eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
378 ویدیو
228 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
مناجاتی باالهام ازدعای خاص روز "" "" "" "" "" "" خداوندا در این ماه عبادت/بکن بر من دمی لطف و عنایت نظر بنما تو برحالم الهی/شود شایسته اعمالم الهی بکن شیرین خدایا کام من را/تو بنما باب میل ایام من را الهی بنده را حاجت روا کن/مرا از بند ناکامی رها کن بکن بربنده یارب تو نگاهی/رسم بر قله ی آمال الهی نیازی برپرستش تو نداری/سوال و پاسخ و پرسش نداری شما آگه ز اسرار جهانی/درون سینه ها یارب نهانی درود بفرست ای خلاق عالم/به ختم الانبیا و آلش دمادم مسلم فرتوت گلهین @Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃💞🍃عاشق مولا عاشق که شدي خطا نبايد بکني حتي به خودت جفا نبايد بکني حالا که شدي چشم به راه مهدي جز بر فرجش دعا نبايد بکنی 🌹امام زمان(عج)"اكثـروالـدعا بتعجيل الفـرج،فـان ذلك فـرجكـم" 🌹براى تعجيل فرج زياد دعا كنيد، زيرا همين دعا كردن،باعث فرج و گشايش زندگی شما میشود. 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴 @Maddahankhomein
شب جمعه شب زیارتی ارباب به غیر کشته‌ی عشقت کسی شهید مباد کسی که دل به تو بسته‌ست، ناامید مباد کسی که مَست تو شد، دلخوشِ حرام نگشت کسی که عبد تو شد، بنده‌ی یزید مباد کسی که رَخت عزای تو را به تن نکند خدا گواه که در حشر روسفید مباد اگر بناست در آتش رَوَم، جهنم من، کنار آنکه گلوی تو را بُرید مباد به هر که رو زده‌ام غیر شر به من نرساند مرا به خیر کسی جز حسین امید مباد @Maddahankhomein
🌴در راستای احیای آسمان باش .............. خود را رها کن از زمین و... آسمان باش پرواز کن تا بیکران و بیکران باش خاکی اگر بودی علی را زندگی کن خرما به دوشِ کوچه های ناگهان باش یا از تولیٰ دم بزن با ذوالفقارت یا در گلوی دشمن دین، استخوان باش وقتی عطش، آتش به خوردِ شهر داده با اشک، آبی روی این آتشفشان باش سیراب کن با چشم ها صحرای دل را ابری شو و خالی تر از رنگین کمان باش تا کی پر از طوفان شن باشد جهانت افسار نفست را بگیر و ساربان باش چندان به آینده، امیدی نیست اما گاهی دلیل حال خوب دیگران باش هم آفتابی کن شبِ جاماندگان را هم ظهرِ خواب آلودگان را سایبان باش کوفی نباش و کر نشو با سیم و زرها نفروش ارزان اعتقادت را... گران باش! دنیای ما دارد به اندازه... ستاره قدری فراتر رو از اینها... کهکشان باش خواهی که بر تاج جهان، بنشاندت شاه چون دُر در آغوش صدف ها بی نشان باش آب حیات آیا به جز اشک حسین است!؟ با گریه بر شش ماهه ی او جاودان باش از چشمه های اکبرش با هر وضویت لبریز نامش باش و همگام اذان باش سجاده ات را پهن کن رو به تجلی قدری در آغوش خدای مهربان باش آیات رحمان و رحیمش را بخوان باز صدق و صفا و دوستی را ترجمان باش تیر دعا را در رکوع چلّه ات کن دست تواضع را بگیر و چون کمان باش تا مرغ آمین روی دستانت بشیند وا کن قنوتی گرم را و آشیان باش دل را به دریایش بزن از خود گذر کن با ربنای اشک ها رودی روان باش زهرا دعا کرده برای ما و گفته آنچه علی، آنچه محمد گفته... آن باش کعبه دهان واکرد رازی را بگوید جایی که حق شد جلوه گر، آنجا دهان باش در موج های بی خبر از صبح روشن فانوسِ اقیانوسِ تاریکِ زمان باش پیدا کن آغوش امامت را مسلمان! در شهرِ گم، گلدسته های جمکران باش قم المقدسه 🆔 @Maddahankhomein
السلام علیک یا امیرالمؤمنين عليه السلام عجیب نیست اگر فهم ما تو را نشناخت که جز خدا و رسول خدا تو را نشناخت قسم به نان و رطب های روی شانه ی تو چو ماه بودی و شب ها گدا تو را نشناخت سگان برای  غلامان   تو وفا دارند اگر چه کوفی پر ادعا تو را نشناخت ملاک بعثت پیغمبران محبت توست کسی نشد نبی الله  تا تو را نشناخت به چشم حضرت موسی فقیه خرده گرفت که تا ندید به عینه تو را تو را نشناخت میان دوزخ و برزخ معطّل است مدام کسی که با سند،انّما،تو را نشناخت هزار حج و هزاران هزار ذکر و دعا به قدّ بال مگس نیست تا تورا نشناخت چنان شبیه گل لاله سر به زیری که گذشت از درِ باغ و صبا تو را نشناخت چگونه وصف تو را گفته اند؟ چون هر کس گرفت از تو سراغ تو را ، تو را نشناخت قسم به حرمت یاسین کسی در این عالم به غیر نقطه ی در زیر با تو را نشناخت به غیر خانه ی تو راه دیگری رفته اگر غلامِ به غم مبتلا، تو را نشناخت کسی که سجده به سمت نجف نکرد یقین که یا خدای تو یا قبله یا تو را نشناخت غدیر امد و بیعت نمود شخصی که برای ختم نبی،از قضا تو را نشناخت! گمان کنم که ترک های کعبه می گوید طواف باطل آن اشقیا تو را نشناخت درآن میانه چهل تن زدند یاس تورا غریبه جای خودش,آشنا تو را نشناخت چگونه داغ امانت,نمود محتضرت که از خزان گلت,مصطفی تورا نشناخت چنان شکسته ی آن سرشکسته ها بودی عقیله هم وسط کربلا تورا نشناخت تنی که بی سرو عریان وغرق درخون است عجیب نیست که خواهرچرا تورا نشناخت مطلع از شاعرین گرامی (بیت۱) (بیت۲) (بیت۳) (بیت۴) (بیت۵) (بیت۶و۷) (بیت۸و۹) (بیت۱۰) (بیت۱۱) (بیت۱۲) (بیت۱۳) (بیت ۱۴ تا ۱۷) (بیت آخر) @Maddahankhomein
بسم‌الله الرحمن الرحیم تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو تا که از ضَرب علی با سرش اُفتاد زمین به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت دید از ضربه‌یِ در همسرش اُفتاد زمین کَس نفهمید که عباس چگونه آمد بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین خواست تا خانه‌یِ زینب رویِ پا راه رَوَد دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را دخترش دید و....خودش آخرش اُفتاد زمین چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین ذوالجناح آه ببین نیزه‌ای او را هول داد از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین دید پایین قدمهاش سَنان می‌خندید دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین حسن لطفی @Maddahankhomein
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم مهمانِ دختر است علی ، جز نمک نخورد یک ظرف شیر بود ولی جز نمک نخورد دختر به گریه گفت که مهمانِ من مرو شالش گرفت حلقه‌ی در : جانِ من مرو پیش یتیمها پدری سر به زیر رفت این بارِ آخر است که با ظرف شیر رفت مسجد رسید روضه‌ی خود را به پا کُنَد مسجد رسید قاتل خود را صدا کند تا ضربه خورد بغض پریشانی‌اش شکست تا ضربه خورد صفحه‌ی پیشانی‌اش شکست جبریل پیشِ ضربه‌ی او شهپرش گرفت از بس شدید بود که زهرا سرش گرفت اُفتاده است بر رویِ سجاده پیکرش اُفتاده مثلِ فاطمه‌اش وای با سرش محراب غرق آتش و سیلی و دود شد سر ضربه خورد ، گوشه‌ی چشمش کبود شد خم شد گمان کنم که به دیوار خورد بود شاید به پهلویش نوکِ مسمار خورده بود خون می‌چکید از سر و روی و محاسنش پیشش نشست فاطمه همراه محسنش رویِ عبای سرخ ولی خانه میرود چشم انتظار دارد علی خانه میرود آهسته گفت آه عبا را رها کنید زینب دَمِ در است مرا روی پا کنید ماندم حسن که زیر بغلهاش را گرفت یا باز چشم زینب کبراش را گرفت بابا رسید او پدری بر عبا ندید آری هزار شکر که او بوریا ندید حسن لطفی @Maddahankhomein
بسم‌الله الرحمن الرحیم ای تیغ مرا لبالب از یارب کُن ای تیغ بیا و راحتم امشب کُن بشتاب و سرِ مرا شکاف اما باز رحمی به دلِ سوخته ی زینب کُن ای تیغ زمان زمانه‌ی نیرنگ است بشکاف سَرَم که سینه‌ام خون رنگ است یکبار نشد که سیر رویَش بینم بشتاب دلم برایِ محسن تنگ است ای تیغ پَرِ پر زدنش را بزنند آن مرغ که قیدِ ماندنش را بزنند ای تیغ ندیدی که چه حالی دارد مردی که به پیشِ او زنش را بزنند امروز نه آن دَم علی از پا اُفتاد تا خانمِ من زیرِ قدم‌ها اُفتاد یک شهر برای بُردنم رد میشد از رویِ دری که رویِ زهرا اُفتاد ای وای ندیدی که چه دیدم آن روز او خورد زمین و من بُریدم آن روز از پهلویِ میخ کوبِ زهرا آن روز با دستِ خودم میخ کشیدم آن روز حسن لطفی @Maddahankhomein
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم فرقش شکافت ، رُکنِ زمین و زمان شکست یک ضربه زد ولی کمرِ آسمان شکست نالید فاطمه که نزن نانجیب  زد از فرق تا به اَبروی او ناگهان شکست راحت علی  به خاک نمی‌خورْد ، میخ در... شمشیر شد که باز زد و استخوان شکست تا خورد بر زمین دلِ زهرا دو نیم شد قلب حسین ، قلب حسن توأمان شکست فریادِ جبرئیل که پیچید ، دخترش بی اختیار  در  وسطِ آستان شکست خون پاک می‌کند زِ روی خویش مرتضی زینب دمِ در است ؛ ولی بی گمان  شکست اینبار روضه خواند علی پیشِ دخترش از تشنه‌ای که داغِ لبانش جهان شکست از تشنه‌ای که داغِ جوان ، داغِ طفل دید در حلقه‌های هلهله‌ی این و آن شکست از تشنه‌ای که در وسط جمع گیر کرد با سنگِ بی مُروّتِ این کوفیان شکست وقتی رسید نیزه‌ی خود را دوباره زد وقتی که رفت نیزه‌ی خود را سنان شکست انگشت مانده بود و عقیقی... از آن بدن انگشت مانده بود ؛ ولی ساربان شکست حسن لطفی @Maddahankhomein
از فرق سرم خون مدام آمده است انگار که آخرالزمان آمده است تا ناله زدم فزت ورب الکعبه زهرا ز بهشت قدکمان آمده است
❃﷽❃ ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ علـی ! ای باب شهــر علم احمـــد علـی ! ای حــافــظ جان محمــّـد علــی ! ای عــالِــمِ عـــالــیِ اعـــلا علــی ! ای زینــتِ عـــرش مُعــــلّا علی ! ای  آیـه آیـه خــــط  قـــرآن علی ! ای یـکّـــه تاز عدل و میـزان علـی ! ای مظهـــر کــلّ عجـــایب نبــی را بهتـرین همـــراه و نایب علی ، شاهنشه مردانِ مرد است علی ، پیــروز میـدان نبـرد است علی  جان رسول ، آغاز و پایان علی ختـم رسالت ، اصـل عرفان اگر گویم بشر ، در شـأنتان نیست زمین ، جایی برای آسمـان نیست زمیــن مانـدی ولیــکن بو ترابــی امیــر خـــاک و نار و باد و آبـــی نه  تنهــــا ســـرور کــل زمینـــی دو عــالــم را  امیــــرالمومنیــنی حضــورت معنیِ ختـمِ رســـالت ز  تو آغـــاز  شـــد  راه  امــامت ز "عیـن" نام تـو عشـق آفــریدند میان سینــهٔ هــر شیعــه چیـدند لِوای سبـــز اســلام است "لامت" بلاغـت می چکــد از هـر کـلامت و ذکر "یاعلـی" از "یاء" نوشتیم گِل و آبِ دل از عشقت سرشتیم بشــر مانند تو هــرگز ندیده ست خــداوندت تو را تک آفریده ست علی دست خـداوند کــریـم است علی تنهــا صراط مستقیــم است ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ رقیه سعیدی(کیمیا) https://eitaa.com/Maddahankhomein