eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
406 ویدیو
237 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
تا وعده قیامٺ تو صبر مےڪنیم برداغ بےنهایٺ تو، صبر مےڪنیم ای از تبار آینہ و آفتاب و عشق تا مژده زیارٺ تو، صبر مےڪنیم 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠 https://eitaa.com/Maddahankhomein
🌸بر جلوه‌ ى روى ماه مهدى، صلوات 💕بر جذبه ى هر نگاه مهدى، صلوات 🌸ما را نبود چو هدیه ‌اى در خور او 💕بفرست به پیشگاه مهدى، صلوات 🌸💕اللهمَّ صَلِّ علُى 🌸💕مٌحُمٌدِِ وَالُ مٌحُمٌدِ 🌸💕وعجل فرجهم https://eitaa.com/Maddahankhomein
ای کاش که پاسخ سلامم برسد در ظلمت شب، ماه تمامم برسد قرآن شده بوسه‌گاه من تا عطرش از سوره‌ی یوسف به مشامم برسد https://eitaa.com/Maddahankhomein
فرزند علی بیا که ما بی تابیم ما گریه کنان حضرت اربابیم ما سیصد و سیزده دل سرداده آماده چو تیر لحظه‌ی پرتابیم 🌹@Maddahankhomein
🌸سه شنبتون امام زمانی🌸 از نو شکفت نرگس چشم انتظاری‌ام گل کرد خارْخار شب بی‌قراری‌ام تا شد هزارپاره دل از یک نگاه تو دیدم هزار چشم در آیینه کاری‌ام گر من به شوق دیدنت از خویش می‌روم از خویش می‌روم که تو با خود بیاری‌ام بود و نبود من همه از دست رفته است باری مگر تو دست بر آری به یاری‌ام کاری به کار غیر ندارم که عاقبت مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری‌ام تا ساحل نگاه تو چون موج بی‌قرار با رود رو به سوی تو دارم که جاری‌ام با ناخنم به سنگ نوشتم : "بیا"، بیا زان پیشتر که پاک شود یادگاری‌ام https://eitaa.com/Maddahankhomein
سه شنبه های جمکرانی مناجات با امام زمان(عج) طالبِ خونِ خدا، مَتی تَرانا وَ نَراک یابنَ مِصباح الهُدی، مَتی تَرانا وَ نَراک چه شود با تو کنم گریه سرِ قبرِ حسین در مزار شهدا، مَتی تَرانا وَ نَراک همه دم ناله ی من أَیْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِیاست می زنم تو را صدا، مَتی تَرانا وَ نَراک چه شود ببینمت کنارِ بین الحرمین سر و جان کنم فدا، مَتی تَرانا وَ نَراک چه شود از گُلِ رویت بدهی یک صدقه سرِ راهی به گدا، مَتی تَرانا وَ نَراک می زند تو را صدا از سرِ نیزه ها هنوز سرِ از بدن جدا، مَتی تَرانا وَ نَراکَ اللهم عجل لولیک الفرج https://eitaa.com/Maddahankhomein
قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت حتی به قدر نیم نگاهی ببینمت تکلیف بی‌قراری این دل چه می‌شود؟! اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود در راه جمکران سر راهی ببینمت... https://eitaa.com/Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مثنوی میلاد حضرت زینب سلام اللّه علیها‌‌‌ شد شکوفا به لبِ لؤلؤ وُ مرجان لبخند ریزد از کامِ فلک شهد و شکر دانه‌یِ قند یاسمن خنده زد و بر رویِ عالم خندید شامِ غم شد سپری مَطلعِ امّید دَمید آسمان غرقِ شعف بیتِ علی مصدرِ نور عرشیان در تب و تابند چنان شور ُو نُشور نورِ خورشید کجا؟! تابشِ این چهره کجا ؟! تختِ جمشید کجا ؟! شوکتِ این زهره کجا ؟! از سویِ عرش روان خیلِ مَلک سویِ زمین بر لبِ تک تکشان مدحِ خداوند ببین جبرئیل آمده تا بویِ خدایی گیرد عشقِ این نازگلِ کرب‌وبلایی گیرد مُرشدِ حق به کَفَش جامِ تهی آورده داند از یک نگهش زنده شود صد مرده رویِ دستان بگِرفتند ملائک میِ ناب باده‌ای که نتوان کرد تصوّر در خواب کشتیِ نوح زِ طوفان شده آزاد و به گِل بنِشسته‌َست سفینه زِ دَمَش بر ساحل چه بگویم چه سرایم زِ خوشی‌هایِ خلیل گشته مبهوت تواناییِ دستانِ جلیل اِبنِ عمران زده تکیه بارِ دیگر به عصا آمده تا که فرا گیرد از او مهر وُ وفا کرده عیسی به امیدِ کرمَش شال و کلاه تا که از برکت او زنده کند مرده به آه شکرِ حق می‌کند احمد صلواتش بر لب آمده یارِ حسین بی‌بیِ عالم زینب بیتِ حیدر زِ شعف حالِ دگر بگرفتهَ‌ست خانه‌یِ شاهِ نجف غرقِ صفا و طرب است گلِ خنده به لبِ فاطمه امشب بِشکفت بند بندِ سخنِ کون و مکان زینب گفت پر شد از بویِ اَقاقی چمن و دشت و دَمن آیتِ صبرِ الهی آمده اُختُ الحسن اهلِ عالم به نوا وُ شعف و شور ولی شادتر نیست به دنیا زِ حسین ابنِ علی روحِ احساس به دامانِ گلِ یاس آمد دیده بگشا و ببین خواهرِ عبّاس آمد تا که دیده به رویِ چرخه‌یِ گردون شد باز مرغِ جانش به سویِ عشق شدی در پرواز دانه دانه گوهرِ اشک چنان مروارید بر رخِ ماه مثالِ گلِ حیدر غلتید نشد آرام به آغوشِ بتول از ندبه در برِ پاکِ نبی یکسره شور و گریه رویِ دستانِ یداللّه نگشتی آرام قاطعِ گریه نشد سینه‌یِ آن دوّم امام گوئیا خاتمه بر گریه‌یِ او نیست خدا دخترِ فاطمه آیا شود از غصّه جدا ناله‌اش گفت مرا در برِ یارم بدهید گریه‌اش گفت به آغوشِ نگارم بدهید شد مبدّل به گلِ خنده همین شیون و شین شد قرارِ دلِ زینب نفسِ گرمِ حسین داد درسی به جهان روزِ نخست این نوزاد لب نزد لیک به کردار چنین زد فریاد نشود این دلم آرام به جز با یارم که همین عشقِ حسین است تمامِ کارم من سرآمد به همه دلشدگانش هستم ثانیِ فاطمه‌ام راحتِ جانش هستم گره خورده دلِ من بر سرِ مویش وَاللّه ضربانِ دلِ من نغمه‌یِ یا ثاراللّه من جدا کی شوم از او به غم و درد و بلا همرهش می‌روم آخر سفرِ کرب‌وبلا غیرِ او نیست مرا در دو جهان کار به کس یارِ من کیست ؟! حسین ابنِ علی باشد و بس عبدِ زینب شدم از روزِ اَزل می‌دانی که غلامیِ درَش به زِ دوصد سلطانی https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم بحرِ طویل میلاد حضرت زینب سلام اللّه علیها سحر آمده وُ گاهِ‌ تراویدنِ باران به چمن‌هاست گهِ خنده‌یِ غنچه به برِ دشت و دَمن‌هاست وَ شبنم متبلور به رویِ برگه‌یِ سبزینه‌یِ باغ وُ .... به رویِ صورتِ گلهاست آفتابی به زمین تاخته و ُ ظلمت و اندوه برانداخته و ُ بعدِ بارش هفت رنگی به سماوات مهیّاست آسمان گلشنِ عشقِ علوی گشت چه زیباست ؟! چه زیباست ؟! بیایید درِ خانه‌یِ حیدر که کنون اسوه‌ای از حُجب وُ عفافِ نبوی شهره‌یِ آفاق به ایثار و پرستاریِ دلدار بلیٖ زینبِ کبری به رویِ دامنِ زهراست چه زیباست ؟! چه زیباست ؟! شگفتا که شکوفا شده گلواژه‌یِ صبر و ُ همه‌یِ معنی وُ اندازه‌یِ یک لیله‌یِ قدر و ُ صورتِ ماهِ شبِ چاردهِ بدر و ُ پس از فاطمه چون مریم و ساره همچنان مادرِ غم‌پرورِ موسی می‌نشیند به اِرم بر رویِ تختِ افضل و صدر و ُ می‌فروشد به تمامِ بانوانِ جنّتی فخر که من یارِ حسینِ ابنِ علی فخرِ جهانم عاشق و مستِ حسینم مقتدایِ عاشقانم قلبِ من می‌تپد از عشقِ وی و ُ می‌رود از تن به در از غصّه‌یِ او تابم و جانم عشقش آمیخته با گوشتم و پوستم و روح و روانم آتشِ ماتم و داغش می‌زند بر استخوانم ضربانِ دلِ من نامِ حسین و مدحِ او وِردِ زبانم من پلی بینِ دو دریایِ کمالم مَظهرِ یَلتَقیانم بحرِ صبر است حسن بحرِ کرامات حسین و ُ در میانِ این دو دریا من نشانم عصرِ عاشور به آن قافله‌یِ بی‌سر وُ سامان ساربانم مادرِ ماتم وُ اندوه وُ غم وُ دردِ زمینم در صبوری آسمانم من گرفتارِ حسینم دل و دلدارِ حسینم بی حسینم نتوانم بی حسینم نتوانم زینبم دخترِ صبر وُ زینبم مادرِ ایثار زینبم خواهرِ عشق وُ عمّه‌یِ سرورِ بیمار زینبم بانویِ ویرانه‌نشینِ مَه‌جبین وُ اُختِ عبّاسِ علمدار منم انگشت‌نشانِ شهرِ کوفه منم آنکه دست بسته می‌کند شام گرفتار من سخنور چو علی‌ام صابرم من حسنی‌ام باحیایم فاطمی‌ام مونسِ خونِ خدایم سِپرِ دوّم علی‌ام عمّه‌یِ داغ به جان دیده‌یِ یابن‌العسکری‌ام زینبم من زینبم من https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 زينب كه از ولايت و عصمت ، عصاره داشت زهراست گوييا كه طلوعي دوباره داشت دخت بتول و روشنيِ ديده ي رسول ز اهل كسا به ظرف وجودش ، عصاره داشت ز آن دم كه جلوه كرد به كاشانه ي علي خورشيد آسمان امامت ، ستاره داشت در وي نشانه ها ز حسن بود و حلم او آگاهي از برادر و سرّش هماره داشت دلداده بود از دمِ ميلاد بر حسين لبخند زن به حُسنِ جمالش نظاره داشت حق ، در كتاب ، بينِ حروفِ مقطّعه از حرفِ ( صاد ) بر وي و صبرش اشاره داشت در مصحفِ شريف ، خدا وصف او كند اين بحرِ علم و حلم ، نگويي كناره داشت مديون استقامت و طبعِ بلند اوست هر مسجدي كه نامِ علي ، بر مناره داشت در او جلال مادر سادات ، جلوه كرد اين گفته ام هزار هزار ، استعاره داشت آزاده زاده بود ، اگر چه اسير شد بر غربتش ، شرر ، جگرِ سنگ خاره داشت شعرش ، شعور و شور حسيني به دهر داد طبعش گهي حماسه ، گهي سوگواره داشت از خطبه اي كه بر سر بازار كوفه خوانْد ( ابن زياد ) خوف ، به ( دار العماره ) داشت حتّي صداي زنگ شترها خموش شد يك ( اُسكُتُوا ) چنين اثري آشكاره داشت بر خرمنِ شرارتِ آن ميهمان كُشان هر حرف ، از خطابه ي وي ، صد شراره داشت در كوفه فاتح آمد و شد راهيِ دمشق در سر ، هواي فتح مبيني ، دوباره داشت در بينِ ره ، نماز شبش را نشسته خوانْد جز اين ز فرط ضعف ، مگر راه چاره داشت ؟ در پايتختِ جور يزيدي ، به پايِ تخت سر خم نكرد و طعنه بر آن زشت كاره داشت او پشتِ پور ( هند جگرخواره ) را شكست هر چند زخم بر جگرش بي شماره داشت شاه دمشق ، گشت اسير و حقيرِ او گر چه بسي پياده نظام و سواره داشت او بي تبر شكست بتي را به بتكده كز سنگ بود سخت تر و بَد قواره داشت آن آسمان حلم ، كه در صبحگاهِ شام بر نوك نيزه ها ، مه و مهر و ستاره داشت در طشت زر بديد سري را ، ز سروري كز داغ جانگزاش دلي پاره پاره داشت آن سر چو خوانْد آيه ي قرآن ، يزيد مست با خيزران بر آن لب و دندان اشاره داشت زينب كشيد آه ! كه اي بي حيا ، مزن ز آن آهِ سينه سوز ، جهاني شراره داشت گفتا : به چشم خويش بديديم ، جدّ او گلبوسه ها بر اين لب و دندان ، هماره داشت يا زينب ! اي حقيقتِ انكار ناپذير جسمِ شريعت از نَفَست ، جان ، دوباره داشت اُمّيدِ بوسه اي ز ضريحِ تو (ايزدي) در لحظه ي سرودنِ اين سوگواره داشت 🤲 التماس دعای فرج. https://eitaa.com/Maddahankhomein
نذر حضرت زینب کبری (س) ------------- ای جلوه ی بی کرانه زینب زیبایی هر ترانه زینب ای سوره ی مصحف صلابت ای گوهر روشن نجابت از روی تو ماه آفریدند گل بینِ گیاه آفریدند ای دختر کوثر محمّد زهرای مکرّر محمّد حق چون تو صنوبری ندارد مانند تو گوهری ندارد خورشید امید و باوری تو سرشار ز نور حیدری تو ای رؤیت مهر و ماه زینب بر عشق تویی پناه زینب ای مکتب تو پُر از کرامت درس تو قیام و استقامت تفسیرِ صریح عزّتی تو برداشتی از حقیقتی تو ای روح طواف مثل زهرا بانوی عفاف مثل زهرا ای جاری نور در طوافت جان مُحرم کعبه ی عفافت ای شهپر طایر ولایت ای نور سپهرِ بی نهایت ای شرح بلند آیه ی نور در گلشن آفتاب محصور ای همچو نسیم عطر و بویت همسایه ی آفتاب رویت گنجینه ی ناب زینبی تو بانوی حجاب زینبی تو ای دختر روشن سپیده چون نور ز آسمان دمیده آورده بهشت گل برایت خورشید نشسته زیر پایت از چشم تو ماه آفریدند تصویر پگاه آفریدند مانند تو دختری نباشد چون چشم تو گوهری نباشد در کُلِّ جهانِ آفرینش چون فاطمه مادری نباشد مانند تو ای عزیز زهرا آئینه ی کوثری نباشد از بهر حسین و مجتبی نیز مانند تو خواهری نباشد در دامن آسمان شبیه ات مهر و مه و اختری نباشد جز چهره ی در حجابت ای گل خورشید مکرّری نباشد از چشم تو و سرشک پاکت سرچشمه ی بهتری نباشد بر فُلکِ نجاتِ اهل عالَم جز نام تو لنگری نباشد در گلشن عشق غیرِ حُسْنَت گلهای معطّری نباشد مانند تو ای مدافع حق بانوی دلاوری نباشد ای بانوی اقتدار زینب تصویر گل و بهار زینب ای دختر قهرمان حیدر اِستاده به پیش هر ستمگر تو آینه دارِ هَلْ اَتایی بانوی قیام کربلایی ای بُرده به سمت نور جان را برچیده بساط ظالمان را بر نخل وفا تو ریشه باشی فریادگرِ همیشه باشی ای واژه ی مصحف حقیقت وی وارث اقتدار عترت زینب دلِ بی قرار دارد چون فاطمه اقتدار دارد بانوی حجاب زینب است و سرچشمه ی ناب زینب است و یک شیر زن از تبار هاشم ویرانگر کاخ ظلم و ظالم مردان جهان که با خدایند باید به وی اقتدا نمایند چون شیر خدا سخن بگوید جز راه خدا رهی نپوید اِستاده چو کوه پیش دشمن غم دید ولی نکرد شیون بانوی مدافع حرم اوست آتش زنِ پیکر ستم اوست در هیبت باب خویش حیدر اِستاد مقابل ستمگر بر عزّت دین فزود زینب همراه حسین بود زینب او بنده ی حضرت کریم است در نهضت کربلا سهیم است آنجا که خیِام بی ستون شد پیغامبرِ قیام خون شد در عالَم عشق رو سفید است چون مادر و خواهر شهید است هم باغ دلش به خون کشیدند هم مادر و باب او شهیدند غم گشت همیشه جرعه نوشش شد پرچم کربلا به دوشش محمود تاری «یاسر» https://eitaa.com/Maddahankhomein