eitaa logo
مسجد جامع نارمک
2.1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
صفحه رسمی پیام رسان فرهنگی مسجد جامع نارمک - تهران پذیرای پیشنهادات و انتقادات شما : ۰۹۹۰۹۰۵۰۴۱۵ ارتباط با خادم پیام رسان: @Khadem_MJ شماره کارت صدقات وخیرات 5894637000255429 شماره کارت اطعام 5041727010635033
مشاهده در ایتا
دانلود
سپهدار وفادار کربلا؛ رجزهای حماسی حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام با ترجمه 🔸 پس از شهادت برادران: در اوج و ، حضرت عباس علیه‌السلام اینگونه رجز خواندند: «أقسَمتُ بالله الأعَزّ الاعظم و بالحُجُور صادقاً و زَمزمٍ و ذُوالحَطیم والفنا المُحَرّم لَیُخضَبَنّ الیوم جسمی بالدّم اَمامَ ذی الفضل و ذی التّکرُّم ذاکَ حُسَینُ ذوالفَخَار الأقدم» ترجمه: "سوگند به خدای بزرگ و عزیز، سوگند راستین به حجر و زمزم سوگند به صاحب حطیم و فناء و حرام؛ امروز بدنم به خون آغشته خواهد شد در پیشگاه آن صاحب فضیلت و بزرگواری، همان حسین صاحب افتخارات دیرین خواهم بود" 🔸 در مسیر شریعه فرات: با بی‌نظیر در حالی که برای آبرسانی به می‌جنگیدند، فرمودند: «أاُقَاتِلُ الیومَ بِقلبٍ مَهنَدٍ اَذُبُّ عن سِبطِ النَّبی احمدٍ اَضرِبُکُم بِالصَّارِمِ المُهَنَّدِ حتّی تَحِیدُوا عَن قتال سیّدی إنّی اَنَا العَبَّاسُ ذُو التَّوَدُّدِ نَجلُ عَلَیّ الطّاهِرِ المُؤیَّدِ» ترجمه: "امروز با دلی استوار می‌جنگم و از فرزند پیامبر احمد دفاع می‌کنم با شمشیر برنده بر شما می‌زنم تا از جنگ با آقایم دست بردارید من عباسم، همان مهربان، فرزند پاک و تأیید شده" 🔸 هنگام بازگشت با مشک آب: در حالی که بدن مبارکشان از دشمن پر شده بود، این رجز را سر دادند: «یا نَفسُ مِن بعدِ الحسین هُونی و بعدَهُ لاکُنتَ أن تَکُونِی هذا الحُسَینُ واردُ المَنُون و تَشرَبینَ بارِدَ المَعین هیهاتَ مَا هَذَا فِعالُ دِینِی و لافِعَالُ صادِقِ الیَقِینِ» ترجمه: "ای جان! پس از حسین خوار باش که پس از او زندگی ارزش ندارد این حسین است که به مرگ نزدیک شده و تو آب خنک می‌نوشی؟ هرگز! این کار با دین من و رفتار انسان باایمان سازگار نیست" 🔸 در برابر لشکر دشمن: هنگامی که سپاه در شمار محاصره‌اش کردند، با کم‌نظیر در برابر ایستادند و فرمودند: «لا أرهَبُ المَوتَ إذا المَوتُ رَقَا حَتَّی اَواری فی المَصَالیتِ لَقَی نفسی لِنَفس المُصطَفی الطُّهرِ وَقَا إنّی أنا العبّاسُ اُغدُو بِالسَّقا و لا اَخَافُ الشَّرَّ یوم المُلتَقَی» ترجمه: "از مرگ نمی‌ترسم وقتی فرا رسد، تا آنکه با مرگ روبرو شوم جانم فدای جان پیامبر پاک باد، من عباسم که به سقایی می‌روم و از سختی روز رویارویی نمی‌هراسم" 🔸 پس از قطع دست راست: با بی‌نظیر خطاب به دشمنان فرمودند: «والله إن قَطَعتُمُوا یَمِینی إنّی اُحامی أبداَ عَن دینی و عَن امام صادق الیقین نجلِ النّبی الطّاهر الأمین» ترجمه: "به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کردید، همواره از دینم دفاع می‌کنم و از امام راستین و باایمان، فرزند پیامبر پاک و امین" 🔸 پس از قطع دست چپ: در آخرین لحظات، این را به جهانیان آموختند: «یا نفسُ لاتَخشَی مِنَ الکُفّار و اَبشری برحمة الجبّار مع النّبیّ السّیّد المختار قَد قَطَعوا بِبَغیِهِم یَساری فأصلِهِم یا ربّ حَرَّ النّار» ترجمه: "ای جان! از کافران نترس و به رحمت خداوند جبار بشارت گیر که با پیامبر برگزیده خواهی بود، آنها از سر طغیان دست چپم را قطع کردند خدایا آنان را به آتش سوزان درافکن" کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak
پس از شهادت علیه‌السلام؛ واکنش قاتلان و عمر سعد 🔸 دستور عمر سعد برای محافظت از خیمه‌ها: پس از آن، ملعون دستور داد: «گروهی از نگهبانان را مأمور محافظت از خیمه‌های اهل بیت کردند تا کسی به آنان آزار نرساند.» *این اقدام ظاهری برای جلوگیری از هتک حرمت اسرا بود.* 🔸 فریاد ننگین سنان بن انس: سنان بن انس نخعی که از قاتلان امام بود، نزد عمر سعد آمد و با غرور فریاد زد: «اوقِر رِکابی فِضَّةً وَ ذَهَبًا • اَنا قَتَلتُ المَلِکَ المُحَجَّبا قَتَلتُ خَیرَ النّاسِ اُمًّا وَ اَبًا • وَ خَیرَهُم اِذ یُنسَبونَ نَسَبًا» ترجمه: "شتر مرا از سیم و زر بار کن! • من آن پادشاه با حشمت را کشتم کشتم بهترین مردم را از جهت پدر و مادر • و برترینشان را از حیث نسب و اصالت" 🔸 واکنش عمر سعد: عمر سعد با شنیدن این سخنان گفت: «گواهی می‌دهم تو دیوانه‌ای! اگر این سخنان را بشنود، گردنت را می‌زند.» *این نشان‌دهنده ترس عمر سعد از افشای حقایق درباره مقام امام حسین بود.* 🔸 اعتراف مردم به عظمت امام: مردم به سنان بن انس گفتند: «تو حسین فرزند و سلام‌الله‌علیها را کشتی! او بزرگ عرب بود که برای بازپس گیری حکومت از بنی‌امیه قیام کرد.» نقل می‌کند که مردم به سنان گفتند: «اگر تمام خزائن دنیا را هم به تو بدهند، در مقابل کشتن حسین کم است!» کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak
انتقال علوم نبوی به امام علی علیه‌السلام «وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا ۚ قُلْ كَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» «و کافران می‌گویند:تو فرستاده نیستی. بگو: همین که خداوند میان من و شما گواه است و کسی که علم کتاب نزد اوست [کافی است].» 🔸 چون روز دیگر فرا رسید، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله سنگین‌تر شد و مردم از ملاقات با ایشان شدند. تنها علیه السلام ملازم آن حضرت بود و جز برای از ایشان جدا نمی‌گشت. 🔸 هنگامی که حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله آمدند، فرمودند: «برادر و یاور مرا بخوانید.» اما بر ایشان چیره شد و شدند. گفت: « را بخوانید!» ابوبکر آمد و بالای سر حضرت نشست. وقتی پیامبر چشمان مبارک را گشودند و او را دیدند، روی خود را برگرداندند. ابوبکر برخاست و بیرون رفت و گفت: «اگر نیازی به من داشت، اظهار می‌کرد.» 🔸 بار دیگر حضرت درخواست خود را تکرار کردند. گفت: « را بخوانید!» وقتی عمر حاضر شد، حضرت از او نیز اعراض فرمودند. 🔸 برای بار سوم، حضرت فرمودند: « و مرا بخوانید.» این بار گفت: « را بخوانید؛ زیرا پیامبر غیر از او را نمی‌خواهد.» 🔸 وقتی علیه السلام حاضر شد، پیامبر به سوی او اشاره کرده و فرمودند: «نزدیک من بیا.» امام علی علیه‌السلام خود را به آن حضرت چسبانید و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به مدت طولانی رازهایی را با او در میان گذاشتند. 🔸 پس از آن، امیرالمؤمنین علیه‌السلام برخاست و در گوشه‌ای نشست و حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله به رفتند. وقتی امام علی علیه‌السلام بیرون آمد، مردم از او پرسیدند: «یا_اباالحسن! چه رازی بود که پیامبر با شما می‌گفت؟» 🔸 حضرت فرمودند: « از به من آموخت که از هر ، هزار باب گشوده می‌شود. و مرا به اموری کرد که آن را به جا خواهم آورد.» کانال در ایتا و بله: @MasjedJameNarmak