داروخانه معنوی
#احسن_القصص یکی از راههای بیداری از خواب غفلت خواندن #شرح_حال_اولیاء_خدا است. بهمین منظور هر روز مخ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#احسن_القصص یکی از راههای بیداری از خواب غفلت خواندن #شرح_حال_اولیاء_خدا است. بهمین منظور هر روز مخ
#احسن_القصص
☘بانو مجتهده علامه امین(۲)
پدر ایشان سید نصرت امین، سیدمحمدعلی حسینی اصفهانی ملقب به امینالتجار، از بازرگانان سرشناس و متدین اصفهان و نوه علامه سیدمعصوم حسینی خاتونآبادی، و مادرش زهرا دختر حاج سیدمهدی ملقب به جناب از خاندان جنابیهای اصفهان بود. ایشان سه برادر به نامهای سیدحبیبالله معروف به امینالتجار، سیدحسین معروف به اعتمادالتجار و سرانجام سیدزینالعابدین داشت.[1]
#شرح_حال_اولیاء_خدا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اون خانم برای بیحجابیش هم 👩🏻🦱
به سید حسن نصرالله نیاز داره🌷
🎙 حجتالاسلام رمضانی
ضربالمثل غلط چراغ خانه و مسجد😐
اگر اونجا ندیم خونه هم میره رو هوا💥
#وعده_صادق
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#داستان_های_مهدوی #تشرفات ▫️کاش که ای یار فدایت شویم همسفر کرب و بلایت شویم داستان #تشرف یکی از م
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#داستان_های_مهدوی #تشرفات ▫️کاش که ای یار فدایت شویم همسفر کرب و بلایت شویم داستان #تشرف یکی از م
#تشرفات
#امام_زمان
❇️ تشرّف جعفر بن زهدری و شفای پای او
☑️ عبد الرّحمن قبايقی میگويد:
▪️ شيخ جعفر بن زهدری، به فلج مبتلا شد؛ بهطوریکه قادر نبود از جا برخيزد. مادربزرگش بعد از فوت پدر شيخ، به انواع معالجات متوسّل شد؛ ولی هيچ فايدهای نديد. اطّبای بغداد را آوردند. مدّت مديدی معالجه کردند، باز هم سودی نبخشيد؛ لذا به مادربزرگش گفتند: شيخ را به مقام و قبّه حضرت صاحب الامر عليه السّلام در حلّه ببر و بخوابان شايد حقّ تعالی او را از اين بلا رهايی بخشد و بلکه حضرت صاحب الامر عليه السّلام از آنجا عبور نمايند و به او نظر مرحمتی فرمايند و به اين شکل، مرضش خوب شود.
مادربزرگ شيخ جعفر بن زهدری، به اين موضوع توجّه کرد و او را به آن مکان شريف برد.
در آنجا حضرت صاحب الامر عليه السّلام شيخ را از جايش بلند کردند و فلج را از او مرتفع نمودند.
☑️ عبد الرحمان قبايقی (ناقل قضيّه) میگويد:
▪️ بعد از شنيدن اين معجزه، ميان من و او رفاقتی ايجاد شد؛ بهطوریکه نزديک بود از شدّت ارتباط هيچگاه از يکديگر جدا نشويم. او خانهای داشت که در آنجا، شخصيّتهای حلّه و جوانان و اولاد بزرگان شهر جمع میشدند.
من خودم قضيّه را از شيخ جعفر پرسيدم. او گفت:
▫️ من مفلوج بودم و اطباء از معالجه مرض من ناتوان شدند.
▪️و بقيّه جريان را نقل کرد تا به اينجا رسيد که:
▫️ حضرت حجّت عليه السّلام در آن حالی که جدّهام مرا در مقام خوابانيده بود به من فرمودند:
🔸 برخيز.
▫️عرض کردم:
🔹 مولای من، چند سال است که قدرت برخاستن را ندارم.
▫️ فرمودند:
🔸 برخيز به اذن خدا.
▫️ و مرا در برخاستن کمک کردند.
وقتی بلند شدم، اثر فلج را در خود نديدم و مردم هجوم آوردند و نزديک بود مرا بکشند. برای تبرّک، لباسهايم را تکهتکه کرده و بردند و به جای آن لباسهای خود را به تن من پوشانيدند. بعد هم به خانه خود رفتم و لباسهايشان را برای خودشان، فرستادم.
⬅️ برکات حضرت ولی عصر(عليه السلام)، صفحه ۱۰۳
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#سلام_امام_زمانم 🌼
" یَـــــا ابْـــــنَ الصِّـــــرَاطِ الْمُسْتَقِیـــــمِ "
↶﴿مَهـــ(ﷺ)ــد؎جـــــٰان۔۔𔘓﴾↷!
□راهےأم کُـــــن بِہ رٰاهَـــــت کِہ۔۔
⇦ هَـــــرچـــــہ رٰاه ؛
◇_غِیـــــر مَقصـــــدَت بـِــــرَوَم۔۔
⇇ « بیـــــرٰاهہ أســـــت✿➛»
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2