eitaa logo
مطلع عشق
279 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت عاطفه- مي‌بخشين كه ما چغندر پوست نمي كنديم، حرف مي‌زديم، گل لگد نمي كرديم! از خجالت سرخ شدم. احساس كردم دست و پايم را گم كرده ام. - ببخشين حواسم پرت شد.☺️ عاطفه- چشمم رو شن! اين ديگه عكس كيه؟! منتظر جواب من نشد و عكس را از دستم قاپ زد. - بَه بَه مبارك باشه! به سلامتي انشا الله! پس يه شيريني هم افتاديم همين چند وقته. صورتم داغ شد. خواستم تو ضيح بدهم كه جلوي اشتباهش گرفته شود: من- برادر فاطمه است، علي! عاطفه- اَ! چه بهتر! پس يه شام و شيريني افتاديم! ولي خودمونيم ها، اين فاطمه هم عجب ناقلاييه! توي همين دو- سه روزه برادرش رو قالب كرد. وبعد نگاهي به سر تا پاي من كرد، نگاه ديگه اي هم به عكس: - نه! شايد هم مريم رو قالب كرده باشه. وخنديد.😄 من- اون شهيد شده!😔 ضربه كاري بود، خنده عاطفه در دهانش خشكيد. سميه اه بلندي از ته دل كشيد. عاطفه نمي خواست باور كند. هنوز دودل بود: - داري شوخي مي‌كني!😧 و من اصلا حال و حوصله شوخي را نداشتم؛ بخصوص امروز. هيچ آدم عاقلي در مورد چنين چيزهايي شوخي نمي كنه. عاطفه زير لب با خودش زمزمه كرد: - پس چرا هيچ وقت چيزي از اين موضوع به ما نگفت.😟 عاطفه يكهو جدي شد: - دو سال با هم دوست بوديم، ولي اينو نمي دونستيم. يعني هميشه طوري از اون حرف مي‌زد كه آدم احساس نمي كرد برادرش رو از دست داده. انگار همين حالا حي و حاضر كنارش بود. سميه نفس عميقي كشيد. همين طور كه سرش پايين بود و راه مي‌رفت، گفت: - خب شايد به خاطر اين باشه كه فاطمه هيچ وقت هم برادرش رو از دست نداد. يعني همين طور كه تو ميگي انگار علي هميشه كنارشه. نمي دونم چه طوري، ولي خب بوده ديگه! چنان زنده كه بعضي وقت‌ها باهاش مشورت مي‌كنه. عاطفه در حالي كه هنوز حيرت زده به نظر مي‌رسيد، پرسيد: - پس تو مي‌دونستي؟ چرا ما خبر نداشتيم؟😳 سمیه- چون من از قبل اين كه علي شهيد بشه با فاطمه دوست بودم و اون موقع در جريان اين قضيه قرار گرفتم.مي‌دوني كه اشنايي ما از قبل دانشگاهه. ولي اون خودش دوست نداشت از اين قضيه براي كسي حرفي بزنه. حالا هم نمي دونم چي شده كه براي مريم از اين قضيه حرف زده.😕 عاطفه با شيطنت خاصي گفت: - اين طور كه معلومه مريم خانم ره صد ساله رو يك شبه رفتن. توي همين دو-سه روز خيلي قاپ فاطمه را دزديده. ديگه حالا از مقربانن! البته يكي-دو باري هم براي من چيزهايي رو گفت. ولي من از دوست‌هاي قديمي اش هستم. خيلي از چيزها و مسائلش رو خودم ديدم. ديدم كه 🌷شهادت علي🌷 بيشتر از همه روي فاطمه تاثير گذاشت. چه طوري بگم، نه اين كه فاطمه را عوض كنه، ولي اونو وارد فضاي ديگهاي كرد. پرشش داد. چه روزهايي بود، يادش به خير! تا برسيم حسينيه، سميه از خاطراتش مي‌گفت. از ارتباط خودش و فاطمه، از روحيات فاطمه. وقتي رسيديم حسينيه، سميه ديگر چيزي نگفت. بچه‌ها نهارشان را خورده بودند. عاطفه از در كه رفت داخل، دوباره همان عاطفه هميشگي شد. شلوغ و پرسر و صدا. بچه‌ها نهارشان را خورده بودند، اما سفره را هنوز جمع نكرده بودند. سميه مي‌گفت كه بچه‌ها منتظر بوده اند تا ما هم بياييم و نهارمان را سر سفره بخوريم. ولي عاطفه عقيده داشت كه متوجه شد فاطمه با ما نيامده است، راحله بود. يك دسته از ظرف‌هاي توي سفره را برداشته بود و قصد داشت از سالن بيرون برود. وسط راه انگار چيز جديدي يادش افتاد. ايستاد وبرگشت طرف ما، با نگاه مشكوكي ما را برانداز كرد و پرسيد: راحله- پس فاطمه كو؟ عاطفه- اولا كه يكي را بردن جهنم، گفت پيف! پيف! اين جا بو مي‌آد ثانيا، فاطمه خانم فهميدن كه امروز شهرداري نوبت اتاق ماست، يكهو درجه معنويتاش رفت بالا، در حرم موندن تا براي شما دعا كنن كه ظرف شستن رو ياد بگيرين تا ليوان و استكان رو نشكنين. راحله لبش را گزيد و رفت. معلوم بود به زحمت خودش را كنترل مي‌كند. بيچاره چه زجري مي‌كشيد از صحبت كردن با عاطفه. وقتي برگشت فقط پرسيد: _تا ساعت ۵ بر مي‌گرده يا نه؟ معلوم نبود طرف خطابش كيست؟ مسلما با عاطفه نبود. من برايش توضيح دادم فاطمه در حرم مانده تا به جاي برادرش زيارت كندوتا ساعت ۵حتما بر مي‌گردد. عاطفه هم با لحني كه نشان بدهد خيلي از راحله دلخور است، غرغركرد: - ببين راحله خانم، ممكنه فاطمه از زير كار در بره، ولي مطمئن باش از زير جواب دادن به سوال كسي در نمي ره. اون هم سوال‌هاي بي پايه اي مثل... و عمدا جمله اش را ناقص گذاشت تا بيشتر لج راحله را در بياورد. ادامه دارد.... ❌
مطلع عشق
خانواده وازدواج 👆 روز دوشنبه( )👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در فضای مجازی خبری از رقابت های نزدیک به۳۰۰ ورزشکار خارجی خانم از ۲۰ کشور جهان در کنار ۲۰۰ ورزشکار ایرانی که این روزها در تهران برگزار می شود نیست. چرا؟ چون برخلاف تصویر سیاه مجازی از وضعیت زنان در ایران است. 👤 سینا کلهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️تناقضات علی علیزاده؛ تحلیلگر لندنی 📍ایران برآمده از علی خامنه‌ای و قاسم سلیمانی است؛ یا برآمده از دولت واشنگتن و دولت ملی ضعیف؟ 📍تمجید از سردار سلیمانی و حمایت از حضور منطقه‌ای ایران؛ یا حمله به سردار حاجی‌زاده و شهدای مدافع حرم؟ ✍در بحبوحه‌ی تمام‌عیار، شخصیت علیزاده به‌گونه‌ای طراحی شده که فعلا با تحلیل‌های زیگزاگی و اختلاط حق‌وباطل، اعتماد مخاطب انقلابی را جلب کند؛ شک نکنید در بزنگاه سیاسی_اجتماعی خنجر زهرآگین را در ذهن شیفتگان خود فرو خواهد کرد! بازی نخوریم... 🖌محمد جوانی
🛍 ارائه پوشاک مورد سلیقه مشتری با جستجوگر هوشمند ایرانی یک گروه جوان فعال استارتاپی یک بستر هوشمند برخط (پلتفرم هوشمند آنلاین) مد و لباس را طراحی کردند که با طرح چند سوال کوتاه از مشتری، پوشاک سلیقه او را به نمایش می‌گذارد. بیشتر بخوانید
🔰 اغتشاشات از کف خیابون شروع نمی‌شه اغتشاشات از پخش انیمیشن مروج همجنس‌بازی در فیلیمو شروع می‌شه ... 👈 علی قدردان 🇮🇷
مطلع عشق
قسمت #هفتاد عاطفه- مي‌بخشين كه ما چغندر پوست نمي كنديم، حرف مي‌زديم، گل لگد نمي كرديم! از خجالت سر
☀️☀️ ☀️☀️ قسمت 💭و عمدا جمله اش را ناقص گذاشت تا بيشتر لج راحله را در بياورد. ولي مثل اين كه راحله قصد كرده بود جوابي به طعنه‌ها و كنايه‌هاي عاطفه ندهد. فقط دسته ديگري از ظرف‌ها را برداشت و رفت. راحله- لطفا زودتر بخورين، مي‌خوايم سفره رو پاك كنيم. ثريا سفره را پاك كرد. من و راحله وسميه هم ظرف‌ها را شستيم. فهيمه مثل هميشه خسته بود، خوابيد. عاطفه هم گفت كه چون خدمت به زائرهاي امام رضا (ع) ثواب داره و اون دلش نمي آد كه ما رو از اين ثواب محروم كنه، سهم ثواب خودش رو به ما مي‌بخشد. با همه اين حرف‌ها شستن ظرف‌ها تقريبا زود تمام شد، ساعت دو، بعدش هم خواستيم بخوابيم. ولي چون راحله و فهيمه وثريا از زيارت امروز عاطفه بي خبر بودند و بايد حتما گزارش عاطفه را مي‌شنيدند، ما هم نتوانستيم بخوابيم. از ساعت چهار هم كه همه منتظر فاطمه بودند كه مي‌آيد يا نه. فهيمه گفت: - عزيز من! نمي دونم آدم چه اجباري داره بيشتر از اون چيزي كه مي‌تونه، ادعا كنه. حرف براي بزرگ تر از تو هم سنگينه كه بخوان به اين سوال‌ها جواب بدن. ما هم واقعا توقع نداريم كه فاطمه بتونه اين شبهات رو رفع كنه. اين سوال‌ها مدت‌ها ست همه جا مطرحه.😕 راحله تاييد كرد: - منم فكر مي كنم اگه اين سوال‌ها جوابي داشت، اين قدر پخش نمي شد. اين قدر دهن به دهن نمي گشت.😏 ساعت ۵/۴ كه فاطمه آمد، راحله با خوشحالي خنديد و گفت: - فا طمه نبودي ما كلي پشت سرت غيبت كرديم. حتما فاطمه مي‌خواست از زير بحث فرار كنه كه ظهر نيامده! فاطمه خنديد. اصلا به دل نگرفته بود. - حالا ناراحتي تون از چيه؟ اگه به خاطر اومدن منه، برگردم. اگه هم به خاطر غيبت‌هاييه كه پشت سرم كردين، مي‌بخشمتون 🔸فصل نوزدهم🔸 تا بچه‌ها بيايند نفس راحتي بكشند و پوزخند ثريا روي لبانش بخشكد، ادامه داد: - البته به شرط اين كه هر كدومتون يكي يه زيارت جامعه كبيره برام بخونين! 💭حالا فاطمه جدي گفت يا شوخي، معلوم نبود، بچه‌ها كه با خنده هايشان آن را به شوخي گرفتند. فاطمه كه ناهارش را خورد، اولين كسي كه بحث را شروع كرد، راحله بود. با سوالي ميان شوخي و جدي پرسيد: - بالاخره مي‌خواي جواب سوال‌هاي ما رو بدي يا نه؟ يا اين كه مي‌خواي تا شب سر همه رو گرم كني؟ فاطمه هم تاييد كرد: - آهان راستي داشت يادمون مي‌رفت ها. ولي قبل از اين كه دوباره به سوال‌هاي صبح برسيم، بذارين من يكي- دو نكته را تذكر بدم. اگه بتونيم روي اين نكته‌ها توافق كنيم، بعداً هم كمتر به مشكل برمي خوريم و گرنه هيچ كدوممون حرف اون يكي رو نمي فهميم. ثريا با لحني جاهلانه رُخصت داد: - بفرما. ميدون در اختيار شماست پهلوون! فاطمه با تكان دادن دستش از او تشكر كرد. - اول يه سوال: 😊☝️تصور كنين يه تابلوي نقاشي كه يك دست سياه باشه، يا هر رنگ ديگه اي باشه كه شما بپسندين، قشنگ تره يا يه تابلوي نقاشي از يه منظره زيبا؟ ❌
قسمت ثريا جواب داد: - اين چه سواليه؟ معلومه تابلويي كه يه دست و يه رنگ باشه، هنر نيست. هر آدم بي دست و پايي مثل من هم مي‌تونه تابلويي فقط با يه رنگ نقاشي كنه! فاطمه- ببينين اصل منظره تو هر دو تا نقاشي يكي بود. فقط يكي اش با يه رنگه، اون يكي اش با چند رنگ. حالا فكر مي‌كنين چرا اون منظره اي كه با چند رنگه، قشنگ تره؟ تا بيايند همه فكر كنند، راحله مثل هميشه زودتر از بقيه جواب داد: - به نظر من به خاطر تنوع رنگ هاست. يعني لازمه قشنگ بودن يه تابلو، متنوع بودن رنگ‌ها و نقش هاست تا بشه ظرايف و حدود هر شكل رو به راحتي مشخص كرد و فهميد كه هر شكل يا رنگي چه نقشي در كليّت تابلو داره. فاطمه از جواب راحله راضي به نظر مي‌رسيد: - حالا اگر بتونيم رو به يه تابلو تشبيه كنيم، چيزي كه اين نظام رو به كمال مي‌رسونه تنوع نقش‌ها و گوناگوني مخلوقاته. براي اين كه هر موجودي بتونه به بهترين نحو به نقش خودش عمل كنه، بايد افراد و موجودات هم استعدادهاي مختلفي داشته باشن. پس تنوع موجودات يا نقش‌ها كه تنوع استعدادها رو هم به دنبال خودش مياره لازمه يك نظام منطقي و حساب شده است، قبول؟ راحله- قبول! فاطمه- همه هم قبول داريم كه خدا انسان‌ها را متنوع آفريده و به دو نوع زن و مرد تقسيم شون كرده. حالا اگه قرار بود نقش اين دو تا عيناً مثل هم باشه يا استعدادهاي يه اندازه اي داشته باشن، ديگه زن و مرد آفريده شدن انسان‌ها معنايي داشت؟ نه! كار بيهوده اي بود! يا همه مرد خلق مي‌شدن يا همه زن! پس 👈اولاً از اين تنوع در آفرينش هدفي در ميون بوده، 👈ثانياً زن ومرد در به هدف رسوندن اين منظور، نقش‌هاي جداگانه و در نتيجه استعدادهاي مختلفي دارن. پس با هر استعداد هم بايد برخورد جداگانه اي بشه. فهيمه پرسيد: - يعني چه؟ فاطمه- بذارين يه مثال براتون بزنم. حتماً همه تون داستان مهموني رفتن لك لك و روباه رو شنيدين. يه روزي روباهي، لك لكي رو دعوت كرد خونه شون و بعد غذاي لك لك رو هم مثل مال خودش ريخت توي بشقاب، روباه خودش با زبان غذايش را مي‌ليسيد و مي‌خورد، ولي لك لك چون منقار داشت نتونست اون غذا رو بخوره.
...دفعه بعدي لك لك روباه، دعوت كرد خانه اش. اين بار لك لك به تلافي مهماني قبلي، غذاي هر دو رو در كوزه اي دراز و دهانه باريك ريخت. لك لك خودش منقار بلندش رو مي‌كرد توي كوزه و غذايش رو مي‌خورد ولي روباه نتونست پوزه اش را فرو كند توي كوزه. راحله به همين زودي كلافه شد. از بس عجول بود اين دختر. - فاطمه! چرا حاشيه مي‌ري و قصه مي‌گي، برو سر اصل مطلب. فاطمه- اصل مطلب اينه كه اگه ما قبول داريم زن و مرد با نقش‌ها و استعدادهاي متفاوتي خلق شدن و وظيفه هاشون هم با همديگه فرق داره، پس بايد قبول كنيم كه هر كدوم براي بهتر انجام دادن وظيفه شون بايد حقوق جداگانه و متناسب با وظيفه هاشون داشته باشن. راحله- اين هم قبول! فاطمه- پس نظام حقوقي خوب، نظاميه كه در درجه اول اين تفاوت نقش و استعدادها رو به رسميت بشناسه و در درجه دوم هم وضع كردن قوانينش در جهتي باشه كه به هر كدوم از اين موجودات كمك كنه تا به بهترين نحو ممكن وظيفه شون رو انجام بدن. من گفتم: - حالا اين نظام حقوقي خوب رو از كجا مي‌شه شناخت؟ مثل اين كه فاطمه از سوال من خيلي خوشش آمده بود، گفت: - آفرين! سوال خيلي خوبيه، 😊👌جوابش هم چند تا نكته داره. درست بررسي كردن يه نظام حقوقي اينه كه اون رو به عنوان يه نظام كامل و مرتبط با همديگه بررسي كنيم. يعني اين كه نبايد جزئيات اين نظام حقوقي رو به طور جدا جدا و بدون توجه به ارتباطشون با همديگه، بررسي كرد. ثريا پرسيد: - يعني چي آخه؟ - يعني كسي كه مي‌خواد ماشين بخره، از فروشنده راجع به تك تك اجزاي موتور سوال مي‌كنه يا راجع به كليت ماشين مي‌پرسه تند مي‌ره يا نه؟ مي‌خوام بگم كه يه مكانيك بايد از جزئيات و خصوصيات موتور مطلع باشه، ولي هيچ لزومي نداره كه هر كسي سوار ماشين مي‌شه هم به اندازه يه مكانيك از جزئيات ماشين سر در بياره. تازه همان مكانيك هم حق نداره يك فنر رو از داخل موتور درباره و بگه كه اين فنر بي قواره به چه درد مي‌خوره؟ اين در جاي خودش بايد تحليل بشه، نه مستقلاً! بايد ديد در مجموعه كاركرد موتور چه نقشي داره! فهيمه پرسيد: - حالا اين مثال چه ارتباطي با بحث ما داره؟😐 - ارتباطش اينه كه يه هم كه مي‌خواد يه نظام حقوقي رو بررسي كنه، بايد كاركرد اون رو در جامعه ببينه. اگر هم دليل يكيش رو متوجه نشد، نبايد لزوم وجود اونو منكر بشه و متخصصان هم بايد ارتباط همه قوانين رو با همديگه در نظر بگيرن. نكته ديگه هم اين كه يه نظام حقوقي رو بايد با جهان بيني خودش سنجيد، چون اين قوانين وضع مي‌شن تا جامعه رو به اون هدفي كه در جهان بيني مد نظره برسونن. پس، چون در اسلام اصالت با معنويته نا ماديت، پس تمام جنبه‌هاي مادي هم كه وجود داره و روشون تاكيد مي‌شه به خاطر مقدمه معنويت بودنشونه. يعني جهت گيري نظام حقوقي اسلام در جهت اولويت دادن به معنوياته. در جاهايي هم كه ماديت ممكنه ضربه اي به معنويت بزنه، ماديت محدود مي‌شه تا زمينه ضربه خوردن معنويت فراهم نشه. راحله دوباره با خودكارش روي كف دستش ضرب گرفت. با ضربه‌هاي منقطع ولي پي در پي، ۱-۲-۳، چند لحظه مكث دوباره ۱-۲-۳، در همان حين هم سوال كرد: - حالا مي‌خواهي چه نتيجه اي بگيري؟ فاطمه رو به راحله كرد: - مي‌خوام نتيجه بگيرم كه در ، درست انجام دادن اموريه كه خدا از انسان خواسته؛ يعني مراتب و مناصب اجتماعي در دنيا هيچ كدوم به تنهايي ملاك برتري نيستن. مهم انجام دادن تكاليف الهيه. فهيمه با هيجان عينكش را كه روي دماغش ليز خورده بود، هُل داد عقب تر: - منظورت اينه كه با اين كه در اسلام زن نمي تونه حاكم يا قاضي بشه، هيچ نقصي براي اون محسوب نمي شه؛ به اين دليل كه حكومت و قضاوت جزو مناصب اجتماعي يا دنيوي هستند. فاطمه- بله! دقيقاً منظورم همينه! چون كه لازمه بعضي از اين مناصب و مشاغل داشتن انواع ارتباط در شرايط مختلف با ديگران است. خدا هم خواسته كه زن با اون خصوصيات طبيعي لطيفش وارد چنان وادي‌هاي پر مشقتي نشه. فهیمه- مثلا؟! فاطمه- مثلاً حاكم بايد رفت و آمد‌هاي زياد، نشست و برخاست‌ها و ارتباط و مراودت زيادي داشته باشه كه تحمل اين مشقات با لطافت جنس زن منافات داره. يا در مورد منصب قضاوت، كه بين فقهاي اسلامي مشهوره كه زن نمي تونه قاضي بشه، شايد به اين خاطره كه نعمت عواطف و احساسات در وجود زن‌ها قوي تره، همين مسئله ممكنه مانع قضاوت صحيح و اجراي عدالت بشه.
🔸فصل بيستم🔸 قسمت فاطمه_…مثلاً حاكم بايد رفت وآمدهاي زياد، نشست و برخاست‌ها و ارتباط و مراودات زيادي داشته باشه كه تحمل اين مشقات با لطافت جنس زن منافات داره. يا درمورد منصب ، كه بين فقهاي اسلامي مشهوره كه زن نمي تواند قاضي بشه، شايد به اين خاطره كه نعمت عواطف و احساسات در وجود زن‌ها قوي تره همين مسئله ممكنه مانع قضاوت صحيح و اجراي عدالت بشه. اما راحله به اين مقايسه معترض بود:😐 - ميدونين كه ما زن‌هاي زيادي رو چه در اطراف خودمون و چه در جوامع غرب و شرق مي‌بينيم كه چنين خصوصياتي رو ندارن. مثلا همون رقت قلبي رو كه شما مي‌گي، در وجود خيلي از زن‌ها نيست. نمونه اش هم انبوه زن هاييه كه تو سيستم پليسي دنيا استخدام شدن و در اين زمينه از همكارهاي مردشون هم جلوتر رفتن. يا زن‌هاي ديگه اي كه تحملشون در رنج و مشقت خيلي بيشتر از مردهاست. فاطمه - توجه كنين كه گفتيم يه ، نظاميه كه توجهش به كل سيستم باشه، نه موارد جزئي. توي يه همچين نظامي موقع وضع قانون، به عموم توجه مي‌كنن نه استثنا ها. ما در اطرافمون پيرمردهايي رو مي‌بينيم كه با اين كه سنشون بيشتر از ۷۰ ساله، ولي خيلي سرحال و قدرتمندن. اما قانون، سن نامزد شدن رياست جمهوري و نمايندگي را زير ۷۰ سال تعيين كرده، چون قانون در نظر مي‌گيره كه اكثريت افراد در اين سن توانايي انجام چنين وظيفه اي رو ندارن و اگر بخواهد به اون تعداد محدود استثنا نگاه كنه، ممكنه ۹۵ موردش خطا بشه و ۵ مورد درست انتخاب بشن. ظاهراً كسي اعتراض نداشت؛ چون كسي حرفي نزد. فاطمه براي اين كه جاي هيچ ترديدي باقي نماند، گفت: - اصلا بذارين يه طور ديگه بگم. اون چيزي كه مال خود فرده مايه و برتريه يا اون چيزي كه به عنوان امانت بهش سپرده ان؟ مثلا يه كارمند بانك كه از صبح تا عصر ميليون‌ها تومان پول از زير دستش رد وبدل مي‌شه، مي‌تونه خودش رو ثروتمند به حساب بياره؟ مسلماً نه! چرا؟ چون پول‌ها مال او نيست. پس چيزي موجب فضيلت و برتريه كه متعلق به خود فرد باشه. مثل و مقام‌هاي معنوي، نه . در مورد زن‌ها كه يك كمال و مقام علميه، از زن‌ها دريغ نشده ولي خداوند وظيفه حكومت و مرجعيت رو كه منصبي دنيويه به عهده زن نذاشته. فكر كنم قبلا هم در بحث قوام بودن مردها بر زن‌ها در همين مورد صحبت كرديم. من پرسيدم: _پس چي شده كه اين سئوال اين قدر در جامعه و به خصوص در ميان زن‌ها شايع شده؟ به قول يكي از بچه‌ها انگار هر جا كه مي‌ري صحبت سر همين حقوقه!😟 فاطمه - به نظر من ريشه چنين سوال‌های اينه كه توجه نمي شه. چون از نظر نظام ارزش ديني، هيچ كدام از مناصب و مقامات اجتماعي مايه فضيلت نيستند. دينداران هم اهل چون و چرا كردن در اين كه چنين امانتي به فرد ديگه اي سپرده شده، ولي وقتي در نظام‌هاي دنيوي اين چنين مناصبي به عنوان ارزش تلقي شدن، طبيعيه كه زن‌ها هم خود را عقب افتاده از قافله حس كنن و حق خودشون رو بخوان؛ حقي كه چنين حقيقتي نداره! هر چند كه به نظر مي‌رسيد كه فهيمه هنوز مردد است، اما اين سميه بود كه گفت:
🔸فصل بيست و يكم🔸 قسمت سمیه_ منظورم اينه كه تو نصفي از بحث رو به اين شكل شروع كردي كه زن‌ها ضعيف ترن، زن‌ها چي اند و چي نيستند. در صورتي كه اصلا من گيرم روي همين پيش فرضه كه كي گفته زن‌ها ضيف تر از مردهان؟😐 فاطمه به علامت اين كه متوجه مشكل شده سرش را تكان داد: - آيا شماها واقعا منكر اين هستين كه زنها به طور متوسط از لحاظ ، از لحاظ ، از لحاظ و امور خارج از خانواده ضعيف تر از مردهان؟ ببينين بچه‌ها من نمي فهمم كه چرا ما از واقعيت‌ها مي‌خواهيم فرار كنيم يا اون‌ها رو انكار كنيم؟ در صورتي كه اصلاً اين واقعيت‌ها به خودي خود هيچ امتيازي نيستن. مگه هر كس زورش بيشتره، آدم بهتريه؟ شما به علوم تجربي هم كه مراجعه كنين روي ضعف جسماني زن‌ها صحه گذاشتن. ✨در روايتي از معصوم داريم كه به مردها سفارش مي‌كنه مراقب دو قشر ضعيف جامعه باشن؛ كودكان و زنان.✨ يعني اين كه از قدرت بدنيشون در جهت ظلم به اون‌ها استفاده نكنن. من مسئله جديدي به ذهنم خطور كرد. بعد از تمام شدن صحبت‌هاي فاطمه گفتم: _بچه‌ها من فكر مي‌كنم مشكل اصلي ما به خاطر واژه «ضعيف» باشه. چون اين واژه در فرهنگ عمومي جامعه معناي خوبي نداره. والا هيچ كدام از ما شك نداريم كه زن‌ها از مردها ظريف تر و لطيف ترند. عاطفه دستش را بلند كرد: - آقا يه پيشنهاد هم من دارم.😄☝️ همه نگاه‌ها به سمت عاطفه برگشت. آخر عاطفه اين دفعه خيلي ساكت بود. مثل اين كه هنوز ميدان دستش نيامده بود. بالاخره بچه‌ها با سكوتشان به عاطفه اجازه دادند تا ميدان را در دست بگيرد. عاطفه - به نظر من، خوبه كه از اين به بعد به جاي جنس ضعيف، به زن‌ها بگيم جنس ظريف! كسي چيزي نگفت. ظاهراً هنوز كسي به نتيجه نرسيده بود كه عاطفه جدي مي‌گويد يا شوخي. عاطفه كه باز هم اين سكوت بي معنا را ديد، خودش سكوت را شكست: - خوبه؛ سكوت علامت رضاست واين پيشنهاد به اتفاق آرا تصويب شد. ولي كسي نخنديد بالاخره هميشه هم شانس با عاطفه نيست. فقط فاطمه بود كه يك نكته در تاييد حرف‌هاي عاطفه گفت: - ببينين بچه‌ها در گير نكنين! واقعا هم اگر بودن زن به معناي و نباشه، بلكه به معني ظريف و لطيف باشه. كسي با اون نداره. همون طور كه اگه به جاي اين كه به كسي بگيم قويه، بگيم قلدره، ممكنه خوشش نياد. بار منفي واژه ضعيف در فرهنگ ما راه پيدا كرده، منتها باز هم تاكيد مي‌كنم كه اين ضعف به معناي ناتوان و تو سري خور نيست. چون به قول عاطفه سكوت علامت رضاست، به نظر مي‌رسيد كه بچه‌ها هم قبول كرده اند كه زن‌ها ظريف تر و لطيف تر يا به معناي ديگه ضعيف تر از مردهايند. اعتراض راحله هم به چيز ديگري بود. با لحني كه به نظر مي‌رسيد به چيزي مشكوك است يا از چيزي سر در گم است. عاطفه - ببينم فاطمه مگه تو نگفتي كه اسلام با توصيه‌هاي اخلاقي اش به جامعه سفارش كرده كه مراقب زنان و كودكان باشن؟ پس چرا به نظر مي‌رسه كه اسلام در احكام حقوقي اش زياد طرف زن‌ها رو نداشته؟ فاطمه- مثلا؟ ولي عوض راحله، ثريا جواب داد: - همين كه حق ارث مردها رو دو برابر زن‌ها قرار داده! براي چند لحظه فكر كردم كه «آهان؟ پس داره اتفاقاتي ميفته. ثريا بالاخره بعد از دو روز مي‌خواد وارد بحث بشه. » فاطمه هم به همين علت از حرف ثريا خوشحال شد و با آن اشتياق جواب ثريا را داد: - خيلي خوب شد! فقط قدم به قدم بريم، باشه؟ با اين كه اين دو برابر كردن حق ارث براي مردها، هميشه صادق نيست ودر بعضي موارد زن مساوي مرد و در بعضي ديگر حتي زن بيشتر از مرد ارث مي‌بره ولي در اكثر موارد ارث مرد دو برابر زنه. و اين به خاطر اينه كه نفقه زن به عهده مردهاست. نفقه هم يعني اين كه خرج زن كاملا به عهده مرد است. خرج زن تا زماني كه ازدواج نكرده به عهده پدرش و بعد از ازدواج هم به عهده شوهرشه. يه نظام حقوقي خوب هم، نظاميه كه بين وظيفه و حقوق نسبت درستي برقرار كنه. حال چون وظيفه خرجي به عهده مردهاست، سهم اون از ارث دو برابر زنه. تا در نهايت زن و مرد از به يه نسبت بهره ببرند. با يه حساب سر انگشتي مي‌تونیم نتيجه بگيريم زن‌ها و مردها به يه اندازه از سهم الارث بهره برداري مي‌كنن. ثریا- چطور چنين چيزي ممكنه؟!😳 فقط ثريا نبود، بلكه اين بار همه تعجب كرده بودند.