eitaa logo
🎤 مجمع الذاکرین خمین
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
355 ویدیو
220 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 😢جد کریم تو مجتباست ای روضه خوان ِغربت ِقبر کریم ها شاه غریب ، وارث صبر کریم ها‌ بین بقیع، صاحب بزم عزا شدی زائر برای مظهر جود خدا شدی وقت عزای جدّ کریم تو مجتباست اما بقیع، بی علم و بیرق عزاست این روزها که گشته دل کلّ مؤمنین آماده ی زیارت ایّام اربعین گریه کنی به دور حصارش نمانده است جز تو کسی کنار مزارش نمانده است حالا به روی خاک حریمش نشسته ای از بی کسی شبیه حسن دل شکسته ای مثل حسن تو هم شده ای شاه بی سپاه صحرانشین فاطمه، لبریز اشک و آه اما دلیل اشک حسن داغ کوچه بود آن کوچه ای که صورت مادر شده کبود یک بی حیا رسید و به یکباره جان گرفت از فرصت نبودن حیدر توان گرفت جمع ِ تمام کینه ی او مشت بسته شد بد زد که گوشواره ی مادر شکسته شد از آن به بعد بر رخ مادر نقاب دید روی کبود حوریه را در حجاب دید از آن به بعد روز خوشی مجتبی ندید در روضه های کوچه ی غربت قدش خمید راحت شد آخر از غم جانکاه مادرش وقتی که شد شهید جنایات همسرش با زهر کینه پاره جگر شد اگر حسن او را نموده غسل و کفن شاه بی کفن دیگر نرفته بر سر سرنیزه ها سرش در زیر نعل تازه نمانده ست پیکرش ✍عبدالمحسن https://eitaa.com/Maddahankhomein
🥀🥀🥀تنهاترین سردار تنها ترین سردار و رهبر مجتبی بود در فتنه ها بازوی حیدر مجتبی بود هم زیب آغوش نبی هم سبط اکبر اول امام از نسل کوثر مجتبی بود در غیرت و صبر و جوانمردی سرآمد از طلعت ایمان منور مجتبی بود در حسن صورت یوسف اولاد زهرا در حسن سیرت چون‌پیمبر مجتبی بود هم سفره با درمانده و بیچاره می‌شد درب امید رانده از در مجتبی بود با آن نگاه نافذ و دست کریمش آرام جان هر چه مضطر مجتبی بود در کوچه های بی کسی وقتی زمین خورد تنها عصای دست مادر مجتبی بود او بر حسین ابن علی حق ولا داشت در زندگی میر برادر مجتبی بود با زینب و با ام کلثوم اش صمیمی حبل المتین قلب خواهر مجتبی بود در خانه ی خود هم کسی قدرش ندانست نوشیده زهر از دست همسر مجتبی بود در روز تشییع اش ملائک گریه کردند شد در کفن یاسی که پرپر مجتبی بود در عُزلتِ خاک بقیع آن کس که گشته چشم حسین از غربتش تر مجتبی بود https://eitaa.com/Maddahankhomein
آتنا گفتم و دیدم حسنات است حسن اِهدنا گفتم و دیدم که صراط است حسن ربنا گفتم و گفتند مسیرش زهراست و علی است صَلاة و صلوات است حسن حُسنِ او در همه ذراتِ جهان پنهان است بی نهایت‌تر از آفاقِ حیات است حسن چه بخواهند و نخواهند، حسن شرحِ خداست وجهِ تفصیلی اَسماء و صفات است حسن جاری است عشقِ حسن در رگ و در ریشه‌ی ما کوثرِ جاریِ صد رشته قنات است حسن هرچه دشنام به او داد، تبسم می‌دید دید دریاست، همه صبر و ثُبات است حسن نصفی از زندگی‌اش را دو سه باری بخشید در کرامات هم آئینه‌ی ذات است حسن چشمِ گریان به حسن مَحرمِ زهراست به حشر فاطمه گفت: فقط راه نجات است حسن ای صراطُ اللَـهِ ما! نامه‌ی ما سنگین است گریه بر بی کسی‌ات برگ برات است حسن حسنی‌های حرم آبرو داری کردند آنچنان غرق حسین‌اند که مات است حسن ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴 در عزای هفتم ماه صفر 🏴 غیرِ تنهایی و غم در عیدِ هر سالش نبود جز سکوت و صبر، جز غربت در اقبالش نبود هم میانِ شهر، هم در خانه یک همدم نداشت در مدینه هیچکس جویایِ احوالش نبود پیر شد از فتنه و زخم زبانِ همسرش بغضِ دائم داشت و جز زخم بر بالَش نبود تا دم ِ آخر دلش در حسرتِ یک یار ماند هیچکس جز کینه ای دیرینه دنبالش نبود کرد انفاق و گذشت از کلّ اموالش سه بار پیش ِ سائل؛ ذره ای دربندِ اموالش نبود آنچنان در کودکی آمد بلایی بر سرش تا شهادت غصه خورد و شوقِ آمالش نبود مادرش را بعدِ یک جریانِ سخت از دست داد بد شکست و مرهمی بر حالِ جنجالش نبود در تپش افتاد قلبش هر چه از کوچه گذشت غیرِ ردّ قطره هایِ اشک بر شالَش نبود * با جگر، آورد بالا شیرِ زهرآلوده را غیرِ زینب(س) هیچکس دلواپس ِ حالش نبود گفت: "لا یَومَ کیَومَکْ" یاحسین(ع) و هیچکس- جز حسن(ع) در آن دقیقه فکرِ گودالش نبود! https://eitaa.com/Maddahankhomein
بی حُبِّ حسن مشکلِ دل، حل شدنی نیست جز عشقِ حسن، عشق مُسجّل شدنی نیست گر چه نمکِ سفرۀ هر فیض حسین است بی نام حسن، فیض که اَکمل شدنی نیست بی مِهرِ حسن هر که حسینی است، حرامش هیهات، حسین از حسن اَفضل شدنی نیست روزیکه همه فکر حسابند و کتابند مهمان حسن، هیچ معطل شدنی نیست هر سَیّئه را او حسنه کرد، واِلّا بی نورِ حسن، نار مبدل شدنی نیست یک پرچمِ سبز است جنان، سر درِ قصرش گم کردنِ این کاخِ مجلّل، شدنی نیست یارَش ز جوانی بخدا پیر غلام است عمرِ حسنی، هیچ مُطوّل شدنی نیست با درد بسازید که آیاتِ غریبی است هر آیه، به هر سینه که مُنزَل شدنی نیست غمهای دلِ فاطمه اَسرارِ حسن بود شرحِ غمِ اَسرار مفصل، شدنی نیست یک کوچه و یک سیلی و یک مادر و یک طفل تفسیر بر این روضۀ مُجمل شدنی نیست از سودۀ الماس جگر لکّه بگیرد زِنهار که بهبودیِ تاوَل شدنی نیست محشر هم از این داغ برای تو بگِرییم این غصه برای دلِ ما حل شدنی نيست https://eitaa.com/Maddahankhomein
مرام و معرفتش مادرانه بود حسن به فکر صحن وسرا وحرم نبود حسن نجف برای علی، کربلا برای حسین مدینه خادمی مادرش نمود حسن تمام راه نجف تا به کربلا دیدم نوشته اند ملائک به هر عمود...حسن گمان کنم که به گوشم بجای لالایی به گریه مادرم آهسته می سرود حسن کسی که داده همیشه زقعر چاه گناه مرا به عرش خدا یه شبه صعود حسن به روی باز شده همدم ِ جزامی ها کریم شهر مدینه خدای جود حسن همه زمین و زمان ذکرشان درود، حسین ولی رسول خدا داد زد درود ...حسن شتر سوارِ جمل پیش پاش زانو زد نشانده آتش فتنه دراین فرود حسن زمان دفن چه خالی نمود عقده ی خویش خدای نگذرد از آن زن حسود حسن به تیر و زهر چه حاجت به کودکی کشتند میان کوچه به آن سیلی ِ یهود ؛حسن ز کوچه مادر خود جمع کرده و برده به گوش پاره شده ،صورتی کبود،حسن https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴کریم اهلبیت-ع🏴 🖤حسن یعنی تمام هست زهرا 🖤حسن یعنی کریم هر دو دنیا 🖤حسن یعنی سکوت و رازداری 🖤حسن یعنی شب و دل بی قراری 🖤حسن یعنی غروری که شکسته 🖤حسن یعنی شهود دست بسته 🖤حسن یعنی غروب و رنگ نیلی 🖤حسن یعنی دوشنبه ضرب سیلی 🖤حسن یعنی بقیع تیره و تار 🖤حسن یعنی در وتیزیِ مِسمار 🖤حسن یعنی نه شمعی نه مزاری 🖤حسن یعنی نداری گریه داری 🖤حسن یعنی به رنگ ارغوانی 🖤حسن یعنی شکسته درجوانی 🖤حسن یعنی شهید زهر کینه 🖤حسن یعنی غریب اندر مدینه 🖤حسن یعنی تمام عشق مادر 🖤حسن یعنی عزیز قلب حیدر https://eitaa.com/Maddahankhomein
خوشم که از ازل شدم به درگهت گدا حسن همیشه می زنم صدا ز سوز دل تو را حسن عنایتی دلم شود ز دام غم رها حسن مرا مخواه بیش از این به غصه مبتلا حسن خدا اجازه می دهد چنین دعا کنم حسن که یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» ز دست می روم اگر ز سر مرا تو واکنی ز جمع عاشقانِ با صفای خود جدا کنی خوشم اگر به یک نظر دلم پر از صفا کنی مرا برای نوکریِ خانه ات صدا کنی به پای سفره ی کریم لطف خویش جا کنی به دست خویش لقمه ای دهی به این گدا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» دوباره نوبت عزا، دوباره زمزمه، نوا دوباره غم، دوباره دم، دوباره ذکر مجتبی دوباره بزم خواندن از یل رشید مرتضی دوباره یاد فاطمه دوباره داغ کوچه ها خدا کند که جان دهم به پای روضه ی شما بخواه حاجت مرا ز درگه خدا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» تو آخر عنایتی، من اول گدایی ام تو عشق بی نهایتی و دلبر خدایی ام اسیر دار هیچ کس نشد سر هوایی ام اگرچه دل شکسته ی حسین و کربلایی ام نوشته روی قلب من که مُلک مجتبایی ام تمام فکر و ذکر من تویی همیشه یا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» و فهم بی کسی تو ز فهم من فراتر است کمی ز غصه های تو به عالمی برابر است به گرد قبر خاکی تو آه من کبوتر است مرید مجتبی شدن عنایتی ز حیدر است غلام مجتبی به روز حشر از همه سر است زبان بده بخوانمت به زیر دست و پا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» صفا، وفا، عطا، سخا، ولیّ هر کرم حسن دعای من، دوای من، نوا و شور و دم حسن چه می شود که در بقیع تو زنم قدم حسن؟ مدد نما به لطف حق، امیر بی حرم... حسن! کنیم پرچم تو را به عالمی علم حسن بنا شود به مرقد تو گنبد طلا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» تو حافظ شریعت و تو ناجی امامتی اگرچه خسته ای ولی امیر استقامتی وجودِ جود از تو و تو جوهر کرامتی چه رفعتی، چه رأفتی، چه هیبتی، چه قامتی امید بی کسیِ من به عرصه ی قیامتی ببین صدات می زنم چقدر بی ریا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» مگر تو قدرت و توان حیدری نداشتی؟ چرا به کوچه فرصت دلاوری نداشتی؟ ز کودکی به غیر دیده ی تری نداشتی شنیده ام به معرکه... که یاوری نداشتی بمیرم ای امیر خسته، لشگری نداشتی شکسته شد دلت ز سنگ دست آشنا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» ✍مجتبی روشن روان @Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحيم روضه خوان خسته نباشی مادر روضه خواندی ز شه بی کفنم شصت روز است حسین می گویی امشبی روضه بخوان از حسنم روضه خوان روضه غربت سخت است هیچکس با حسنم یار نبود خانه هم امن نبوده بر او همسرش یار وفادار نبود جعده زهری به حسن خورانده که از آن فتنه و شر می ریزد روی تشتی که برایش بردند لخته خون، پاره جگر می ریزد روضه خوان روضه بخوان از حسنم جگرش گرچه به زهر آغشته پسرم غیرتی و مادری است داغ کوچه حسنم را کشته صورت من که از آن کوچه تنگ تا دم مرگ فقط نیلی ماند توی ذهن حسن مظلومم تا ابد خاطرۀ سیلی ماند حسنم هیچ نرفت از یادش آتش و دود چه غوغا می کرد در که افتاد روی پهلوی ام محسنم داشت تقلّا می کرد ✍ @Maddahankhomein
دامنِ چشمِ من از گریه به دریا اُفتاد چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد پاره‌هایِ جگرم می‌چكد از كُنجِ لبم عاقبت قرعه به نامِ منِ تنها اُفتاد باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند راهِ من باز بر آن كوچه‌ی غم‌ها اُفتاد یادِ آن کوچه که با مادر خود می‌رفتم به سَرَم سایه‌ای از غربتِ بابا اُفتاد کوچه بن بست شد و در دلِ آن وانفسا چشمِ نامرد به ناموسِ علی تا اُفتاد آنچنان زد که رَهِ خانه‌ی خود گُم كردیم آنچنان زد که به رخساره‌ی گُل جا اُفتاد گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد ✍حسن لطفی @Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحيم ای به غمت مبتلا ، هـر دل درد آشنـا نغمـۀ شـاه وگدا ؛یاحـسـن مجتبی(ع) ریـزه خور خـوان تـو،دست بـدامـان تـو هرکه بـه غیرازخدا ؛یاحسن مجتبی(ع) ای خلـف مصطفی ، وارث شیـر خـدا زاده ی خیرالـنسا ؛یاحـسن مجتبی(ع) فاتح جنگ جمـل ، رزم تو ضـرب المثل تـیغ تو را مرحبـا ؛ یاحـسن مجتبی(ع) ای شـه جود و کـرم ، پادشه بی حـرم گوشه‌ۀ چشمی‌ مـرا،یاحسن مجتبی(ع) یک نگهی نازنین ، تا که شوم اربعین... زائـر کرب و بلا ؛ یاحـسـن مجتبی(ع) سوی گدا کن نـظر ، آبرویم را بخـر شافع روز جـزا ؛ یاحـسـن مجتبی(ع) پیش دو چشم ترت،خورده زمین مـادرت از ستـم اشقـیـا ؛ یاحـسـن مجتبی(ع) خون شده آقا دلت ، کوچه شده قاتلت کشته این ماجـرا ؛یاحـسـن مجتبی(ع) ✍ 🎶 @Maddahankhomein
امام حسن علیه السلام حسرتِ جنّت شده عطرِ همین گرد وُ غبار این حسن یعنی علیِ دیگری با ذوالفقار گرد و خاکِ صحنِ او داده به عالم آبرو آسمان با بردن نامَش گرفته اعتبار هر چه باشد او ولیعهدِ علی شیرِخداست برقِ چشمش حیدری و چاره‌یِ خصمش فرار آسمان با دیدن فرزندِ حیدر نعره زد لا فتی الّا علی لاسیفَ الّا ذوالفقار او که در کوچه عصایِ دستِ زهرا بوده‌است او که از مَحرم ندیده خیر در این روزگار بر دل و جانش اگر آتش هلائل می‌زند می‌شود با روضه‌یِ گودالِ خون ابرِ بهار از غمِ سلطانِ بی غسل و کفن چشمِ حسن.... می‌شود گریان میانِ ندبه‌یِ دوریِ یار @Maddahankhomein
(ع) اینکه درشهر خودت بی کس و یاری سخت است زآشنایان خودت هم گله داری سخت است این همه غصه و غم داشته باشی ،غم نیست لیک در خانه که غمخوار نداری سخت است یاد کوچه که می افتم بدنم میلرزد چه کنم گر نکنم گریه و زاری سخت است وسط کوچه بریزند سر مادر تو بر نیاید اگر از دست تو کاری سخت است روضه کوچه همین است امان از سیلی صورت حوریه و ضربه کاری سخت است پیش چشم تر فرزند زگوش مادر گوشواره که بیافتد به کناری سخت است چشم گریان دل سوزان و دو دست لرزان مادرت را به سوی خانه بیاری سخت است ای حسین جان به تو امروز خدا صبر دهد بدنم را به دل خاک سپاری سخت است سر من بر روی دامان تو اما سر تو ... می کند شهر به شهر نیزه سواری سخت است بعد از این تشت خدا صبر به زینب بدهد دیدن چوب به لعل لب قاری سخت است تیر از جسم من و چشم علمدار که نه تیر از حنجر شش ماهه درآری سخت است شاعر: @Maddahankhomein
سالها گریه سالها روضه همه ی عمر مجتبی روضه روزگارش گذشت با روضه کوچه،در،طشت چندتا روضه بانی و روضه خوان وسینه زن است سوخته نام دیگر حسن است دوستانی چو دشمنان دارد گله از دست این و ان دارد کارد بر روی استخوان دارد گرچه هرروز میهمان دارد شان اورا کسی نفهمیده از مدینه حسن چه ها دیده کس نفهمید ابتلایش را در گذر بغض بی صدایش را جوشن زیر این عبایش را روی پا زخم آشنایش را غصه اش را خضاب کرد حسن مرگ را انتخاب کرد حسن وای اگر بی کس حرم باشی خسته از جان به هررقم باشی بین خانه اسیر غم باشی روزه باشی و تشنه هم باشی پر شکسته ز خاک پر بکشی زهر را جای اب سر بکشی چون حسن بی کسی به دهر نبود شان او طعنه های شهر نبود با کسی جز مغیره قهر نبود جگر پاره اش ز زهر نبود داغ ناموس بود بر جگرش به در خانه بود هر نظرش داغ انروز که رسیدند و چهل نفر داد میکشیدند و پدرش را غریب دیدند و مادرش را زمین کشیدند و همه قاتل شدند حتی در بی هوا رد شدند از مادر گرچه آماده ی جدایی بود به لب تشنه اش نوایی بود دلش انگار کربلایی بود وقت گریه به روضه هایی بود روضه ی ذبح از قفای سری زدن خواهری بپای سری سیدپوریا هاشمی @Maddahankhomein
بعد از دو ماه اشک و عزا فابک للحسن خواهی رضای فاطمه را فابک للحسن این روضه وا کند گره ی کور را ، اگر دردت شده بدون دوا ، فابک للحسن بازین چه شورش است؛ تو ای سینه زن بیا همراه سید الشهدا ، فابک للحسن نه گنبدی، نه صحن و سرایی، نه زائری ای زائران کرببلا فابک للحسن او گرچه مادری است ؛ ولی بی کسیش هست خیلی شبیه شیر خدا فابک للحسن آید به گوش نالۀ زهرا که می زند در کوچۀ مدینه صدا فابک للحسن جز او برای مادر قامت کمان که بود ؟ در کوچۀ مدینه عصا فابک للحسن مرد حماسه ساز جمل ، مانده بی سپاه در خانه و محله چرا ؟ فابک للحسن باران تیر و مجلس تشییع یک امام هرگز نبود شرط وفا فابک للحسن در مجلس یزید گمانم سر حسین زد ناله بین طشت طلا فابک للحسن محمدحسین رحیمیان @Maddahankhomein
 هرکه دیدار من سوخته جان می آید.. یار من نیست،پی لقمه نان می آید بین این مردم بد، گریه رفیق خوبیست بهر دلداری من اشک روان می آید اینهمه خوبی‌شان کردم و راضی نشدند همه انگار که از من بدشان می آید بین هر جمعیت از دور مشخص هستم حسن آن است که با قد کمان می آید مادرت را وسط کوچه دودستی بزنند در بهار تو‌ همان وقت خزان می آید قاتل مادر من پیش رویم میخندد صبر از صبر عجیبم به فغان می آید تا به امروز ازآن کوچه نگفتم به کسی مگر آن فاجعه راحت به زبان می آید؟! جعده برخیز مرا زهر بده خسته شدم دم افطار شده صوت اذان می آید برو از خانه من ،من که حلالت کردم دارد عباس به اینجا نگران می آید طشت خونین مرا از نظرش دور کنید خواهر سوخته ام‌ سینه زنان می آید اگر امروز حسین آمده دور و بر من پیش او گوشه گودال سنان می آید ✍سیدپوریا هاشمی @Maddahankhomein
🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴 کوتاه در باب درد و دل دختر سه ساله با پدر گیرم که پس دهند به من گوشواره را در گوش پاره عمه کند گوشواره را؟ اصلا بگو که داغ ندیده به کربلا عمه چگونه تاب بیارد نظاره را؟ سر،چوب،خنده ها وشراب و یزید مست دختر چگونه شکوه کند رنج خاره را؟ ای یوسفم به پیرهنت وعده ام بده برده غنیمت این کفن پاره پاره را؟ غمگین نشو پدر ولی اکنون بگو به زجر فرق میان رفتن من با سواره را @Maddahankhomein
سلام الله علیها چگونه سر بگذارم به شانه ای که نداری نشانت از که بگیرم نشانه ای که نداری چگونه شانه کنم خاک و خون بسته به مو را جدا کنم سرت از روی شانه ای که نداری چگونه سر بسپارم به دامنی که نداری چگونه ناز بیارم به بردنی که نداری نشسته بر غم آن خیزران خم شده در تشت چگونه نخل تناور بر آن تنی که نداری چگونه عمه بگوید به مادری که نداری غم اسارت خود بر برادری که نداری نشسته خوانده که امشب نماز نافله اش را یقین شده است به زودی تو خواهری که نداری به مادری که نداری برادری که نداری به جان آن همه یاور به لشکری که نداری ببر مرا به بهشتت سه سال من شده سی سال ببر به روضه آخر به دختری که نداری زینت کریمی نیا_کرمان http://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مثنوی مدح قرآن کریم و روضه‌یِ امام حسین و حضرت رقیّه علیهم السلام سوره سوره  آیه آیه   واژه واژه  حرف  حرف مَدُّ وُ اِعراب وُ سکون وُ مبدأ وُ وقفَش شگَرف هر صدا  صد معجزه  هر حرف یک دنیا پیام راهِ دین و رسمِ اسلام وُ سَر وُ سِرِّ مَرام بهترین اِعجازِ پیغام‌آورِ لبخند وُ مهر روشنیِ چشمهایِ اهلِ خاک وُ نُه سپهر از عسل پُرمنفعت‌تر از رطب شیرین‌تر است جرعه جرعه ساغرش بر سینه‌یِ حیدر نشست با وِلا  وقتی عجین شد می‌شود سِرِّ صراط بهترین برنامه‌ها از قبلِ خلقت تا مَمات همدمِ ختمِ رسل  آئینه‌یِ رویِ علی با نوایِ مرتضی آرامِ بانویِ علی بهترین  کاملترین  جامع‌ترین  محکم‌ترین مرجعِ کلِّ قوانین  حکمِ ربُّ‌العالمین اِهدناٰیی تا سعادت  اِقتدایی بی‌نظیر ابتدا تا اِنتها  اِثباتِ جریانِ غدیر اسمِ رمزِ وحدت و انسانیت در زندگی بنده را تابنده خواهد کرد قطعاً بندگی آدم و نوح و خلیل و موسِی و عیسی همه گفته‌اند از این کتاب و این کلامِ محکمه از اَزل تا روزِ محشر  آنکه فرمان می‌دهد به نبی یک حیدر و یک جلد قرآن می‌دهد اِی به قربانِ اِمامی که کلامش از خداست رحمتش مثلِ خدا   مثلِ نبی  بی‌انتهاست حضرتِ قرآنِ ناطق علّتِ خَلقِ کُرات روضه‌خوانِ تشنگیِ کشته‌یِ قحطِ فرات جان به قربانِ همان آقا که رویِ شانه‌اش مانده جایِ کیسه‌یِ رزقِ در وُ همسایه‌اش نان و خرمایش به هر طفلِ یتیمی می‌رسید آن شهنشاهی که دردِ اهلِ ویران می‌شنید دوستان که جایِ خود به دشمنان نان می‌دهد وارثش حتی به دستِ ساربان نان می‌دهد از مدینه تا زمینِ کربلا دنبالِ او .... آخرش هم لقمه برد از گوشه‌یِ گودالِ او ساربان آمد به سویِ خیمه‌هایِ سوخته باز شد یک سفره از این روضه‌هایِ سوخته عمّه جان انگشترِ این مرد خیلی آشناست مَرد نَه این ساربان نامرد وُ بی‌شرم و حیاست حال وُ روزم را به هم می‌ریزد این انگشتری خونی وُ خَم شد ولی دارد هزاران مشتری آنقَدَر با پشتِ دستش زد به رویم ساربان مانده رویِ گونه‌هایم ردِّ خاتم عمّه جان قاریِ قرآن اگر بر رویِ نیزه سنگ خورد بر سر وُ مویِ گلِ دردانه‌یِ او چنگ خورد سنگ‌ وُ چنگِ کوفیان یک روضه‌یِ مکشوفه شد روضه‌هایِ شامِ غم سنگین‌تر از این کوفه شد خیزران رویِ لبِ قاریِ قرآنم‌‌‌ نشست عمّه جان دندانِ بابا مثلِ دندانم شکست بر رویِ بابا چرا پا می‌گذارد بی‌حیا ؟! می‌چکد از جامِ او بر رویِ قرآنم‌‌‌ چه‌ها؟! گوشه‌یِ ویرانه باید دق کنم پایِ سرت می‌دهد بویِ شراب اِی وای رگهایِ سرت سرنوشتم مثلِ جسمِ تو به هم می‌ریزد وُ .... حرمله پایِ سرت بدجور ما را می‌زد وُ .... آبله‌هایِ کفِ پاهایِ من شد بی‌شمار ندبه می‌خوانم بیاید صبحِ ختمِ انتظار http://eitaa.com/Maddahankhomein
در گوشه خرابه،کنار فرشته‌ها با ناخنی شکسته،ز پا خار می‌کشد دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح بر روی خاک،عکس علمدار می‌کشد💔 شهادت حضرت رقیه سلام الله تسلیت باد🏴
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنا رُقَیَّةَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهید دختر خورشید گریه گریه چشم باران زا نمی خواهد دلت؟ روضه روضه دختر تنها نمی خواهد دلت؟ زمزم اشک و صفای باطن و سعی درون هاجرانه در دل صحرا نمی خواهد دلت؟ بی قراری، گوشواره، تازیانه، آبله روضه هایی قس علی هذا نمی خواهد دلت؟ رودخانه رودخانه اشک و غم باشی اگر بیکران تا بیکران دریا نمی خواهد دلت؟ حرف غارت یا اسارت نیست با هر دلهره شانه های محکم بابا نمی خواهد دلت؟ یک بغل آرامش و زانوی پر مهر پدر وقت خواب و آخر شبها نمی خواهد دلت؟ دختر خورشید باشی و شب و شام بلا... حضرت خورشید را آیا نمی خواهد دلت؟ گفته بودم ظهر عاشورا جهان تاریک شد گفته بودم ظهر عاشورا نمی خواهد دلم! http://eitaa.com/Maddahankhomein
نامِ حق، زیباترین آغاز بر هر کار ماست دستِ لطف و مهر او هرلحظه ،هرآن یار ماست او که بر ما هرنفس لطف فراوان کرده است جانمان را لایقِ کوی خراسان کرده است لطف کرد و شاملِ این رحمتِ بی‌حد شدیم زائر صحن و سرایِ جنت مشهد شدیم این حرم دارالشفای مردمی اهل ولاست آستان حضرت سلطان علی‌ موسی‌الرضاست عاشقان در این حرم مهر فراوان دیده‌اند لطف‌هایِ بی‌شمار از دستِ سلطان دیده‌اند عاشقان در این حرم با دوست نجوا می‌کنند شور و حالی بی‌نظیر و ناب پیدا می‌کنند هر که در یک گوشه دارد با خدایش عالمی چون خدایش یافته بهر غم دل محرمی عاشقان را در بهار لطف، راضی دیده‌اید کودکان را گرم در دنیای بازی دیده‌اید مادران را در تب و تابِ تماشا دیده‌اید 🌺شور و حال دختران چادری را دیده‌اید با چه شوقی چادر گلدار بر سر کرده‌اند با چه لبخندی نظر بر روی مادر کرده‌اند حس و حال و تک‌تک رفتارهاشان دیدنی‌ست بهر بابا گونه‌های نازشان بوسیدنی‌ست توی جمع خانواده مثل ماهی روشنند بهر بابا دم به دم شیرین زبانی می‌کنند چون سر بابای خود را روی زانو می‌نهند دستِ خود را بر سرش با مهربانی می‌کشند می‌کنند از مهر هر دم بوسه‌ای ارزانی‌اش گاه رویِ گونه‌هایش گاه بر پیشانی‌اش بر سر و روی پدر دست محبت می‌کشند طعم ناب مهر و احسان پدر را می‌چشند گفته‌ام از شورِ دختر بچه با بابای خود 😭من نمی‌دانم که این مجلس چرا این‌گونه شد رفت دل‌های شما دلدادگان تا کربلا کربلا یا کربلا یا کربلا یا کربلا رفت دل‌های شما پیش سه‌ساله دختری دختری که می‌کند هر دم ز بابا دلبری می‌برد دل از پدر هر لحظه با قندِ کلام می‌کند هر بار با لبخند بر بابا سلام توی آغوش پدر دارد بهشتی بی‌نظیر تنگ می‌گردد دلش تا می‌شود این وصل، دیر ...... آه خیلی دیدن لبخندِ بابا دیر شد لحظه‌لحظه کودک دلبند بابا پیر شد بهر دیدارش دمادم بی‌قراری می‌کند هر چه می‌گویند: نه ،او پافشاری می‌کند آن‌قدر گوید پدر، جانم پدر، جانم پدر تا که می‌آید برای دیدنش بابا به سر دختر نازم ببین بابا رسیده ناز کن چشم‌های خسته و نمناک‌ خود را باز کن مثل زهرا مادر من گونه‌هایت نیلی است می‌شناسم این کبودی‌ها نشان سیلی است رد خون داری به روی گوش‌هایت دخترم خون شده با دیدن رویت دلِ اهل حرم با صدای هق‌هق خود گفتگو آغاز کرد با سر بابا سر درد دلش را باز کرد روی زانو آن سر از تن جدا را ناز کرد گونه‌هایش را، لبش را، چشم‌ها را ناز کرد با دو دست کوچکش خاکستر از سر می‌تکاند بعد رویِ زخم‌ها با بوسه مرهم می‌نشاند بود حال دختر و بابا در آن شب ماجرا باز می‌شد دم‌به‌دم یک گوشه‌ای از روضه‌ها خواستند از او بگیرند آن سر اما،سر نداد آن‌قدر نالید و بابا گفت آخر اوفتاد ناز کرد و ناز کرد و ناز کرد و ناز کرد دختر دردانه‌ای سوی پدر پرواز کرد خداوکیلی التماس دعا http://eitaa.com/Maddahankhomein
من گنهکارم حسین(ع) جان آبرویم را بخر اربعین آمد دگر این بار عاصی را ببر شهوت و مال و مقام و حبّ دنیای دنی... کرده در جان و دل من زادهء زهرا(س) اثر من سیه رویم قبول ، اما شما دریای جود تا شود حل مشکلاتم لحظه ای من را نگر من بَدم اما برایت نوکری کردم حسین(ع) ای به قربانت خودم هم مادر من هم پدر کرده ام‌ سویت فرار من از گناهانم حسین(ع) دست رد بر سینه ء عاصی مزن ای نور عین "عاصی" 🍃🖤🍃😭
حضرت رقیه سلام الله علیها بیابان در بیابان دربیابان گریه می‌کردم تمام راه را از تو چه پنهان گریه می‌کردم تمام راه را با حرمله طی کرده ام بابا کمان در دست او بود و کماکان گریه می‌کردم خبر دارم که می‌دانی مرتب زجر می‌دیدم پیاپی زخم میخوردم، فراوان گریه می‌کردم صدای گریه هایم زجر را آزار می‌داد و هراسان بی صدا با چنگ و دندان گریه می‌کردم تو روی نیزه ها غرق تلاوت بودی اما من بدون وقفه با صوتت به قرآن گریه می‌کردم سرت خورشید بود و در میان آسمان بودی ولی من ابر بودم مثل باران گریه می‌کردم نمی‌خندند لبهایی که با آن ذکر می‌گفتم نمی‌بینند چشمانی‌که با آن گریه می‌کردم در آن ساعات پایانی شبیه مادرم زهرا چه مشکل راه میرفتم، چه آسان گریه می‌کردم https://eitaa.com/Maddahankhomein
تقدیم به حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها من کیستم ؟ بِنتُ الحسینم فاطمی خویم ریحانه ام ریحانه ام زهراست الگویم حوریّه ای با جلوه ی انسیه الحوراء انسیه ای از نسلِ انسانی خدا جویم گهواره ام آغوشِ " مصباحُ الهدی" باشد آری هدایت می شود هر بنده در کویم نورُ علی نورِ حسینم گرچه مستورم یک دخترِ کوچک ولی یک شاه بانویم چون دُر درونِ یک صدف پاک و درخشانم چادر اگر باشد صدف، من " دُرِّ " دَر اویم در آرزوی دیدنِ موی سرم باد است حتّی زِ چشمِ باد مخفی مانده گیسویم حُجب و حیا را عمه ام زینب به من آموخت چون زد به جای مادرم او شانه بر مویم هرگز اسیرِ چشم های بد نمی گردم آزادی ام را در حجابِ خویش می جویم رفتم اسارت، رنج دیدم، بسته شد دستم قدّم خمید امّا نیامد خم به ابرویم با گریه هایم پس گرفتم راسِ بابا را حقِّ یتیمان را گرفتم با هیاهویم الگوی من زهراست از این رو به ویرانه حرفی نگفتم با پدر از دردِ پهلویم تنها سه سال از این جهان شد سهمِ من امّا باقیست در آن تا قیامت نامِ نیکویم http://eitaa.com/Maddahankhomein