eitaa logo
محفل شهدا🌹
2.3هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
5 فایل
کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می‌دهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می‌رسیم. ارتباط باما : @karbala13701370
مشاهده در ایتا
دانلود
💠معرفی وویژگی‌های اخلاقی 💠 20 بهمن 64 به دنیا آمد، 16 آذر 84 وارد سپاه شد و 16 آذر 94 به رسید. پسری با و بود که از همان کودکی که پایش به باز شد پیوند عجیبی با مسجد گرفت و کم کم به عنوان مکبر مسجد انتخاب شد. علاقه زیادی به و دینی داشت. اخلاقش بسیار خوب و با همه بود بود از همان دوران کودکی میهمان‌نواز بود و از کودکی در انجام فریضه و پیشی می‌گرفت. زمانی که دوران راهنمایی بود یک موقع بیدارش نکردیم با دلخوری گفت من هر طور شده امروز روزه‌ام را می‌گیرم و آن روز را روزه گرفت و ما جایزه‌ای به وی تقدیم کردیم. علاقه خاصی به بسیج و داشت. در سال 70 یا 72 بود که اصرار کرد که با من به خط پدافندی آبادان بیاید. او را در مقر گذاشتم و خودم برای رسیدگی به اهواز و آبادان رفتیم. زمانی که برگشتم دژبانی دیدیم و وی در ورودی دژبانی ایستادند و وقتی احترام گذاشتن دیدم هم احترام گذاشت. بعد با خنده به گفتم من گفتم مراقبش باش نه اینکه ازش درست کنید. سوم راهنمایی که بود اصرار کرد بابا می‌خواهم به بیایم گفتم پسرم اول دیپلم‌ات را بگیر بعد کمی از لحاظ جسمی قوی‌تر شدی حتما اگر خدا خواست چشم وی قبول کرد و سال 82 که مدرک را گرفت سال 83 وارد سپاه شد. البته یک سال یعنی تا سال 84 در مرحله گزینش بوده و از سال 84 با عشق و علاقه خاصی که به این نهاد داشت وارد نهاد شد. آذرماه 84 وارد سپاه امام حسین(ع) تهران شد و دو سال آنجا بود و مدرک آموزش لیسانس نظامی را دریافت کرد و در گردان صابرین آموزش‌های اولیه تکاوری را طی کرد و در سال 86 برگشت. متاهل بوده و حاصل ازدواجشان نیز فاطمه 4.5 سال و حنانه 2.5 ساله که برای ازدواجش نیز دنبال دختری خوب از یک خانواده مومن و مذهبی می‌گشتیم که از لحاظ فرهنگی با ما در یک سطح باشد. خواهرزاده من برای مسافرت از گرگان به دامغان می‌رود و از طرفی عروس ما نیز که آن زمان مجرد بود به منزل عمه‌اش به دامغان می‌رود و در یک جلسه قرآنی آنها با هم آشنا می‌شوند. زمانی که خواهرزاده من عروس ما شد وقتی دید ما برای دنبال دختری خوب هستیم گفت: بابا من در مجلس قرآن با دختری خوب اهل نکا آشنا شدم و وی را به ما معرفی کرد و ما دیدیم خانواده‌ای خوبی هستند و از لحاظ فرهنگی در یک سطح قرار داریم او را به معرفی کردیم که با صحبت با او به همسرش گفت اول آنکه حجاب و چادر بسیار برایم اهمیت دارد و دیگر آنکه من یک سپاهی و از گردان صابرین و تکاور و هر لحظه تابع امر نظام هستم هر زمان که نیاز باشد باید بروم که عروسمان نیز با کمال میل پذیرفت. بعد از گذشت دو سال از زمان عقدشان گفتم بابا جان باید عروسی کنی گفت بابا من عروسی نمی‌گیرم می‌خواهم ما را به بفرستین که اول تیر سال 90 من و مادرش و 10 تیرماه و همسرش به سفرحج مشرف شدند. 23 تیر از سفر حج برگشتند و 26 تیر یعنی 3 روز بعد برای سرکوبی جریان پژواک به غرب کشور اعزام شد.🌹🌹🌹 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🌷 « » در سال 1321 در شهرستان مرند آذربايجان‌ شرقی به دنيا آمد. پدرش شيخ قربانعلی از روحانيون عزيز و مورد احترام اين خطه بود. لذا فرزندش را آنگونه شايسته يک مسلمان است تربيت نمود. وی دوره ابتدايی را که به پايان رساند به مدرسه ديني نمازی شهرستان خوی راه يافت و بعد از مدتي تحصيل در آن شهر جهت تکميل علوم دينی در سال 1334 به حوزه علميه قم رفت و در نزد اساتيد قم، طرح عاليه و قسمتی از خارج را به پايان رساند. در سال 1342 در جريان مبارزات امام (ره) قرار گرفت و با امام خمینی (ره) در آذربايجان سعی در بيداری مردم از جنايات رژيم پهلوی داشت. در سال 1351 به تهران عزيمت نمود و اين فعاليت تا لحظه شهادت ادامه داشت. اواخر حکومت پهلوی نيز در غرب تهران با خود در راهپيمایی‌ها و دادن شعار عليه رژيم از نهضت امام دفاع نمود. در دی سال 1357 در دانشگاه تهران به همراه روحانيون ديگر تحصن نمود تا رهبر انقلاب به ايران بازگردد. پس از پيروزی انقلاب نیز در و فعاليتش را گسترش داد تا حافظ اين انقلاب باشد و سرانجام در تاريخ 8 اسفند 1360 بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء در سن 39 سالگی در راه منزل به رسيد و لکه ننگ ديگری در کارنامه ثبت شد.🌷 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
( ) 🌹 🌷 :مهران شوری زاده (شاهرودی ) 🍃 :عباس 🌼 : زابل 🌸 :۱۳۶۶/۴/۲۵ 🍀 : ۱۴۰۰/۱۰/۴ (شهید فاطمیه ) 🌺 : فرمانده اطلاعات سپاه زاهدان نخبه اطلاعات و طراح عملیات سپاه با درجه سرهنگی 🌿و: منطقه عمومی کورین _ زاهدان 🥀 : ۳۴ سال 💐 :گلزار شهدای ملا مجدالدین ساری 🌷 از فامیل بزرگ شاهرودی در۲۵ تیرماه ۱۳۶۶درشهرستان زابل چشم به جهان گشود. مادرش خانه دار و پدرش بعداز عمری زحمت وکار ، خادم مسجد سجادیه محل زندگی‌شان شده بود، ازهمان کودکی دلداده خاندان وحی بودواز آنجایی که همیشه همراه پدربود ارتباطی ناگستنی با پیدا کرده بود و ارتباط تنگاتنگی با بچه هاو مسجد محلشان واز بچه بسیجی ها شده بود، درکناردرس های مدرسه به همراه پدر وبرادرش به کارهای مسجد می پرداخت ، درهمان دوره نوجوانی با کمک برادر را ساخته و به مسجد محله اهدا میکند . بعد ازگرفتن دیپلم به خاطر علاقه قلبی خود و با این که هم زمان در نیروی دریایی ارتش نیز قبول شده بود رابرگزیدو وارددانشگاه امام حسین وسپاه قدس شد. دوره سپاهیگری را در تهران گذراند وآخرهفته ها را به ساری و دیدار خواهر می شتافت پس از پایان دوره آموزشی و بعداز ازدواج برای خدمت به میهن ودفاع از وطن همراه خانواده اش به بلوچستان می‌رود وبعد از مدتی فعالیت در مناطق مختلف ، ، به عنوان فرمانده اطلاعات به خاش و سپس به زاهدان منتقل شد . بعد از فوت پدر باینکه کوچکترین فرزند خانواده بود به علت شباهت بسیار به پدرش از لحاظ ، وابستگی همه ی اعضای خانواده به ایشان بیشتر شد، سرانجام پس از ۱۴ سال ،کار وتلاش فراوان و زحمات بسیاری که جهت برقراری امنیت و آرامش منطقه کشیده بود به همراه دوست و ، ، غروب روز شنبه ۴ دی ماه ۱۴۰۰ ، هنگام برگشتن از جلسه مذاکره با بلوچ ، وقتی می‌خواهند سوار ماشینشان شوند از پشت سر موردهدف آماج تیر قرارمیگیرند و به درجه رفیع نائل می شوند اگرچه سیستانی بود و همه خانواده اش نیز در زابل زندگی می‌کنند ولی به خاطر دخترش روژان و همسرایشان که اهل ساری بود از حق خودشان گذشتند و با انتقال شهید به شهرساری موافقت کردند و حالا قریب به دو سال است که شهید مهران شوری زاده مهمان مردم خونگرم ، ولایتمدار و مهمان نواز ساری است و آرامگاهش در گلزاری شهدای ملا مجدالدین ساری در جوار شهیدان ، و می باشد.🌷 و نامشان تا ابد جاودان شادی روح مطهرشان «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🌷مصطفی صدرزاده در تاریخ 19 شهریور 1365 در شوشتر استان خوزستان به دنیا آمد. پدرش و بود و مادرشان سیده هستند. بعد از چند سال به خاطر حساسیت مادر شهید به آب و هوای اهواز راهی شمال کشور می‌شوند و در یک خانۀ کوچک در روستای بندپی شرقی در « » که به معنی گلوگاه بود، در استان مازندران به زندگی ادامه می‌دهند. مصطفی در یادگیری استعداد خوبی داشته است و دو ماه در شمال لهجه مازندرانی را یاد می‌گیرد. بعد از دو سال از مازندران راهی کهنز شهریار می‌شوند. شهید در محله خود در شهریار با بسیج آشنا می‌شود و در ساخت مسجد محله هم بسیار کمک رسان است و چهارشنبه هر هفته را وقف حضور در می‌کند. شهید مصطفی صدرزاده قبل از اتمام درس و گرفتن می‌شود. ایشان در سال 1386 و در 13 اردیبهشت با دختر یکی از همسایه‌ها که بعدا متوجه می‌شوند خواهر یکی از دوستان ایشان است عقد می‌کنند و در 19 شهریور همان سال همزمان با روز تولد شهید مراسم ازدواج را برگزار می‌کنند. حاصل این ازدواج دو فرزند به نام‌های و است. مصطفی صدرزاده از تابستان سال 1392 و تا زمان شهادت چندین بار برای دفاع از حرم به سوریه اعزام می‌شود و هر بار هم با یک عنوان، بار اول به عنوان آشپز یک گروه و تا زمانی که به عنوان یک افغانی وارد می‌شوند و این تیپ می‌شوند. ایشان صرف دو ماه می‌تواند لهجه افغانستانی را یاد می‌گیرد و وارد تیپ فاطمیون می‌شود. شهید مصطفی صدرزاده در تاریخ 1 آبان 1394 مصادف با در عملیات محرم در حومه حلب در درگیری با داعش به می‌رسند.🌷 ❤️🌹 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🌷 در خانواده ای مذهبی در روستای اکبرآباد کوار متولد شد و پس از گذراندن دوره راهنمایی نزدیک به دوسال در کارهای کشاورزی به پدر خود کمک میکرد .اما بعد از آن در شهر شیراز کمک میکرد و در این زمان به دلیل اینکه اوایل انقلاب بود در چندین نوبت محل کار خود را ترک میکرد و به تظاهرات کنندگانِ میپیوست . در تاريخ ۲۲/۲/۱۳۶۰ از طريق اعزام نيروي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كوار همراه با شهيد غلامرضا باقري که دوست او بود  حدود ۱۵ماه براي گذراندن دوره آموزشي عمومي بسيج به اكبرآباد اعزام شدند.آنها درطول اين مدت با توجه به اينكه  آموزش هاي سخت و فشرده ای داشتند  بخاطر عشق و علاقه زيادي كه به و (ره) داشتند ، همه  آن سختی ها را به جان خريدند .به حدی که زمانی که ازدوره  آموزشي برای  مرخصي به منزل آمده بودند آنقدر از روحيه بالا و نشاط برخوردار بودند كه موجب تعجب دیگران میشدند آنها  چنان بي طاقت و مشتاق بودند كه دوست داشتند  هر چه زودتر به اعزام شوند . شهید بزرگوار در تمام دوران زندگي از اخلاق ويژه اي برخوردار بود و براي پدر و مادرش احترام خاصي قائل بود.هميشه با مردم به مهرباني و عطوفت رفتار مي كرد و به اهميت زيادي مي داد و همچنين به روزه گرفتن و انجام کار خیر بسيار مقيد بود تا آنجائيكه درماه مبارك رمضان كار روزمره خود را انجام مي داد و هر سال روزه خود را به دقت به جا می آورد.بیشتر وقتش را به مي رفت و در نماز جماعت شركت مي كرد و نسبت به و كوشا بود. شهيد عزيز با شهيد غلامرضا باقري از همان دوران كودكي با هم بودند و در هنگام مدرسه و در موقع كار در شيراز و همچنين در مجتمع شير و گوشت فزريس هر دو با هم بودند و هر دو با هم به آموزشي رفتند و با هم به مرخصي آمدند و مجددا به جبهه اعزام مي شدند تا اينكه در ميدان تير آبادان بر اثر اصابت تركش خمپاره دريك سنگر به درجه رفيع شهادت نائل شدند و حتی هر دو يك تنظيم كرده بودند .🌷 ✨️❤️🌹 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
✍  🌷 فرزند عبدالعلی متولد 15 دی ماه سال 1359 در خانواده ای مذهبی در تربت جام چشم به جهان گشود. پدرش کارمند فرمانداری تربت جام بود و دوران طفولیتش همزمان شد با شهادت دایی گرانقدرش فرامرز عارفی. تحصیلات خود را در مقطع ابتدایی در تربت جام آغاز کرد از همان کودکی با و بسیار مانوس بود فعالیت های مذهبی و فرهنگی را از مدرسه شروع کرد و هر چه بزرگتر میشد عزم راسخش برای نبرد فرهنگی بیشتر میشد. جهاد را وظیفه همگان خصوصاً خودش می دانست. پس از حمله گروه تکفیری داعش به عراق به بهانه زیارت کربلای معلا به عراق رفت و به صف مجاهدین و مدافعین حرم پیوست. از آن پس راهش را مصمم تر از قبل در راه دفاع از حرم آل الله پیگیری کرد. بارها برای عملیات های سخت و سنگین عازم عراق شد. او که دیگر به و تبدیل شده بود جهت اعزام به سوریه آموزش های سخت را پشت سر گذاشت و نهایتا با رضایت پدر، مادر و همسر فداکارش عازم نبرد با حرامیان تکفیری شد. پس از نبردی سنگین و فتح منطقه وسیعی از منطقه عملیاتی به آرزوی دیرینش رسید و در دفاع از (س) در اردیبهشت ماه سال 1395 شربت شهادت را نوشید. از این سردار دلاور دو فرزند ۱۰ و ۳ ساله به یادگار باقی ماند.🌷 ✍ «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══