غزال مصیبت امام رضا علیه السلام
زهرش اثر کرد
آقای مارا زهر کین بی بال و پر کرد
آن زهر مهلک
فرزند زهرا را حزین و خون جگر کرد
هی می نشست او
تا مثل زهرا از سر کوچه گذر کرد
حالش وخیم است
گویی که دیگر شاه طوس عزم سفر کرد
از داغ آقا
زهرا دوباره در جنان دردِ کمر کرد
دلتنگ یار است
بادی وزید و او جوادش را خبر کرد
آمد جوادش
شب را کنار جسم بابایش سپر کرد
چون نیش خورده
سلطان به خود پیچید، تا شب را سحر کرد
__
با روضه هایش
یابن شبیبان را اسیر و دربه در کرد
گفتا بخوانم
در ظهر عاشورا چرا جَدّم خطر کرد
در بین گودال
رفت و خودش را بَهر آئینش سپر کرد
شمر سیَه دل
آمد به گودال و نبى را بی ثمر کرد
با ضَرب خنجر
یک یک رگ حنجر برید و، قطعِ سر کرد
راضی و خُشنود
از اینکه یک دردانه را، او بی پدر کرد
سر را به نی زَد
با افتخار از خیمه ی زینب گذر کرد
اما در آخر
این زینب او بود، در کوفه ظَفر کرد
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
https://eitaa.com/Maddahankhomein
مناجات امام رضا علیه السلام
به دور صحن و سرایت طواف باید کرد
وَ چند روز در آن اعتکاف باید کرد
برای آنکه مقام تو آشکار شود..
کناره پنجره ات اکتشاف باید کرد
سفارش است به زائر، که قبلِ اذن دخول
دلِ شکسته، چون آئینه صاف باید کرد
برو بیای حریمت زِ بس تماشائیست
که ذهن خویش زِ دنیا معاف باید کرد
اگر که حج فقیران تویی امام رئوف
به حق، ضریحِ شما را مطاف باید کرد
به شوقِ دیدنِ صحن رفیع تان گاهی
زِ رفتن عتبات انصراف باید کرد
ضریح و گنبد و گلدسته ات کم است آقا
تمام صحن تو زرینه باف باید کرد
دلی که از غم هجرِ تو رشته رشته شده
به دست لطف تو آقا کلاف باید کرد
كتاب عشق تو را باید از نخست نوشت،
سپس به دست طبرسی صحاف باید کرد
تو علم کلی و پیش تو، عالمِ بالله
زبان بی خِردان را غلاف باید کرد
به پشتبانیِ از تو امام، در دنیا
گهی صبوری و گاهی مصاف باید کرد
تو برترین اقیانوسِ بی کرانی که..
..به برتری شما اعتراف باید کرد
یک کربلاست تمام نیاز دنیائیم
یک کربلا به نیازم مضاف باید کرد
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
https://eitaa.com/Maddahankhomein
مناجات امام رضا علیه السلام
فرشته در حرمت جان نثار می آید
نسیم سوی شما بی قرار می آید
دلِ شکسته کسی آمده حرم حالا
دم ضریح ببین وصله دار می آید
نوایِ«آمدم ای شاه..»در حرم جاری ست
نوا به گوش همه آشکار می آید
علی و حیدر کرار کشور مایی،
هزار میثم اگر سمت دار می آید
غلام و شاه و غنی و فقیر فرقی نیست
بشر به هر سِمت و اعتبار می آید
زِ جای جای جهان آمدند پابوست
که زائر از همه قشر و تبار می آید
گدا به قصد گدایی، مریض قصد شفا
یکی نگو که به قصد شکار می آید
رسیده آهوی خسته به درگه سلطان
رسیده تا که بگوید به کار می آید
شب است و ماه شبانه رسیده محضرتان
همان که پیش شما شمس وار می آید
فدای رأفت شاهی که قول داده خودش
زمان سختی زائر سه بار می آید
قسم به جان جواد و به پهلوی زهرا،
بگو امان تو از شرِ نار می آید
به قصد گریه برای حسین آمده ام
به چشم های ترم حال زار می آید
امان از لحظاتی که زینبش فرمود
که لشکر این همه دورت چِکار می آید؟
رسیده حرمله با تیر و شمر با خنجر
سَرآخِرش سر تو نیزه دار می آید
بیا و پیک سحر بانگ از این حرم سر دِه
بگو که جمعه شَهِ تکسوار می آید...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
https://eitaa.com/Maddahankhomein
شعر مناجات و مرثیه امام رضا علیه السلام
مثل آهوی کوچکی هستم
بر سرِ راهِ خانه بنشستم
آمدم تا بگیرد او دستم
گردن خود به پنجره بستم
ضامن آهوان سر گردان
دست من را رها مکن سلطان
دست من را گرفته ای در دست
می کشانی به هرطرف سر دست
دست به دامان تو شده هر دست
باید اصلاً بگویمت تر دست
دست تو دست حیدر و زهراست
در کف تو نیاز سائل هاست
من زِ درگاهتان رضا دارم
عاشقم عاشق وفا دارم
در حریم شما صفا دارم
از سر لطفتان بها دارم
مشهد تو غرورِ سینه شده
سامرا، کربلا، مدینه شده
سائلی رو سیاهتم آقا
نوکرِ پُر گناهتم آقا
آهویی در پناهتم آقا
مست گوشه نگاهتم آقا
دارم امید عنایتم بکنی
روز محشر شفاعتم بکنی
عاقبت زهر کین هلاکت کرد
جگرت سوخت، چاک چاکت کرد
تا جوادت رسید و خاکت کرد..
..کفنی نذر جسم پاکت کرد
بر روی خاک حجره افتادی
مثل جدّت غریب جان دادی
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
https://eitaa.com/Maddahankhomein
یا سریع الرضا
دستِ خالی آمدم، دستِ مرا پُر می کنی
قلبِ سنگی مرا با یک نظر دُر می کنی
گرچه نان از سفره اَت خوردم ندانستم قَدر
لیک کِی نان گدای خویش آجر می کنی!؟
من گنه کارم، دلم بوی تنفر می دهد
لیک کِی از من، تو ابراز تنفُر می کنی!؟
فخر دارم بر همه عالم که فخر من تویی
فخر می ورزم مرا غرقِ تفاخُر می کنی
من گنه کارم ولی تو نوری از نسل حسین
پس اُمیدم هست این درمانده را حُر می کنی
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#زبان_حال
#یابن_الشبیب
یابن الشبیب، مهدی ِمن می شود شَرید
از دست شیعیان ِخودش می شود طَرید
یابن الشبیب، بر پسرم می شود جفا
او هم شود شبیه من از شهر خود جدا
یابن الشبیب، داغ دلش آتشین شود
بیش از هزار سال، بیابان نشین شود
یابن الشبیب، می شود از غصه خون جگر
هستم غریب و او شود از من غریب تر
یابن الشبیب صبح و مساء گریه می کند
در روز عید و روز عزا گریه می کند
شیعه دعا برای ظهورش نمی کند
کاری برای قلب صبورش نمی کند
در مجلسی که خوانده شود روضه های مشک
جاری شود ز دیده ی او خون به جای اشک
یابن الشبیب، دل نگرانی ولی بدان
رجعت کنیم با فرج صاحب الزّمان
آید ندا که مهدی آل عبا رسید
هنگام انتقام ز مأمون فرا رسید
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#پایان_ماه_صفر
#امام_زمان_عج_مناجات_پایان_ماه_صفر
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
بازهم حرف فراق است، جدایی سخت است
شب آخر شده، ای کاش بیایی، سخت است
بند اگر بند تو و گردن اگر گردن من
آری آری که از این بند، رهایی سخت است
من دو ماه است که سینه زدهام، در زدهام
وای اگر در به روی من نگشایی سخت است
پدر سینه زنان! بی تو یتیمیم همه
اینکه باشی و ندانیم کجایی، سخت است
به همین تاول جامانده ز مشایه قسم
گر ز دست تو نگیریم دوایی، سخت است
::
سخت دلتنگ هوای حرم سلطانم
دوری نوکر از ایوان طلایی سخت است
تو بگو جان جوادش نظری اندازد
هر کجا جز در این خانه گدایی، سخت است
✍ #محمدعلی_بیابانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_رضا_ع_شهادت
تا زهر ستم بر دل و جان و جگر افتاد
چون برق جهانسوز، به جانش شرر افتاد
چون موج به پهلوی گل فاطمه میخورد_
دردی که به پهلو و دل و بر کمر افتاد
آهسته به روی سرش افکند عبا را
یک سایهی غم، بر روی شمس و قمر افتاد
پیوسته نگاهش به درِ حجرهی غم بود
تا آن که نگاهش به جمال پسر افتاد
غمنالهی مادر، شرر افکند به جانش
وقتی نظرش جانب دیوار و در افتاد
او ساحل امن همه طوفان زدهگان است
چون کشتی طوفان زده، گر در خطر افتاد
از طوس دلم تا حرم کرب وبلا رفت
این جا پدر افتاد، در آن جا پسر افتاد
دل سوخت «وفایی» به مُحرم، پس از آن ماه
داغی به دل ما همه ماهِ صفر افتاد
✍ #سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_رضا_ع_شهادت
وقت مرگ است؛ کجایی؟ پسرم! منتظرم
تا در این لحظه بیایی به سرم، منتظرم
زهر، بار سفر آخرتم را بسته است
تا نگاه تو شود همسفرم، منتظرم
مادرم آمده و منتظر رفتن من
تا جوادم تو بیایی به برم، منتظرم
آتش هجر تو از زهر، جگر سوزتر است
تا بیایی بنشانی شررم، منتظرم
ماه من! حجرهی تاریکِ مرا روشن کن
در رهت خونْ جگرم، دیده ترم، منتظرم
گل من! تا که تو را بوسم و بسپارم جان
بر لبم آمده جان؛ محتضرم، منتظرم
خویشتن را برسان تا نرسیده اجلم
تا کنی جلوهای اندر نظرم، منتظرم
تا بیایی و گذاری سر من در دامن
که من آسوده ز جان در گذرم، منتظرم
زودتر هرچه بیایی، کنی آسودهترم
پا سوی قبله، نظر سوی درم، منتظرم
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مدح_و_مناجات_شهادت
#حضرت_امام_رضا_علیه_السلام
دوباره پای من و آستان حضرت تو
سر ارادت و خاک سرای جنت تو
وباز سفره لطف تو و عنایت تو
کویر دست من و بارش کرامت تو
امـــــــــام مشـــــــرقی عالم وجود رضا
سحاب رحمت حق، آسمان جود رضا
دوباره مثل همیشه رساندیام آقا
میان این همه دلداده خواندیام آقا
خودم نیامدهام تو کشاندیام آقا
سلام داده نداده تکاندیام آقا
شکستم و به نگاه تو سلسبیل شدم
و پشت پنجره فولادتان دخیل شدم
میان صحن تو برگ برات میدادند
مداد عفو گنه را دوات میدادند
به زائران شکسته ثبات میدادند
شراب کوثر و آب حیات میدادند
من آمدم که مریض مرا شفا بدهی
من آمدم که به من اذن کربلا بدهی
همینکه میرسم، از چشمهای بارانی
هزار حاجت ناگفته را تو میخوانی
در انتظار تو هستم، خودت که میدانی
درست مثل همان پیرمرد سلمانی
نشستهام به تمنای چشمهایت من
بیا که سربگذارم به زیر پایت من
::
نوشتهاند ولی در زمان پر زدنت
اسیر قتلگه خاک حجره شد بدنت
شرار لاله روان شد ز گوشهی دهنت
غریب ماندی و خون شد تمام پیرهنت
ز سوز زهر اگرچه به خویش پیچیدی
ولی زمان غـــــروبت جواد را دیدی
اگرچه جز پسرت کس نبود در بر تو
ولی ندید تنت را به خاک خواهر تو
به زیر سم ستوران نرفت پیکر تو
اسیر پنجهی سرنیزهها نشد سر تو
حسین گفتم و قلبت شکست آقا جان!
به دل غبار مُحرم نشست آقا جان!
