بسم الله الرحمن الرحیم
ترکیببند مدح حضرت رقیه خاتون سلاماللهعلیها
جانودل شاعر پی الهام حسین است
وقتی که سرآغاز غزل نام حسین است
چون آب که رفع عطش از تشنه نماید
آرام دلم نام دلآرام حسین است...
هر قاعدهای خورده بههم از سر لطفش
آزاد، اسيریست که در دام حسین است
در زمرهی شاهانوبزرگان شده مکتوب
هر نام که در دفتر خدّام حسین است
اسلام ِ همه کفر شود روز قيامت
معيار خداوند اگر اسلام حسین است
آغاز خوش این است که با نام حسین و
پايان خوش آن است که با نام حسین است
با دست علیاکبر و با دست رقیه
رزق همه از سفرهی اکرام حسین است
آمد به جهان دختر ارباب، خوش آمد
ماه دوسرا، مهر جهانتاب، خوش آمد
بیتالغزل هر غزل ناب رقیهست
خورشید علیاصغر و مهتاب رقیهست
نزدیکترین راه به الله حسین است
نزدیکترین راه به ارباب رقیهست
در باب برآوردن انواع حوائج
یکباب خدا دارد و آن باب رقیهست
در زاویهی عرش خدا قاب بزرگیست
نامی که شده زینت اینقاب رقیهست
در خلوت خود معتکفاند اهلمحبّت
در مسجد این طایفه محراب رقیهست
دردانهی ارباب که با دست اباالفضل
از چشمهی کوثر شده سیراب رقیهست
حاجت طلبیدند از او عالموآدم
زیرا که فقط مهر جهانتاب رقیهست
او آمده و خستگی عشق به در شد
با خندهی خود امابیهای پدر شد
هر اهل دلی یافته راهی به رقیه
پس رو زده با کوه گناهی به رقیه
هروقت نشستهست سر شانهی عباس
تقدیم شده منصب شاهی به رقیه
هرجا سخن از راه رسیدن به خدا شد
داده دل ما زود گواهی به رقیه
هرکس که امیدش شده از کل جهان قطع
انداخته با گریه نگاهی به رقیه
ساکن شده در کهف امان تا ابدالدهر
آورده هرآنکس که پناهی به رقیه
ممنون حسینیم که داده دل ما را
گاهی به علیاصغر و گاهی به رقیه
وا شد گره از مشکل ما چون که شب قدر
دهمرتبه گفتیم؛ الهی به رقیه...
هر کس که تو را دیده به لب زمزمه دارد
بر لب دم یافاطمه یافاطمه دارد
#مجتبی_خرسندی
#امام_زمان_عجل_الله
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
@Maddahankhomein
#غزل #روضه
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
بعد از تو هر کس گفت «بابا» گریه کردم؛
با خاطرات مشک و سقّا گریه کردم
با خنده رفتم کربلا اما از آنجا
تا شام را صحرا به صحرا گریه کردم
هجده عزیزم را به روی نیزه دیدم
با خاطراتم هر قدم را گریه کردم
در کربلا و کوفه و دروازهی شام
نام تو را بردند هر جا گریه کردم
گفتم تو را قدر دو دنیا دوست دارم
زیر لگد قدر دو دنیا گریه کردم
از کاروان وقتی که جاماندم، برایت
با هر نفس همپای زهرا گریه کردم
دیدم رباب آهسته دارد میکشد باز،
بر خاک با انگشت، دریا ، گریه کردم...
از داغ گوش و گوشوار و زخم پهلو
تا درد دست و تاول پا گریه کردم
تا پیش چشم ساربان بغضم ترک خورد
بر صورتم زد بیشتر تا گریه کردم
زجر لعین با یک طبق سمت خرابه
با نیشخند آمد من امّا گریه کردم
#میثم_کاوسی
@Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#ترکیببندولادت
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
جانودل شاعر پی الهام حسین است
وقتی که سرآغاز غزل نام حسین است
چون آب که رفع عطش از تشنه نماید
آرام دلم نام دلآرام حسین است...
هر قاعدهای خورده بههم از سر لطفش
آزاد، اسيریست که در دام حسین است
در زمرهی شاهانوبزرگان شده مکتوب
هر نام که در دفتر خدّام حسین است
اسلام ِ همه کفر شود روز قيامت
معيار خداوند اگر اسلام حسین است
آغاز خوش این است که با نام حسین و
پايان خوش آن است که با نام حسین است
با دست علیاکبر و با دست رقیه
رزق همه از سفرهی اکرام حسین است
آمد به جهان دختر ارباب، خوش آمد
ماه دوسرا، مهر جهانتاب، خوش آمد
بیتالغزل هر غزل ناب رقیهست
خورشید علیاصغر و مهتاب رقیهست
نزدیکترین راه به الله حسین است
نزدیکترین راه به ارباب رقیهست
در باب برآوردن انواع حوائج
یکباب خدا دارد و آن باب رقیهست
در زاویهی عرش خدا قاب بزرگیست
نامی که شده زینت اینقاب رقیهست
در خلوت خود معتکفاند اهلمحبّت
در مسجد این طایفه محراب رقیهست
دردانهی ارباب که با دست اباالفضل
از چشمهی کوثر شده سیراب رقیهست
حاجت طلبیدند از او عالموآدم
زیرا که فقط مهر جهانتاب رقیهست
او آمده و خستگی عشق به در شد
با خندهی خود امابیهای پدر شد
هر اهل دلی یافته راهی به رقیه
پس رو زده با کوه گناهی به رقیه
هروقت نشستهست سر شانهی عباس
تقدیم شده منصب شاهی به رقیه
هرجا سخن از راه رسیدن به خدا شد
داده دل ما زود گواهی به رقیه
هرکس که امیدش شده از کل جهان قطع
انداخته با گریه نگاهی به رقیه
ساکن شده در کهف امان تا ابدالدهر
آورده هرآنکس که پناهی به رقیه
ممنون حسینیم که داده دل ما را
گاهی به علیاصغر و گاهی به رقیه
وا شد گره از مشکل ما چون که شب قدر
دهمرتبه گفتیم؛ الهی به رقیه...
هر کس که تو را دیده به لب زمزمه دارد
بر لب دم یافاطمه یافاطمه دارد
#مجتبی_خرسندی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
ای اختر مدینه و ماهِ منیرِ شام
بر آفتاب روی تو هر روز و شب سلام
تو فاطمه نژادی و نامت رقیه است
نور دل حسینی و پرورده ی کِرام
هم خود کریمه هستی و هم زادهی کریم
هم خواهر امامی و هم دختر امام
چشم امید ماست به سویت تمامِ عمر
روی نیاز ماست به کویت علی الدوام
در رشتهی اسارت اگر جان سپرده ای
سر رشتهی امور به دستت بُوَد مدام
ای رفته پا به پای اسیرانِ دشت خون
تا دِیْر و تا خرابه و زندان و بزمِ عام
هم محملِ مجاهده ى دختر علی
هم سنگر مبارزه ى چارمین امام
پیدا بُوَد که واقعع ى دشت کربلا
با جان نثاری تو به ویرانه شد تمام
تفسیر خون سرخ حسینی به مرگ توست
ای یادگار خون خدا در دیار شام
مهرت چراغ محفل ارباب معرفت
قبرت برای اهل نظر مرکز پیام
دل ها به سوی تُوست پس از سال ها هنوز
ای گنبدت منادی پیروزی قیام
ما را بر آستان تو روی ادب همه
ما را به پیشگاه تو عرضِ دعا تمام
با دست های کوچکت از ما بگیر دست
در صحنه های عالم و در عرصه ى قیام
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
https://eitaa.com/Maddahankhomein
زمان:
حجم:
4.77M
•بسمربّالزّهراسلاماللّٰهعلیها•
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
#زمینه
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
• بند ۱:
عمه نگاه کن کی اومده
بذارش آروم رو دامنم
میخوام براش تعریف بکنم
چشاتو وا کن بابا منم
اگه می بینی صدام گرفته، آخه یکی دنبالم دویده
اگه می بینی زخمه سر من، یه بی حیا موها کشیده
اگه می بینی حالم خرابه، زیر سر مجلس یزیده
همون که تو گودال
آب و ریخت رو زمین روبرو چشمات
ماها رو، آورده
با دست بسته دروازهی ساعات
[بابا بابا بابا، من الذی ایتمی...]
