eitaa logo
مسجد جامع نارمک
2.1هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
76 فایل
صفحه رسمی پیام رسان فرهنگی مسجد جامع نارمک - تهران پذیرای پیشنهادات و انتقادات شما : ۰۹۹۰۹۰۵۰۴۱۵ ارتباط با خادم پیام رسان: @Khadem_MJ شماره کارت صدقات وخیرات 5894637000255429 شماره کارت اطعام 5041727010635033
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت علی‌اکبر علیه السلام در واقعه کربلا 🔸 حضرت علیه السلام اولین از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در روز بودند. این مطلب در منابع معتبری مانند و تأیید شده است. 🔸 درباره شریف ایشان هنگام شهادت اختلاف نظر وجود دارد: - برخی منابع مانند سن ایشان را هجده یا بیست‌وپنج سال ذکر کرده‌اند - سن ایشان را نوزده سال دانسته‌اند - با توجه به اینکه علیه السلام در آن زمان بیست‌وسه سال داشتند، سن بیست‌وپنج سال برای حضرت علی‌اکبر علیه السلام منطقی‌تر به نظر می‌رسد 🔸 در نیز به شهادت ایشان اشاره شده است: «السلام علیک یا اول قتیل من نسل خیر سلیل» (سلام بر تو ای اولین کشته شده از نسل بهترین نیکان) کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak
"إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ" 🔸 در شب حرکت به سوی کربلا، علیه‌السلام در مسیر خوابی دیدند و بیدار شده، فرمودند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِین» 🔸 علیه السلام با شتاب نزد پدر آمد و پرسید: «پدر جان! چرا حمد و می‌فرمایید؟» 🔸 امام فرمودند: «در خواب سواره‌ای دیدم که گفت: این قوم می‌روند و مرگ به دنبالشان می‌رود» 🔸 علی‌اکبر با کلامی که از اش خبر می‌داد، پرسید: «ألَسْنَا عَلَى الْحَقِّ؟ (مگر ما بر حق نیستیم؟)» 🔸 امام پاسخ دادند: «بله، به آن کسی که بازگشت همه به سوی اوست، ما بر حقیم» 🔸 آن جوان با ایمان کامل گفت: «پس از مردن در راه حق چه باک!» 🔸 امام با فرمودند: «خداوند بهترین پاداش پدران به فرزندان را به تو عطا کند» کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak
حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام؛ پیشتاز شهدای بنی‌هاشم در صحرای کربلا 🔸 «مقام و جایگاه در زیارات» در با این عبارت از ایشان یاد شده است: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَوَّلَ قَتِیلٍ مِنْ نَسْلِ خَیْرِ سَلِیلٍ» (سلام بر تو ای اولین شهید از نسل بهترین انسان‌ها) این عبارت نشان‌دهنده و این شهید بزرگوار است. 🔸 «شرح حال شهادت به روایت مورخان» بر اساس منابع معتبر تاریخی همچون حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام: - اولین فرد از بودند که در روز به شهادت رسیدند - با بی‌نظیر به میدان رفتند - بیش از ۱۲۰ نفر از دشمنان را به هلاکت رساندند 🔸 «صحنه‌های به یادماندنی» ۱. وداع با خانواده: - هنگام خروج از خیمه‌ها، سلام‌الله‌علیها و دیگر بانوان گریان به او گفتند: «یَا بْنَ أَخِینَا لَا تَذْهَبْ فَنَفْتَقِدُکَ» (ای برادرزاده‌ام! نرو که تو را از دست