✍ #محمدعلي_بياباني
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_رضا_ع_شهادت
درون حجرهی غربت، خدا خدا میکرد
کسی که عقدهی دل را به مرگ وا میکرد
شراره را نتوان با شراره کرد خموش
به غیر زهر، که او را ز غم رها میکرد؟!
رضا که هر نفسی داشت درد تازهتری
به زهر شعله برانگیز، مرحبا میکرد
نماز عید چه آورد بر سرش؟ که مدام
مثال فاطمه بر مرگ خود دعا میکرد
نیافت ساحل امنی به غیر موج خطر
میان لجّهی غم، هرچه دست و پا میکرد
چه جای زهر هلال؟ که بر شهادت او
غم مصاحبت قاتل، اکتفا میکرد
غریب و تشنه و تنها، بدن کبود از زهر
فتاده بود و به اجدادش اقتدا میکرد
چو شخص مار گزیده، به خویش میپیچید
چه زهر بوده و با جان او چها میکرد!
به هر نگاه که میبست و میگشود از درد
جواد، نور دل خویش را صدا میکرد
حدیث غربتش این بس که پای تابوتش
دویده قاتل و گریان، رضا رضا میکرد
خوشا شبی که "مؤيد" به یاد غربت او
به اشک و زمزمهی خود، عزا به پا میکرد
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
کعبۀ اهل ولاست، صحن و سرای رضا
شهر خراسان بُوَد، کربوبلای رضا
در صف محشر خدا مشتری اشک اوست
هر که در اینجا کند، گریه برای رضا
کیست پناه همه جز پسر فاطمه؟
چیست رضای خدا غیر رضای رضا؟
بر سر دستش برند هدیه برای خدا
ریزد اگر دُرّ اشک، دیده به پای رضا..
نغمۀ قدّوسیان بود به آمین بلند
حیف که خاموش شد صوت دعای رضا
یاد کند گر دَمی، زآن جگرِ چاک چاک
خون جگر جوشد از، خشت طلای رضا
از در باب الجواد، میشنوم دم به دم
یا ابتای پسر، وا ولدای رضا
بوسه به قبرش زدم، تازه ز طوس آمدم
باز دلم در وطن، کرده هوای رضا
گر برود در جنان، یا برود در جحیم
بر لبِ میثم بُوَد، مدح و ثنای رضا
✍ #غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_رضا_علیهالسلام
#غزل_مثنوی
🔹جادۀ توحید🔹
کنار پنجرهفولاد، گریه مغتنم است
در این حریم برای تو گریه محترم است
جهان سادۀ من: گریۀ وصال و فراق
تمامی دو جهان، گوشۀ همین حرم است
شروع مرگ، زمان جدا شدن از تو
به پایِ عشق تو مردن، حیاتِ دم به دم است
چه دورم از تو... خدایا چه دیر فهمیدم!
تو در کنار من و سرنوشت من عدم است
تو را در آینههایم نشد نشان بدهم
چقدر ساحت این شعر کوچک است و کم است
برای جستن دُرّ حدیث سلسلهتان
زمان به حال رکوع است و پشت عرش، خم است
حدیث گفتی، حقا چه اتفاق افتاد
به حکم «اِلّا»یت، پرده از نفاق افتاد..
نفاق و کفر به حکم تو راهشان سد شد
مسیر کوی ولا غرق رفت و آمد شد
سرودی «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلّا الله»
ولایت تو نشان داد راه را از چاه
به«لا اله»، اذان را دوباره جان دادی
برائت از همۀ کفر را نشان دادی
«بشرطها»ی شما راه را به ما فهماند
حضور منتشر ماه را به ما فهماند
به«لا اله» رسیدیم و نفی غیر شما
به بارگاه ولا، حصن محکم «الا»
به حصن محکم خود راه دادهای ما را
به زیر پرچم خود راه دادهای ما را
حدیث گفتی و از حکمتت جهان پر شد
کنار دریایت، هرصدف پر از دُر شد
حدیث سلسله، تفسیر ناب توحید است
تجلیات ولایت به قاب خورشید است
به سمت جادۀ توحید میبرد ما را
به سوی خانۀ خورشید میبرد ما را
کلیموار به طور تبسم آمدهایم
به شوق «و رضیالله عنهم» آمدهایم
زیارت تو شبیه عروج تا عرش است
حریم تو ملکوت است؟ فرش یا عرش است؟
عروج عرشنشینان، هبوط در حرمت
مقام سلطانی، خوشهچینی از کرمت
به لطف نور تو هر ظلمتی سحر گردد
گناهکار بیاید فرشته برگردد
به اشتیاق نگاه تو زائرت شدهام
همین بسم که بگویی که شاعرت شدهام
تو قول دادهای ای مهربان- که همنفسی-
سهجا به داد دل شیعیان خود برسی
سهجا؟ نه در همهجا لطف تو کنار من است
تو آن امام رئوفی که بیقرار من است...
#سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#پایان_محرم_و_صفر
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان
مرا ببخش نمردم پس از محرمتان
لباس مشکی من یادگاری زهراست
چگونه دل کنم از آن؟ چگونه از غمتان؟
بگیر امانتیات را، خودت نگه دارش
که چند وقت دگر میشویم محرمتان
برای سال دگر نه برای فاطمیه
برای روضهی مادر برای ماتمتان
هزار شکر که از لطف پنجره فولاد
میان حلقهی ماتم شدیم همدمتان
بیا دوباره بخوان روضههای یابن شبیب
که من دوباره بسوزم دوباره با دمتان
چه شامها که زدی سر به گریهام اما
مرا ببخش نمردم به پای مقدمتان ...
✍ #حسن_لطفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_شهادت_حضرت_رضا_علیه_السلام
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
ماه صفر گذشت بدون شما چرا؟
در پشت ابر، مانده ای ای ماه ما چرا؟
شاه جهان که ساکن صحرا نمی شود!
هستی همیشه در به در ِذی طُویٰ چرا؟
دشمن که جای خود، چه توقّع از آن ولی
از یاد برده است تو را آشنا چرا؟
غیر از دعا برای ظهورت که چاره نیست
اما نمی رسد به اجابت دعا چرا؟
هستی کجای مجلس ما،صاحب ِعزا؟
حاضر شوی به مجلس ما در خفا چرا؟
روضه برای حضرت سلطان گرفته ایم
کشته شده ست جدّ رئوفت رضا چرا؟
ای منتقم بگیر دگر انتقام ِاو
اجر امامتش شده زهر جفا چرا؟
در بین قصر و حجره ی خود خورده بر زمین
انداخته به روی سرش یک عبا چرا؟
حالا که روی خاک، سرش را گذاشته
جدّش حسین را زده دائم صدا چرا؟
گوید: حسین از چه تو را تشنه کشته اند
موی سپید تو شده با خون حنا چرا؟
وقتی که پیش عمّه، سرت را بریده اند
دیگر جدا شده سر تو از قفا چرا؟
در زیر نعل تازه ی ده مرکب عدو
شد عضوعضو پیکر تو جابجا چرا؟
جسمی که جای بوسه ندارد سه روز و شب
شد روی خاک گودی مقتل رها چرا؟
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_شهادت_حضرت_رضا_علیه_السلام1
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
از پشت ابر ، ای مه تابان ِ احمدی
جانها به لب رسیده و بیرون نیامدی
مانده هنوز روی لب شیعه بی امان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزمان
هر روز ما گذشته چرا با نبودنت
مانده همیشه در دل ما شوق دیدنت
در پای منبر تو نشد سینه زن شویم
با تو نشد که ثانیه ای هم سخن شویم
قسمت نشد که گریه کند پا به پای تو
این دیده، بین روضه ی صبح و مسای تو
روز عزای حضرت سلطان طوس شد
برپا دوباره هیئت شمس الشموس شد
روی کتیبه ضامن آهو نوشته ای
یک (یا رئوف)گوشه ی هر سو نوشته ای
قربان شال مشکی و اشک عزای تو
در زیر خیمه زمزمه ی یا رضای تو
این روزها تو زائر سلطان مشهدی
دل را به بحر صحن و سرای رضا زدی
داری برای غربت او گریه می کنی
بر آن عبا و محنت او گریه می کنی
در زیر آن عبا که به رأسش کشیده است
در بین قصر و حجره قد او خمیده است
خورده زمین و پا شده با زحمت زیاد
از دست زهر و دوری فرزند خود جواد
جوری به خاک حجره سرش را نهاده است
گویا به صورت از روی مرکب فتاده است
افتاده باز یاد تن غرق خاک و خون
داغ عظیم،اشک حرم ،زین واژگون
یاد تنی که گوشه ی صحرا رها شده
با نیزه عضوعضو تنش جابه جا شده
دارد هزار و نهصد و پنجاه زخم کین
جسمش بدون غسل و کفن مانده بر زمین
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل مدح امام رضا علیه السلام
خورشیدی اَمّا سایهات رویِ سرِ دنیاست
صحنوسرایِ تو رضاجان جَنَّةُالاعلاست
تنها خراسان جیرهخوارِ نانِ خوانَت نیست
عالَم گدایِ سفرهدارِ کشورِ دلهاست
بالاترین مَنصب در این عالَم برایِ ما
فَرّاشیِ صحنِ علیِ عالیِ اَعلاست
در کفشداریِ حرم جِبریٖلْ مشغول است
از بهرِ اِسرافیل نقّاره زدن رویاست
مثلِ کبوترهایِ مشهد رِزق و روزیام
بر سفرهیِ شاهِ رئوفِ خانهیِ زهراست
سلطانعلیموسیَالرّضا ما از غلامانیم
روزِ قیامت پرچمِ خُدّامِ تو بالاست
اِذنِ زیارت میدهی دلتنگ و بیتابیم
مشهد نجف مکّه مدینه کربلایِ ماست
بیچارهیِ شبهایِ زیبایِ حرم هستیم
از زائرانِ دائمیِ مشهدت آقاست
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح شهادت امام رضا علیه السلام
شهر خراسان ز چه غوغا شده
دیده ی شیعیان چو دریا شده
جان رضا به راه دین شد فدا
شهر خراسان شده چون کربلا
هشتم امام ما رضای مظلوم
از ستم و کینه بگشته مسموم
رضا عزیز مصطفی شد شهید
قامت عالم ز غم او خمید
شهید راه دین بگشته رضا
بزم عزا از غم او شد به پا
قصر عدو بهر رضا قتلگاه
ناله زند به حجره با اشک وآه
گوشه ی حجرهاش رضا فتاده
سرش به روی خاک غم نهاده
در گوشه حجره چه بیقرار است
فتاده در حجره در انتظار است
رضا که شد مسموم ظلم و عناد
چشمش به در، در انتظار جواد
کنار جسمش پسرش آمده
جواد نور بصرش آمده
رضا شهید ظلم مأمون شده
دل جواد ابن رضا خون شده
آن که بود شافع روز شمار
کنار پیکرش شده بیقرار
زهر ستم بر پدرش کرد اثر
ابن الرضا از غم او دیدهتر
قامت عالم ز غم او خم است
صبر جوادش ز غم او کم است
ز داغ او جواد شد دیدهتر
کنار پیکر پدر خون جگر
جواد او ز داغ او در محن
نموده پیکر پدر را کفن
رضا شده از ستم زمانه
به سوی رضوان خدا روانه
(رضایم) و عبد و غلام توام
امید من عاشق نام توام
شب شهادت توام عزادار
کن نظری بر این دل بیقرار
#رضا_یعقوبیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسماللهالرحمنالرحیم
#شهادت_حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا_علیهالسلام
روضه امام رضا علیهالسلام
از بس به خاکِ بی کسیاش پا کشیدهاست
سر را به رویِ دامن زهرا کشیدهاست
در را ببند اباصلت ، نشنوند
دادی که مادر از غم آقا کشیدهاست
انگورِ زهردار چه کرده است ، واضح است
آتش تمامیِ جگرش را کشیدهاست
آه ای جوادِ شهر کمی زودتر بیا
کارش خدای من به تقلا کشیدهاست
خواهر ندارد اینکه چنین میزند نفَس
خود را به حُجرهاش تک و تنها کشیدهاست
معصومه خوب شد که ندیدهاست حالِ او
این دست و پا زدن به درازا کشیدهاست
این گوشه قتلگاه حسین است ، نه رضا
از سینه بسکه وای حُسینا کشیدهاست
زینب اگرچه بود ولی کاشکی نبود
گودال هست و کار به دعوا کشیدهاست
سهمش میانِ اینهمه غم ، تازیانه است
سهمش میان غارت و بلوا کشیدهاست
نگذاشت تا حسین بگوید برو حرم...
بی غیرتی که روی لبش پا کشیدهاست
دَرهَم شدهاست خونِ دو دستش به خونِ او
از بسکه تیغ از تَنِ آقا کشیده است....
حسن لطفی #یاشبیر
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا_علیهالسلام
عبا به روی سر خود کشید و هِی اُفتاد
همینکه زهر جگر را درید و هِی اُفتاد
سرِ مبارک و چشمان تار و سنگِ مسیر
میانِ راه زمین را ندید و هِی اُفتاد
چه کرده با جگرش زهر مادرش میدید
چگونه تا درِ حجره رسید و هِی اُفتاد
گرفته بود اباصلت از بغلهایش
نشست و پاشُد و آهی کشید و هِی اُفتاد
برای زهر نه در کوچه یادِ مادر بود
صدای نالهی زهرا شنید و هِی اُفتاد
گذاشت دست به در ، میخِ شعلهور را دید
گذاشت دست به پهلو خمید و هِی اُفتاد
رضا نبود حسن بود و پارههای جگر
به خاک ، خون زِ لبانش چکید هِی اُفتاد
به یادِ روضهی یابن الشبیب و یادِ سر و
لباس کهنه و آنکه برید و ... هِی اُفتاد
زِ خیمه تا به بلندی ، زِ تل سویِ گودال
چقدر عمهی ما هِی دوید و هِی اُفتاد
نکرد رحم حرامی به طفلِ بی بابا
که پابرهنه دوید و بُرید و هِی اُفتاد
به من دهید که سر را برایتان ببَرم
شما که هِی نوکِ نیزه زدید و هِی اُفتاد
حسن لطفی #یاشبیر
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا_علیهالسلام
زِ درد بال و پری زد ولی پرش اُفتاد
میان کوچه عبایِ مطهرش اُفتاد
دوباره کوچهی باریک و سنگهایِ زمین
مواظب است نیاُفتد که آخرش اُفتاد
نهاده است به دیوار شانه هایش را
اگر چه تکیه زده باز پیکرش اُفتاد
بلند شد به سرِ زانویَش ، زمین نخورَد
چه کرده زَهر که اینبار با سرش اُفتاد
نشد صدا بزند یک نَفَس جوادش را
که کارِ او به نَفَسهایِ آخرش اُفتاد
رسید یک طرفِ حجره و زمین غلطید
دُرست مادرِ او سمتِ دیگرش اُفتاد
نبود طَشت به پیشش ولی یقین دارم
که تِکههایِ جگر در برابرش اُفتاد
گِریست دامنش از پارهی جگر پُر شد
که یادِ خاطرهی گریه آورش اُفتاد
تمامِ حُجره پُر از روضههای محسن بود
همینکه خانه پُر از شعله شد دَرَش اُفتاد
شکسته شد در و یک ضربه میخ را هول داد
همینکه محسنش اُفتاد مادرش اُفتاد
* * *
رسید کاسهیِ آبی حسین گفت حسین
دوباره لرزه به لبهای مضطرش اُفتاد
حرامزادهای آمد به سینهاش پا زد
در آن طرف سرِ گودال خواهرش اُفتاد
چه سخت شد ، اثر بوسه از گلو نگذاشت
که شمر از نَفَس اُفتاد ، خنجرش اُفتاد
یکی دو تا... نه خدایا دوازده ضربه
میان پنجه سری ماند و حنجرش اُفتاد
حسن لطفی #یاشبیر
https://eitaa.com/Maddahankhomein
سائلت نشسته زیر باران_1_1.mp3
3.46M
زمزمه یا شور سینه زنی
امام رضا علیه السلام
از حسین رئوفی
سائلت نشسته زیر باران
زائرت رسیده رو مگردان
اشک و آه من چه کرده توفان
آمدم رضا جان ۲
بر گدایتان راه چاره بسته است
میهمان تان زار و دل شکسته است
آمد است و از هر که جز تو خسته است
یا امام رضا یا امام رضا مدد ۳
اشک شرم من چو شمع سوزان
می دود به گونه ام شتابان
خوانده ای مرا ز جود و احسان
آمدم رضا جان ۲
رزق عمر من در اشاره ی شماست
