بسم الله الرحمن الرحیم
حدیث امام جواد علیه السّلام
#جواد_الائمه علیهالسلام
🔹 #سخنی_با_مادحین
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
با نام و یاد آنکه ربّ العالمین است
هم مالک و هم حکمران یوم دین است
پروردگاری که به ما گوش و زبان داد
بر گفتن و بشنفتن انسان را توان داد
باید که سود از دو گُلِ بشکفته گیریم
درس ادب از گفته و بشنفته گیریم
باید کنیم اعراض از هر لغو گفتن
از افتـرا و غیبت و تهمت شنفتن
از راستیّ حرف خود آگاه باشیم
ز امر خدا با صادقین همراه باشیم
امشب دل من زائر مولا جواد است
کز او حدیثی نغز و شیرینم بیاد است
بشنو ز من تا با تو گویم آشکارا
فرمایش مولایمان ابن الرّضا را (۱)
هرکس به یک گوینده، گوش جان فرا داد
از وقت خود بگذشت و بر حرفش بها داد
تنهــا نپنـداری شنیـد آن گفتگو را
بی پرده می گویم: پرستیده است او را
زاین رو گر آن گوینده حرف از کبریا زد
دم از خـدایش، دور از کبـر و ریـا زد
شنونـده در حال شنیدن، از سعــادت
کرده خـداونــد تعــالی را عبادت
امّا اگر گوینــده از شیــطان بگوید
هر حـرف را شیطان بخواهد آن بگوید
شنونـده ای که پـای آن صحبت نشسته
دل را بـرآن گـوینـدۀ گمــراه بسته
انـگار کاندر حالتـی از جهـل و مستی
کردهاست درآن لحظهها شیطانپرستی
پس گوش بر حرف خدا بسپار، ای دوست
بیـزار باش از حرف ناهنجار، ای دوست
این آیه کاندر سوره ی "المؤمنون" است
در رگ رگ ِشیعه، روان مانند خون است
مؤمن برائت جُستـه از هر لغو باشد
هر چند آن گفتارِ لغو از سهو باشد
ای «ایزدی» زاین پس فقط حرف از خدا زن
دم از محمّـد، حـرف از اهـل کسا زن
مدّاح اگر هستی سخن از کبریا گوی
حرف درست و دور از کبر و ریا گوی
باید که تو همرنگ اهل البیت باشی
روزی مبادا ننگ اهل البیت باشی
باید مطیع چارده معصوم باشی
دشمن به ظالم، یاور مظلوم باشی
موسی صفت، دنبال نور طور باشی
از کفر و استکبار، باید دور باشی
شعری بخوانی بیت بیتش عِلم و حکمت
کز آن شکوفا می شود افکار اُمّت
شعـری بخوانی ضـد استبداد باشد
شعری که متنش شرح عدل و داد باشد
شعری بخوان تا مردمان آگاه گردند
با مصطفـی و عترتش همراه گردند
شعری بخوان رسوا شونداهل سقیفه
بیزار گردان خلق را زآن سه خلیفه
شعری بخوان همرنگ و بوی شقشقیّه
دیگر بس است ای دوست کتمان و تقیّه
شعری بخوان شوری چنان آتشفشان کن
کفر «ابـوموسـی» صفت ها را بیان کن
شعری بخوان قرآن ز نیزه، باز گردد
تا زودتـر قـرآن نـاطق باز گردد
شعری بخوان هر بیت آن تبیین اسلام
دست معـاویه فتاده دین اسلام
شعری بخوان بُرّان چو تیغ مالک اشتر
زن بر رگِ کُفّار و استکبار نِشتَر
دست ولیّ عصر، یار این نهاد است
امروز مدّاحی به معنای جهاد است
شمشیر بردار ای برادر! وقت جنگ است
عرصه برای شیعۀ یکرنگ، تنگ است
باید به ظلمت بر ظهور آماده گردیم
از بهر استقبال نور آماده گردیم
شاید خدا از قلبمان عقده گشاید
بانگ (اَنَاالمَهدی) ز سوی کعبه آید
پی نوشت:
(۱): تحف العقول ص ۴۵۶
#حاج_امیر_ایزدی_همدانی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_جواد_ع_شهادت
سیاهی رفت چشمانت،زبانم ازسخن افتاد
شنیدم مقتلت شد خانه،اشک از چشم من افتاد
نگاهش فتنه در سر داشت یارِ خانه ات تا گفت...
برایت آب آوردم، بنوشش از دهن افتاد
چه مکّارانه«أمّ الفضل»میشد«جعده»ای دیگر
همین که زهر نوشیدی دلت یادِ حسن(ع) افتاد
تداعی شد برای من سر بازارِ شهر شام
صدایِ هلهله تا بر لبِ یک عدّه زن افتاد
تنت در سایۂ بالِ کبوتر ها و عاشورا؛
به دستان یزیدی ها عبا و پیرهن افتاد
تو کنجِ حجره جان دادیُ امّا گوشۂ گودال
حسینِ(ع)تشنه لب برخاک ها دور از وطن افتاد
تنت می سوخت روی بام زیرِ آفتاب آقا
دلم آتش گرفت ویاد شاهِ بی کفن افتاد!
#مرضیه_عاطفی
@Maddahankhomein
#مدح_امام_جواد_ع_شهادت
آه ای اسیرِ روضهیِ سربسته کیستی
مردِ غریبِ حُجرهیِ دربسته کیستی
این حُجره هم به ناتوانی تو گریه میکند
پیری بر این جوانیِ تو گریه میکند
در خانهی امام چرا دست میزنند
با نالهات مدام چرا دست میزنند
ای یاکریم بال و پَرَت را زمین مزن
آه ای جوانِ خانه سرت را زمین مزن
اصلا صدای تو به صدایی نمیرسد
این آب آب آب به جایی نمیرسد
اُفتادهای زِ دامن زهرا به رویِ خاک
کمتر بکش محاسن خود را به روی خاک
کِل میکشند گریهی زهرا درآورند
کف میزنند دادِ رضا را درآورند
تو هرچه میکنی جگرت را چه میکنی
با حال و روزِ خود پسرت را چه میکنی
با خود چه داشت زهر ، تنت را کبود کرد
باور نمی کنم دهنت را کبود کرد
جانم حسن شبیه حسن روضههای توست
"نامرد بِینِ کوچه مزن" روضههای توست
اما به این صدای غریبانه خنده کرد
بر نالهی تو کُلفَتِ این خانه خنده کرد
میکوبد آه پا به زمین پیش مادرت
میریزد آب را به زمین پیش مادرت
بُردند نیمه جان بدنت را به پُشتِبام
از پا کشاندهاند تنت را به پشتِبام
میرفت پیکرت به روی پلههای تیز
میخورد هِی سَرَت به روی پلههای تیز
از سنگها برای تو اَبرو نماده است
آقا چرا برای تو پهلو نمانده است
رفتی به روی بام ولیکن هزار شُکر
گیرم سه روز و شام ولیکن هزار شُکر
گیرم به پشت بام ولی سایبان که هست
چندین کفن برای تو با دوستان که هست
گیرم سه روز و شب ولی آخر پسر رسید
اینبار هم پسر به کنار پدر رسید
شکر خدا عقیق تو را ساربان نبرد
رنگ لبان خشک تو را خیزران نبرد
آقا قسم که پیرهنت را نمیکِشند
با نیزهای شکسته تنت را نمیکِشند
✍دکتر حسن لطفی
@Maddahankhomein
مدح شهادت امام جواد(ع)
مبدا که باشد طوس مقصد کاظمین است
در آسمان ها هم زبانزد کاظمین است
هرجا که بوی تو می آید کاظمین است
با این حساب امروز مشهد کاظمین است
وقتی که محو دیدن باب الجوادیم
انگار اصلا زائر باب المرادیم
مهرومحبت،حلم وبخشش،جودورحمت
در جان تو کرده تجلی بی نهایت
شاعر می افتد پای توصیفت به زحمت
داری به سر عمامه ی سبز امامت
پاکی زلالی مهربانی و عطوفی
ای معدن الرحمه رئوف بن رئوفی
بسکه خدای تو ملاحت بر تو داده
دل می بری با چشم و ابروی گشاده
ای تالی شمس الشموس ای شاهزاده
از کودکی هستی بزرگ خانواده
وقتی علی اکبر مولای مایی
یعنی تو هم خلقا و خلقا مصطفایی
علم الیقین و مظهر توحید بودی
در ناامیدی مایه ی امید بودی
راه نجات از ورطه ی تردید بودی
نه ساله اما مرجع تقلید بودی
خورشید زاده ماه پیشت رخ گرفته
هر پرسشی در محضرت پاسخ گرفته
نه ساله بودی رهبری کردی جهان را
در آستین داری جواب حاضران را
داری به دست خود زمام اسمان را
دادی به ما از صلب خود صاحب زمان را
عمری مسلمان های اسلام تو هستیم
چشم انتظار مغز بادام تو هستیم
معنا بگیرد علم و دانش تحت نامت
حکمت همیشه می گذارد احترامت
یحی بن اکثم مات و حیران کلامت
جای سخن های تو بنویسم قیامت
با احتجاجت فتح خیبر کردی ان روز
با تیغ نطقت کار حیدر کردی ان روز
چشم تمنا را بدوزم بر نگاهی
یا سیدالسادات اباجعفر نگاهی
تا حال و روز من شود بهتر نگاهی
کی میکنی بر جانب نوکر نگاهی
با یک نگاه تو "موفق" میشوم من
بر جمع اصحاب تو ملحق میشوم من
سرچشمه ی مهر و عطوفت کوه احساس
بیرون زند از حجره ات عطر گل یاس
بر روضه های فاطمه همواره حساس
غیرت به مادر داری اقا مثل عباس
مشتاق انجام امور ناتمامیم
ما هم شبیه تو به فکر انتقامیم
با سفره هایت هرکسی که آشنا شد
بیرون نرفت از روضه ات حاجت روا شد
هر جا که آمد نام تو دارالشفا شد
با ذکر تو آجیل مان مشکل گشا شد
عطری دگر بر هفته داده چهارشنبه
ماییم و ختم یا جواد چهارشنبه
نحن موالیکم بزهرا یابن سلطان
یا سیدی انظر الینا یابن سلطان
ما را سفارش کن به بابا یابن سلطان
روضه مهیا شد بفرما یابن سلطان
گنبد به روی دوش خود پرچم گرفته
بابا برایت مجلس ماتم گرفته
عمری میان روضه هایت گریه کردیم
بر غربت بی انتهایت گریه کردیم
تو گریه کردی پا به پایت گریه کردیم
با ضامن آهو برایت گریه کردیم
شهری به پای رفتن تو غصه خورده
همسایه از همسایه ی خود ارث برده
هر روز مهمانی به غیر از غم نداری
بر زخم های کهنه ات مرهم نداری
حتی میان خانه ات محرم نداری
جز گریه کردن راه دیگر هم نداری
ای وارث درد حسن خون بر دلت شد
وقتی شریک زندگی ات قاتلت شد
از شدت زهر ستم بال و پرت سوخت
تنها نه بال و پر تمام پیکرت سوخت
تو سوختی از غصه قلب مادرت سوخت
از تشنگی در بین حجره حنجرت سوخت
با ناله های تو همه کل می کشیدند
در پیش چشم فاطمه کل می کشیدند
شکر خدا سر نیزه و تیر و کمان نیست
بر سینه ی تو رد پایی از سنان نیست
در دست ام فضل دیگر خیزران نیست
انگشترت دیگر به دست ساربان نیست
شکر خدا دیگر به دنبال سر تو
از دشمنت سیلی نخورده دختر تو
✍علیرضا خاکساری
@Maddahankhomein
امام جواد(ع)-مدح وشهادت
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک،فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
تو آن همیشه امامی،من آن همیشه غلامم
من آن همیشه غلامم،تو آن همیشه امامی
مرا خیال نمازت شبی کشید به رویا
عجب رکوع وسجودی عجب قعود وقیامی
چه اشتراک قشنگیست بین طوس و مزارت
که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی
نوشته اند به باب الرضا تمامیِ جودی
نوشته اند به باب المراد جود تمامی
شبی ز بخت بلندم به خانۀ تو رسیدم
چه سفره دار کریمی چه خوانی وچه طعامی
سوال داشتم از غربتت،زمان به عقب رفت
نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی
عجب فراز عجیبی عجب غروب غریبی
پس از سه روز هنوز آفتاب،بر لب بامی!
تنت میان خرابه، دلت کجاست بمیرم
کنار حضرت سجاد در خرابهی شامی؟
بوی تو را از مرقدت استشمام کردم مشامم دیوانه شد.یاجوادالائمه
✍میلاد حسنی
@Maddahankhomein
امام جواد(ع)-مناجات
خون شد از غم دلِ خدا جویم
درد بسیار و نیست دارویم
می فشانم سرشك و می گویم
یا جواد الائمه ادركنی
سینه ای پُر شرار دارم من
دل و جانی فكار دارم من
دو جهان با تو كار دارم من
یا جواد الائمه ادركنی
روزگارم ز غم تباه شده
قلبم از معصیت سیاه شده
راهِ من منتهی به چاه شده
یا جواد الائمه ادركنی
خسته و دلشكسته و زارم
گره افتاده است در كارم
جز به كویت كجا پناه آرم؟
یا جواد الائمه ادركنی
ای كه روح عبادتی ما را
عذر خواهِ قیامتی ما را
جانِ زهرا عنایتی ما را
یا جواد الائمه ادركنی
تشنه ام تشنه بر من آب بده
گنهم را ببر ثواب بده
به گدای درت جواب بده
یا جواد الائمه ادركنی
دردِ من را دوا كنی چه شود؟
حاجتم را روا كنی چه شود؟
قسمتم كربلا كنی چه شود؟
یا جواد الائمه ادركنی
عزت عالمین می خواهم
نجف و كاظمین می خواهم
طوفِ قبر حسین می خواهم
یا جواد الائمه ادركنی
من كه چون شمع بر فروخته ام
از غم غربت تو سوخته ام
چشم بر رحمتِ تو دوخته ام
یا جواد الائمه ادركنی
همسرت كرد نامراد تو را
ساخت مسموم از عناد تو را
ای كه خوانده پدر جواد تو را
یا جواد الائمه ادركنی
✍استاد موید
@Maddahankhomein
سهشنبه های امام زمانی
#یامولای_یاصاحب_الزمان_الغوث
بیا ای گل بیا بی تو زمین سرد و زمان خسته
بهاران است و لیک آمد خزان در باغ نو رسته
بیا در غیرت شیعه که این آیین نمیگنجد
تمام مسجد و محراب و درهای حرم بسته
بساط هیئت و روضه همه بر چیده شد حالا
نفس در سینه سنگین است و روح و جانمان خسته
تو آقایی و ما رسم رفاقت را ندانستیم
از این رو راه وصل ما ز هر چه رشته بگسسته
بهار روشنایی ها به تاریکی مبدل شد
تو را می خوانیم ای جانا ز اشک و آه پیوسته
بیا محض رضای مادرت زهرا(س) تجلی کن
ز دوریت غبار غم به روی چهره بنشسته
اگر چه می شود خانه بساط روضه بر پا کرد
ولی شوری دگر دارد دلم در هیئت و دسته
چه کردیم اشک و استغفار و عجز و توبه کاری نیست
که ما اینگونه درماندیم از این فعل ندانسته
خداوندا بحق نیمهی شعبان و مولودش
به جان مهدی زهرا همان انسان وارسته
در باغ حرم ها را به روی عاشقان وا کن
به شان و حرمت زهرا(س) به آن پهلوی بشکسته
بیا از کل هستی دور کن این هاله ی غم را
غمی که جان عالم را گرفت آهسته آهسته!
✍#هستی_محرابی
@Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 #جواد_الائمه_علیهالسلام
🔹 #امام_محمد_تقی_علیهالسلام
#بازگرداندن_پول_دزدیده_شده_حجاج
باز با نام خالق متعال
دم زنم از ثنای احمد و آل
آل یاسین، چراغ راه منند
در همه حال، تکیهگاه منند
ای که هستی ز شیعیان علی
بر تو هستند اهل بیت، ولی
بشنو این داستان زیبا را
شاهد علمِ آل طه را
(احمد بن حدید) گفت که چون
عدهای، بهر حج شدیم برون
دزدها راه قافله بستند
دل حجاج، جمله بشکستند
از دل، امّیدِ آن زیارت رفت
کل اموالمان به غارت رفت
دلغمین، وارد مدینه شدم
محو خورشیدِ بیقرینه شدم
آری آری بدیدمی ز قضا
سرّ سرمد، جواد، ابن رضا
آنکه بر بذل و جود، عادت داشت
بر همه مردمان، سیادت داشت
همره او، به منزلش رفتم
آنچه رخداده بود را گفتم
گر چه ناگفته نیز بود آگاه
از همه حرفها، ولی الله
خادمین را بگفت زبدهی ناس
کز برایم بیاورند لباس
پس از آن هم به رسم دلداری
داد دینارهای بسیاری
گفت: بر همرهان به آن نسبت
که ز اموالشان شده سرقت
کل دینارها نما تقسیم
یک به یک کن به حاجیان تقدیم
که مبادا روند سوی وطن
دست خالیّ و سینه پُر ز محن
چونکه دینارهای آن مولا
آن به انفاس مومنین، اولی
به تناسب نمودمی تقسیم
بر اهالیّ کاروان، تقدیم
همهی کاروانیان دیدند
از هر آنکس، هر آنچه دزدیدند
به همان قدر، حجت دادار
از کرم داده بودشان دینار
آنچه پرداخت، میرِ خیر اندیش
بُد برابر، نه بود کم، نه بیش
(ایزدی) هر که اصلِ دین جوید
ز امر حق، راه راست را پوید
بشنود گر همین حکایت نغز
پوست را وانهد که جوید مغز
خود بگوید که آل پیغمبر
که امانت بُوَد از آن سرور
هست هر یک به رتبه، راه نجات
از خداشان درود با صلوات
نامهی نانوشته میخوانند
کلّ اسرار غیب میدانند
نزد سرمد، عزیز میباشند
شافع رستخیز میباشند
حیف! صدحیف! آن ولیّ وداد
مظهر جود حق، امام جواد
دید از همسرش همیشه ستم
محرمش نیز بود نامحرم
عاقبت شد به دست آن زنِ شوم
داخل خانهی خودش مسموم
زهر، آتش به قلب او افروخت
تار و پودِ وجودِ او را سوخت
نالهاش را کسی جواب نداد
تشنه را کس، دو جرعه آب نداد
کرد یاد از لب امام حسین
ناله زد بهر آن فروغِ دو عین
چون حسینِ دلاورِ بیباک
پیکرش تا سه روز ماند به خاک
🔸علامه مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج۵۰؛ ص۴۵؛ ح۱۴
به نقل از:
🔹قطب الدین راوندی؛ الخرائج و الجرایح؛ ج۲؛ ص۶۶۸
#حاج_امیر_ایزدی_همدانی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_محمد_تقی_علیهالسلام
#ادای_قرض_امام_رضا_علیهالسلام
#فضائل_اهل_البیت_علیهمالسلام
بنام آنکه بیاراست ملک امکان را
شرف به ماخلقالله داد انسان را
خدای بنده نوازی که کارساز بُوَد
همانکه درگه لطفش همیشه باز بُوَد
همانکه بهر نبوت گزید احمد را
نمود رهبر ما، عترت محمد را
به دور، آل نبی را، ز رجس و عیب نمود
ز لطف آگهشان از رموز غیب نمود
هر آنکه علت این ادعای من جوید
بگو رَوَد شنود آنچه (مطرفی) گوید
نمودهاست روایت چو رفت از دنیا
غریب ملک خراسان، علیّ بن موسی
مرا مطالبهای، ز آن ولیّ اعظم بود
که مبلغ طلبم، چار هزار درهم بود
گواه بر سخن من، خدا و پیغمبر
خبر نداشت کسی از حسابِ ما دو نفر
ولی برای من آورد با درود و سلام
کسی ز سوی جواد الائمه، این پیغام
که روز بعد بیا ساعتی به دیدارم
مکن درنگ که من با تو صحبتی دارم
سحر چو بهر اجابت به دعوتش رفتم
برای عرض ارادت به خدمتش رفتم
مرا ز لطف و کرامت، بداد دلداری
بگفت: از پدرم، مبلغی طلبکاری
ز من بگیر همان چار هزار درهم را
که قرض دادهای، آن شهریار عالم را
سپس ولیّ خداوندگار، با لبخند
گرفت گوشهی سجاده را نمود بلند
به زیر فرش، بسی بود سکههای طلا
به من تمامیِ آن سکهها نمود عطا
چو وزن کردم آن را نَه بیش و نَه کم بود
طلا، معادل با چار هزار درهم بود
تو نیز (ایزدیا) رو به سوی مولا کن
بیا هر آنچه که خواهی از او تقاضا کن
بدان که با برکت شد قرین، وجودِ جواد
فزونتر است ز ملک وجود، جودِ جواد
بیا غم دل بشکسته با جواد بگو
به پشت پنجره فولاد، یا جواد بگو
هر آنکه گفت جواد، از رضا جواب گرفت
برات عفو، برای صف حساب گرفت
🔸علامه مجلسی؛ بحار الانوار؛ ج۵۰؛ ص۵۴؛ ح۳۲
به نقل از
🔸شیخ طبرسی؛ اعلام الوری؛ ج۲؛ ص۹۹
🔸شیخ مفید؛ الارشاد؛ ج۲؛ ص۲۹۲
🔸شیخ کلینی؛ الکافی؛ ج۱؛ ص۴۹۷
#حاج_امیر_ایزدی_همدانی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
بمناسبت قیام ۱۵خرداد۴۲
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
ایرانی ودرعلم و جهاد و تقوا
گشتیم زبانزد به تمام دنیا
مدیونِ قیام نیمهٔ خرداداست
پیروزی انقلاب اسلامی ما
//////////////////////////////
از: محمد اسماعیل فضل الهی
@Maddahankhomein