می‌دهیم) ۲. رجزخوانی حماسی: ایشان در میدان نبرد این رجز را خواندند: «أَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ نَحْنُ وَبَیْتُ اللَّهِ أَوْلَی بِالنَّبِیِّ» (من علی پسر حسین پسر علی هستم به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر سزاوارتریم) ۳. لحظات آخر: - پس از شدید و ، توسط مرّة بن منقذ به شهادت رسیدند - دشمنان پیکر مطهرشان را کردند - آخرین جمله‌ای که گفتند: «یَا أَبَتِاهُ هَذَا جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ» (پدرجان! این جدم رسول خداست که به تو سلام می‌رساند) 🔸 «واکنش علیه‌السلام» - امام با دیدن پیکر خونین فرزند فرمودند: «قَتَلَ اللَّهُ قَوْمًا قَتَلُوکَ» (خدا بکشد قومی که تو را کشتند) - سپس صورت بر صورت پسر گذاشتند و گریستند - فرمودند: «عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَا» (پس از تو، اف بر این دنیا) کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak
حماسه آبرسانی حضرت عباس علیه‌السلام در کربلا 🔸 «محرومیت از آب توسط دشمن» در سال ۶۱ هجری: - به دستور داد - با را ببندند - را از محروم کردند - این سه روز قبل از انجام شد 🔸 «عملیات قهرمانانه آبرسانی» حضرت علیه‌السلام: - به همراه و گروهی از به سوی شتافتند - با روبرو شدند - در ، دشمن را دفع کردند - سپاه امام توانستند را پر کنند - تا آخرین لحظه از نمودند تا همه مشک‌ها را پر کردند. 🔹 «ویژگی‌های این حماسه» ۱. در برابر دشمن ۲. برای ۳. برای رفع ۴. بر در روز عاشورا علیه‌السلام علیه‌السلام کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak
سپهدار وفادار کربلا؛ رجزهای حماسی حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام با ترجمه 🔸 پس از شهادت برادران: در اوج و ، حضرت عباس علیه‌السلام اینگونه رجز خواندند: «أقسَمتُ بالله الأعَزّ الاعظم و بالحُجُور صادقاً و زَمزمٍ و ذُوالحَطیم والفنا المُحَرّم لَیُخضَبَنّ الیوم جسمی بالدّم اَمامَ ذی الفضل و ذی التّکرُّم ذاکَ حُسَینُ ذوالفَخَار الأقدم» ترجمه: "سوگند به خدای بزرگ و عزیز، سوگند راستین به حجر و زمزم سوگند به صاحب حطیم و فناء و حرام؛ امروز بدنم به خون آغشته خواهد شد در پیشگاه آن صاحب فضیلت و بزرگواری، همان حسین صاحب افتخارات دیرین خواهم بود" 🔸 در مسیر شریعه فرات: با بی‌نظیر در حالی که برای آبرسانی به می‌جنگیدند، فرمودند: «أاُقَاتِلُ الیومَ بِقلبٍ مَهنَدٍ اَذُبُّ عن سِبطِ النَّبی احمدٍ اَضرِبُکُم بِالصَّارِمِ المُهَنَّدِ حتّی تَحِیدُوا عَن قتال سیّدی إنّی اَنَا العَبَّاسُ ذُو التَّوَدُّدِ نَجلُ عَلَیّ الطّاهِرِ المُؤیَّدِ» ترجمه: "امروز با دلی استوار می‌جنگم و از فرزند پیامبر احمد دفاع می‌کنم با شمشیر برنده بر شما می‌زنم تا از جنگ با آقایم دست بردارید من عباسم، همان مهربان، فرزند پاک و تأیید شده" 🔸 هنگام بازگشت با مشک آب: در حالی که بدن مبارکشان از دشمن پر شده بود، این رجز را سر دادند: «یا نَفسُ مِن بعدِ الحسین هُونی و بعدَهُ لاکُنتَ أن تَکُونِی هذا الحُسَینُ واردُ المَنُون و تَشرَبینَ بارِدَ المَعین هیهاتَ مَا هَذَا فِعالُ دِینِی و لافِعَالُ صادِقِ الیَقِینِ» ترجمه: "ای جان! پس از حسین خوار باش که پس از او زندگی ارزش ندارد این حسین است که به مرگ نزدیک شده و تو آب خنک می‌نوشی؟ هرگز! این کار با دین من و رفتار انسان باایمان سازگار نیست" 🔸 در برابر لشکر دشمن: هنگامی که سپاه در شمار محاصره‌اش کردند، با کم‌نظیر در برابر ایستادند و فرمودند: «لا أرهَبُ المَوتَ إذا المَوتُ رَقَا حَتَّی اَواری فی المَصَالیتِ لَقَی نفسی لِنَفس المُصطَفی الطُّهرِ وَقَا إنّی أنا العبّاسُ اُغدُو بِالسَّقا و لا اَخَافُ الشَّرَّ یوم المُلتَقَی» ترجمه: "از مرگ نمی‌ترسم وقتی فرا رسد، تا آنکه با مرگ روبرو شوم جانم فدای جان پیامبر پاک باد، من عباسم که به سقایی می‌روم و از سختی روز رویارویی نمی‌هراسم" 🔸 پس از قطع دست راست: با بی‌نظیر خطاب به دشمنان فرمودند: «والله إن قَطَعتُمُوا یَمِینی إنّی اُحامی أبداَ عَن دینی و عَن امام صادق الیقین نجلِ النّبی الطّاهر الأمین» ترجمه: "به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کردید، همواره از دینم دفاع می‌کنم و از امام راستین و باایمان، فرزند پیامبر پاک و امین" 🔸 پس از قطع دست چپ: در آخرین لحظات، این را به جهانیان آموختند: «یا نفسُ لاتَخشَی مِنَ الکُفّار و اَبشری برحمة الجبّار مع النّبیّ السّیّد المختار قَد قَطَعوا بِبَغیِهِم یَساری فأصلِهِم یا ربّ حَرَّ النّار» ترجمه: "ای جان! از کافران نترس و به رحمت خداوند جبار بشارت گیر که با پیامبر برگزیده خواهی بود، آنها از سر طغیان دست چپم را قطع کردند خدایا آنان را به آتش سوزان درافکن" کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak
حضرت عباس علیه‌السلام در کلام معصومین علیهم‌السلام 🔸 در کلام امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «وَلَدی وَ سَتَقرّ بکَ فِی یَومِ القِیامَةِ» ترجمه: "فرزندم! به زودی چشمم در قیامت به وجود تو روشن خواهد شد." امام علی علیه‌السلام در بستر شهادت، حضرت عباس را به سینه چسباندند و این را فرمودند که نشان‌دهنده ایشان نزد پدر بزرگوارشان است. 🔸 در کلام حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها: «یا أَمیرَالمُؤمِنینَ! کَفانا لِأجلِ هٰذا المَقامِ الیَدانِ المَقطوعَتانِ مِن ابنِی العَبّاسِ» ترجمه: "ای امیرالمؤمنین! دو دست بریده پسرم عباس برای ما در این مقام شفاعت کافی است." این نشان می‌دهد که حضرت عباس تا چه اندازه در نزد اهل بیت ارزشمند است. 🔸 در کلام امام سجاد علیه‌السلام: «رَحِمَ اللّهُ عَمّی العَبّاسَ... فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلیٰ وَ فَدیٰ أَخاهُ بِنَفْسِهِ» ترجمه: "خداوند عمویم عباس را رحمت کند... او با ایثار و فداکاری، جانش را فدای برادرش کرد." امام سجاد علیه‌السلام که خود شاهد حضرت عباس بود، به ایشان اشاره می‌کنند. 🔸 در کلام امام صادق علیه‌السلام: «کانَ عَمّنَا العَبّاسُ نافِذَ البَصیرَةِ... جاهَدَ مَعَ أَخیِهِ الحُسَینِ» ترجمه: "عموی ما عباس دارای بینش نافذ بود... او همراه برادرش حسین جهاد کرد." این روایت نشان‌دهنده و حضرت عباس است. 🔸 در کلام امام زمان عجل‌الله‌فرجه: «السّلامُ عَلَی أبی الفَضلِ العَبّاسِ... المُواسی أَخاهُ بِنَفسِهِ» ترجمه: "سلام بر ابوالفضل عباس... کسی که جانش را فدای برادرش کرد." مقدسه که از ناحیه مقدسه امام زمان صادر شده، حضرت عباس را ستوده است. علیه‌السلام علیه‌السلام کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak
اشک‌های آسمان کربلا؛ وداع خونین اسب وفادار با امامش غروب عاشورا بود... باد، بوی علیه‌السلام را در دشت پخش می‌کرد. اسب ، ، با سم‌های لرزان کنار پیکر بی‌جان آقایش ایستاد. کاکل سفیدش کاملاً به رنگین شده بود. ناگهان سرش را بالا گرفت و کشید که تا فرات پیچید - شیهه‌ای که گویی فریاد می‌زد: "یا امة قتلت ابن نبیها! ای امتی که فرزند پیامبرتان را کشتید!". چشم‌های ذوالجناح از خشم سرخ شد. فقط به انتقام می‌اندیشید... به یکباره به سوی لشکر ممنون یورش برد! سم‌هایش مانند تبر بر سینه‌های دشمن فرود آمد. را زیر سم له کرد. با وحشت فرار کرد. اسب امام چهل نفر را کرد. خون دشمنان تا زانوی اسب را رنگین کرده بود... ذوالجناح با سم‌های لرزان و پوشیده از خون، سوی خیمه‌ها بازگشت ... موهای پیشانی‌اش کاملاً به خون آغشته بود. زین خالی او واژگون شده و بر زمین می‌کشید. هر چند قدم یکبار سرش را به زمین می‌کوبید و شیهه‌ جانسوزش در تمام می‌پیچید: «الظليمة الظليمة من امة قتلت ابن بنت نبيها». ای وای چه ظلم بزرگی! اي واي از ستم و حق كشي امتي كه پسر دختر پيغمبر خود را كشت. صدای شیهه‌های ذوالجناح سلام‌الله‌علیها را از خیمه بیرون کشاند. وقتی چشمش به اسب تنها افتاد، فریاد زد: "وا اخاه! وا اباه!" (ای وای برادرم! ای وای پدرم!). (س) با موهای پریشان خود را به ذوالجناح انداخت و زین خالی را بوسید. اسب زانو زده بود. هم از خیمه بیرون آمد، هر بار که صدای اسب را می‌شنید به استقبال می‌آمد... اما به جای پدر، صحنه‌ای دید که دل سنگ را می شکست: اسب تنها، زین واژگون، یال آغشته به خون، چشمانی اشکبار و سم‌های خونین... یاد آخرین گفتگویش با پدر افتاد، خواهشی که پدر نتوانست برآورده کند، بی اختیار صورت اسب را بغل گرفت و فرياد زد: «وا قتيلاه، ، وا ابتاه، وا حسيناه، وا محمداه، وا علياه، وا فاطمتاه، وا غربتاه، وا بعد سفراه، وا كرباه...» (وای بر کشته مظلومم! وای پدر جانم! وای بر حسینم! وای بر محمدم! وای بر علی‌ام! وای بر فاطمه‌ام! وای بر غربتم! وای بر دوری سفرم! وای بر اندوهم!...) اشک‌های گرم اسب روی صورت او می‌ریخت. سکینه از هوش رفت... با اهل حرم وداع کرد... ذوالجناح رعشه گرفته بود، خود را به زمین کوبید. پاهایش به لرزه افتاد. چشم‌هایش به سوی قتلگاه دوخته شده بود... یک نفس عمیق کشید و برای آخرین بار شیهه‌ای کشید: "یا حسیناه!" سپس جان داد. زنان حرم دورش را گرفته بودند، فرمود: « چه یار خوبی برای حسین بودی! تو هم مانند آقایت شهید شدی!" اشک‌های بر پیکر ذوالجناح می‌بارید. گویی ملائک برای این می‌گریستند. ام‌کلثوم سلام‌الله‌علیها خاک بر سر ریخت و فریاد زد: «فریاد ای محمّد(ص)! فغان ای جَدّ ما! وای ای پیامبر! شیون ای ابوالقاسم! افسوس ای علی (ع)! زاری ای جعفر! وای ای حمزه‌! ماتم بر حسن! اینک حسین (ع) در صحرای بی‌آب و علف، بر زمینِ کربلا غلطان، سرش از قفا بریده، ردایش به تاراج رفته و عمامه‌اش به یغما!» علیه‌السلام کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak
غارت خیام حرم در غروب عاشورا 🔸 آنگاه که آفتاب به افول گرایید، لشکر بی‌مروت چون گرگ‌های گرسنه در خیمه‌گاه و حریم اطهر سلام الله علیها بر یکدیگر سبقت می‌جستند. پرده‌دران حرم، روسری از سر رسول صلی الله علیه و آله می‌ربودند و دختران مصطفوی در فراق علیه السلام ناله‌ها برآورده، بر مظلومیت نوحه‌سرایی می‌کردند. 🔸 «حمید بن مسلم» گزارشگر سپاه کوفه روایت می‌کند: «زنی از تبار را دیدم که چون آهوی رمیده، در میان لشکر می‌تاخت. آنگاه که دید خیمه‌های مورد هجوم ناجوانمردان قرار گرفته، شمشیر برکشید و بانگ برآورد: «ای فرزندان وائل! آیا را به تاراج می‌برید؟ ، برای خونخواهی صلی الله علیه و آله قیام کنید!» همسر بی‌ایمانش او را باز کشید و به جایگاهش بازگرداند.»__ 🔸 سپس را با پای برهنه و سرهای عریان از سوختگاه خیمه‌ها بیرون راندند. زنان اسیر که گیسوان پریشان بر دوش و دامن‌های دریده بر تن داشتند، با ندایی جانسوز استغاثه می‌کردند: «به ، ما را از کنار اباعبدالله علیه‌السلام روانه کنید!» علیه‌السلام کانال نورانی در پیام‌رسان‌های ایتا و بله @MasjedJameNarmak
مرثیه‌ای بر مظلومیت اهل بیت در کربلا 🔸 آنگاه که کاروان اسرا را به قتلگاه کشاندند و دیدگان زنان به پیکرهای خونین شهیدان افتاد، فریادهای جانسوز برخاست. راوی با حسرت می‌گوید: «به خدا سوگند، هرگز فراموش نخواهم کرد که زینب کبری سلام الله علیها با آوایی سوزناک و دلی پراندوه می‌نالید: «یا محمداه! دخترانت به اسیری رفتند و ذریه‌ات به شهادت رسیدند، باد صبا بر مزارشان گرد می‌پراکند. این است که سر از قفا بریده‌اند و عمامه و ردایش به تاراج رفته! پدرم فدای کسی که لشکرش روز دوشنبه به تاراج رفت! پدرم فدای کسی که خیمه‌گاهش پاره‌پاره شد! پدرم فدای کسی که نه غایبی دارد تا به امیدش باشند و نه زخمی تا مداوا شود! پدرم فدای کسی که جانم به فدایش باد! پدرم فدای اندوهزده‌ای که جان سپرد! پدرم فدای تشنه‌ای که جان به جان‌آفرین تسلیم کرد! پدرم فدای کسی که محاسنش به خون آغشته! پدرم فدای کسی که جدش محمد مصطفی است! پدرم فدای کسی که جدش رسول آسمان‌هاست! پدرم فدای کسی که سبط نبی هدی است! پدرم فدای محمد مصطفی! و خدیجه کبری! و علی مرتضی! و فاطمه زهرا! پدرم فدای کسی که خورشید برایش بازگردانده شد تا نماز بخواند!» 🔸 این ، بود بر مزار برادر، که راوی می گوید به خدا سوگند گریه می‌کرد و دوست و دشمن را به گریه می‌انداخت. 🔸 در این هنگام، سلام الله علیها با حالتی پریشان خود را بر پیکر پدرش حسین علیه السلام انداخت. علیه‌السلام کانال نورانی در پیام‌رسان‌های ایتا و بله @MasjedJameNarmak
وداع سوزناک سلام‌الله‌علیها با پیکر غرقه به خون پدر 🔸 سلام‌الله‌علیها لب بر گلوی بریده برادر نهاد... «فقَبَّلَتْ مَوْضِعاً لَمْ یُقَبِّلْهُ نَبِیٌّ وَ لا وَصِیٌّ وَ لا اُمُّهَا الزَّهْراءُ» پس جایی را بوسید که نه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، نه علی مرتضی علیه‌السلام و نه مادرش زهرا سلام‌الله‌علیها نبوسیده بودند. - هرگز کسی چون من نبوسید بوسیدم آنجایی که نبوسید نبوسید، نبوسید حتی نبوسید 🔸 سکینه سلام‌الله‌علیها با چشمانی اشکبار پرسید: - عمه جان! این پیکر بی‌جان کیست؟ - حق داری پدرت را نشناسی، این پیکر پدرت است...» ناگاه خود را بر پیکر پدر افکند و دستان کوچکش را به گردن بی‌سر او گره زد... چنان با پدر نجوا کرد که از هوش رفت... 🔸 هنگامی که به هوش آمد، گویی صدای پدر را از عالم رویا شنیده بود که می‌فرمود: «یَا شِیعَتِی! إِنْ شَرِبْتُمْ مَاءً عَذْبًا فَاذْکُرُونِی، أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِیبٍ أَوْ شَهِیدٍ فَانْدُبُونِی» (ای شیعیانم! اگر آب گوارایی نوشیدید مرا یاد کنید، یا اگر غریبی یا شهیدی دیدید برای من نوحه بخوانید) «وَ أَنَا السِّبْطُ الَّذِی مِنْ غَیْرِ جُرْمٍ قَتَلُونِی، وَ بِجُرْدِ الْخَیْلِ بَعْدَ الْقَتْلِ عَمْدًا سَحَقُونِی» (من آن سبط پیامبرم که بدون جرم و گناهی مرا کشتند، و پس از کشتنم با پایمالم کردند) «لَیْتَکُمْ فِی یَوْمِ عَاشُورَاءَ جَمِیعًا تَنْظُرُونِی، کَیْفَ أَسْتَسْقِی لِطِفْلِی فَأَبَوْا أَنْ یَرْحَمُونِی» (ای کاش همگی شما در روز حاضر بودید و می‌دیدید، که چگونه برای کودک تشنه‌ام آب طلبیدم، ولی بر من رحم نکردند!) 🔸 وقتی خواستند او را از پیکر پدر جدا کنند، با چشمانی پر از اشک فریاد زد: «اگر می‌روید، بگذارید من بمانم و با پدرم نجوا کنم، اگر بمیرم کسی شما را بازخواست نمی‌کند...» ولی نپذیرفتند... پس با آهی سوزان گفت: «برادر شیرخواره‌ام را کشته‌اند... بگذارید لااقل به دیدارش بروم...» در این هنگام، هجوم آوردند... سکینه (س) با پیکر پدر نجوا کرد: «ای پدر! بنگر به سرهای برهنه‌ی ما... به دل‌های سوخته‌ی ما... به عمه‌ی مضروبم... و به مادرم که به هر سو می‌کشندش...» علیه‌السلام کانال نورانی در پیام‌رسان‌های ایتا و بله @MasjedJameNarmak
نجات امام سجاد علیه‌السلام در آستانهٔ شهادت 🔸 در غروب و هنگام تاراج خیام با شمشیر برهنه به خیمهٔ علیه‌السلام هجوم آورد، حضرت سلام‌الله‌علیها با شجاعتی بی‌نظیر خود را بین شمر و امام انداخت و فریاد زد: «لَن تَقتُلُوهُ حَتَّی تَقتُلُونی مَعَهُ!» (او را نخواهید کشت، مگر آنکه مرا هم با او بکشید!) شمر از این صحنه مبهوت ماند و دست کشید. 🔸به نقل روضة الصفا: حمید بن مسلم (یکی از سپاهیان عمر سعد) وقتی دید شمر مجددا شمشیر بر فرقِ بیمارِ بی‌پناه بلند کرده، فریاد زد: «سُبحانَ الله! أَتَقتُلُ غُلامًا مَریضًا؟! إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعَارًا عَلَی العَرَبِ إِلَی یَومِ القِیامَةِ!» (پاک است خدا! آیا این پسرک بیمار را می‌کشی؟! این ننگ تا قیامت بر دوش عرب خواهد ماند!) 🔸در این میان، وارد شد و با نمایشی مسخره، شمر را سرزنش کرد: «أَلا تَستَحی مِنَ اللهِ؟! کَیفَ تَقتُلُ مَریضًا لا یُقاوِمُ؟!» (آیا از خدا شرم نمی‌کنی؟! چگونه بیمارِ بی‌پناهی را می‌کشی؟! او را اگر به حال خود هم بگذاری میمیرد) شمر با بی‌شرمی پاسخ داد: «هَذَا أَمرُ الأَمِیرِ! قَتلُ جَمِیعِ وُلدِ الحُسَینِ!» (این دستور امیر [] است! همهٔ فرزندان باید کشته شوند!) سرانجام با اصرار ، شمر موقتاً دست کشید. ✧ نکتهٔ تلخ: زنان خواستند لباس‌های غارت‌شده را پس بگیرند، عمر سعد دستور داد: «هر چه گرفته‌اید بازگردانید!» اما حمید بن مسلم با تلخی اعتراف می‌کند: «وَ اللهِ! مَا رَدَّ أَحَدٌ شَیْئًا!» (به خدا! حتی یک نفر هم چیزی پس نداد!) > 📜 منابع: > - اخبار الدول (قرمانی) > - روضة الصفا > - ارشاد شیخ مفید > - لهوف سید بن طاووس** علیه‌السلام کانال نورانی در پیام‌رسان‌های ایتا و بله @MasjedJameNarmak
وقایع عصر و انتقال سرهای شهدا 🔸 -لعنه‌الله- سر مبارک علیه‌السلام را به همراه و به سوی فرستاد. همچنین دستور داد سرهای دیگر شهدای و -رحمه‌الله علیهم- را جدا کنند که تعداد آن‌ها به ۷۲ سر می‌رسید. این سرها توسط ، و نزد برده شد. 🔸 نقل می‌کند که سر امام حسین علیه‌السلام را به کوفه برد. هنگام شب، درِ کاخ را بسته یافت، بنابراین به خانه‌ خود رفت و سر مبارک را زیر یک قرار داد. او دو همسر داشت؛ یکی از قبیله و دیگری به نام دختر مالک بن عقرب از قبیله 🔸 روایت می‌کند: « به خانه آمد و به بستر رفت. من پرسیدم: چه خبر است و چه آورده‌ای؟ او گفت: برای تو ارمغانی آورده‌ام که تا روزگار باقی است، دولتمند خواهی بود! اینک [علیه‌السلام] در خانه توست.» ادامه می‌دهد: «به او گفتم: وای بر تو! مردم طلا و نقره می‌آورند، اما تو سر پسر پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را آورده‌ای؟ به خدا سوگند، دیگر با تو زیر یک سقف نخواهم ماند!» سپس از بستر برخاست و به حیاط خانه رفت. 🔸 خولی همسر دیگر خود (****) را صدا زد. نوار می‌گوید: *«به خدا قسم، نوری مانند ستونی از آسمان تا آن طشت می‌دیدم و مرغان سفیدی را مشاهده می‌کردم که تا صبح گرد آن پرواز می‌کردند.» صبحگاه، خولی سر را نزد برد. 🔸 در کتاب‌های و آمده که حامل سر امام حسین -علیه‌السلام- بود. وقتی سر را نزد عبیدالله گذاشت، این اشعار را خواند: «جام من را از طلا و نقره پر کن، چرا که من پادشاه پرشکوه را کشتم! کسی که در کودکی به دو قبله نماز خواند و بهترین مردم از لحاظ نسب بود!» عبیدالله از این سخنان خشمگین شد و گفت: «اگر می‌دانستی او چنین مقامی دارد، چرا کشتی‌اش؟ به خدا چیزی به تو نمی‌دهم و تو را نیز به او ملحق خواهم کرد!» سپس دستور داد گردن او را بزنند. علیه‌السلام کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak