eitaa logo
🎤 مجمع‌الذاکرین خمین
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
368 ویدیو
226 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﷽• جانم فدای نام تو يا صاحب‌ الزمان قـربان آن مقام تو يا صاحب‌ الزمان جان ميدهم بخاطر يک‌لحظه‌ديدنت دل‌عاشقِ سلامِ تو يا صاحب‌ الزمان سلام حضرت موعود مهدی جان سلام نا قابل مارا دراین روز سه شنبه پذیرا باشید # صبحتون مهدوی # سه شنبه های جمکرانی https://eitaa.com/Maddahankhomein
سه شنبه های جمکرانی مناجات با امام زمان(عج) طالبِ خونِ خدا، مَتی تَرانا وَ نَراک یابنَ مِصباح الهُدی، مَتی تَرانا وَ نَراک چه شود با تو کنم گریه سرِ قبرِ حسین در مزار شهدا، مَتی تَرانا وَ نَراک همه دم ناله ی من أَیْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِیاست می زنم تو را صدا، مَتی تَرانا وَ نَراک چه شود ببینمت کنارِ بین الحرمین سر و جان کنم فدا، مَتی تَرانا وَ نَراک چه شود از گُلِ رویت بدهی یک صدقه سرِ راهی به گدا، مَتی تَرانا وَ نَراک می زند تو را صدا از سرِ نیزه ها هنوز سرِ از بدن جدا، مَتی تَرانا وَ نَراکَ اللهم عجل لولیک الفرج https://eitaa.com/Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 🏴 اهل نجاتیم با حسین شال عزای ماه محرّم بیاورید یک خیمه روضه، یک دهه ماتم بیاورید چندی است رنگ غربت دنیا گرفته‌ایم ما را به شهر شاهد مَحرم بیاورید خالی شده است چشمۀ چشم و گرفته دل آبی ز اشک و آتش نم‌نم بیاورید تا خیمۀ عزای حسینش به‌پا کنیم با اذن فاطمه نخ و پرچم بیاورید شکر خدا که اهل نجاتیم با حسین از کربلا به محفل ما غم بیاورید ما را رها کنید در این دشت لاله‌گون "باز این چه شورش است" و کمی دم بیاورید از خیمۀ غریبی زینب برایمان اشعار روضه‌های مجسّم بیاورید یا از کنار خیمۀ سقای تشنه‌لب مشکی ز اشک و آه دمادم بیاورید تا قلب شرحه‌شرحۀ ما شهر او شود شرحی از آن مصیبت اعظم بیاورید آسان که نیست دیدن مولایمان به خون ما را به روز واقعه کم‌کم بیاورید... ✍️ @Maddahankhomein
🌷غزل مرثیه این ماتمی که باز در عالم شروع شد باگریه های حضرت آدم شروع شد آیا چه موسمی ست که در آسمان دل بر روی گل نشستن شبنم شروع شد تا از مدینه شاه مدینه وداع کرد شادی تمام گشت ولی غم شروع شد هرکس سیاه پوش حسینی ست کعبه است این باور از سیاهی پرچم شروع شد حُجاج شاهدند که از روز تَرویه خون گریه های چشمه ی زمزم شروع شد در بزم غم که شیر به من داد مادرم حب الحسین در دلم آن دم شروع شد من عاشقم به جمله ی لبیک یاحسین این ورد با ورود محرم شروع شد یاران نمادهای عزا را بیاورید عطر حماسه آمد و ماتم شروع شد مجلس بدون منبر و روضه نمی شود منبر هم از پیمبر خاتم شروع شد گلروضه های معتبر روضه خوان عشق از مقتل لُهوف و مُقرّم شروع شد ای نوحه خوان بیا و بخوان نوحه، سنتی ای سینه زن، به سینه بزن دم شروع شد اشک دل است مرهم زخم دل ای بشیر با کِلک خونچکان تو مرهم شروع شد سید بشیر حسینی میانجی https://eitaa.com/Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم کربلا هر جای کربلا دارد نشان تربت اعلای کربلا ما را که خواهشی در سینه نیست غیر تمنّای کربلا کور است در جهان چشمی که نیست محو تماشای کربلا خاکی بهشتی است این است رمز و راز معمای کربلا در راه اربعین پی برده‌ام به معجزه‌ی چای کربلا با وعده‌ی ظهور سبز است راه روشن فردای کربلا گریان که می‌شویم در چشم ماست صحنه‌ی زیبای کربلا گریه به سود ماست. یک قطره اشک ضامن یوم‌الورود ماست پای غم توایم این‌غم‌همان‌غم‌است که بودونبود ماست این غم که از ازل در جان ما و باور ما و وجود ماست با این همه، خوشیم از ریشه‌ی محبت تو تاروپود ماست ما اهل سجده‌ایم تا خاک کربلای تو مهر سجود ماست ذکر حسین شد ذکری‌که لحظه‌ی غم‌وشادی سرود ماست در این مسیر سخت دریای کربلای تو پایان رود ماست جز غم عزیز نیست پای غم تو شادی عالم عزیز نیست ما اهل گریه‌ایم گریه‌کن تو پیش خدا کم عزیز نیست در چشم‌های ما کوثر که‌هست چشمه‌ی‌زمزم عزیز نیست جان‌ها فدای تو در امتحان‌ِعشق تو جان‌هم عزیز نیست باتو خوش‌است عمر اما بدون لطف تو یک‌دم عزیز نیست کل کتاب‌ها اندازه‌ی لهوف و مقرّم عزیز نیست چون ماه‌عشق‌ توست ماهی شبیه ماه محرم عزیز نیست... آرامشم حسین ناز تورا به جان‌ودلم می‌کشم حسین تنها نه صبح من خیس‌است هرشب ازغم‌تو بالشم حسین ابرم که بوده است نام تو بهترین سبب بارشم حسین طوفان شده‌ست و من در زیر پرچم تو در آسایشم حسین با تو بهشتی‌ام بی‌تو اگرچه لایق فرسایشم حسین علمم خدایی است وقتی که می‌شود همه‌ی دانشم حسین رزق مرا بده غیر از زیارت است مگر خواهشم حسین؟ تنها نه غم گریست نام حسین را که نوشتم قلم گریست اشکی نداشت چشم آن را به حق فاطمه دادم قسم، گریست با ارزش است آن چشمی که پای روضه‌ی تو دم‌به‌دم گریست در بین روضه‌ها خوشبخت آن‌کسی که به‌یاد حرم گریست در راه کربلا گوشه به گوشه زائر تو هر قدم گریست شافی محشر است چشمان ما برای تو با این رقم گریست حسرت زیاد خورد هرکس که در مصیبت ارباب کم گریست @Maddahankhomein
انگار تا روز ظهورت یک قدم مانده تا قله های فتح طورت یک قدم مانده طوفان و باران آب و جارو کرده و گوید تا گرد پاهای عبورت یک قدم مانده فردا محرم می شود زینب رسد از راه تا خیمه ی درک حضورت یک قدم مانده گویند می آیی به جمع روضه ی سقا تا روضه های غرق شورت یک قدم مانده دارد شعور نوحه ها روشن شود با عشق حالا به حد درک نورت یک قدم مانده بالا گرفته کار شیطان در نفاق اما تا یاوران جمع و جورت یک قدم مانده آقا مگر واجب نباشد یاری مظلوم دارد نجات ما ضرورت.... یک قدم مانده زینت کریمی نیا http://eitaa.com/Maddahankhomein
محرم شد و بی قرار حسینم شب و روز دنبال کار حسینم به الطاف زهرای مرضیه هر شب در این خیمه ها در جوار حسینم شبیه تمامیِ ایل و تبارم نمک گیر ایل و تبار حسینم چه ربّی است ربّی که ربّ الحسین است مسلمان پروردگار حسینم به لب های او ذکر تکبیر، زیباست موحد از آن هفت بار حسینم سگ کهفم اما نه هر کهف و غاری پناهنده در بین غار حسینم عجب منتی بر سر من نهاده عجب نعمتی، دوستدار حسینم الهی که این اربعین زنده باشم ببینم کنار مزار حسینم دو چشمِ ترم هم از الطاف آقاست من از کودکی، وامدار حسینم لبش تشنه بود و فقط دود می دید پریشان چشمان تار حسینم در آن حال زهرا صدا زد بُنیّ از آن ناله اینگونه زار حسینم صدا زد حسینم غریب است و تنها نمانده غیوری کنار حسینم چرا لشگری دور تا دور مقتل کند هلهله بر مدار حسینم https://eitaa.com/Maddahankhomein
بنام خدا سرودهای تقدیم به عشاق الحسین ع «بخوانید و ثوابش را هدیه کنید به روح جمیع پدران و مادران» "" "" "" "" "" "" "" مرا شیر محبت داده مادر محب آل عترت زاده مادر سراین سفره عمری ریزه خوارم بود این ریزه خواری افتخارم مرا برسر عزیزان سایه ای نیست به زیر سر مرا سرمایه ای نیست قسم برقدرت خلاق عالم قسم بر عشق و بر عشاق عالم قسم بر عرش و فرش و ماه و خورشید قسم برتک تک آیات توحید قسم بر قطره های پاک باران قسم بر حرمت خون شهیدان قسم بر اجر و پاداش عبادات قسم بر زینت و فخر سماوات قسم بر چارده‌ ‌؛معصوم عالم قسم بر حرمت بو قاره پرچم هرآن دل پیچ و تابش باحسین است به عقبا هم حسابش باحسین است خوش آن دل که بود دیوانه ی او کشد مرغ دلش را دانهٔ او منم فاخر غلام آل یاسین زنم ساغر زجام آل یاسین سرایم مقطعی با چشم گریان کنم تقدیم عشاق از دل و جان خداوندی که خودعشق آفرین است/خود عاشق بر حسین بی قرین است "" "" "" "" "" شاعر: مسلم فرتوت(فاخر) http://eitaa.com/Maddahankhomein
«زبان حال حضرت رقیه س» قبل از این من طفل بودم حال اما پیرزن غصه بعد از رفتنت بر قلب من آوار شد این‌قدَر غم دیده‌ام از دست من خارج شده کی به دنیا آمدم صدسالِ من انگار شد این خدانشناس‌ها انگار عادت کرده‌اند بی جهت سیلی زدن عادت سپس رفتار شد مادرت در پشت آن در مثل گل پژمرده شد باز هم این ماجرا در کربلا تکرار شد مادرت در کوچه من در کربلا خوردم کتک باز هم تکرار آن از کوفه تا بازار شد آه من دیدم که دیگر خواهرت محرم نداشت خوب شد رفتی ندیدی دیدنش دشوار شد بارها جان کنده ام تا اینکه اینجا بینَمت راه رفتن با سرت بابای من کِش‌دار شد جان بابا واقعا جانی ندارم پا شوم در زمانی آمدی پیشم که تن بیمار شد راستی بابا ببخشم اینکه من هم زنده‌ام اینکه باشم زنده بعداز رفتنت اجبار شد جان زهرا مادرت زودی مرا با خود ببر دیگر از دنیای بی تو روح من بیزار شد @Maddahankhomein
🏴🏴🏴🏴 سخت آلودم، هوای روضه را از من مگیر آه ای مروه صفای روضه را از من مگیر هر لباسی جز غمت تن کردم آرامش نداشت خواهشا رخت عزای روضه را از من مگیر هیچ طعمی مثل طعم چای بزم روضه نیست جان من ارباب چای روضه را از من مگیر هرچه پل پشت سرم بوده خرابش کرده ام این دو قطره اشک پای روضه را از من مگیر تا نفس دارم برایت اشک میریزم حسین آه آقا های های روضه را از من مگیر هرچه دارم میدهم دار و ندارم را بگیر صاحب روضه نوای روضه را از من مگیر ... رفتم اما هیچ جا کنج حسینیه نشد تا نفس دارم هوای روضه را از من مگیر ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ 🆔 @Maddahankhomein
گرچه در این خرابه دگر احترام نیست شکر خدا ولی خبر از ازدحام نیست بوی غذا تمام محل را گرفته است اما برای اهل نبوت طعام نیست رنگ از رخم پریده، حسابی کلافه ام از درد استخوان، نفسم بادوام نیست از هر طرف که پا شده ام خورده ام زمین در جسم زیر و رو شده ام انسجام نیست شب تا سحر به یاد لبت گریه کرده ام کام تو چوب خورد و حیاتم به کام نیست گفتم سلام... کاش یکی یادشان دهد سیلی و تازیانه جواب سلام نیست من دختر مطهره ی آل عصمتم شأنم که درک کردن بزم حرام نیست طوری لگد زدند نمازم نشسته است دیگر توان برای قعود و قیام نیست تقصیر لکنت است، گذر کن ز دخترت مانند قبل با تو اگر همکلام نیست آماده ی سفر شده ام چون رقیه را طاقت برایِ ماندن در بین شام نیست https://eitaa.com/Maddahankhomein
اصحاب با وفا از آن زمان که شما راهی بلا شده اید سوار کشتی طوفان کربلا شده اید زفیض بال زدن درهوای عشق حسین کبوترانه دراین آسمان رها شده اید چه حاجت است شما رابه آب شط فرات که راهیان سرچشمه ی بقا شده اید فرشتگان خدا شاهدند درشب وصل به پاس عرض ارادت چه بی ریا شده اید بهشت کرب وبلا پُرشد از شمیم شما گل امید شدید و چه باصفا شده اید به وعده گاه شهادت به پاس امرامام ذبیح عشق حسینی دراین منا شده اید اگرچه پرپرتان کرده اند گلچینان گل همیشه بهارید و باز وا شده اید برای وصل شدن برخدا چه زیبا بود شهید عشق شدید وجداجدا شده اید چراغ راه هدایت شدیدو درره دوست مسافران سرنیزه تا خدا شده اید زبان وطبع «وفایی» است قاصرازاین وصف همین بس است که اصحاب با وفا شده اید https://eitaa.com/Maddahankhomein
طوق گل تارسیدم محضرت برمن نگاه انداختی در شب غم ها مرا تو یاد ماه انداختی آبرویم را خریدی،روسفیدم کرده ای لحظه ای بر روسیاهی تا نگاه انداختی ای کمان ابرو تو با تیرنگاهت ناگهان لرزه ای برجان سردار سپاه انداختی خانه ات آباد ،آباد وخرابم کرده ای با نگاهت در دل آشوبی به راه انداختی بامن نامهربان تا مهربانی کرده ای با رسول الله مرا در اشتباه انداختی درکنارت جای دادی بنده ی شرمنده را سایبانی برسراین بی پناه انداختی دستمال خویش را بستی به روی زخم من طوق گل برگردن این روسیاه انداختی از زبان حر «وفایی» می نویسد ای حسین آتشی برخرمن هستی ز آه انداختی https://eitaa.com/Maddahankhomein
زهیربن قین _____________ بال پرواز پیک نورآمده از راه که حاشا نکنی نکند امرگل فاطمه اجرا نکنی دعوتت کرده پی یاری دین خون خدا زود برخیز دگر شاید و اما نکنی باید آماده شوی بهرسفر،دریادل قطره ای ، تاکه سفر جانب دریا نکنی بال پرواز نداری به سوی عالم قدس بند تردید گراز پای دلت وا نکنی راه فردوس گشوده ست به روی توحسین نکند روی به فردوس زدنیا نکنی باخبرباش زهیرا که ضرر خواهی کرد تاکه جان را به ره عشق تو سودا نکنی آن چنان دل زتو برده ست حسین بن علی که به غیر از رخ او هیچ تماشا نکنی پشت پابرهمه ی دولت دنیا زده ای تاکه یک لحظه دگر پشت به مولا نکنی ازکلامی که تو گفتی به امامت پیداست جزشهادت زخداوند تمنا نکنی ای گوارای وجود تو شهادت،نکند روزمحشرتو نگاهی به سوی ما نکنی چون «وفایی»نتوان گفت زاصحاب حسین تاکه روجانب گلزار تولا نکنی https://eitaa.com/Maddahankhomein
🌸دخترارباب از دختر وپدر تو روایت شنیده ای دخت سه ساله را تو حکایت شنیده ای یک خاندان هوایی شیرین زبانیش بر این پدر به اوج عنایت، شنیده ای؟ وقتی ز اخم مادر خود نیز بر پدر سازد به آب و تاب شکایت، شنیده ای؟ خندد به اخمهای پدر چونکه می زند بر اهل خانواده کنایت شنیده ای؟ باشد چو مهربانتر و دلرحم تر پدر بر ناز دخت نیست نهایت شنیده ای؟ گاهی به انتظار پدر خواب می رود تا بشنود پدر به فدایت شنیده ای؟ می میرد ار سه ساله پدر را دهد ز دست حتی نه از طریق جنایت، شنیده ای ؟ حتی اگر به او نخورد سیلی و لگد آن هم نه با جفا و اسائت، شنیده ای غمخوار خواهد او چو دو روزی نبیندش نه حبس و بند و هتک و سعایت شنیده ای؟ آخر کجا به سلسله بندند کودکی این گونه اش کنند حمایت شنیده ای؟ آیا حدیث خار مغیلان چو می رسید در پای طفل درد به غایت شنیده ای؟ با سر دوند بهر تسلای او نه سر گیرند تا ز طفل رضایت شنیده ای ای عسکری سه ساله بود هر کجا مصون از غنچه ی عزیز ولایت شنیده ای؟! https://eitaa.com/Maddahankhomein
🌸دختری هر که در خانه دختری دارد خوب می فهمد این کلام مرا آتش افتد به قلب و جان پدر چونکه دختر فتد به دام بلا هر مسلمان که دختری دارد فکر و ذکرش بود صیانت از او وای اگر معجرش شود غارت وای اگر کس شود برش بدگو هر که در خانه دختری دارد کی بگوید به او کم از گلها وای اگر خس به او زند سیلی بیش از او وای بر دل بابا همه دانند خوب دخترها جملگی عاشق پدر هستند می رود گر ز دستشان بابا گویی از زندگان به در هستند ناز دختر که می خرد بابا بعد او درد خود کجا ببرد گر بیازاردش کسی شکوه با که سازد که را صدا بزند بزداید که اشک از رخ او چه کسی گویدش پدر به فدات که حمایت کند از او هر دم از بلا و گزند هر بد ذات وای اگر دختری یتیم شود وای اگر آن یتیم اسیر شود در همان کودکیش پیر شود حق بود از جهان که سیر شود وای اگر دختری کتک بخورد یا به او یک نفر تشر بزند رفته باشد اگر هم از دنیا با سر آید پدر که سر بزند مانده ام زین میان که را گریم من نمایم کدام را آرام دختری را رها کنم از غم یا پدر را رهانم از آلام https://eitaa.com/Maddahankhomein
گریه کن گریه، که احیای همه احکام است التیام جگر سوخته‌ی اسلام است گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است لب دلسوخته ها را همه شب دوخته اند گریه کن، گریه زبان همه ی ایتام است آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین گریه‌ی زینب، در حال عبور از شام است ای که باران به دعای تو می آمد...حالا سنگ می بارد و هر سنگدلی بر بام است نیستی تا که ببینی دم دروازه شام دل بی تاب رباب تو چه ناآرام است چوب میزد به دهانت پسر مرجانه چوب در دستی و در دست دگر یک جام است دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند چه بگویم...همه روضه همان الشام است مسعود یوسف پور التماس دعا https://eitaa.com/Maddahankhomein
شنیدم از گلی دور از گلستان که شست او در جوانی دست از جان گلی دردانه از گلزار احمد میان خیل گلها او سرآمد شبی در گوشه ی ویرانه ی شام پدر بنهاد پا در خوابش آرام نمی دانم که با بابا چه ها گفت ز کام تشنه یا شام بلا گفت ز خار و پا؟ ز درد سیلی زجر؟ ز افتادن ز اسب و آتش و زجر لگدها، ناسزاها، مو کشیدن تشر،تهدید، سر بر نیزه دیدن به او کرد از غم هجران گلایه کتک دیده است جای مهر دایه تنش پر شد چو زهرا از نشانه ز دستان شرر خیز زمانه هر آنچه رفت بین دخت و بابا نبود اما فلک بر آن شکیبا به سر آمد دگر کشف و شهودش دگر جز شام محزونی نبودش چنان ابر بهاران کرد شیون چرا گشتی نهان از دیده ی من بگویید او چه شد بابای من کو چرا محروم گردیدم من از او بگو ای عمه بابایم حسین کو که بر من می شود این لحظه دلجو چنان آشفته کرد او خواب شیطان که آوردند او را راس جانان بیاوردند در ویرانه سر را به آتش سوختند آن زخم تر را چو چشمش بر پدر افتاد دختر ز بابایش ندید او غیر یک سر به ناله گفت این سر عمه از کیست؟ گناه او در این دنیا مگر چیست! به او گفتند تا این سر ز باباست گناهش نهی شیطان از بدیهاست در آن دم برد بر دامان رقیه سر و هی کرد گریه گریه گریه پدر جان کاش می گشتم فدایت نشینم تا چنین من در عزایت پدر جان کاش بودم کور زین پیش نمی دیدم جدا سر از تنت بیش نبودم کاش من هرگز به دنیا نبینم تا خضاب خون بابا بیا یک بوسه از لبهام بستان بیا من را ببر با خود پدر جان که آمد صبر من امشب به پایان نخواهم جز تو یا رفتن، ز یزدان رقیه پیش بابا رفت آن شب خداوندا امان از قلب زینب https://eitaa.com/Maddahankhomein
. چو شد ز دست پدر آن سه ساله زهرا را جهان محل گذر آن سه ساله زهرا را صلاح نیست بداند سه ساله هر خبری رسانده پس که خبر آن سه ساله زهرا را سه ساله بوده و دختر عزیز خانه کنون شده خرابه مقر آن سه ساله زهرا را بود چو غنچه ی نازک پر از ظرافت پس که کرده پر ز اثر آن سه ساله زهرا را پر از جراحت و داِغست طفلک معصوم چه جای رنج سفر آن سه ساله زهرا را چقدر زجر دو دستش بزرگ و سنگین است کجاست راه مفر آن سه ساله زهرا را ندیده ای تو ز سیلی اثر به گردن و گوش بیا فقط بنگر آن سه ساله زهرا را چقدر راه دراز است و شحنه ها بسیار که زد نفر به نفر آن سه ساله زهرا را تشر به طفل زدن کار ناجوانمرد است بگو نزد که تشر آن سه ساله زهرا را فتاد چون که ز مرکب کبیر هم سخت است چه آمدش به کمر آن سه ساله زهرا را چه طعنه ها که زدندش برای قامت کج به هر مسیر و گذر آن سه ساله زهرا را اگر روی به حسابش صدیقه ی صغراست که بود صد سه نفر آن سه ساله زهرا را چه صحنه ها که ندید آن سه ساله ی مظلوم بشر چه آمده شر آن سه ساله زهرا را یتیم آنچه که خواهد نوازش است و ندیم کشد که دست به سر آن سه ساله زهرا را بهانه ی پدرش را گرفت و از شیطان رسید سر به نظر آن سه ساله زهرا را از این خرابه خراب است پس دگر مکنید خراب روحیه تر آن سه ساله زهرا را گرفت راس پدر را به سینه محکم گفت چرا شدی به حذر آن سه ساله زهرا را چه گفت با پدرش او که رفت همراهش که باز ناز بخر آن سه ساله زهرا را ز گوش کرد شکایت ز درد پا و کمر از آنچه شد به جگر آن سه ساله زهرا را ز درد ضرب لگد از نشانه های طناب زهر چه گشت سپر آن سه ساله زهرا را شکفته سوسن نیلی و یاسهای کبود بر آن شکسته شجر آن سه ساله زهرا را نمود ابا زن غساله هم ز شستن و گفت چه آمده است به سر آن سه ساله زهرا را حدیث غسل و ورم زخمهای گوناگون چه کرده فاطمه تر! آن سه ساله زهرا را بگو تو عسکری از او که بر رهایی خویش نظر کنی ز سقر آن سه ساله زهرا را https://eitaa.com/Maddahankhomein
«««در رثای حضرت زینب س »»»« درود ما بُود بر دخت حیدر بشُدشاهد ازآن صحرای مَحشر زِ نسل مرتضی شیر خدا بود زنی با غیرتِ مردی چو افسر که نامش زینب خونین جگر بود بِشُد یک قهرمان گو عین خیبر زنی که صبر او مانند کوه بود سخنهایش زلال چون آب کوثر خدا لعنت کند شمر لعین را عمر سعد را صد بار دیگر بریدند دست آن شیر خدا را قمر هاشم است گو ماه احمر بدن های شهیدان پاره پاره حسین و قاسم و علیِ اکبر حبیب بن مظاهر پیر صد سال به طفل تازه ی شیرخواره اصغر سر آنها به روی نیزه کردند ندیده کس جنایت بیش و بدتر گلوی کودکان خشک از پی آب ز جور ظالم و نیزه و خنجر اسیران را بیاوردند به کوفه درخشان سربه نیزه همچو اختر عبیدالله بگفتا که چه دیدید؟ از آنچه که خدا کرده مُقَدَر! بداد پاسخ به آن ملعون کافر ندیدیم جز به زیبایی سراسر به مانند پدر با سجع گوید سخنرانی کند چون در و گوهر چنان بینی بلاغت در سخنها به عینه آیه ی عرش منور به دل غم بودوچشمان پرازخون برای آن همه گلهای پر پر چوهفتاد ودوتن غرقه به خونند ز جور ناکسان صد پاره پیکر به وقت هلهله در شام گفتا منم دخت همان زهرای اطهر که این سررا به روی نیزه بینی حسین ابن علی شیر دلاور چنان خطبه بر آنها خواند زینب زنان گریان شدند و خاک بر سر بگفتند شرم ما بادا از این روز به ما گفته شما بی دین کافر به وقت خطبه ی سجاد در شام به مسجد رفته بود بر روی منبر بگفتا که منم آن سِبطِ زهرا بِشُد ویلتنا و الله اکبر ولی فولادی https://eitaa.com/Maddahankhomein
با نی، نوای نای تو را گریه می‌کنیم پژواک ربنای تو را گریه می‌کنیم هرجا گره به کار می‌افتد، به زمزمه نام گره‌گشای تو را گریه می‌کنیم ابریم و در مسیر تکامل به سمت رود هر صبح و شب هوای تو را گریه می‌کنیم قاریِ تا همیشهٔ قرآن! هنوز هم تفسیر آیه‌های تو را گریه می‌کنیم تقطیع شد کلام خدا روی خاک… آه هر حرف، هر هجای تو را گریه می‌کنیم وا حیدرا… علی تو را سینه می‌زنیم وا اکبرا… عبای تو را گریه می‌کنیم ای صبحِ بی‌غروب که بر نیزه می‌روی تا شام ردپای تو را گریه می‌کنیم ساکت شده‌ست هلهلهٔ دشمنت ولی ما همچنان صدای تو را گریه می‌کنیم با هر شهید تازه که از راه می‌رسد یک‌ روضه کربلای تو را گریه می‌کنیم باری زبان اشک جهان‌فهم و ساده است بی‌مرز ماجرای تو را گریه می‌‌کنیم @Maddahankhomein
علیهاالسلام 🔹آرزوی مادر🔹 دویده‌ایم که همراه کاروان باشیم رسیده‌ایم که در جمع عاشقان باشیم به شوق اوج گرفتن ستاره آمده‌ایم که خاک‌بوس قدم‌های آسمان باشیم شما و این همه غربت، چگونه جان ندهیم؟ خدا کند که سزاوار بذل جان باشیم دو چشم حضرت مادر دو چشمه باران است چگونه شاهد این درد بی‌کران باشیم؟ دویده در رگ ما خون جعفر طیّار زمان آن شده تا عرش، پرزنان باشیم دو بال سبز پریدن به اذن دست شماست اگر اجازه دهید از پرندگان باشیم دو نوجوان فدایی، دو نوجوان شهید همان که آرزوی مادر است، آن باشیم 📝 @Maddahankhomein
علیهاالسلام 🔹اشک بدرقه🔹 مادر نشسته سیر تماشایشان کند هنگام رفتن است، مهیّایشان کند عون است یا محمّد؟ فرقی نمی‌کند در اشک‌های بدرقه پیدایشان کند این سهم زینب است، دو طوفان، دو گردباد لب‌تشنه‌اند، راهی دریایشان کند او یک زن است و عاطفه دارد، عجیب نیست سیرابِ بوسه قامت رعنایشان کند آن‌ها پر از حرارت لبّیک گفتن‌اند باید سفر به خلوت شیدایشان کند.. بر شانه می‌زند که: برو، سهم کوچکی‌ست باید نثار غربت مولایشان کند 📝 @Maddahankhomein
علیهاالسلام 🔹هدیه‌ای کوچک🔹 با آن‌که رؤیای شهادت در سرم دارم آیینه‌ای در دل ز صبر مادرم دارم من عون هستم عون، خواهرزادۀ نورم غم‌نامۀ خورشید‌ها را در برم دارم شمشیر غیرت در نیام اذن میدان است یک کربلا احساس در چشم ترم دارم جای من اینجا نیست، من از آسمان هستم تصویری از پرواز در بال و پرم دارم جان، این امانت را خداوندا بگیر اینک من شرم از جانی که با خود می‌برم دارم کو آن زمانی که ببینم با نگاه شوق در این بیابان زخم‌ها در پیکرم دارم دشمن نمی‌داند که من از نسل خورشیدم دشمن نمی‌داند که صبر از مادرم دارم جان، هدیه‌ای کوچک برای بارگاه توست آن‌سان که من شرم از وداع آخرم دارم 📝 @Maddahankhomein
علیهاالسلام 🔹دو لالۀ پرپر🔹 من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم آیینه جز حسین، برابر نداشتم وقتی صدای غربت «یاسین» بلند شد در خاطرم، به جز غمِ «کوثر» نداشتم در خلوت خیال خودم، اشک ریختم اما به هیچ رو، مژه‌ای تر نداشتم این‌قدر بی‌وفایی و، این‌قدر بی‌کسی در نیم‌روز واقعه، باور نداشتم دریای بی‌کرانِ شهادت، که موج زد من در صدف، به غیر دو گوهر نداشتم... تا جامۀ شهادتشان را، به تن کنند چشم از جمال روشنشان برنداشتم ای باغبان عاطفه! از من قبول کن غیر از دو ارغوانِ معطّر نداشتم سهم من، از تمام چمن، شد همین دو گل شرمنده‌ام که هدیۀ دیگر نداشتم! تا در رکاب عشق، نگفتند ترک سر از زانوی مشاهده، سر برنداشتم... در سایه‌سار خیمه، نشستم پس از وداع تاب نگاه‌های برادر نداشتم پرواز تا حضور برادر، محال بود می‌سوختم ز هجر، ولی پر نداشتم چشم و دلم به باغ گل امروز روشن است شکر خدا «دو لالۀ پرپر» هم از من است 📝 @Maddahankhomein
علیهاالسلام 🔹دو خورشید جهان‌آرا🔹 دو خورشید جهان‌آرا، دو قرص ماه، دو اختر دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم‌سنگر... دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیۀ قرآن... گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بر به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبر... گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری که قربانی کند در مقدم ثار الله اکبر بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل ای سرور! دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک، نه دو قربانی قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهر... سفارش کرده عبدالله جعفر بر من ای مولا که این دو شاخۀ گل را کنم در مقدمت پرپر به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری درخشیدند در میدان چو خورشید فلک‌گستر فلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر! یکی می‌گفت دو خورشید از گردون شده نازل یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اختر... خروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه دو حیدر حمله‌ور گشتند بر دریایی از لشکر تو گفتی در اُحد تابیده دو بدر جهان‌آرا و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبر... به خاک افتاد جسم پاکشان ناگاه چون قرآن دریغا ماند زیر دست و پا دو سورۀ کوثر چو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بر... چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم تر نهان شد در حرم کو را نبیند یوسف زهرا مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان مادر... 📝 @Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علیه‌السلام 🔹داغ شیرین🔹 هر چند داغ رفتن فرزند سنگین است امّا اگر در راه ایمان بود، شیرین است می‌خواستی پرپر ببینی لالۀ خود را دیدی که تنها عامل خوشبختی‌اش این است گفتی: «برو مادر که دل‌شادم کنی آری از غربت مولا دلم بدجور غمگین است فرزند پیغمبر چه تنها مانده، می‌بینی! یک لشکر دل‌سنگ گرداگرد آیینه‌ست» او رفت و مسلخ را به خون خویش آذین بست حالا ببین فرزند تو قربانی دین است حالا ببین جسم جوان تازه‌دامادت جای حنا از خون سرخ خویش رنگین است 📝 @Maddahankhomein