• بند ۲:
عمه میدونه حال منو
بیا و از اینجا ببرم
اگه ببخشم زجر و ولی
از قاتل تو نمیگذرم
اگه نمی بینه دیگه چشمام، آخه شبیه لبات کبوده
اگه می بینی شکسته پهلوم، برا اینه که عموم نبوده
اگه می بینی موهام سفیده، زیر سر بازار یهوده
میذاری، یه لحظه
درِ گوشت بگم آروم یه چیزی
میونِ، شلوغی
یکی میخواست منو واسه کنیزی
[بابا بابا بابا، من الذی ایتمی...]
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍ شاعر: علیرضا عابدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
https://eitaa.com/Maddahankhomein
زمزمه؛ بشم الهی فدات بابایی.mp3
زمان:
حجم:
2.89M
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
#زمزمه
🔹بشم الهی فدات بابایی🔹
از سر نیزه اومدی به سر رسیده غصههام
با گریه هی صدات زدم تا مستجاب بشه دعام
آخه توی شلوغیا بهت نمیرسید صدام
زندگی بی تو میده عذابم
میخوام باز تو بغلت بخوابم
تو آتیشای خیمه دلم سوخت
برای حجابم
خشکی لبهای غرق خونت
ببین کرده آبم
«بشم الهی، فدات بابایی»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شکوه نمیکنم چرا کبود شده همه تنم
گریه نمیکنم چرا با تازیانه بردنم
درد اینه دست حرمله طنابو بست به گردنم
قامتم مثل زهرا خمیده
میبخشی برق از چشمام پریده
خبر داری که بی تو رقیهت
چه زجری کشیده
مثل گلوی تو شد نفسهام
بریده بریده
«بشم الهی، فدات بابایی»
شاعر: #حسین_عباسپور
نغمهپرداز: #سیدعلیاکبر_حسینپور
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
#چارپاره
🔹طفل، بابا، آب🔹
دختری ماند مثل گل ز حسین
چهرهاش داغ باغ نسرین بود
جایش آغوش و دامن و بر و دوش
بسکه شور آفرین و شیرین بود
طفل بود و یتیم گشت و اسیر
جای دامان، مکان به ویران داشت
ماهِ رویش نبود بیپروین
ابرِ چشمش همیشه باران داشت...
پا پُر از زخم و دست، بیجان بود
جسم، شبگون و چهره، چون مهتاب
مینشست و به روی صفحۀ خاک
مشق میکرد، طفل، بابا، آب...
چشم خالی ز خواب، شد پُر اشک
گشت درگیر، بغض و حنجرهاش
دوخت بر راه دیده و کمکم
خود به خود بسته شد دو پنجرهاش
گر چه ویرانه در نداشت، به شب
بختِ آن طفل، حلقه بر در زد
دید، دختر ز پای افتادهست
با سر آمد پدر به او سر زد
من غذا از کسی نخواستهام
گر چه در پیکرم نمانده رمق
شوق و امید و عاطفه، گل کرد
دست، لرزید و رفت سوی طبق
بینِ ناباوری و باور، ماند
نکند باز خواب میبینم!
این همان غنچۀ لب باباست؟
یا سراب است و آب میبینم؟...
این ملاقات ماه و خورشید است
ابرها سوختند و آب شدند
بازدید پدر ز دختر بود
آب و آیینه بیحساب شدند
گفت نشکفته غنچهام، امّا
لاله در داغها سهیمم کرد
دو لبم یک سخن ندارد بیش
کی در این کودکی یتیمم کرد؟
چهرهام را چو عمه میبوسید
گریه میکرد و داشت زمزمهای
علّتش را نگاه من پرسید
گفت خیلی شبیه فاطمهای...
یاد داری مدینه موقع خواب
دستِ تو بود بالش سر من
روی دو پلکِ من دو انگشتت
که، بخواب ای عزیز، دختر من...
یاد داری که با همین لبها
بوسه دادی به روی من هر صبح
دست و انگشتهای پُر مهرت
شانه میکرد موی من، هر صبح
یاد داری که صبح و شب، هرگاه
میشدی بر نماز، آماده
دخترت میدوید و میدیدی
مُهر آورده است و سجّاده...
خاطراتیست خواندنی امّا
حیف، دفتر، سه برگ دارد و بس
سطر آخر خلاصه گشته، بخوان
دخترت شوقِ مرگ دارد و بس...
📝 #علی_انسانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein