💠معرفی وویژگیهای اخلاقی #شهید 💠
#شهیدعبدالرحیم 20 بهمن 64 به دنیا آمد، 16 آذر 84 وارد سپاه شد و 16 آذر 94 به #شهادت رسید. پسری با #ایمان و #مومن بود که از همان کودکی که پایش به #مسجد باز شد پیوند عجیبی با مسجد گرفت و کم کم به عنوان مکبر مسجد انتخاب شد.
علاقه زیادی به #مراسمات_مذهبی و دینی داشت. اخلاقش بسیار خوب و با همه #مهربان بود #خوش_برخورد بود از همان دوران کودکی میهماننواز بود و از کودکی در انجام فریضه #نماز و #روزه پیشی میگرفت. زمانی که دوران راهنمایی بود یک #شب موقع #سحر بیدارش نکردیم با دلخوری گفت من هر طور شده امروز روزهام را میگیرم و آن روز را روزه گرفت و ما جایزهای به وی تقدیم کردیم.
#عبدالرحیم علاقه خاصی به بسیج و #سپاه داشت. در سال 70 یا 72 بود که #عبدالرحیم اصرار کرد که با من به خط پدافندی آبادان بیاید. او را در مقر گذاشتم و خودم برای رسیدگی به اهواز و آبادان رفتیم. زمانی که برگشتم دژبانی دیدیم #شهیدسیدمجتبی_علمدار و وی در ورودی دژبانی ایستادند و وقتی #سیدمجتبی احترام گذاشتن دیدم #عبدالرحیم هم احترام گذاشت. بعد با خنده به #سیدمجتبی گفتم #سید من گفتم مراقبش باش نه اینکه ازش #سرباز درست کنید.
سوم راهنمایی که بود اصرار کرد بابا میخواهم به #سپاه بیایم گفتم پسرم اول دیپلمات را بگیر بعد کمی از لحاظ جسمی قویتر شدی حتما اگر خدا خواست چشم وی قبول کرد و سال 82 که مدرک #دیپلم را گرفت سال 83 وارد سپاه شد. البته یک سال یعنی تا سال 84 در مرحله گزینش بوده و از سال 84 با عشق و علاقه خاصی که به این نهاد داشت وارد نهاد #مقدس_سپاه شد.
آذرماه 84 وارد سپاه امام حسین(ع) تهران شد و دو سال آنجا بود و مدرک آموزش لیسانس نظامی را دریافت کرد و در گردان صابرین آموزشهای اولیه تکاوری را طی کرد و در سال 86 برگشت.
#شهیدعبدالرحیم متاهل بوده و حاصل ازدواجشان نیز فاطمه 4.5 سال و حنانه 2.5 ساله که برای ازدواجش نیز دنبال دختری خوب از یک خانواده مومن و مذهبی میگشتیم که از لحاظ فرهنگی با ما در یک سطح باشد.
خواهرزاده من برای مسافرت از گرگان به دامغان میرود و از طرفی عروس ما نیز که آن زمان مجرد بود به منزل عمهاش به دامغان میرود و در یک جلسه قرآنی آنها با هم آشنا میشوند.
زمانی که خواهرزاده من عروس ما شد وقتی دید ما برای #عبدالرحیم دنبال دختری خوب هستیم گفت: بابا من در مجلس قرآن با دختری خوب اهل نکا آشنا شدم و وی را به ما معرفی کرد و ما دیدیم خانوادهای خوبی هستند و از لحاظ فرهنگی در یک سطح قرار داریم او را به #عبدالرحیم معرفی کردیم که با صحبت با او به همسرش گفت اول آنکه حجاب و چادر بسیار برایم اهمیت دارد و دیگر آنکه من یک سپاهی و از گردان صابرین و تکاور و هر لحظه تابع امر نظام هستم هر زمان که نیاز باشد باید بروم که عروسمان نیز با کمال میل پذیرفت.
بعد از گذشت دو سال از زمان عقدشان گفتم بابا جان باید عروسی کنی گفت بابا من عروسی نمیگیرم میخواهم ما را به #مکه بفرستین که اول تیر سال 90 من و مادرش و 10 تیرماه #عبدالرحیم و همسرش به سفرحج مشرف شدند. 23 تیر از سفر حج برگشتند و 26 تیر یعنی 3 روز بعد برای سرکوبی جریان پژواک به غرب کشور اعزام شد.🌹🌹🌹
#یادش_گرامی
«لبیک یا سید الشهدا»
✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲
#محفل_شهدا🌙
#به_کانال_خودتان_بپیوندید
═══❖══════❖═══
@Mahfele_shohada60
═══❖══════❖═══
✍ #زندگینامه_شهید
🌷 #روحانی_شهید « #مصطفی_حجتی» در سال 1321 در شهرستان مرند آذربايجان شرقی به دنيا آمد. پدرش شيخ قربانعلی از روحانيون عزيز و مورد احترام اين خطه بود. لذا فرزندش را آنگونه شايسته يک مسلمان است تربيت نمود.
وی دوره ابتدايی را که به پايان رساند به مدرسه ديني نمازی شهرستان خوی راه يافت و بعد از مدتي تحصيل در آن شهر جهت تکميل علوم دينی در سال 1334 به حوزه علميه قم رفت و در نزد اساتيد قم، طرح عاليه و قسمتی از خارج را به پايان رساند.
در سال 1342 در جريان مبارزات امام (ره) قرار گرفت و با #پخش_اعلاميه امام خمینی (ره) در آذربايجان سعی در بيداری مردم از جنايات رژيم پهلوی داشت. در سال 1351 به تهران عزيمت نمود و اين فعاليت تا لحظه شهادت ادامه داشت.
اواخر حکومت پهلوی نيز در غرب تهران با #حضور_دلاورانه خود در راهپيماییها و دادن شعار عليه رژيم از نهضت امام دفاع نمود. در دی سال 1357 در دانشگاه تهران به همراه روحانيون ديگر تحصن نمود تا رهبر انقلاب به ايران بازگردد.
پس از پيروزی انقلاب نیز در #مسجد و #کميته فعاليتش را گسترش داد تا حافظ اين انقلاب باشد و سرانجام در تاريخ 8 اسفند 1360 بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء در سن 39 سالگی در راه منزل به #شهادت رسيد و لکه ننگ ديگری در کارنامه #منافقين ثبت شد.🌷
#روحش_شاد_و_یادش_گرامی
«لبیک یا سید الشهدا»
✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲
#محفل_شهدا🌙
#به_کانال_خودتان_بپیوندید
═══❖══════❖═══
@Mahfele_shohada60
═══❖══════❖═══
✍ #شهیدی_از_استان_سیستان_و_بلوچستان ( #زابل) #که_مهمان_مردم_ساری_شد
🌹 #شرح_مختصری_از_زندگی_شهید
🌷 #نام_ونام_خانوادگی:مهران شوری زاده (شاهرودی )
🍃 #نام_پدر:عباس
🌼 #محل_تولد: زابل
🌸 #تاریخ_ولادت:۱۳۶۶/۴/۲۵
🍀 #تاریخ_شهادت : ۱۴۰۰/۱۰/۴ (شهید فاطمیه )
🌺 #درجه : فرمانده اطلاعات سپاه زاهدان نخبه اطلاعات و طراح عملیات سپاه با درجه سرهنگی
🌿و#محل_شهادت: منطقه عمومی کورین _ زاهدان
🥀 #مدت_عمر: ۳۴ سال
💐 #محل_مزار:گلزار شهدای ملا مجدالدین ساری
🌷 #آخرین_و_زیباترین_فرزندخانواده از فامیل بزرگ شاهرودی در۲۵ تیرماه ۱۳۶۶درشهرستان زابل چشم به جهان گشود.
مادرش خانه دار و پدرش بعداز عمری زحمت وکار ، خادم مسجد سجادیه محل زندگیشان شده بود، ازهمان کودکی دلداده خاندان وحی بودواز آنجایی که همیشه همراه پدربود ارتباطی ناگستنی با #مسجد پیدا کرده بود و ارتباط تنگاتنگی با بچه هاو #امام_جماعت مسجد محلشان واز بچه بسیجی ها شده بود،
درکناردرس های مدرسه به همراه پدر وبرادرش به کارهای مسجد می پرداخت ، درهمان دوره نوجوانی با کمک برادر #گهواره_حضرت_علی_اصغر را ساخته و به مسجد محله اهدا میکند .
بعد ازگرفتن دیپلم به خاطر علاقه قلبی خود و با این که هم زمان در نیروی دریایی ارتش نیز قبول شده بود #لباس_سبزپاسداری رابرگزیدو وارددانشگاه امام حسین وسپاه قدس شد. دوره سپاهیگری را در تهران گذراند وآخرهفته ها را به ساری و دیدار خواهر می شتافت
پس از پایان دوره آموزشی و بعداز ازدواج برای خدمت به میهن ودفاع از وطن همراه خانواده اش به بلوچستان میرود وبعد از مدتی فعالیت در مناطق مختلف #چابهار ، #سرباز ، #دلگان به عنوان فرمانده اطلاعات به خاش و سپس به زاهدان منتقل شد .
بعد از فوت پدر باینکه کوچکترین فرزند خانواده بود به علت شباهت بسیار به پدرش از لحاظ #خلق_و_خو ، #منش_ومهربانی وابستگی همه ی اعضای خانواده به ایشان بیشتر شد، سرانجام پس از ۱۴ سال ،کار وتلاش فراوان و زحمات بسیاری که جهت برقراری امنیت و آرامش منطقه کشیده بود به همراه دوست و #همرزم_شهیدش، #محسن_کیخوایی ، غروب روز شنبه ۴ دی ماه ۱۴۰۰ ، هنگام برگشتن از جلسه مذاکره با بلوچ ، وقتی میخواهند سوار ماشینشان شوند از پشت سر موردهدف آماج تیر #اشرار قرارمیگیرند و به درجه رفیع #شهادت نائل می شوند
اگرچه سیستانی بود و همه خانواده اش نیز در زابل زندگی میکنند ولی به خاطر دخترش روژان و همسرایشان که اهل ساری بود از حق خودشان گذشتند و با انتقال شهید به شهرساری موافقت کردند و حالا قریب به دو سال است که شهید مهران شوری زاده مهمان مردم خونگرم ، ولایتمدار و مهمان نواز ساری است و آرامگاهش در گلزاری شهدای ملا مجدالدین ساری در جوار شهیدان #مصطفی_نوروزی ، #محمود_رادمهر و #شهید_احمد_صالحی_مله می باشد.🌷
#روحشان_شاد و نامشان تا ابد جاودان
شادی روح مطهرشان #صلوات
«لبیک یا سید الشهدا»
✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲
#محفل_شهدا🌙
#به_کانال_خودتان_بپیوندید
═══❖══════❖═══
@Mahfele_shohada60
═══❖══════❖═══
✍ #زندگینامه_شهید_مصطفی_صدرزاده
🌷مصطفی صدرزاده در تاریخ 19 شهریور 1365 در شوشتر استان خوزستان به دنیا آمد. پدرش #پاسدار و #جانباز_جنگ_تحمیلی بود و مادرشان سیده هستند. بعد از چند سال به خاطر حساسیت مادر شهید به آب و هوای اهواز راهی شمال کشور میشوند و در یک خانۀ کوچک در روستای بندپی شرقی در « #گلیا » که به معنی گلوگاه بود، در استان مازندران به زندگی ادامه میدهند. مصطفی در یادگیری #لهجهها استعداد خوبی داشته است و دو ماه در شمال لهجه مازندرانی را یاد میگیرد. بعد از دو سال از مازندران راهی کهنز شهریار میشوند.
شهید در محله خود در شهریار با بسیج آشنا میشود و در ساخت مسجد محله هم بسیار کمک رسان است و چهارشنبه هر هفته را وقف حضور در #مسجد میکند. شهید مصطفی صدرزاده قبل از اتمام درس و گرفتن #دیپلم_طلبه میشود. ایشان در سال 1386 و در 13 اردیبهشت با دختر یکی از همسایهها که بعدا متوجه میشوند خواهر یکی از دوستان ایشان است عقد میکنند و در 19 شهریور همان سال همزمان با روز تولد شهید مراسم ازدواج را برگزار میکنند. حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای #فاطمه و #محمدعلی است.
مصطفی صدرزاده از تابستان سال 1392 و تا زمان شهادت چندین بار برای دفاع از حرم #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها به سوریه اعزام میشود و هر بار هم با یک عنوان، بار اول به عنوان آشپز یک گروه و تا زمانی که به عنوان یک افغانی وارد #تیپ_فاطمیون میشوند و #فرمانده_گردان_عمار این تیپ میشوند. ایشان صرف دو ماه میتواند لهجه افغانستانی را یاد میگیرد و وارد تیپ فاطمیون میشود.
شهید مصطفی صدرزاده در تاریخ 1 آبان 1394 مصادف با #ظهر_تاسوعا در عملیات محرم در حومه حلب در درگیری با داعش به #شهادت میرسند.🌷
#نام_یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو❤️🌹
«لبیک یا سید الشهدا»
✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲
#محفل_شهدا🌙
#به_کانال_خودتان_بپیوندید
═══❖══════❖═══
@Mahfele_shohada60
═══❖══════❖═══
✍ #زندگینامه_شهید
🌷 #شهید_براتعلی_اکبرآبادی در خانواده ای مذهبی در روستای اکبرآباد کوار متولد شد و پس از گذراندن دوره راهنمایی نزدیک به دوسال در کارهای کشاورزی به پدر خود کمک میکرد .اما بعد از آن در شهر شیراز کمک میکرد و در این زمان به دلیل اینکه اوایل انقلاب بود در چندین نوبت محل کار خود را ترک میکرد و به تظاهرات کنندگانِ #علیه_رژیم_پهلوی میپیوست .
در تاريخ ۲۲/۲/۱۳۶۰ از طريق اعزام نيروي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كوار همراه با شهيد غلامرضا باقري که دوست او بود حدود ۱۵ماه براي گذراندن دوره آموزشي عمومي بسيج به اكبرآباد اعزام شدند.آنها درطول اين مدت با توجه به اينكه آموزش هاي سخت و فشرده ای داشتند بخاطر عشق و علاقه زيادي كه به #اسلام و #حضرت_امام (ره) داشتند ، همه آن سختی ها را به جان خريدند .به حدی که زمانی که ازدوره آموزشي برای مرخصي به منزل آمده بودند آنقدر از روحيه بالا و نشاط برخوردار بودند كه موجب تعجب دیگران میشدند آنها چنان بي طاقت و مشتاق بودند كه دوست داشتند هر چه زودتر به #جبهه اعزام شوند .
شهید بزرگوار در تمام دوران زندگي از اخلاق ويژه اي برخوردار بود و براي پدر و مادرش احترام خاصي قائل بود.هميشه با مردم به مهرباني و عطوفت رفتار مي كرد و به #نماز_اول_وقت اهميت زيادي مي داد و همچنين به روزه گرفتن و انجام کار خیر بسيار مقيد بود تا آنجائيكه درماه مبارك رمضان كار روزمره خود را انجام مي داد و هر سال روزه خود را به دقت به جا می آورد.بیشتر وقتش را به #مسجد مي رفت و در نماز جماعت شركت مي كرد و نسبت به #انجام_واجبات و #ترك_محرمات كوشا بود.
شهيد عزيز با شهيد غلامرضا باقري از همان دوران كودكي با هم بودند و در هنگام مدرسه و در موقع كار در شيراز و همچنين در مجتمع شير و گوشت فزريس هر دو با هم بودند و هر دو با هم به آموزشي رفتند و با هم به مرخصي آمدند و مجددا به جبهه اعزام مي شدند تا اينكه در ميدان تير آبادان بر اثر اصابت تركش خمپاره دريك سنگر به درجه رفيع شهادت نائل شدند و حتی هر دو يك #وصيت_نامه تنظيم كرده بودند .🌷
#یاد_نامش_گرامی
#راهش_پر_رهرو✨️❤️🌹
«لبیک یا سید الشهدا»
✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲
#محفل_شهدا🌙
#به_کانال_خودتان_بپیوندید
═══❖══════❖═══
@Mahfele_shohada60
═══❖══════❖═══
✍ #زندگینامه_شهید
🌷 #مصطفی_عارفی فرزند عبدالعلی متولد 15 دی ماه سال 1359 در خانواده ای مذهبی در تربت جام چشم به جهان گشود. پدرش کارمند فرمانداری تربت جام بود و دوران طفولیتش همزمان شد با شهادت دایی گرانقدرش فرامرز عارفی.
تحصیلات خود را در مقطع ابتدایی در تربت جام آغاز کرد از همان کودکی با #مسجد و #پایگاه_بسیج بسیار مانوس بود فعالیت های مذهبی و فرهنگی را از مدرسه شروع کرد و هر چه بزرگتر میشد عزم راسخش برای نبرد فرهنگی بیشتر میشد.
جهاد را وظیفه همگان خصوصاً خودش می دانست. پس از حمله گروه تکفیری داعش به عراق به بهانه زیارت کربلای معلا به عراق رفت و به صف مجاهدین و مدافعین حرم پیوست. از آن پس راهش را مصمم تر از قبل در راه دفاع از حرم آل الله پیگیری کرد.
بارها برای عملیات های سخت و سنگین عازم عراق شد. او که دیگر به #فرمانده_ای_شجاع و #دلاور تبدیل شده بود جهت اعزام به سوریه آموزش های سخت را پشت سر گذاشت و نهایتا با رضایت پدر، مادر و همسر فداکارش عازم نبرد با حرامیان تکفیری شد.
پس از نبردی سنگین و فتح منطقه وسیعی از منطقه عملیاتی به آرزوی دیرینش رسید و در دفاع از #حرم_بی_بی_زینب (س) در اردیبهشت ماه سال 1395 شربت شهادت را نوشید.
از این سردار دلاور دو فرزند ۱۰ و ۳ ساله به یادگار باقی ماند.🌷
✍ #روحش_شاد_و_راهش_پر_رهرو_باد
«لبیک یا سید الشهدا»
✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲
#محفل_شهدا🌙
#به_کانال_خودتان_بپیوندید
═══❖══════❖═══
@Mahfele_shohada60
═══❖══════❖═══