eitaa logo
🎤 مجمع الذاکرین خمین
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
355 ویدیو
220 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼﷽🌼 ۱۴۰۳ شمسی ┄┅═✼✵🌼✵✼═┅┄ یا مقلــب ! قلب ما را خالی هر کینــه کن چشمهٔ چشمانمان راصاف چون آیینه کن یا مــدبر کی به سر می آید ایام فـــراق؟ امــر تدبیــر فـرج را در همیـــن آدینه کن حال ماخوش می شودباحضرت صاحب زمان حال ما را خالی از این غصــهٔ دیرینــه کن ┄┅═✼✵🌼✵✼═┅┄ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) پیشاپیش،آغاز سال ۱۴۰۳ رو خدمت همه بزرگواران کانال تیریک و شادباش عرض می نمایم.🌸🌹🌼🍃 ان شاءالله امسال ، سال ظهور یوسف زهرا، حضرت حجت بن الحسن العسکری ارواحنا له الفداه باشد.🤲❤️ با آرزوی سالی سرشار از آرامش ، سلامت ، خیر و برکت برای همه ملت ایران . https://eitaa.com/Maddahankhomein
بهار روزگار من السلام سلام بر تو یا ربیع‌الأنام عیده و با اجازه‌تون آقاجون پا به پای دلم الان کربلام یه عمره که همینه باور من امام‌حسینه یار و یاور من عیده و با ذوق میگم به حسین عیدی به من بده؛ بزرگتر من! درمون دردای منی کربلا خونۀ آقای منی کربلا مردم میرن دشت و دَمَن ولی من می‌خوام بیام عیددیدنی کربلا من که یه عمره عبد شاه طوسم یه لحظه دور از این خونه، می‌پوسم به رسم عید، واسه یه بار حسین‌جان اجازه میدی دستتو ببوسم بابام می‌گفت با اعتقاد و ایمان امام‌حسین بابای ماست بقرآن دست نوازش به سر من بکش منو بگیر تُو بغلت حسین‌جان عیده و من درِ خونه‌ت فقیرم جز خونۀ تو که جایی نمیرم همه میگن عیده و عیدی‌ش آقا من عیدی‌مو از تو فقط می‌گیرم عیدی من زیارت کربلاست بوسه‌زدن به اون ضریح سقاست از این زمونه خستم به اباالفضل عیدی من ظهور عشق زهراست عیدی من دیدن روز وصال عیدی من یه قلب پاک و زلال دل خوش و تن سلامت بده عیدی من یه لقمه نون حلال من عاشق آرامش زمینم من دشمن اون دشمنای دینم آرزومه بیاد همون روزی که بچه‌های غزه رو شاد ببینم مگه میشه دو خط روضه نخونم روضۀ تو برکت سالِمونه سلام بر لبای تشنۀ تو سلام ای زخمیِ بی‌نشونه https://eitaa.com/Maddahankhomein
السلام یا ربیع الانام و نضره الایام یاصاحب الزمان عج بمناسبت تحویل سال نو با نام ویادِ تو امامِ مهربانی پیچیده در عالم نسیمِ زندگانی از راه می آید بهاری با ترنّم هر غنچه ای دارد به رویِ لب تبسّم تو باعثِ پیدایشِ کُـون و مکانی آقایِ عالم مهدیِ صاحب زمانی تو نیل ُ تو زمزم، تو دجله، تو فراتی تو جوشش ِ هر چشمه ای ، آبِ حیاتی باران به اذنِ توست ، بارِش دارد آقا بر سبزه ها دستِ نوازش دارد آقا هر برگِ گل با یادِ تو زیباست آقا چون مادرت انسیه الحوراست آقا مانندِ خورشیدی به پشتِ ابر هستی تو انتقامی در لباسِ صبر هستی قلبِ همه ذراتِ هستی بی قرارت زهرایِ مرضیه بُوَد چشم انتظارت ای از تبارِ احمدِ مختار برگرد با ذوالفقارِ حیدرِ کرار برگرد ما با فسادِ این زمانه قهر هستیم با جُرمِ دین داری غریبِ شهر هستیم با تلخی وشیرینی اش یک سال سر شد صبحِ ظهورِ تو کمی نزدیک تر شد امسال آغازش چو دُرّی در صدف شد تحویلِ سالم رو به ایوانِ نجف شد آغازِ هر سالم امیرالمومنین است چون احسن ُ الحالم امیرالمومنین است تقدیر واقبالم امیرالمومنین است امضایِ اعمالم امیرالمومنین است حُبِّ علی در سینة ما جا گرفته دستانِ مارا حضرت زهرا گرفته فریادِ مظلومانِ عالم یا علی شد معراجِ ما تا عالم ِ بالا علی شد مثلِ نجف بر خاکِ مشهد سر گذاریم سلطان علی موسی الرضا را دوست داریم شاهِ خراسان سایه اش روی سر ماست الطافِ او پشت وپناهِ رهبر ماست سلطانِ به رعیت روزیِ سالانه دادست بابِ عنایاتِ به ما باب الجواد است ما در تمامِ عمرمان در زیرِ دِینیم از کودکی خاکِ کفِ پایِ حسینیم در سختی ایامِ فتحِ باب داریم مثلِ حسین بن علی ارباب داریم نسلِ جوان را در طریقِ عشق بُردیم دستِ علیِ اکبرِ لیلا سپُردیم یادی کنیم از لاله هایِ سرخ،نوروز جایِ شهیدانِ بین مان خالیست امروز فرزند هایی که پدرهارا ندیدند با قابِ عکسی هفت سینِ عید چیدند باعمة سادات عهدِ عشق بستیم یادِ شهیدانِ حریمِ یار هستیم آنانکه اطرافِ حرم صف می کشیدند با «کُلُنا عباسکِ» در خون طپیدند جا مانده های فکه و والفجرِ هشت اند گمنا م هایی که به خانه برنگشتند رفتند تا دیگر حرم آتش نگیرد چادر سیاهی محترم آتش نگیرد رفتند تا آقایشان تنها نماند در زیر لبها أینَ عمار»ی نخواند رفتند تا ما امنیت یابیم مردم در غفلت از آنان چرا خوابیم مردم رفتند تا دیگر زنی مقتل نبیند جان دادن یارش زروی ِ تل نبیند رفتند تا دیگر زنی آغازِ پیری بر تن نپوشد لحظه ای رختِ اسیری رفتند تا دیگر زنی در بین گودال در بین آغوشش نگیرد جسمِ پامال با دردِ سر یک حنجرِ پاره نبوسَد با چشمِ تر یک حنجرِ پاره نبوسَد این دردها یکجا به جانِ زینب افتاد دیدار او با یار بر نیمه شب افتاد آمد کنارِ پیکیری که سر ندارد بوسید دستانی که انگشتر ندارد هنگامِ بوسه از گلو تا رفت از حال آمد به گوشش ناله ای از بین گودال مادر صدا می زد «بنی» یا «بنی» ای قطعه قطعه در دلِ صحرا «بنی» ای یوسفِ عریان بدن، پیراهنت کو پامالِ مرکب ها شدی اصلاً تنت کو تاصبح گریه می کنم ،این حرفِ آخر دیر آمدم خولی سرت را بُرد مادر ... https://eitaa.com/Maddahankhomein
ارواحنافداه پایان سال و وقت حساب و کتاب شد پیشانی ام به محضرتان خیس آب شد هر روز با گناه دلت را شکسته ام بین من و تو این همه عصیان حجاب شد گفتند پای نامۀ ما گریه می کنی حال شما ز دیدن نامه خراب شد با این وجود تا که گره خورد کار من یا صاحب الزمانِ دلم مستجاب شد این عمر بی وفا و تو هم دیر کرده ای آوای اَلرحیل به جانم عذاب شد امسال هم گدای شب جمعۀ حرم با یک دعای مادرتان بی حساب شد ما را بخر عزیز دل شاه کربلا جان کسی که صورتش از خون خضاب شد نازم به بانویی که به معراج قتلگاه در پاسخش نوای الیّ خطاب شد گودال فوق عرش و تجلی رب آن در پاره حنجر پسر بوتراب شد عمری ست روضه خواندم و باور نمی کنم زینب چگونه وارد بزم شراب شد https://eitaa.com/Maddahankhomein
🍃 «سال ظهور» 🍃 سالها گذشت و شد تکرار ما جدا مانده ایم از دلدار بی خبر از نشانی آن یار بده آرامشی به ما این بار یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ سینه را کُن ز شوق مالامال بگشا بهر ما تو نیکو فال با شروعی به بهترین اِقبال بده پایان به این فراق امسال یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ خبری جفت و جور می گردد این جهان غرق نور می گردد عالَمی پُر سُرور می گردد دشمن شیعه کور می گردد سال سال ظهور می گردد 🙏🏼اللهم عجل لولیک الفرج🙏🏼 https://eitaa.com/Maddahankhomein
🔹اگر تو بیایی...🔹 گذشت فصل زمستان، بهار پشت در است زمانِ رو شدنِ عاشقانه‌ای دگر است تو آبروی بهاری، کدام شاخۀ سبز ز دست‌های بهارآورت بهارتر است؟ دعای لحظۀ تحویل سال من! بی‌شک بهار از تو فقط یک نشان مختصر است دلم گرفته برایت، بلندبالا مرد! دلم فدای بهاری که دائم‌السفر است دعای حضرت باران مگر قبول افتد دعای صبح و شب ما هنوز بی‌اثر است ربیع اول و ثانی و آخرِ هستی اذان بگو به طراوت، که نوبت سحر است.. قسم به سبزی اردیبهشت و فروردین بیا! اگر تو بیایی، بهار زنده‌تر است 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹بهار من! تو کجایی؟🔹 در این هوای بهاری شدم دوباره هوایی بهار می‌رسد اما بهار من! تو کجایی؟ چه برکتی، چه نویدی؟ چه سبزه‌ای و چه عیدی؟ به سال نو چه امیدی؟ اگر دوباره نیایی مقلّبانه به قلبم، هوای تازه بنوشان محوّلانه به حالم اشاره کن به دعایی مقدر است به فالم مدبّرانه بتابی خوش است لیل و نهارم اگر نظر بنمایی اگر قرار چنین شد، تو را بهار نبیند چنین نکو ز چه رویی؟ چنین خجسته چرایی؟ اگر چه حُسن‌فروشان به جلوه آمده باشند تو آبروی جهانی، تو روی ماه خدایی به سوی‌ چشمۀ عشقت، اگر که تشنه بیاییم قسم که حضرت باران! همین بهار می‌آیی خودت مگر که به زهرا، توسلی کنی امشب نمی‌رسد گل نرگس! دعای ما که به جایی 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein
سالی که بی‌حضور تو تحویل می‌شود داغی به جان ما همه تحمیل می‌شود تنها به وصل طلعت ایزد نمای تو از جمعه‌های هجر تو تجلیل می‌شود در آخرالزمان که جهان در تلاطم است آیات وصل توست که تنزیل می‌شود آقا تو را ندیده‌ام و شعر من هنوز پابند استعاره و تمثیل می‌شود بازار ظالمان ستم پیشه‌ی جهان با ذوالفقار عدل تو تعطیل می‌شود بی شک که با ظهور تو فصل خزان ما بر نوبهار عاطفه تبدیل می‌شود یا ایهاالعزیز بیا و شتاب کن اسلام با ظهور تو تکمیل می‌شود چشم انتظار مانده «وفایی» که سال ما گویند با ظهور تو تحویل می‌شود ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
آغازبهارباخدیجه (س) 🏴💐🏴💐🏴💐🏴 اشک است که بابهار دمسازشود هردل که شکست محرم رازشود شداول فرودین قرین باغم و آه با یاد خدیجه (س)سال آغازشود اثر:: محمد اسماعیل فضل الهی https://eitaa.com/Maddahankhomein
دین اسلام ثابت شده درعالم این که دین اسلام کاملترین دین وعداوت بی نتیجه است اسلام مدیون محمد .....بود و. حیدر حامی این دین ثروت پاک خدیجه است شاعر: @Maddahankhomein
مدح ماهی و دلگرمی خورشید از تو بوده پشت و پناه وحی و توحید از تو بوده توفیق دین بی شک و تردید از تو بوده کمتر سخن در مدح و تمجید تو بوده بانوی با خیر و فضیلت یا خدیجه ای دست و بازویت نبوت را خریده تو اولین بنیانگذار عشق بودی عشقت محمد بود و یار عشق بودی پروانه ای دور مدار عشق بودی از جان و از دل پای کار عشق بودی سرمایه ات را در دکان عشق دادی عاشق شدن را تو نشان عشق دادی زن بودی و مردی را به مردان یاد داری بانو! به زنها دین و ایمان یاد داری عاشق شدن را به جوانان یاد دادی انفاق کردن را به پیران یاد دادی گویند شغل انبیا آموزگاریست شان شما هم کمتر از پیغمبران نیست در ظلمت شب می شدی مهتاب بانو مادر بزرگ حضرت اریاب بانو بعد از تو عالم می شود بی تاب بانو از داغ تو دردانه ات شد آب بانو در زندگی خیلی مصیبت ها کشیدی اما خدا را شکر از این بدتر ندیدی گرچه تحمل کرده ای آزار بسیار اما نخوردی با سر و صورت به دیوار هرگز نرفتی دست بسته سوی بازار سیلی نخوردی از یهود مردم آزار بعد از شما دختر شدن هم دردسر داشت خواهر شدن، مادر شدن هم دردسر داشت رفتی و عام الحزن شد هر سال بی تو احمد شده یک بلبل بی بال بی تو زهرای تو هی می رود از حال بی تو روزی همین زهرا ..ته گودال ..بی تو آتش به جان ها می زند شور و شینش عالم به هم ریزد از داغ حسینش گودال و زهرا و حسین و شمر و خنجر یک گام عقب تر چشم های خیس خواهر شمشیر دارد می برد ... الله اکبر ناگاه بالا می رود از نیزه ها، سر سر می رود تن مانده زیر سم مرکب بین سر و تن می دود بیچاره زینب شاعر : داود رحیمی https://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح مادری پر غصه و درد آشنا دلواپس است عزم رفتن کرده تا سمت خدا دلواپس است مادری افتاده در بستر به حال احتضار دختری کوچک شده غرق دعا، دلواپس است بر لبش امن یجیب و دیده هایش غرق اشک ترس دارد که نگیرد او شفا، دلواپس است دخترش خورده زمین امروز تعبیرش بد است از عبور نیلی اش در کوچه ها دلواپس است شور افتاده دلش چون خواب دیده نیمه شب گوهرش افتاده زیر دست و پا، دلواپس است او که در شعب ابیطالب همیشه تشنه بود تشنه، یاد تشنۀ کرببلا دلواپس است او که مرهم روی زخم سنگ ها بگذاشته خوب می فهمد هجوم سنگ را، دلواپس است من یقین دارم که او بین کفن ها گریه کرد بر شهید بی کفن، بر بوریا دلواپس است محسن حنیفی https://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح ای همسر با غیرت طاها خدیجه ای شان تو بالاتر از بالا خدیجه روح بلندت اوج اَوْاَدْنا خدیجه تو دائم الْاِنفاق هستی یا خدیجه داروندار حضرت زهرا خدیجه شب تا سحر مشغول تسبیح و دعایی اول مسلمانِ زنِ دین خدایی تنها طرفدار حریم مصطفایی مادر بزرگِ خاندان هَلْ اَتایی همراه احمد بوده ای هر جا خدیجه دارایی ات را دادی و دلبر گرفتی بار اِلَم از دوش پیغمبر گرفتی سیب بهشتی خوردی و کوثر گرفتی زهرا که آمد رتبه ی مادر گرفتی ای که مقام تو بوَد والا خدیجه پای نبی تا لحظه ی آخر نشستی با غیرتت بت های یثرب را شکستی انفاق را هرگز به روی دین نبستی در تنگنای ظلم، حق را می پرستی در راه حق کردی فدا جان را خدیجه از اهل یثرب طعنه و دشنام خوردی خونِ جگرها در رهِ اسلام خوردی خونِ دل از زن های نافَرجام خوردی آن قدْر هم حرف بد از اقوام خوردی که دل بریدی آخر از دنیا خدیجه سجاده پای بندگی ات ایستاده اصلاً مقام توست، مِعْراجُ السَّعاده دین خدا پیمانه و عشق تو باده باید به زهرا گفت، ای محراب زاده جاری نگردد اشکهایت با خدیجه مادر که باشد، شان دختر پایدار است این چارچوبِ خانه حتی استوار است مادر نباشد، روز روشن شام تار است امشب دل زهرا برایت بی قرار است بعد تو زهرا می شود تنها خدیجه بوی جدایی می دهد هرمِ صدایت دیگر نمی آید صدای ربنایت این لحظه های آخری باید برایت روضه بخوانیم از غم کرببلایت تا چشم های تو شود دریا خدیجه امشب تمامِ بسترت را، غم گرفته اِنسیَّةُ الْحورایِ تو، ماتم گرفته با اینکه قلب حضرت خاتم گرفته شکر خدا دورِ تو را مَحرَم گرفته وای از غروب روز عاشورا، خدیجه رضا باقریان https://eitaa.com/Maddahankhomein
سلام ای نادر دوران خدیجه تلاقی زن و ایمان خدیجه سلام ای دُرّ یزدان سفته ی عشق سراسر آیه ی ناگفته ی عشق سلام ای سوره ی مستور بالا تو را حق پرورید از نور بالا خدیجه ای که در مرآت منظور تو با احمد شدی نور علی نور تو در بین عرب سر بودی اما زنی نامی و سرور بودی اما کمالت مال این دنیا نبوده غمت آمال این دنیا نبوده تو در دوران ثروتمند بودن تو در مستی قدرتمند بودن به دستان خدا محمل سپردی محمد را که دیدی دل سپردی تو دلداده شدی، دلداده تا او تجارت کردی ای بانو تو با او تو ثروت دادی و ثروت خریدی تو عزت دادی و عزت خریدی چه سودی کردی ای بانو چه سودی که حامی رسول وحی بودی اگر چه همسر پیغمبری تو میان همسران او سری تو مقامی داری اما فوق ادراک عروجی برتر از ادراک افلاک از این منظر فقط یکتا تو هستی خدیجه، مادر زهرا تو هستی تویی که اولین مومن به دینی از این رو با علی تو اولینی خدیجه مزد ایمان تو این شد که دامادت امیرالمومنین شد تو دوشادوش احمد رنج دیدی کنارش رنج ها را گنج دیدی تو فانیِ مرام مصطفایی تو سختی دیده ی راه خدایی تو ای تنهاترین همدم به خاتم چرا رخت سفر بستی ز عالم مگر تو بر نبی همسر نبودی مگر بر فاطمه مادر نبودی چرا ناگاه ای بانو شکستی چه شد در بستر رفتن نشستی تو در بستر پرستاری نداری دم رفتن کفن داری، نداری مخور غصه خدا دارد هوایت کفن از عرش می آید برایت کفن گفتم دلم لرزید یک آن غروب کربلا را دید یک آن زمینی مملو از ماه و ستاره بدن های شریف پاره پاره تنی غارت شده، ببریده حنجر بدون سر، بدون دست، بی سر سرش بر روی نی چون پاره قرآن بدن، پامالِ از سم ستوران لب تشنه چنین جان داده ارباب برهنه روی خاک افتاده ارباب در آن دم هاتفی خواند ای خدیجه حسینت بی کفن ماند ای خدیجه امیر عظیمی http://eitaa.com/Maddahankhomein
همسنگر بی مثل و مانندم خدیجه بر عشق تو یک عمر پابندم خدیجه ای در تمام عرصه هاسنگ صبورم ای یاور دیرینه ام کوه غرورم ای تکیه گاه شانه زخمی احمد ای هرقدم تصدیق تو یار محمد شد پشت گرمی ام همیشه همت تو ترویج دین آغاز شد با ثروت تو سرمایه اصلی آئین پیمبر مال حلالت بوده و شمشیر حیدر تو اولین زن دردیار مسلمینی منصوب حق برنام ام المومنینی تو پابه پایم درد و محنت می کشیدی بار رسالت را به دوشت می کشیدی تو آبروی سرزمین های حجازی هم سفره ی من بوده ای درعشق بازی تو حامی زحمت کش دین خدائی تنها پرستار مناجات حرائی در مهربانی و وفا غوغا تو هستی الگوی همسرداری زهرا تو هستی حالا دگر گیسو سپید و قد کمانی در هر نوائی اشهدخود را بخوانی دستان پر مهر تو دیگر پینه بسته گرد غریبی بر سر و رویت نشسته هی پلک های بسته را وا میکنی تو رخسار زهرا را تماشا می کنی تو دراین دیار بی کسی جان می سپاری سر روی خاک سرد قبرستان گذاری تو واسطه کردی به سویم دخترت را تا بین پیراهن بپیچم پیکرت را برآبرویت حق در رحمت گشوده از آسمان بهرت کفن نازل نموده اماکجائی تا ببینی نور دیده درکربلایک پیکری را سربریده جزگیسوی زینب پریشان را نفهمد هرگز کسی معنای عریان را نفهمد قاسم نعمتی http://eitaa.com/Maddahankhomein
باید از غصه یِ تو چشمِ فَلک تَر باشد از خودت می گُذَری تا که پیمبر باشد معنیِّ مادریِّ فاطمه یعنی قابی.... که طلا کوبیّ آن سورِه یِ کوثر باشد شاهدِ معرفت وُعشق وُتلاشَت زهراست اولین سینه زنِ داغِ تو حیدر باشد مادر کُلِّ بنی هاشِمیون نَه...والله مَنصبَت مادریَّ قلبِ مطهَّر باشد دهـمِ ماهِ خدا می شود عاشورایی گریه یِ روزِ دهم قَدرِ مُقَدّر باشد رفتی اِی سنگ صبورِ حرم وُ جا دارد حرمی از غمِ دوریَّ تو مضطر باشد مجلسِ ختم تو را مادرِ سادات گرفت شالِ ماتم به رویِ شانه یِ دلبر باشد حسین ایمانی http://eitaa.com/Maddahankhomein
(س) تاریک تاریک است دنیا ،بی خدیجه دلگیر دلگیرم خدایا ،بی خدیجه سنگ صبورم را گرفت از من زمانه من سوختم ، افتادم از پا ،بی خدیجه هستم طبیب عالم و ماندم پس از این... کی میشود دردم مداوا بی خدیجه ابر بهارم ای خدا ،دیگر گرفته ماتم همه دنیای من را بی خدیجه من با علی و فاطمه هستیم دیگر در این جهان تنهای تنها بی خدیجه دختر همیشه تکیه گاهش هست مادر زهرای من مانده است حالا، بی خدیجه ای وای ازان روزی که در آتش بسوزد بین و در و دیوار زهرا بی خدیجه جان می رسد روی لب ریحانه ی من از درد پهلو نیمه شبها بی خدیجه وای از شبی که پیکر مجروح او را شوید علی همراه اسما ،بی خدیجه محمدحسین رحیمیان http://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح حضرت خدیجه علیهاالسلام اسیر ظلمتم و نور تو شده ماهم تو فوق عرشی ومن بی پناه در چاهم برای از تو سرودن به طبع دلخواهم قلم و کاغذی از جنس نور می خواهم ‌ چگونه از تو بگویم خدیجة الغرّاء درست نیست که قطره بخواند از دریا (وَ أَینَ مِثلُ خَدیجه) چقدر والایی که بی قرینه ترین در کلام طاهایی تو مستحق سلام خدای یکتایی چرا که مادر عصمت،بتول عذرایی تو آسمان گهربار یازده قمری به نام مادر امّ الحسین مفتخری تویی همیشه بهار ِ تمام سال نبی و با تو خوبتر از خوب بوده حال نبی تویی حبیبه و محبوب بی مثال نبی نه آن که شرّ وجودش شده وبال نبی همان کسی که یقیناً به شیعه مادر نیست به حکم جنگ جمل، همسر پیمبر نیست زنی که قلب جهان را پر از تحجّر کرد و از خودش دل ما را پر از تنفّر کرد چگونه نزد نبی با خودش تصوّر کرد که جای خالی امّ الائمه را پر کرد مقام شامخ ِ امّ الائمه در دنیا فقط از آن تو هست و زکیه ات زهرا همیشه آمده نام تو در کنار علی و ثروت تو شده یار ذوالفقار علی چقدر مرحمتت آمده به کار علی و لطف مادری تو شده نثار علی برای حضرت حیدر شدی تو خیر کثیر ارادتت به علی بوده است قبل غدیر همیشه ورد زبانت علی ولی الله شده ست رکن اذانت علی ولی الله نوای هر ضربانت علی ولی الله دم عیان و نهانت علی ولی الله از عمق جان و دلت گفته ای دم بیعت الا امیر عوالم به دشمنت لعنت تو قبل بعثت احمد شدی مسلمانش شدی تو حامی قرآن،نخوانده قرآنش تو شاه بیت غزل بوده ای به دیوانش و گفته ای همه ی هستی ام به قربانش تو را فدایی احمد ،شهیده می دانم خدیجه مادر شیعه فدای تو جانم دمی که پیکر تو در دل عبا رفته گمان کنم دل احمد به کربلا رفته تنی بدون‌کفن زیر دست و پا رفته سرش به شام بلا روی نیزه ها رفته گلی نمانده که زینب ببویدش ای وای سری نمانده که زینب ببوسدش ای وای ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) http://eitaa.com/Maddahankhomein
به خدا بعد عروج تو پرم مى سوزد مادر من،تو نباشى، جگرم مى سوزد امنیت داشتن ما همه از یمن تو بود خانه با رفتن تو در نظرم می سوزد چه کنم با غم فقدان تو که می دانم بی تو قلب من و قلب پدرم می سوزد خواستی تاکه عبایش کفنت باشد و آه این خبر را به پیمبر ببرم می سوزد همه دارایی تو خرج در اسلام شده پای بخشندگی ات دست کرم می سوزد میروی نیستی آن روز ببینی که چطور سرم آن لحظه که درپشت درم-می سوزد شعله آن قدر زیاد ست در آن هنگامه از نفس های پر آهم پسرم می سوزد سال ها می گذرد؛؛ کرببلا وقت غروب با همین شعله دل اهل حرم می سوزد 🔸شاعر: http://eitaa.com/Maddahankhomein
ای اولین زن در رکاب احمد مختار یاری گرِ پیغمبر ای گنجینه ی اسرار شرمنده ایم ای مادر اسلام از رویت وقتی که نامت بین ما کم میشود تکرار در وصف تو چیزی ندارد شعر ناچیزم زیباترین الگو برای واژه ی ایثار تاریخ می داند که هستی و چه هستی تو ای آنکه جا داری میان بهترین انصار خدمتگذار این شریعت گشته ای با جان؛ وقتی که از فعلِ خدا خواهی شدی سرشار... زهرا گرفت از راهِ تو الهام بانو جان حق را گرفت آخر میان آن در ودیوار 🔸شاعر: http://eitaa.com/Maddahankhomein
اولین بیت شد این مصرع بسم الله است قلم از آنچه در افکار من است آگاه است پُر مضمونم و بیت الغزلی در راه است صحبت از حضرت خورشید، سخن از ماه است باز کرده ست اذان حنجره ی مأذنه را تا شب و روز بخوانم پسر آمنه را باغ در رویش خود فصل بهاری دارد عشق در اوج جوانی است، قراری دارد نور در حجله ی عشق آمده کاری دارد پسر آمنه تنهاست؟ نه، یاری دارد بَه به این وصلتِ فرخنده پی و ختم به خیر در خورِ همسری عشق، خدیجه ست نه غير همسر بی بدل حضرت طاها او بود لایق مادری اُمِ ابیها او بود نور را آینه هرآینه تنها او بود مصطفی آن همه تنها شد اما او بود با وجودش به نبی هیچ غمی غالب نیست تا خدیجه است غم از شعب ابیطالب نیست السلام ای که در این شعر سرانجام تویی مصطفی را تو دلارامی و آرام تویی دینم از اوست ولی پایه ی اسلام تویی ای غریبی که پر از نامی و گمنام تویی به مقام تو چه اندازه حسادت بردند لقب خاص تو را نیز به سرقت بردند ما کجا و سخن از مدح تو با این دل پُر شرمگینم که نداریم کلامی در خور ما که گوهر نشناسیم چرا سُفتنِ دُر خرج دین شد همه ی مال تو اُشتر اُشتر وای برما و بر این شیوه ی مهمانی ما شده سرمایه ی تو خرج مسلمانی ما 👆✍شاعر: 🔰✍شاعر: گفتم از مدح تو از روضه ات اما کمتر رفتی و ماند غمت روی دل پیغمبر دخترت فاطمه جان داد پسِ آتشِ در مجتبی آه کشید از دلش از سوز جگر آمد از عرش برای تو کفن، طیب و پاک نوه ات کرببلا بی کفن افتاد به خاک "سرمایه ات خرج مسلمانی ما شد حق مسلمانی ما با تو ادا شد... http://eitaa.com/Maddahankhomein
مدح حضرت خدیجه سلام الله علیها ای مهربان خانه خریدار آه من بعد از خدا و بعد علی تکیه گاه من مختص پاکی تو شده ام مؤمنین باشد سلام خالق سبحان گواه من روزی ملیکه ی همه شهر بوده ای آن روزها که یک تنه بودی سپاه من ای هم نماز مخلص من قبل بعثتم ایمان تو امید جهان سیاه من وقتی نگاه مکه پر از تیغ کینه بود لبخند مهربان تو میشد پناه من ای مؤمنه ترین خدا در حیات کفر دارایی تو روشنی تیره راه من جای تو را که مادر دردانه ی منی هرگز زمانه پر نکند در نگاه من http://eitaa.com/Maddahankhomein
ثروتش گشت نذر دین خدا همه جا یاور محمد بود ثروتش در دفاع از اسلام مثل تیغ علی سرآمد بود همه سرمایه اش محبت شد تاجر عشق ناب احمدی است خانه ی او دل نبی خداست مهر او هم گل محمدی است کاشف الکرب مصطفی می‌شد هر زمانی که دیده‌ی تر داشت خانه ی مصطفی به گفته‌ی خویش با خدیجه صفای دیگر داشت درک دنیا به شان او نرسد بسکه حدّ و مقام او بالا است چه نیازی به مدح ما دارد فخرش این بس که دخترش زهراست بر لب بچه های زهرا بود ذکر نام شریف او همه جا همه هنگام خطبه می گفتند که "انا بن خدیجة الکبری" دم آخر نگاه گریانش بی قرار و شبیه دریا بود در کنار غریبی احمد فکر بی مادری زهرا بود در ازای تمام ثروت خود عطری از جنس مصطفی می خواست از خجالت به دختر خود گفت حاجتش را، که یک عبا می خواست این عبا گرچه شد کفن اما خود او خواست اینچنین باشد کفنی نیز جبرئیل آورد تا که اینگونه بی قرین باشد بی کسی، غم، کفن، عبا، غربت شیعه از داغ واژه ها مبهوت یک عبا گاه می شود کفن و یک عبا گاه می شود تابوت تا جوانان هاشمی برسند حل این مسئله معما بود پدر آورد عبا که جمع کند بدنی را که ارباً اربا بود سر نعش جوان خود جان داد هفت دفعه به پیش چشم حرم ... وسط خنده‌ها و هلهله‌ها ناله زد هفت مرتبه "پسرم" ناله، پیکر، مقطع الاعضا پیکر واژه ها پر از خون است وَلَدی شد بُنَیَّ در گودال ناله مادری که محزون است پیکر شاه، پیرهن، غارت بین گودال باز دعوا شد اینطرف اضطراب، خواهر، آه شمر از روی سینه اش پا شد نیزه، شمشیر، خنجر و حنجر قامت خواهری که گشت هلال نعل تازه، صدای اسب، بدن مادر از حال رفت در گودال کا‌ش مثل خدیجه و اکبر تن او در عبا کفن می شد یا اگر که عبا نشد جایش کفنش پاره پیرهن می شد ماند بر خاک‌ها سه روز تنش کفن او حصیر شد آخر ... سر او نیز رفت بر نیزه خواهرش هم اسیر شد آخر ... https://eitaa.com/Maddahankhomein
سلام الله علیها اگر در سرنوشتت نیست تا "ام البنین" باشی فقط زهرای تو کافیست "ام المؤمنین" باشی شده دامان تو شأن نزول سوره ی کوثر خدا میخواست بانو جان! تو زهرا آفرین باشی زنی بالاتر از حوّا ، زنی همسایه ی مریم یقیناً آمدی هم کُفو ختم المرسلین باشی تو قبل از هر زنی اسلام آوردی و پس باید برای خاتمِ پیغمبر خاتم، نگین باشی فقط میخواستی از دوش پیغمبر عبایش را که در آغوش مهر رحمة للعالمین باشی همیشه نیمه ی ماه خدا از عرش میایی برای تک تک جامانده ها حبل المتین باشی https://eitaa.com/Maddahankhomein