eitaa logo
🎤 مجمع الذاکرین خمین
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
355 ویدیو
220 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
تمنّای وصل بنده جز مرحمت یار نخواهد هرگز دل من جز رخ دلدار نخواهد هرگز عاشقِ خسته دلِ نیمه ی شب درمانده بجز از مَه به شب تار نخواهد هرگز در مناجات شبِ خویش ببین دلدارت بجز از دیده ی بیدار نخواهد هرگز تو طبیب و منِ افتاده ز پا بیمارم غیر درمان ز تو بیمار نخواهد هرگز تو طبیبی خبر از حالِ پریشان داری که پریشان بجز از یار نخواهد هرگز هر که شد ساکن گلخانه وصلت ای دوست بوی عطر از گل و گلزار نخواهد هرگز هر که باشد به تمنّایی و ، لیکن عاشق بجز از دیدن رخسار نخواهد هرگز می رود قافله در وادیِ سرگردانی که بجز قافله سالار نخواهد هرگز تو علی هستی و این راه یقیناً مولا بجز از میثم تمّار نخواهد هرگز ماندن و دیده به ره داشتنِ آن مولا عشق می خواهد و گفتار نخواهد هرگز می بَرندَش به سر دست برای دیدار یوسفِ عشق که بازار نخواهد هرگز ما گرفتارِ فِراقیم بیا زیرا یار یار خود را که گرفتار نخواهد هرگز چشم ما آینه ی وصل بود از این رو چهره ی آینه زنگار نخواهد هرگز دل غمدیده ی «یاسر» به چنین شبهایی غیر وصل رخ غمخوار نخواهد هرگز محمود تاری «یاسر» @Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 کاش در این رمضان لایق دیدار شوم سحری با نظر لطف تو بیدار شوم کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان تا که همسفره تو لحظه‌ی افطار شوم 🌙 💔 🌹
یا صاحب الزمان... بگو که می گذرد جمعه های تکراری بگو چه چاره کنم از نوای تکراری؟ دوباره نغمهٔ "عجل فرج" به لب دارم دوباره زمزمه ام شد دعای تکراری نشسته ام سرِ کوچه که بنْگَرَم رویت ببین چه خسته ام از رد پای تکراری.. مریض روی تو هستم، شفا بده من را بپیچ نسخه ی من با دوای تکراری هوای خطه ما بی تو تار و آلوده ست نفس بده به دَمَم در هوای تکراری اذان مأذنه صوت تورا طلب دارد.. ..دگر زده شده ام از صدای تکراری نه سفره بوی تو دارد ،نه بَرْکَت و رزقی نخورده سیر شدم از غذای تکراری بیا و هفته ی مارا به جمعه مژده بده.. بگو که می گذرد جمعه های تکراری @Maddahankhomein
روزگارم با غم هجرانِ تو سر میشود کِی زمانِ دیدنِ رویَت مُیَسَّر میشود؟ عشق بازی میکنم با نامِ تو محبوبِ من حالِ دل با بردنِ نامِ تو بهتر میشود غالِباً از سمتِ من شَر میرسد بر حضرتت * لیک دائم رحمتِ تو سهمِ نوکر میشود خیر در پرونده اعمالِ من که هیچ نیست ... بارِ عصیانم ولی صد جلد دفتر میشود ! بارِ عصیانِ مرا بارِ ثوابش میکنی ... ! تا که چشمم در عزای جدِّ تو تَر میشود روز عاشورا که شد سهمِ برادر تیر ها خنده در بازار و کوچه سهمِ خواهر میشود یک سه شعبه سهمِ چشمانِ قمر شد ، دیگری... بر روی دستانِ بابا ، سهمِ اصغر میشود خواهری میگفت که دست از سرش بردار شمر... دور شو ، دارد پریشان حال ، مادر میشود *خَیرُکَ اِلَینا نازِل، وَ شَرُّنا اِلَیکَ صاعِد ( دعای ابوحمزه ثمالی) سروده: (یونس) http://eitaa.com/Maddahankhomein
۲۵ اسفند سالروز پروین اعتصامی، گرامی باد. 🔹پاک‌دلان🔹 هرکه با پاک‌دلان، صبح و مسایی دارد دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد زهد با نیّت پاک است، نه با جامۀ پاک ای بس آلوده، که پاکیزه ردایی دارد شمع خندید به هر بزم، از آن معنی سوخت خنده، بی‌چاره ندانست که جایی دارد سوی بت‌خانه مرو، پند برهمن مشنو بت‌پرستی مکن، این ملک خدایی دارد هیزم سوخته، شمع ره و منزل نشود باید افروخت چراغی، که ضیایی دارد گرگ، نزدیک چراگاه و شبان رفته به خواب بره، دور از رَمه و عزم چرایی دارد مور، هرگز به درِ قصر سلیمان نرود تا که در لانۀ خود، برگ و نوایی دارد گهر وقت، بدین خیرگی از دست مده آخر این دُرّ گران‌مایه بهایی دارد فرّخ آن شاخک نورُسته که در باغ وجود وقت رُستن، هوس نشو و نمایی دارد صرف باطل نکند عمر گرامی، «پروین» آن‌که چون پیر خرد، راهنمایی دارد 📝 @Maddahankhomein
🌺🌹۲۵ اسفند ماه سالروز گرامیداشت فخر زنان در شعر ادب و پارسی، پروین اعتصامی گرامی باد🌺🌹 🥀روحش هماره قرین الطاف بی کران حضرت پروردگار 🥀
شعری زیبا از ، با مضمون فساد و دورویی در جامعه: مُحتَسِب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست گفت: مستی، زان سبب اُفتان و خیزان می‌روی گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست گفت: می‌باید تو را تا خانهٔ قاضی بَرَم گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب گفت: مسجد خوابگاهِ مردم بدکار نیست گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارَهان گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست گفت: مِی بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی گفت: ای بیهوده‌گو، حرفِ کم و بسیار نیست گفت: باید حَد زند هشیار مردم، مست را گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست @Maddahankhomein
پروین اعتصامی شعر او گلشن عطرآگین است باغ نور است پر از آیینه ست حرف حرف سخنش تبیین است درشب ظلم به این آیین است اینکه خاک سیهش بالین است اختر چرخ ادب پروین است 🌹 🌹 🌹 از غم مردم خود گفت و شنید دید تا اشک یتیمی گریید دلش از آه فقیران لرزید از سر رنج همه رنج کشید گرچه جز تلخی از ایام ندید هرچی خواهی سخنش شیرین است 🌹 🌹 🌹 بود در غصه ی مردم شب و روز درد را داد به هر بیت بروز حیف آن شعله ی گیتی افروز رفت از گلشن هستی مرموز صاحب آنهمه گفتار امروز سائل فاتحه و یاسین است 🌹 🌹 🌹 عاشقان معرفت ایجاد کنند خانه ای ودلی آباد کنند خسته ای از قفس آزاد کنند خاطر غمزده ای شاد کنند دوستان به که ز وي ياد کنند دل بي دوست دلي غمگين است 🌹 🌹 🌹 زنده است او که هوایش با ماست رفته یک عمر و بیانش گیراست سخنش ورد زبان در همه جاست او سفر کرده و محتاج دعاست خاک در ديده بسي جان فرساست سنگ بر سينه بسي سنگين است 🌹 🌹 🌹 هرکه با عشق مودت گیرد از خداوند خود عزت گیرد سخنش اینهمه برکت گیرد زنده یا مرده صلابت گیرد بيند اين بستر و عبرت گيرد هر که را چشم حقيقت بين است 🌹 🌹 🌹 اگر از جهل به دنیا برسی اگر از عشق به عقبا برسی قطره باشی و به دریا برسی ذره باشی وبه اعلا برسی هرکه باشی و ز هرجا برسی آخرین منزل هستی این است @Maddahankhomein
❃﷽❃ 🤲 بار الهـــٰا رو به درگاهــت پنــــاه آورده ام با خــودم درمـــاندگی ، بار گناه آورده ام در بساط و کوله بارم نیست جزشرمندگی دست خالی،سوز دل ،روی سیاه آورده ام سالهای عمر من در غفلت از تو طی شده می خورم افسوس چون عمر تباه آورده ام آبرویی چون ندارم با توســل بر حسیـــن در میان روضـه هایم اشک و آه آورده ام دست این دل را گرفتــم پا به پای هر دعا با امیـــدی این گریزان را به راه آورده ام گفته ای"لا تقنُـطوا مِن رحمةالله" ، آمدم تـوبـهٔ قلبـــی به ســــوی بارگاه آورده ام کاســـهٔ فقـــر مرا پر کن ، الهی ، یاغَنیُّ نیمه شب دست گدایی سوی شاه آورده ام https://eitaa.com/Maddahankhomein
یا صاحب الزمان عج دنیای بی نگاه تو تاریک و مبهم  است بی تو  تمام  زندگی  ما جهنم است ای آفتاب سیصدو چندین قمر  بگو تا جنگ بدر دیگرتان چند تا کم است نور تو خامُشیی همه اعتراض هاست این راز سجده های ملایک به آدم است با پنجه های ظلم به روی گلوی باغ دیگر  بهار  آمدن تو  مسلم    است صبح طلوع جمعه دلم آفتابی است اما  غروب  مثل   غروبِ محرّم است روشن  کنید   مرگ   کجا میبرد   مرا ای مردمان بهشت من اکنون در عالم است میثم مومنی نژاد @Maddahankhomein
امام زمان عجل الله تعالی فرجه گمان مدار که نام تو بردن عادت ماست نسیم یاد تو در هر سحر عبادت ماست زمین به زیر قدمهای تو سر افراز است سلامت تو ... به جان همه...سلامت ماست اگر که، عمر جهان هم ،تمام گردد باز ندارد آنچه تمامی همین ارادت ماست کنار خانه ی چون تو کریم بی منت دری دگر بزنم....باعث خجالت ماست چو طفل اشک دگر راستگو نمیبینم بیا بپرس که این شاهد صداقت ماست قسم به ضامن آهو که زائران توایم ظهور طلعت تو بهترین زیارت ماست قسم به ساقی لب تشنه ای که دستانش به دست مادر تو برگه ی شفاعت ماست در اولین شب جمعه مرا به همراهت ببر به کرببلایی که عین جنت ماست ببر به کرببلا و بخوان که یا جداه هنوز داغ لب تشنه ات مصیبت ماست میثم مومنی نژاد @Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
84_ امام زمان عجل الله تعالی فرجه آه ای سحر طلوع کن از شام تار من بگذار پا به دیده ی شب زنده دار من شرمنده از گناهم و شرمنده تر که بود وقت گناه دیده ی تو اشکبار من از ما هزار حاجت غیر از ظهور هست ای آرزوی گمشده در روزگار من گفتم بیا...تو آمدی و....من نیامدم گفتم کجایی...آه....تو بودی کنار من تو ناظری به حالم و من تا ببینمت دستی بکش به آینه ی پر غبار من میثم مومنی نژاد @Maddahankhomein
امام زمان عجل الله تعالی فرجه شده وقت سحر از غصه نجاتم بدهید ز آتش هجر جهانسوز براتم بدهید خضر از لعل لبی یافت حیات ابدی تا نمردم نفسی آب حیاتم بدهید قبله ی ماه همان صورت گندم گون است خوشه ای زان مه سیما به زکاتم بدهید ای ملائک به نفسهای سحر گاه قسم جلواتی به سوی جلوه ی ذاتم بدهید تا که محراب به فریاد دل ما برسد یادی از آن خم ابرو به صلاتم بدهید تا که صبح و شب ما رنگ شما را گیرد چشمی از دجله و چشمی ز فراتم بدهید حج بیتک ، بود آرزوی فی کل عام یعنی احرام طواف عتباتم بدهید میثم مومنی نژاد @Maddahankhomein
یا صاحب الزمان عج ادرکنی مسیر مه که برون از محاق می افتد تلاطمی به دل نه رواق می افتد به شوق ماه رخ او هماره خیره به ماه ز چشم شب ، گهر اشتیاق می افتد تمام پنجره ها باز میشود فردا به سمت نور ، نگاه اتاق می افتد رسید مژده ، چنان شهد وصل نزدیک است که دارد آب ، دهان فراق می افتد اگر ز عمر جهان یک سحر بماند باز قسم به حق که ظهور اتفاق می افتد میثم مومنی نژاد @Maddahankhomein
امام زمان عجل الله تعالی فرجه تو نور ماه خدایی سلام ماه خدا دلیل روشن بخشش به بارگاه خدا طلوع ماه خدا را تو مطلع الفجری شب سیاه مرا بشکن ای پگاه خدا چو رازهای دلم ، از تو هیچ پنهان نیست گناه های مرا دیدی ای نگاه خدا به اشکهای دو چشم تو میخورم سوگند که راه دیدن تو میرسد به راه خدا بیا به ظلم بگو ذوالفقار می آید به دست عدل تو ای رهبر سپاه خدا (سلامت همه آفاق در سلامت توست) جهان بود به پناهت تو در پناه خدا میثم مومنی نژاد @Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اگرچه از غریبی ات ، پرت شده حواس ها و نیست در هوای تو ، سر خداشناس ها هنوز در نماز شب به فکر درد شیعه ای شده قنوت تو دعا ، برای ناسپاس ها چقدر گریه جای ما، چقدر توبه جای ما به دوش توست از چه رو تمامی تقاص ها بیا و جان ببخش این نگاه بی تو مرده را که بشنوی ز اشک ما، حدیث التماس ها نگاه مرده ای که از قصور دائمش شده حضور تو میان ما، شبیه ناشناس ها چقدر ادّعا ولی ، همیشه بی سعادتیم که زیر سایه ات چنین فقیر یک زیارتیم اگر هنوز شام‌ ما، سحر به نور تو نشد هنوز کوچه های ما ،پُر از عبور تو نشد دلیل فاصله شده گناه سینه های ما که سینه های ما دمی اسیر شور تو نشد چه انتظار و ندبه ای،که آخر توسّلات حوائج دل همه ،فقط ظهور تو نشد چقدر روبه روی تو ،گناه کرده منتظِر کسی به فکر غربت دل صبور تو نشد حواس شیعه نیست که ،غریب این زمانه کیست به قول مادرت کسی،شکسته دل تراز تو نیست دوباره مجلس عزا دوباره خون جگر شدی دوباره بی قرار آن ندای پشت در شدی میان شعله مادرت خلیل را صدا زده تو بی گمان شنیده ای ،که دست بر کمر شدی گریز روضه های تو همیشه حرف کوچه شد و بعد آن چو مادرت،همیشه محتضر شدی میان‌ کینه دیده ای ،جسارت غلاف را میان کوچه شاهد جفای چل نفر شدی غریب غائب از نظر، بیا امام منتَظَر که با ظهور تو شبِ غم علی شود سحر ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein
💠 «دعای غریق» "يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ‏ قَلْبِي‏ عَلَى دِينِك‏" «ای خدا، ای بخشنده، ای مهربان، ای دگرگون‌کنندۀ دل‌ها، قلب مرا بر آیین خویش استوار فرما» https://eitaa.com/Maddahankhomein
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف راه تاریک است، ماهم باش ای معبود من روشنی بخش نگاهم باش ای معبود من تا مقام ِ اکمل الایمان نصیب من شود رهنمای کلّ راهم باش ای معبود من بال پروازم بده، از فرش تا عرشم ببر چون زمین خوردم پناهم باش ای معبود من حُسن نیّت در دل پاکیزه جا دارد ،بیا پاکی قلب سیاهم باش ای معبود من با نگاهت زشتی پرونده ام زیبا شود مصلح هر اشتباهم باش ای معبود من از خطاهای دلم بگذر که من درمانده ام باز ستّار گناهم باش ای معبود من خیر یعنی نوکری در آستان اهل بیت در همه جا خیرخواهم باش ای معبود من با ظهور آخرین منجی ،عزیز فاطمه مرهم یک عمر آهم باش ای معبود من دل سیاه و جستجوی خیمه اش سخت است ،سخت راه تاریک است ماهم باش ای معبود من ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @Maddahankhomein
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ای پناه قلب ما آقا نمی آیی چرا آخرین نور خدا آقا نمی آیی چرا هر کجا را با امید دیدن تو گشته ام در کجا جویم تو را آقا نمی آیی چرا کی گدای دیدن یک لحظه خال هاشمیت می شود حاجت روا آقا نمی آیی چرا سامرایی، کاظمینی، در بقیعی یا نجف یا که در کرب وبلا آقا نمی آیی چرا منتظر مانده میان کوچه با روی کبود مادرت خیرالنسا آقا نمی آیی چرا پشت درب خانه ی حیدر هنوزم مانده است ناله ی( مهدی بیا) آقا نمی آیی چرا بین محراب عبادت در میان سجده اش فرق حیدر شد دو تا آقا نمی آیی چرا زیر سقف خانه ی خود از جفای همسرش خون جگر شد مجتبی' آقا نمی آیی چرا رأس جدّ اطهرت در مقتل کربوبلا شد شکسته با عصا آقا نمی آیی چرا یک هزار و نهصد و پنجاه زخم کینه ها با تنش شد آشنا آقا نمی آیی چرا ارباً اربا پیکرش از پستی ده بی حیا زیر مرکب شد رها آقا نمی آیی چرا شد برای پاره پاره پیکر جدّت کفن قطعه ای از بوریا آقا نمی آیی چرا عمّه ی مظلومه ات همراه شمر و حرمله رفته تا شام بلا آقا نمی آیی چرا شد جواب ناله های دختران جدّ تو تازیانه از جفا آقا نمی آیی چرا خیزرانی شد لبش در غربت بزم شراب بر روی تشت طلا آقا نمی آیی چرا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @Maddahankhomein
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه والشریف ای قرار ِقلب شیدا در کجا جویم تو را ای بهشت آرزوها در کجا جویم تو را آمده ماه صیام و زخم هجرت تازه شد ای به زخم دل مداوا در کجا جویم تو را روز وشب‌ هستی تو ناظر بر گناهانم ببخش رحمت باری تعالی' در کجا جویم تو را شیعه مظلوم است بی تو،ای معزّالمؤمنين ای همه دارایی ما در کجا جویم تو را حسرت دیدارت آقا برده از دیده قرار کی کنم رویت تماشا در کجا جویم تو را در میان نوکرانت ،من نبینم بی کسی ای بیابان گرد تنها! در کجا جویم تو را محرم مسمار در شد، سینه ی یار علی ای جواب آه زهرا در کجا جویم تو را بین محراب عبادت،از سر بغض عدو شد شکسته رأس مولا،در کجا جویم تو را از جفای قوم ظالم،کشته شد جدّت حسین تشنه در بین دو دریا،در کجا جویم تو را شد کنار مقتل او روبه روی زینبین بر سر عمّامه دعوا در کجا جویم تو را بسته شد دستان زینب،همسفر شد با عدو شد کتک جای تسلّی' در کجا جویم تو را ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @Maddahankhomein
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دردها دارد دلم در حسرت دیدار تو شد تمام آرزویم دیدن رخسار تو درد عشقت را به سینه دارم ومرهم تویی شکر ایزد که شدم از کودکی بیمار تو ای گل نرجس تو خوب عالمی اما منم بدتر از خار و گرفتم عزّت از گلزار تو لطف اعجاز نگاهت از ازل من را خرید خود گرفتی دست من گر که شدم دلدار تو عفو کن این نوکرت را که ندارد جز تو کس عفو کن این نوکری را که شده سربار تو با نگاهی قلب رسوای مرا تطهیر کن تا که شاید من شوم خاک در دربار تو ای غریب فاطمه راهم بده در خیمه ات تا شوم صبح و مسا با اشک هایم یار تو خوب می دانم که در گوش تو مانده همچنان ناله های مادر ِ بین در و دیوار تو (آمده ماه صیام و می دهد هر روز وشب)* غصّه های غربت جدّت علی آزار تو چون سر بشکسته اش در بین محراب نماز می چکد خون از نگاه خسته و غمبار تو *(آمده شب های قدر و می دهد شب تا سحر) ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @Maddahankhomein
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در کجایی ای تمام هست ما یابن الحسن ای امید شیعیان ،ذُخر ِخدا یابن الحسن ماه قرآن آمده، ای تالی اش بنما ظهور کن تلاوت با نوای جان فزا یابن الحسن دیده ی آلوده ام،یک لحظه رویت را ندید لایق دیدار خود کن دیده را یابن الحسن من گنه کردم ولی توبه نمودی جای من چشم پوشیدی همیشه از خطا یابن الحسن با نگاه تو رود بالا دعای نوکرت بر ظهور خود تو هم بنما دعا یابن الحسن چشم دریایی بده بر من که در شب های قدر خون بگریم در عزای مرتضی' یابن الحسن اولین مظلوم عالم بود و در بین نماز شد سرش بشکسته از تیغ جفا یابن الحسن در حقیقت کشته ی مسمار درب خانه بود قاتلش شد کوچه و چل بی حیا یابن الحسن غسل بازوی شکسته جان حیدر را گرفت درد هجر فاطمه شد بی دوا یابن الحسن آخرش راحت شد از درد فراق فاطمه با شهادت حاجتش گشته روا یابن الحسن گفته ای هر جا شود حرف از عمویت حاضری پس به بزم روضه ی سقّا بیا یابن الحسن بر زمین خورده به صورت در کنار علقمه چون که دست او شده ازتن جدا یابن الحسن بعد از آن که کشته شد تنها علمدار حسین در یم خون جدّ تو زد دست و پا یابن الحسن ارباً اربا شد تنش با نیزه و شمشیر و تیر پیکرش شد زخمی از سنگ و عصا یابن الحسن رأس او از تن جدا و بر روی سرنیزه رفت پیکرش در بین صحرا شد رها یابن الحسن ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @Maddahankhomein