eitaa logo
مسجد جامع نارمک
2.1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
77 فایل
صفحه رسمی پیام رسان فرهنگی مسجد جامع نارمک - تهران پذیرای پیشنهادات و انتقادات شما : ۰۹۹۰۹۰۵۰۴۱۵ ارتباط با خادم پیام رسان: @Khadem_MJ شماره کارت صدقات وخیرات 5894637000255429 شماره کارت اطعام 5041727010635033
مشاهده در ایتا
دانلود
وقایع عصر و انتقال سرهای شهدا 🔸 -لعنه‌الله- سر مبارک علیه‌السلام را به همراه و به سوی فرستاد. همچنین دستور داد سرهای دیگر شهدای و -رحمه‌الله علیهم- را جدا کنند که تعداد آن‌ها به ۷۲ سر می‌رسید. این سرها توسط ، و نزد برده شد. 🔸 نقل می‌کند که سر امام حسین علیه‌السلام را به کوفه برد. هنگام شب، درِ کاخ را بسته یافت، بنابراین به خانه‌ خود رفت و سر مبارک را زیر یک قرار داد. او دو همسر داشت؛ یکی از قبیله و دیگری به نام دختر مالک بن عقرب از قبیله 🔸 روایت می‌کند: « به خانه آمد و به بستر رفت. من پرسیدم: چه خبر است و چه آورده‌ای؟ او گفت: برای تو ارمغانی آورده‌ام که تا روزگار باقی است، دولتمند خواهی بود! اینک [علیه‌السلام] در خانه توست.» ادامه می‌دهد: «به او گفتم: وای بر تو! مردم طلا و نقره می‌آورند، اما تو سر پسر پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را آورده‌ای؟ به خدا سوگند، دیگر با تو زیر یک سقف نخواهم ماند!» سپس از بستر برخاست و به حیاط خانه رفت. 🔸 خولی همسر دیگر خود (****) را صدا زد. نوار می‌گوید: *«به خدا قسم، نوری مانند ستونی از آسمان تا آن طشت می‌دیدم و مرغان سفیدی را مشاهده می‌کردم که تا صبح گرد آن پرواز می‌کردند.» صبحگاه، خولی سر را نزد برد. 🔸 در کتاب‌های و آمده که حامل سر امام حسین -علیه‌السلام- بود. وقتی سر را نزد عبیدالله گذاشت، این اشعار را خواند: «جام من را از طلا و نقره پر کن، چرا که من پادشاه پرشکوه را کشتم! کسی که در کودکی به دو قبله نماز خواند و بهترین مردم از لحاظ نسب بود!» عبیدالله از این سخنان خشمگین شد و گفت: «اگر می‌دانستی او چنین مقامی دارد، چرا کشتی‌اش؟ به خدا چیزی به تو نمی‌دهم و تو را نیز به او ملحق خواهم کرد!» سپس دستور داد گردن او را بزنند. علیه‌السلام کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak