شک نکن حتی اگر بی «سر» شود
از محالات است بی معجر شود
راستی بر آن عزیزِ با وفا
بیشتر باشد حواست کربلا
می کِشد از داغِ شش ماهه عذاب
بعدِ من جان تو و جانِ رباب(س)!
#صلی_الله_علیک_یا_أباعبدالله_الحسین_ع
#ألسلام_علی_الحسین_و_علی_علی_بن_الحسین_وعلی_اولادالحسین_وعلی_أصحاب_الحسین
#بالحسین_ع_إلهي_العفو
#مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#دوم_محرم_ورود_به_کربلا
در سکوت شکسته ی صحرا
کاروانی ز دور شد پیدا
کاروان عشیره ی سادات
کاروان قبیله ی طاها
کاروان سلاله های رسول
کاروان امام عاشورا
کاروان عزیزِ حضرت حق
پنجمین آفتاب اهل کسا
دشت در زیر پایشان لرزان
دشت نه ! بلکه هفت سقفِ سما
همگی نور چشم پیغمبر
همه مجنون صفت همه لیلا
همه شان لاله روی، چون یوسف
همگی مستجاب، چون عیسی
یاد تیغ و ترنج می افتد
هر که بیند جمال آن ها را
یکطرف روح آیه ی تطهیر
یکطرف معنی "ذوی القربی"
پور زهرا و ساقی و اکبر
در مثل، کعبه و صفا و منا
این طرف یادگار های حسن
به نهایت مؤدّب و شیدا
علم کاروان به همراهش
مشک، بر دوش حضرت سقا
خیل ناموس حضرت حیدر
"همه در پرده های حجب و حیا"
پرده دار مخدّرات حرم
شیر غرانِ بیشه ی لیلا
باد، اینجا اجازه می گیرد
پرده را جا به جا کند حتی
چشم دشمن هزار فرسخ دور
نه ز صورت، که قامت آنها
محملی بی رکاب می آید
محملی محترم چو عرشِ خدا
دور تا دور آن بنی هاشم
پیش رو، پور حضرت زهرا
عِزّ و جاه و شکوه می بیند
هر که از راه میرسد اینجا
تا که گاهِ نزول می آید
ناگهان دشت می شود غوغا
دیده ها سوی خاک می افتد
تا که زینب زمین گذارد پا
ثانیِ حیدر است میگیرد
زیر بازوی زینب کبری
زانوانی غیور می آید
که شکوه حرم کند معنا
چشم بد دور، ناید آن روزی
کاروان را نظر زنند اعدا
ناید آن روز که عزیز بتول
در بیابان شود تک و تنها
محمدمهدی رافع
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#دوم_محرم_ورود_به_کربلا
از آن زمان که خیمه را برپا نمودی
در بین این صحرای غم مأوا نمودی
دوش مرا تکیه گه غمها نمودی
خونِ دوباره بر دلِ زهرا نمودی
غم ذرّه ذرّه قلب من را آب کرده
این سرزمین روح مرا بی تاب کرده
تو گفته بودی میهمان کوفیانیم
تو گفته بودی در امانِ کوفیانیم
آرام از دست و زبانِ کوفیانیم
محبوبِ هر پیرو جوان کوفیانیم
از چه به استقبالمان لشکر رسیده؟
سدّ ره ما نیزه با خنجر رسیده
دلشوره افتاده به جانم جانِ خواهر
کج کن مسیر رفتنت را سوی دیگر
برخیز برگردیم تا شهرِ پیمبر
بازی نکن با قلب زینب ای برادر
یک دل فقط دارم که آن بر تو سپُردم
اصلا نزن حرف از جدائی تا نمُردم
عبّاس را فرمان بده جولان نماید
با غُرّشی این قوم را حیران نماید
شاید که دشمن خویش را پنهان نماید
سوی مدینه رجعتم آسان نماید
عباسِ من قرص قمر تو آفتابی
می ترسد این لشکر زعباسم حسابی
اُطراق کردی بین این صحرا چه سازی
گر سَد شود بر روی ما دریا چه سازی
با آفتاب و خشکی لبها چه سازی
خواهی که با اهل حرم آقا چه سازی
با من نگو با چشم خود حرف از جدائی
با من نگو زینب میان کربلایی
در ذهن من زیباترین تمثال هستی
از چه پریشان خاطر و احوال هستی
تو محو معبودی کمی خوشحال هستی
آخر چرا خیره به آن گودال هستی
ایکاش راهت لحظه ای آنجا نیفتد
کارت به عصر روز عاشورا نیفتد
از این سراشیبی به دیدارت می آیم
دنبال چشم خسته وتارت می آیم
شاید که خوردم یار به کارت می آیم
وقتی دهد سر نیزه آزارت می آیم
امّا دعا کن تا نباشم من به پیشت
وقتی که پنجه میزند قاتل به ریشت
مجتبی صمدی شهاب
https://eitaa.com/Maddahankhomein
محرم
یکی از حضرت صادق بپرسید این معما را
که از بین مصیبتها چرا عظمی است عاشورا
نه فقدان رسول حق که آنسان رفت از دنیا
که محروم از وصیت شد ز سوی امت اعمی
نه حتی مرگ مظلومانه ی دردانه اش زهرا
کتابی از مصیبتها فقط سیلی بر آن سیما
نه حتی رفتن حیدر که کشتش غربت و غمها
که بعد از فاطمه شد او غریب و یکه و تنها
نه فقدان حسن با آن حدیث تیر و تابوتش
چه دردی بیشتر از این که همسر باشدت ز اعدا
به او فرمود آن حضرت که بین مردم دنیا
بود آل کسا اشرف، تسلی بخش بر دلها
حسین چون رفت دیگر کس نماند از پنجتن بر جا
دگر محروم شد دنیا ز نور خمسه ی طه
زمین و آسمانها هم از این در شیون و غوغا
که گویی رفت کل پنجتن از دستهای ما
#سید_عسکر_رئیس_السادات
https://eitaa.com/Maddahankhomein
14687.mp3
743.3K
#امام_حسین_ع_نوحه_زمینه
بازم رسیده مُحرّم
بساط اشکه فراهم
به روی عرش معلّی
عَلَم شده پرچم غم
این شالی که بر دوش ماس
آتیش قلب دشمناس
مرهم اشک فاطمه
پیرهن مشکی عزاس
وقت مرثیه
میشه تزکیه
هر کسی که قدم میزاره
در حسینیه
آقاحسین جانم
نوشته روی کتیبه
مجلس شاه غریبه
فقیره و بی لیاقت
هرکی ازش بی نصیبه
به هرکسی شد حواله
سینه زنی ،اشک وناله
میشه تو دنیا سربلند
با یک نگاه سه ساله
مجلس حضرت
شد در ِ رحمت
اشک ِ روی گونه ی شیعه
می بَره جنّت
آقاحسین جانم
رتبه می گیرن انبیا
با گریه تو بزم عزا
خارجه از ادراک ما
منقبت گریه کنا
تنی که سینه می زنه
از نار دوزخ ایمنه
مقرّب ذات خدا
گریه کن و سینه زنه
بَه چه انواری
بین ابراری
منصب جبرئیل تو هیئت
شد میون داری
آقاحسین جانم
علی مهدوی نسب عبدالمحسن
https://eitaa.com/Maddahankhomein
کشتی نجات
تا مستحق رحمت بی انتها شدیم
با کشتی نجات خدا آشنا شدیم
درهای بسته، روی دل ما گشوده شد
وقتیکه از حصار من وما رها شدیم
تا عاشقانه پر بگشاییم سوی دوست
با بال شوق همره باد صبا شدیم
رفتیم رو به قبله و با چشم اشکبار
با یک سلام زائر کرب وبلا شدیم
با داغهای زینب کبری گریستیم
با ناله های اهل حرم هم نوا شدیم
لب تشنه آمدیم و به دریا زدیم رو
در این حریم ،طالب آب بقا شدیم
تا پشت پا زدیم به بی مهری جهان
با مهر سیدالشهدا آشنا شدیم
وقتی نیاز مابه ضریحش دخیل بست
بایک نگاه فاطمه حاجت روا شدیم
#محسن_درویش
https://eitaa.com/Maddahankhomein
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
باید این شهر بفهمد که تو بابای منی
با همین روی پر از خون همه دنیای منی
گرچه خونیست لب و موی و دهان و رگ تو
تو شبیه منی و تو گل زیبای منی...
آنقدر گریه کنم تا که بمیرد دشمن
چون بفهمد تو همه هست و تمنای منی
تو نیایی هم اگر من زِ عطش میمیرم،
تو بیا جان که ببینند تو رویای منی
می کُشد دخترکت را به خدا این خِجلَت
من پریشانم و تو محو تماشای منی
همه شب ناله زدم از غم دوریِ پدر
جان فدای تو که لالایی شبهای منی
عاقبت با سر خود آمدی و خوشحالم
که شب تار گذشته است و..تو فردای منی
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_رقیه
پس از مادر که لبخندش گشاید باب رحمت را
خدا بر دختران بخشیده دریای محبت را
به مردان شعله ای از غیرت خود داده و جایش
به زنها هدیه داده مهربانی و نجابت را
به آنانکه پسر داده توان و عزت افزوده
به هرکه دختری بخشیده کامل کرده نعمت را
پسر دلگرمی و آرام مادر می شود اما
پدر با دخترش طی می کند راه سعادت را
به دخترها مگر چیزی به غیر از ناز می آید
پدرها خوب می فهمند وصف این لطافت را
خدا آیات رحمت را به دختر دارها گفته
بپرس از هرکه دختر دارد این حق و حقیقت را
زمانی می شود ام ابیها بهر پیغمبر
به پایان می رساند سالها ظلم و جهالت را
زمانی می شود زینت برای ساقی کوثر
مزین می کند دامان خورشید ولایت را
زمانی چون سه ساله دختر شیرین ثارالله
وجودش رنگ بو بخشد بهار سبز عصمت را
یگانه دختری از نسل پیغام آور خاتم
به روی دست آورده برای خلق رحمت را
یگانه دختری مثل علی عالی اعلا
صبورانه به عالم هدیه می دارد هدایت را
سه ساله دختری از نسل نور و آب و آیینه
که مثل جده اش زهرا شرف داده شرافت را
گلی از نسل بخشاینده بی منت و خواهش
حسن حُسنی که معنا کرده احسان و کرامت را
حسین بن علی را جان و از جان نیز شیرین تر
بمیرم این همه آرامش و مهر و عطوفت را
دل و جان پدر بوده،دل و جان پدر برده
چه باید گفت این دلدادگی بی نهایت را
گلی که ارث برده از عموی مهربان خود
بصیرت را فضیلت را اصالت را شجاعت را
بمیرم دختری را که به زینب اقتدا کرده
به جا آورده چون او حق پاکی و صداقت را
در آن وادی که از هر سو بلایی تازه سر می زد
به صبری زینبی می برد با خود در غربت را
به روی شانه ها می برد پرچم را اگر زینب
سه ساله بر ملا می کرد با گریه حقیقت را
دم دروازه ساعت که خون شد چشم ها از غم
به لحن کودکی فریاد زد بر شام غیرت را
خرابه دردهایش را به پایان برد تا زینب
به خاک تیره بسپارد نسیم صبح رحمت را
میان چادری کوچک نهانش کرد تا فردا
به دست کوچک خود وا کند قفل قیامت را
#حسن_شیرزاد
https://eitaa.com/Maddahankhomein
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
از حسین رئوفی 😭😭
سه ساله دخترت تا ناله ی واغربتا می زد
یکی می آمد از راه و به رویم بی هوا می زد
به من گفتی که هستم کوثرت اما نمی دانم
مسلمان بود یا کافر به قرآن تو پا می زد
گناه ما چه بود آخر نفهمیدم که یک روزی
مرا یک پیر زن با دست لرزان با عصا می زد
دلم از زخم هایم بیشتر می سوخت آنجا که
یکی تکبیر می گفت و مرا بهر خدا می زد
اگر بابا خطایی سر زده از من نمیدانم
یکی با تازیانه عمه هایم را چرا می زد
عمویم را صدا می کردم از سوز جگر وقتی
که دشمن بد دهن بود و مرا با ناسزا می زد
اگر می خواستم مرهم برای زخم هایم او
دوباره کعب نی محکم به روی زخم ها می زد
اگر می رفت بالا دست هامان بر دعا می زد
اگر می دید ما هستیم در حال عزا می زد
@Maddahankhomein