چشمتان ز کار جهان گره گشاست
رو سیاه شد هر که از شما جداست
یا امام رضا یا امام رضا مدد ۳
با دلت چه کرده زهر سوزان
بهر غربتت شه خراسان
مثل اهل عرش ، دیده گریان
آمدم رضا جان ۲
روی سر کشیدی به کوچه ها عبا
مثل مادرت خورده ای زمین چرا
پهلو تو گرفتی میان کوچه ها
یا امام رضا یا امام رضا مدد ۳
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_رضا_ع
#امامنامه
من نه سلطان، نه پادشاه، فقط گفته ام دائما امام به تو
تو امامی برای ما و چقدر، خوب می آید این مقام به تو
تو نه آن پادشاه جباری که من از جبر نوکرش باشم
تو امام منی و از سر مهر، می کنم دائم احترام به تو
در علیک السلام تو آقا چه نهفته مگر که اینگونه
هر کسی آمده به دیدارت گفته با گریه السلام به تو
گوشه ی آسمان تو هر شب، دست بر سینه "یا رضا" برلب
تا که بر گرد گنبدت باشد ، رو زده ماه ناتمام به تو
تا که نام تو را شنیده ام و ...عشق پاک تو برگزیده ام و ...
من که از این و آن بریده ام و ...کرده ام اقتدا مدام به تو
با تو هر چند رو به راهم من، بی تو یک شهر بی پناهم من
پس بگو از شما چه خواهم من، غیر از عشقی علی الدوام به تو
گر چه از روزگار خونخواری بر جگر زخم شوکران داری
در حریم تو می دهد آری ..حال خوب من التیام به تو
من خداحافظی نخواهم کرد با تو تنها سلام باید گفت
من جواب سلام میشنوم قبل از آنکه دهم سلام به تو
#
ای که در غصه ها گرفتاری! یا که بد کرده ای، خطا کاری
هم سوی شاه و هم امام برو، رحم دارد ببین کدام به تو
#حسن_زرنقی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_رضا_علیهالسلام
#مثنوی🔹در باران...🔹
مسیر من به سوی خانهات افتاد در باران
ورق میزد زیارتنامهات را باد در باران
چنان آغوش گرمت را دل هر صحن حس میکرد
که هر آیینهای حتی صدا را منعکس میکرد
صدایی ناگهان آمد که در آن یک جهان جان بود
صدا آرام و آشفته، هماهنگ و پریشان بود
نفسها همنفس در سینهها فریاد هم بودند
تمام زائران نقّارهزنهای حرم بودند
بکوب آری، بکوب آری که سر تا پا جهان گوش است
شفا میریزد از دیوار و در، نقّاره چاووش است
بکوب آری که با نقارهات در دل ملالی نیست
که در دنیا بهجز آهنگت آهنگ حلالی نیست
به وجد آمد وجودم، بیخود از خود پر درآوردم
میان شعر از نقّارهخانه سر درآوردم
از آن بالا هزاران شعر در تصویر میدیدم
تو را از دیدۀ کُرنانواز پیر میدیدم
تو را میدیدم آری در نگاه مادری خسته
که جان خویش را بر پنجره فولاد تو بسته
تو را در بغض سربازی که پوتین در بغل دارد
تو را در چشم مداحی که روی لب غزل دارد
یکی در بین مردم داشت با دلواپسی میگشت
تو گویی در حرم یک عمر دنبال کسی میگشت
یکی از تو برات اربعین در هر قدم میخواست
یکی با التماس اذن دفاعِ از حرم میخواست
خلاصه روضهای شد، مشهدت را کربلا کردند
دَمِ نقّارهزنها گرم، غوغایی بهپا کردند
به سوی خانه برگشتم؛ تمام راه باران بود...
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
https://eitaa.com/Maddahankhomein