eitaa logo
مطلع عشق
281 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
رنگ صورت فرزانه عین گچ سفید شده بود... ازصدای پاها معلوم بود چند نفر دارن بالا میان... در اتاق پذیرایی باز بود اولین مرد از جلوی در رد شد ... دومی... سومی.... فرزانه گفت چه خاکی تو سرمون کنیم؟؟ من هم مستاصل گفتم الان زنگ میزنم جلالی... فرزانه گفت تا جلالی بیاد... اشک از گوشه چشمش سرازیر شد روی گونه هاش... توی دلم گفتم خدایا ما دختریم... خدایا تورو به حضرت زهرا ... به اون لحظه توی کوچه.... خدایا بلایی سرمون نیاد... اشک روی صورتم چکید روی کاغذها... تو اون لحظات زجر آور که داشتیم به تمام هویتمون فکر میکردیم از استرس و ترس فقط نگاه های خیس بود که بین من و فرزانه رد و بدل می شد... بعد از چند لحظه فرزانه چاقو را از توی کیفش در آورد بیرون... گفت: به مولا بیان داخل با همین چاقو میکشمشون!!! بعد گریه اش شدت گرفت و گفت اگه نتونم خودمو میکشم... منم در حالی که اشک میریختم با سر کارش رو تأیید کردم... با این حرف فرزانه یاد شهیده معصومه آرامش افتادم... دختری که سال ۶۹ برای حفظ عفت و حیا حاضر شد بدنش تکه تکه بشه ولی عفت و تقواش را نفروشه ... خدایا...خودت مواظب ما باش... با توجه به مکانی که بودیم و افرادی که اونجا بودن همه چی توی اون شرایط طوری بود که خطر و کامل احساس می کردیم... گاهی زمان فقط چند دقیقه است ولی انگار قرار نیست تموم بشه چه لحظات سختی برای من و فرزانه می گذشت... بعد از چنددقیقه خانم مائده اومد داخل اتاق، نفس نفس میزد... بریده بریده گفت:ببخشید معطل شدید... فرزانه در حالی که اشک‌های صورتش رو پاک میکرد گفت: خانم اینجا چه خبر؟! خانم مائده که تازه متوجه چهره های ما شده بود گفت: مشکلی پیش اومده؟ اتفاقی افتاده؟؟ فرزانه گفت ما از شما باید بپرسیم! این آقایون اینجا چکار میکنن؟؟ من ادامه دادم گفتم :خانم ما مثلاً اومدیم برای مصاحبه این چه وضعیه؟! خانم مائده در حالی که داشت در اتاق رو می بست گفت: الان براتون توضیح میدم.... در اتاق که بسته شد فرزانه همون‌طور که لبش رو می گزید نگاه ملتمسانه ایی به من کرد... معترضانه به سمت خانم مائده رفتم و گفتم: چرا در رو می بندید؟؟! داشتم میرفتم در رو باز کنم که یک دفعه صدای یک چیز مهیبی اومد...خانم مائده محکم دستش رو زد به صورتش و گفت یا حضرت محمد...
سه نفری از در اتاق پریدیم بیرون... اوه... اوه....چه وضعیتی!!! یخچال افتاده بود زمین و پاهای یکی از آقاها زیر یخچال مونده بود دو نفر دیگه داشتن تلاش میکردن بکشنش بیرون... خانم مائده هم مرتب میزد تو سرو صورت خودش می گفت رسول خوبی رسول... به هر بیچارگی بود یخچال رو از روی پای همون که رسول صداش میزدن برداشتن... داغون شده بود... فرزانه یه نگاهی به پای رسول کرد یه نگاهی به خانم مائده با شتاب گفت: خوب زنگ بزنید اورژانس و دوید سمت رسول رو کرد به خانم مائده گفت: من دوره کمک های اولیه رو گذروندم جعبه ی کمک های اولیه دارید؟ خانم مائده که کاملا هول کرده بود و پهنای صورت اشک می‌ریخت. رفت جعبه کمک های اولیه بیار ... فرزانه اومد پای رسول رو بررسی کنه که رسول چنان خودش رو عقب کشید نزدیک بود سرش بخوره به دیوار! در حالی که درد زیادی می کشید و تو خودش می پیچید گفت نیازی نیست دست نزنید الان اورژانس میرسه... فرزانه یه نگاه عصبانی بهش کرد و بلند شد اومد سمت من... دیدم اوضاع خیلی خرابه و نمی تونیم مصاحبه رو ادامه بدیم به خانم مائده گفتم پس با این وضعیت مصاحبه رو بذاریم برا یه وقته دیگه... با هق هق گفت: ببخشید من به داداشم گفتم امروز مهمون داریم نمی خواد این یخچال رو ببری تعمیر گاه! گفت: من کاری به مهمونا ندارم با دوستام اومدم یه لحظه می بریمش تموم ... همون‌طور اشک‌ می ریخت گفت اومد ثواب کنه کباب شد .... خدا حافظی کردیم و داشتیم بیرون میومدیم اورژانس هم همون موقع رسید...رسول رو گذاشتن رو برانکارد قبل از اینکه سوار ماشین بشه با همون حال خرابش گفت: ببخشید خانمها برنامه ی امروزتون خراب شد ... سوار ماشین شدیم فرزانه سرش رو گذاشت رو فرمون گفت عجب روزی بود ها... تر کیدیم... گفتم فرزانه :صحنه هایی امروز دیدم که هیچ وقت یادم نمیره !چه زجر روحی توی اتاق کشیدیم... واقعا چه جوری بعضی ها تونستن تن به جهاد نکاح بدن !!! فرزانه گفت:آره واقعا خیلی بد بود دفعه ی دیگه توی خونشون قرار مصاحبه نذاریا نصف عمر شدیم... بعد هم ادامه داد پسره رو دیدی عه!عه! یکی نیست بهش بگه تو که اینقد متعصبی جلو خواهرت رو می‌گرفتی که....
گفتم ولش کن فرزانه این حرفها رو بگو ببینم از کجا اسپری گاز فلفل آوردی؟ یکدفعه زد پشت دستش گفت وااای اینقد هول کرده بودم یادم رفت برشون دارم بذارمشون تو کیف!!! گفتم جدی داری میگی فرزانه ؟ عه... عه ...چقدر زشت حالا نمیگن این دخترا اسپریه گاز فلفل برا چی همراشون بوده ؟ فرزانه چپ چپ یه نگاه بهم انداخت و گفت ببخشیدا یادت رفته زنهای داعشی کمربند انتحاری می ساختن و جا به جا میکردن خوب این خانمه هم یکی از همونا! جرات داره یه چیزی راجع به اسپریه گاز فلفل بگه والا!!! گفتم: باشه قبول حالا کجا انداختیش؟ گفت: همون جایی که رفتم پای این آقا رسولشون رو ببینم... اَه... بیاو خوبی کن...گفتم در هر صورت چاره ایی نیست باید بی خیالش بشیم... فرزانه گفت نمیشه دوباره بریم خونشون مصاحبه؟! گفتم: فرزانه نگاه اسپریه گاز فلفل که هیچ! اسلحه ژ۳ هم جا میزاشتی! من دیگه تحت هیچ شرایطی پامو تو این خونه نمیذارم... فرزانه اخماشو کرد تو هم گفت نمی دونی که چقدر التماس داداشم کردم تا برام جور کرد بفهمه خیلی بد میشه... گفتم در هر صورت تو که توقع نداری بخاطر یه اسپریه فلفل برگردیم تو اون خراب شده ! فرزانه عینکش رو جالبه جا کرد و گفت: باش بعدشم شروع کرد با خودش غرغر کردن... گفتم: خانم امجد عزیز غر نزن فعلا هم نمی‌خواد چیزی به داداشت بگی تا ببینیم خانم مائده هیچی میگه یا نه.... حالا هم راه بیفت سمت دفتر که الان باید بریم گزارش کار بدیم به جلالی... رسیدیم دفتر آقای جلالی توی اتاقش نشسته بود و یه عالمه کاغذ هم جلوش، در زدیم رفتیم داخل ... با دیدن ما از جایش بلند شد و گفت : چه خبر ؟! مصاحبه خوب بود؟ اتفاقاتی رو که افتاده بود و گفتم البته با سانسور استرسی که خودمون کشیدیم.... گفت خوب پس باید یه بار دیگه برید برا مصاحبه همین فردا خوبه! گفتم فرداخوبه ولی بگید ایشون بیان اینجا، ما تو خونشون معذب بودیم... آقای جلالی گفت معذب! چرا چیزی شده؟ گفتم نه! نه! چیزی نشده ولی اینجوری مسلط تر می تونیم مصاحبه بگیریم ... گفت باشه پس بذارید هماهنگ کنم باهاشون... با فرزانه رفتیم تو اتاق و شروع کردیم به بررسی دوران نوجوانی خانم مائده... یک ساعتی گذشت آقای جلالی در زد و اومد داخل اتاق گفت: هماهنگ کردم برای فردا ولی ظاهراً چون پای داداششون آسیب دیده نمی تونن بیان دیگه ناچارا شما باید مجدد برید پیششون... گفتم آقای جلالی ما نمی ریم صبر می کنیم پای داداششون خوب شد بعد بیان برا مصاحبه! یه نگاه با جدیت کرد گفت: خانم نمی تونید کار کنید بگید من یه فکر دیگه بکنم... فرزانه گفت: نه آقای جلالی مشکلی نیست میریم... من یه نگاه با حرص به فرزانه کردم اونم یه چشمک که آقای جلالی متوجه نشه زد... آقای جلالی یه نگاه به من کرد و گفت: بالاخره چکار می کنید ؟؟؟ گفتم: ساعت چند هماهنگ کردید؟ با تایید سرش رو تکون دادو گفت: همون ساعت ده.... ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5974335049590375800.mp3
8.52M
💞 ۳ تکنیک سوم ؛ تمرین کن از نعمتهای دیگران، لذّت ببری.... حتی اگر، از اون نعمت، بی بهره باشی!
🔹 آیت الله حائری شیرازی 🔹 🔸 نسلی که تربیت می‌کنید، خواهند داشت!🔸 بنده به پدران و مادران عرض می‌کنم که فرزندان ما فرزندان عادی و معمولی نیستند؛ فرزندان ما از ما . فرزندان ما باید پیش مربی بزرگ‌تری تربیت بشوند. فرزندان ما برای آینده روشن‌تری در جهان در اختیار ما گذاشته شده‌اند. از این جهت فرزندان سؤالاتی می‌کنند که قبلاً نمی‌کردند. فرزندان ما فرزندانی هستند که می‌خواهند را عوض کنند. نسل گذشته را برانداخت و این نسل می‌خواهد را براندازد. نسل گذشته امام و اسلام را در حد توان در این کشور حاکم کرد و نسل آینده می‌خواهد سراسر جهان را زیر پوشش نور و هدایت قرار بدهد. البته این‌طور نیست که فقط این کشور عالم را اداره کند؛ نه، کشور ما آتشی را روشن می‌کند و از برکت این آتش، در کشورهای دیگر و مردم آنها هم عشق پیدا می‌شود و شعله می‌کشد. این‌طور نیست که کشور ما همه عالم را زیر و رو کند؛ نه، این کشور زودتر آتش گرفته و آتش ایمان در آن اثر کرده است. ما کاغذ زیر این همه هیزم هستیم. امام کبریتی را که امام زمان زد، به ما نزدیک کرد و این همه جوان را با شعله ایمان مشتعل کرد. خود امام هم آماده‌تر از هر کسی بود و این آتش در او بهتر اثر کرد.
این کراش چیه که خیلیا دوست دارن بزنن، خیلی‌ها هم معتادشن؟! 🔸کراش زدن یعنی در ذهن خودت یک فانتزی با (او) بسازی که این فانتزی جنسیه. معنی ساده‌ترش همون هیزی کردنه که مضرات بسیار زیادی هم داره و به شکل علمی هم اثبات شده! مثلا پروفسور «برت کاهر» آمریکایی، کتابی داره به اسم «چه‌کسی در ذهن شما خوابیده؟» که حاصل سال‌ها تحقیق بر روی بیست و سه هزارنفره که دچار اختلال جنسی بودن. او می‌نویسد: اونچه که ابتدا افراد مبتلا رو تحت تاثیر قرارداده، یک تصویر شهوانیه که اون رو بارها در ذهن خودشون در حالات مختلف تصور کردن و با همون تجسم، رابطهٔ جنسی برقرار کردند و یا به خودارضایی دچار شدند و یا هنگام همبستری با همسرشون توی ذهنشون یک شریک جنسی دیگه تصور کردند که همین موجب سردی روابط زناشویی و اختلالات جنسیتیشون شده. 🔸ولی ماکه مسلمونیم باید بدونیم کراش کسی بودن یعنی شریک جنسی خیالی او بودن (زنای ذهنی) و درنتیجه درگناه او شریک شدن! کسی که خودش رو برای غیر پیرایش کنه و در ذهن و دل اونها یاد خودش را بکاره، درتمام آنچه اون افراد در ذهنشون بااو می‌سازند، شریک میشه آش نخورده و دهن سوخته‼️
📸 پر شدن جیب مافیا نتیجه تبلیلغات lgbt 🔺افزایش ۱۵ هزار درصدی کلینیک‌های عقیم‌سازی و قطع عضو در آمریکا از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۲۲ در نتیجه تبلیغات مربوط به فحشای ال‌جی‌بی‌تی
🔰 در سال ۱۹۲۲ مؤسسه‌ای دولتی در سوئد تحت عنوان مؤسسه زیست شناسی نژادی تأسیس شد. در دهه ۳۰ میلادی طبق توصیه این مؤسسه قانونی تصویب گردید که طبق آن دسته جمعی برای آنچه که پیشگیری از بارداری توسط افراد غیرمتخصص نامیده می‌شد، صورت بگیرد که آلمان نازی هم از آن تقلید کرد. 🔻 در سال ۱۹۴۱ قانون دیگری تصویب شد که عقیم‌سازی را با سه دلیل گسترده‌تر می‌کرد: 1⃣ آنچه که دلایل پزشکی برای حفظ جان زنان خوانده شد. 2⃣ دلایل اصلاح نژادی که شامل افراد مبتلا به بیماری‌های روانی شدید یا دارای معلولیت جسمی ‏3⃣ دلایل اجتماعی شامل افراد دارای سبک‌زندگی ضد اجتماعی یا مشکلات روانی ضعیف. اجرای جراحی‌های عقیم‌سازی در سوئد در دهه ۱۹۴۰ به اوج رسید. 🔸در سال ۱۹۹۷ کارشناسان سوئدی تلاش کردند تا میزان عقیم‌سازی‌های اجباری را مشخص کنند، در نتیجه یک چهارم جراحی‌های انجام شده در شرایط اجبار مانند آزادی از زندان و ۹ درصد دیگر تحت فشار امضا شدند. بر اساس گزارش سال ۲۰۰۰ دولت سوئد، ۲۱ هزار سوئدی در مجموع به اجبار عقیم شدند. 🔹 باید توجه داشت که تا سال ۲۰۱۲ در سوئد از شرایط پیش از جراحی تغییر جنسیت بود. به گزارش «یورونیوز»، سوئد بین سال‌های ۱۹۳۴ تا ۱۹۷۶ یک طرح اصلاح نژادی را بر پایه علم زیست‌شناسی نژادی تنظیم کرد؛ سوئد می‌خواست از شر نوع خاصی از افراد خلاص شوند: افراد ضعیف‌تر! ‼️ این برنامه بصورت مخفیانه انجام نمی‌شد و بحثی عمومی در این خصوص با تبلیغات گسترده و انتقاد کم درجریان بود. قربانیان هم جوانان و زنانی بودند که با عنوان‌هایی مانند فقیر، ناتوان و... معرفی می‌شدند؛ دولت سوئد مدعی بود که در حال ایجاد جامعه‌ای است که جهان به آن غبطه خواهد خورد. 🔸 افرادی که در تست‌های IQ که درآن زمان برای دولت سوئد بسیار مهم بود، نمره پایینی کسب می‌کردند، باید تن به عقیم‌سازی اجباری می‌دادند؛ معتادان هم باید عقیم‌سازی اجباری را می‌پذیرفتند. در برخی موارد والدین سوئدی از اقشار پایین و فرزندان‌شان قربانی عقیم‌سازی اجباری شدند. ⚠️ تاکنون گزارش‌هایی از برنامه‌های مشابه در آمریکا، سوئیس، اتریش و بلژیک نیز منتشر شده است. طبق ارائه مستنداتی توسط رادیو سوئد، گزارش‌هایی از تداوم برنامه عقیم‌سازی در سوئد همچنان وجود دارد! با این سابقه در ‎ و ‎، سوئد الگوی غرب‌گرایان در حکمرانی است! پایان. رشته 🗣 روح الله