eitaa logo
محفل شهدا🌹
1.7هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
5 فایل
کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می‌دهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می‌رسیم. ارتباط باما : @karbala13701370
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 : «و فدیناه بذبح العظیم» او را به قربانی بزرگی بازخردییم. سوره مبارکه اینجانب « » فرزند در سلامت کامل روانی و جسمی و در کامل می‌دهم و به یگانگی و می‌دهم به دین مبین و و خاتم الانبیاء. (ص) و حیدر کرار ابن ابی طالب (ع) و فرزند ایشان که آخرینشان (عج) برپاکننده عدل علوی در جهان و منتقم خون مادر سادات خانوم الزهرا (س) می‌باشد (الهم عجل لولیک الفرج) با سلام بر همه دوستان، آشنایان و اقوام و... این حقیر از همه شما عزیزان تقاضای حلالیت دارم و تشکر می‌کنم از پدر و مادر عزیزتر از جانم که تمام تلاش خود برای نشان دادن راه سعادت به فرزندشان انجام دادند و این حقیر حتی نتوانستم قدر کوچکی از این فداکاری‌ها را پاسخ دهم از این دو بزرگوار حلالیت می‌خواهم و از صمیم قلب نیازمند دعایشان هستم؛ و تشکر می‌کنم از برادر عزیزم و امیدوارم که و را سرلوحه خود قرار دهی و همچنین خواهر عزیزم و حامی همیشگی من که نهایت لطف را بر من داشته است و من فقط با بدی پاسخش را دادم امیدوارم هم اکنون نیز دعایت را برای برادرت دریغ نکنی و همیشه به یادش و زینب گونه پایداری کنی. از همه دوستان دانشگاه و مسجد و استادان و مربیانم و ... درخواست حلالیت دارم و از شما دوستان می‌خواهم این حقیر را از دعای خیرتان محروم نفرمایید و اگر کوتاهی کردم در حق شما عزیزان به بزرگواری خود عفو کنید و از حقی که بر گردنم دارید درگذرید. براساس آیه مبارکه ۱۵۶ سوره «الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا الله و انا الیه راجعون» آن‌ها که هرگاه مصیبتی به آن‌ها رسد صبوری کنند و گویند ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم. را سرلوحه خود قرار دهید و مطمئن باشد که هر کسی از این دنیا خواهد رفت و تنها کسی که باقی می‌ماند متعال است اگر دلتان گرفت یاد کنید و مطمئن باشید غم شما از غم ام خانوم زینب کبری (س) کوچک قرار است روضه ابا عبدلله و خانوم زینب کبری فراموش نشود و حقیقتا مطمئن باشید که تنها با یاد که دل‌ها آرام می‌گیرد.🌹🌹 (ع): «إن کان دین محمّد لم‌یستقم الاّ بقتلی فیاسیوف خذینی» اگر محمد تداوم نمی‌یابد مگر با کشته شدن من، پس ای شمشیر‌ها مرا در بر گیرید. بال هایم هوس با تو پریدن دارد. بوسه بر خاک قدم‌های تو چیدن دارد. من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست. و از آن روز سرم میل بریدن دارد. غالبا آن گذری که خطرش بیشتر است می‌شود قسمت آنکه جگرش بیشتر است قیمت عبد به افتادن در سجادست. سنگ فرشی حرم دوست زرش بیشتر است. خانه‌ای است در این جا که کریم از همه، سر این کوچه اگر رهگذرش بیشتر است. دل ما سوخت در این راه، ولی ارزش داشت. هر که اینگونه نباشد ضررش بیشتر است. بی سبب نیست که آواره هر دشت شدیم. هر که عاشق شود اصلا سفرش بیشتر است. هر گدایی برسد لطف که دارد، اما به گدایان برادر نظرش بیشتر است. ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺧﺪﯾﺠﻪ ﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﻣﺎ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﺩﺭ ﺟﻤﺎﻟﺶ ﻛﻪ ﺟﻼ‌ﻝ ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺳت. وسعت روح بدن را به فنا می‌گیرد غیر زینب چه کسی درد سرش بیشتر است. و من الله توفیق محمد رضا دهقان امیری ۹۴/۶/۱۴ 🌹 ✨❤🌹 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🔳خبر از زبان مادر: میثم قبل از ، مجروح شده و به کما رفته بود ولی همه غیر از من، اطلاع داشتند. به مجالس روضه که میرفتم، برای مدافعان حرمی که بودند دعا میکردم. یکی از همان روزهایی که بعدا فهمیدم در کما بوده، وقتی روضه حضرت زهرا(س)خوانده شد، به شدت منقلب شده، خانم را صدا زدم و از حال رفتم. به خدا میگفتم که چرا من بی تاب هستم؟ یکی دو روز بعد از اربعین بود که چون امام جماعت مسجد به کربلا رفته بود، نماز را در خانه خواندم. نماز مغرب که تمام شد، یک لحظه احساس کردم تمام جانم از پاهایم خارج و زانوهایم شل شد. نتوانستم نماز عشاء را بخوانم. پیش خودم گفتم خدایا من چرا اینطور شده ام، حالم که خوب بود. نمیدانستم که پسرم شده است. همان طور نشسته بودم تا جانی تازه پیدا کرده و نمازم را ادامه دهم که تلفن خانه به صدا درآمد. همسرم گوشی را برداشت و متوجه شدم برادر عروسم بود و میخواستند به منزل ما بیایند. پیش خودم گفتم وقتی میثم و زهره نیستند چه کاری دارند، حتما چون مریض بوده ام، برای ملاقات میخواهند بیایند. خیلی طول نکشید که یک روحانی با مادر، پدر و برادر عروسم به منزل ما آمدند. روحانی را که دیدم، فکر کردم چون میثم سوریه است برای احوالپرسی آمده اند. میخواستم پذیرایی کنم که روحانی گفت: «ما چند دقیقه با شما کار داریم و رفع زحمت می کنیم و راضی به زحمت شما نیستیم .» حاج آقا شروع به صحبت کرد و از من پرسید: «میثم چه جور بچه ای بوده و شما از او راضی هستید؟ » گفتم: «ما از میثم خیلی راضی هستیم، میتوانید حتی از دوستان و همسایه ها درباره اخلاق او بپرسید، چون به قدری خوب است که من نمیتوانم تعریف کنم. » دوباره پرسید: «الان که رفته سوریه، چه حالی دارید، ناراحت نیستید؟ » گفتم: «میثم که یکی است، اگر ده تا دیگر هم داشتم، دوست داشتم در راه و برود و فدای حضرت زینب(س)باشد » حاج آقا گفت: «حاج خانم، ما همان را که میخواستیم از شما بشنویم، شنیدیم، میثم مبارک باشد. » همان لحظه دلم کنده شد و گفتم: «میثم جان، مامان جان، مبارک، شیرم حلالت، به آرزویت رسیدی>>و شکر کردم.پسرم خسته دنیا بود وبه کامل رسید😔🥀💔 🌹 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
” 🌷غلامحسن فرزند عباسعلی بهمن سال هزاروسیصدوچهل‌‌ونه در روستای غنی‌آباد دامغان به‌‌ دنیا آمد. ابتدایی را در غنی‌آباد و راهنمایی را در دامغان گذراند. هر روز کله سحر بیدار می‌شد و پای پیاده می‌رفت دامغان تا به کلاس درس برسد. علی‌‌رغم ، همیشه نمرات خوبی می­گرفت. در غنی‌‌آباد خانه‌ها آب لوله‌کشی نداشت. او مجبور بود برود از چشمه برای پخت­ و پز و شست­وشو آب بیاورد. و بود. غلامحسن در حد توان به پدر و مادرش کمک می‌کرد. سرگرمی و تفریح او بازی فوتبال با بچه‌های محله بود. محصل بود که رفتن هم‌‌کلاسی‌هایش به جبهه روی او هم تأثیر گذاشت. پدر و مادر به ‌‌خاطر سن کمش رضایت نمی‌دادند و می‌گفتند: «چون درس‌‌خوان است بهتره به درسش ادامه بده.» با زیرکی را برد منزل و از پدر و مادر رضایت گرفت. با دست‌‌کاری شناسنامه سنش را دو سال بالا برد و از طریق بسیج به اعزام شد. سه ماه در مخابرات گروهان خدمت کرد. در جزیره مجنون،  در جاده خندق ترکش به چشم راستش خورد و از گوشش بیرون آمد. یک ماه در تهران بستری بود. و او هنگام درد، پرستار و پزشک را به تعجب واداشت. بیست‌‌وهشتم اردیبهشت شصت‌‌وشش رفت تو و سه روز بعد یعنی به شهادت رسید. پیکر مطهرش را پس از تشییع در گلزار شهدای روستای    غنی‌‌آباد به خاک سپردند.🌷    “ ” «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══