سلام ...
به فصل جدید خوش اومدی...
دیگه داریم کم کم وارد مباحث جدی تر این کتاب میشیم...
میگم ؟ یه سوال کنم ازت ؟ خدایی خودمونیما...
تا حالا به این فکر کردی که آیا خدا گوش یا چشم داره ؟
شاید خنده دار به نظر بیاد...اما خب...سواله دیگه...
خدایی فکر کردی مثال خدا خونش کجاست و زن بچه داره یا نه ؟
راستش من سال 1393 خیلی به این چیزا فکر میکردم...
راستشو بخوای بزرگترین دلیلی که سردرد میگرفتم بخاطر همین سوالات بود...
من چون اون موقع ها وسواسی بودم مدام سوال میپرسیدم و با سوالات زیاد خودمو گیج و داغون
میکردم... در کل ادمای تنبل و وسواسی خیلی سوال میکنن...تنبل چون دوست ندارن تکون بخورن
مدام سوال میپرسن و وسواسی ها چون ریز میشن زیاد سوال میپرسن...
من تنبل نبودم !
اما خیلی وسواسی بودم.بخاطر همین درمورد خلقت خدا خیلی فکرا به ذهنم میومد...
همش میگفتم :
آخه این خدایی که میگن دقیقا چیه ؟
این خدا قبال چکار میکرده که یهو تصمیم میگیره مارو خلق کنه ؟
کی به دنیا آوردش ؟ چیشد که خدا تصمیم گرفت دنیارو خلق کنه ؟
خدا جنسش از چیه ؟ مدلش چیه اصلا..
ماده ست یا انرژی...
معلمش کی بوده...خدا این همه اطلاعات رو از کجا آورده ؟
قیافش چجوریه ؟ تنهایی حوصلش سر نمیره ؟ نیاز به محبت نداره ؟ اصلا چیشد نیاز جنسی
رو آفرید ؟ اصلا چجوری میتونه چیزی رو درست کنه وقتی قبلش نبوده و هیچ ایده ای
نداشته ؟ این همه قدرت رو از کجا آورده ؟
هیچوقت اون شب رو یادم نمیره...
دقیقا مهر ماه سال 1393 بود که از شدت سر درد داشتم دیوانه میشدم...کاغذ و خودکار گرفتم و از خونه فرار کردم...
مخم واقعا هنگ بود...
داشتم از دست خودم و افکارم روانی میشدم.
اصلا نمیتونستم قانع بشم...
همش میگفتم خدا این همه آگاهی رو از کجا آورده وقتی خودش معلمی نداشته و اصلا فرض رو بر
این میگیریم که خدا معلم داشته...معلم خدا کی بوده و باز این سوال رو میپرسیدم که معلم خدا از
کی یاد گرفته و هرچقدر این سوالاتو میپرسیدم بیشتر استرسی و اضطرابی میشدم...
اووووووووووووووووف
در حد دیوانه شدن پیش رفتم و مدام این سوالات تو سرم بود...
مطمئنم تو هم با خوندن این حرفا مخت هنگ کرده ...
خب طبیعیه...
میدونی چرا ؟
چون اصلا نمیشه با چشم عقل و کلا با عقل کوچولوی خودمون جواب این سوالات رو بفهمیم...
این سوالات نتیجه ای نداره...
من این همه زمان گذاشتم و به این سوالات فکر کردم ...تهشم میدونی چی شد ؟
حس جنون و دیوانگی بهم دست داد...
تفکر درمورد خلقت خدا کاملا اشتباهه...
بخاطر همینه همه میگن دنبال کشف خلقت خدا نرو...بلکه دنبال کشف مخلوق های خدا برو...یعنی ببین خدا چی خلق کرده و با تفکر روشون میتونی کم کم به خدا برسی...
حتی بعد ها متوجه شدم وقتی یه مدت رو عیب های خودت کار میکنی کم کم به خدا میرسی...
بگذریم...
مشکل اصلی من اون موقع ها این بود که میدونستم خدایی هست...اما نمیتونستم روی کاغذ
اثباتش کنم...خیلی تضاد بدیه این قضیه...
تو روزای سخت زندگیم یه کسی کمکم کرده بود...ولی حالا که میخواستم اینو اثباتش کنم نمیتونستم...
یه اخلاق منم اینه که یه چیزی رو تا تهش نفهمم ول نمیکنم...و این قضیه اون روزا خوره ذهنی من شده بود...
من اگه چیزی بهم اثبات نشه مدام از درون به خودم میگم :
از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجامعلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجامعلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم... از کجا معلوم ...
و این از کجا معلوم ها دیوونم میکنه...
چون وقتی اطلاعاتت کم باشه هر چی بگی...درونت میگه : از کجا معلوم ...
ولی وقتی اطاعاتت زیاد باشه...درونت اگه بگه از کجا معلوم...تو بهش یه جواب محکم میدی ! و
درونت دیگه نمیتونه چیزی بگه...
اونایی که شبهه دارن خوب میفهمن الان من دارم چی میگم
نمیخوام اسمش رو افسردگی بذارم اما یه حس پوچی بهم دست داده بود...یعنی همه چی رو پوچ میدیدم...
میگفتم یعنی چی آخه...واقعا یعنی چی...من کی ام...اینجایی که هستم کجاست...چرا نمیفهمم حقایق رو ؟
همش احساس کلافگی داشتم...اما هیچوقت کم نیاوردم ! خیلی ها تو این مراحل بی خیال میشن اما من واقعا میخواستم جواب شبهاتمو پیدا کنم...
یه روز رفتم خواهر زادم کیمیا رو بغل کردم و تا میتونستم به دستاش و موهاش و چشماش دقت
کردم...
انگاری یه رازی رو متوجه شده بودم...همش میگفتم : آخه کی اینارو درست کرده...این خورشید اون
بالا چکار میکنه ؟ ماه چرا اینجا باید باشه...چرا اینجا اینجوریه...چرا من میتونم حرف بزنم ؟
و آینه اتاقم رو از دیوار کندم و یه جا نشستم و به خودم تو آینه نگاه میکردم...
یه شب که داشتم تو آ ینه به خودم نگاه میکردم یهو از ترس در حال غش کردن بودم...
آخه صورتم تو آینه یهو شروع کرد به حرکت کردن...از بس به خودم نگاه کردم که هیپنوتیزم شدم!
دقیقا از اینجا به بعد بود که کنجکاویم بیشتر شد...
میرفتم تو باغچه خونمون و خاک هارو میزدم کنار و به بوته ها و دونه ها و مورچه ها نگاه میکردم...میرفتم به آسمون نگاه میکردم...یا وقتی میوه میخوردم بدون اینکه بخورمش بالای ده
دقیقه بهش خیره میشدم و نگاش میکردم...
دقیقا آغاز بیداری من از همین لحظه بود...
هر چیزی میخواستم بخورم بهش نگاه میکردم...هر آبی که میخوردم بهش فکر میکردم...
بعضی وقتا گریه میکردم و میوه میخوردم...
آخه کم کم داشتم متوجه میشدم همه چیو...
سورة النحل آیه 12
خدا شب و روز و خورشید و ماه را مسخر شما ساخت؛ و ستارگان نیز به فرمان خدا مسخر شمایند؛ در این ، نشانه هایی است ( از عظمت خدا، ) براي گروهی که عقل خود را به کار میگیرند ...
داشتم میفهمیدم یه نظمی در کاره ...
هرگز امکان نداره این دنیا بی صاحب باشه و ما خالقی نداشته باشیم...
این چیزا عین روز برام شفاف شده بود...
یه شب تموم میوه ها و تموم سبزیجات رو آوردم تو اتاقم و بو میکردم و بهشون نگاه میکردم و باهاشون صحبت میکردم...
دقیقا یادمه اون شب رو...
اون شب همش به خودم میگفتم :
ادامه دارد ....
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق درایتا👇
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
مطلع عشق در تلگرام 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEPMpR-8n7jQKaBvdA
هدایت شده از سنگرشهدا
#روضه_شب_نهم😭
پیڪے بفرستیــد و بگـوییــد ڪھ امســـال
در نـزد اﻣﺎﻡ روضھ عبـــــاس نخوانند😭😭
#علــمدار_نیــامد
#ﻋﻠﻤﺪاﺭ_اﻧﻘﻼﺏ
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
مطلع عشق
#عفافگرایی #حفظ_حریم_خصوصی #غیرت_ورزی 🔷 در فضای مجازی، چیزی به نام #حریم_شخصی و خصوصی وجود ندارد و
پستهای پنجشنبه(حجاب وعفاف)👆
روز شنبه (امام زمان (عج) و ظهور👇
📌 #طرح_مهدوی
🖤 #عاشقانه_مهدوی
▫️ با تو هوای ماه عزا چیز دیگریست / ای بانیِ #محرم و صاحب عزای من
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
8️⃣ قسمت هشتم ✅ تکرار سفارش به تقوا در هریک از خطبه های نماز جمعه در هر هفته بیانگر نقش تکرار در
📝🌺📝🌺📝🌺
9️⃣ قسمت نهم
3- وَ مُلکِکَ القَدیمِ ؛ قسم به سلطنت ازلی ات
خداوند مالک و فرمانروای تمام جهان هستی 🌍 است .
در سوره مائده آیه 120 میخوانیم : 👇
❇️ ( لِلّهِ مُلکُ السَّماواتِ وَ الارضِ وَ ما فِیهِنَ ) : ملک و حکومت آسمان ها و زمین و آنچه در آنهاست تنها از آن خداست .
🌹===================🌹
4- یا حی یا قیوم ؛ ای زنده ! ای پابرجا !
✅ معنای حیات درباره ذات پروردگار با دیگران فرق میکند و مانند سایر صفات الهی از ذات او جدایی ناپذیر است و در آن ، فنا راه ندارد : « وَ تَوَکَّل عَلَی الحَیِّ الِّذِی لَـا یَمُوتُ » (فرقان 58)
👈 « قیوم » از « قیام » است و به کسی گفته میشود که روی پای خود ایستاده و دیگران به او وابسته هستند . ( مفردات راغب ، ذیل کلمه « قیوم » ، ص 156 )
کلمه « قیوم » سه بار در قرآن آمده است که هر سه بار در کنار کلمه « حیّ » قرار دارد .
✅ حضرت علی (ع) میفرماید : 👇
هرچیزی تسلیم او و هرچیزی وابسته به اوست . ( نهج البلاغه ، خطبه 108 )
🔹ادامه دارد ...
#زندگی_مهدوی_در_سایه_دعای_عهد
❣ @Mattla_eshgh
آن هنگام که از اسب خم شدی و مَشکات را در من فرو بردی، دلم می خواست از شعف و هیجان تا خود خیمههای مولایم حسین طغیان کنم.
با خود گفتم سعادتم تکمیل شد، اما تو اندکی درنگ کردی و سپس آب را به همراه قطرات اشک بازگرداندی. تو حتی در آب خوردن هم میخواستی شبیه امام زمانت باشی
▪️ نهمِ #محرم
❣ @Mattla_eshgh
▪️ خانم پرستار آمده است نوزاد تازه متولد شده را واكسن بزند، خطابم میكند:
- عمه خانوم! دستش را محكم نگه دار!
دلش را ندارم. سرم را برمیگردانم تا نبينم.
▫️ نگاهم به مادرش میافتد: سرش را در بالش فرو كرده و انگار مچاله شده است!
▪️ بغضی میآيد و نمیرود... اين روزها يادِ #علی_اصغر طفلهایِ شش ماهه و يادِ قلبِ امام زمانی که مهربانتر از مادر است، امان همه را بریده...
🏴 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژه #محرم
❣ @Mattla_eshgh
🔴 هشدار‼️
مراقب فریب خوردگان فرقه احمدالحسن (احمداسماعیل همبوشی، یمانی دروغین) باشید.
فریب خوردگان این فرقه با راه اندازی گروه ها، کانال های تلگرامی و پیج های اینستاگرام و... مشغول تبلیغ و جذب افراد بی اطلاع هستند.
#هشیار_باشیم
#مدعیان_دروغین
#یمانی_دروغین
#احمدالحسن_بصری
#احمد_اسماعیل_همبوشی
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
مشکل اصلی من اون موقع ها این بود که میدونستم خدایی هست...اما نمیتونستم روی کاغذ اثباتش کنم...خیلی ت
#خشت_اول
#قسمت ۲۰
رضا ؟
اینا از کجا اومده...اینا کی درست کرده...اینا از کجا میاد...این درخت از کجا میفهمه باید چی بار
بده...بالای چند ساعت به این چیزا فکر میکردم...
به دستای خودم نگاه میکردم و میگفتم:
اینا از کجا اومده...اینارو کی درست کرده...
دیگه اصلا کارم شده بود گریه کردن...انگاری گمشده پیدا کرده بودم...
گریه هام از روی شوق بود...
هنوز گریه هام یادمه...
اون شب همش به دستام نگاه میکردم و میگفتم : خدایا ؟ اینارو تو طراحی کردی ؟
این ناخن ...این چشم...این مژه ها...
اینا کار تو بود خدا ؟
دیگه یعنی عین روز برام شفاف و مشخص بود که یه خدایی هست که داره هدایتم میکنه و این جهان رو آفریده و خالق منه...
من از نظم و چیزایی که خدا آفریده ..پی به وجود خدا بردم...
بعد ها که رو عیب های خودم کار کردم و خودمو از یه سری از عادت های غلط پاک کردم بهتر
تونستم بفهمم خدایی هست...چون هر چقدر رو عیبات کار میکنی خالص تر میشی ... بهتر میتونی
خدارو حسش کنی...بعدشم نشستم کمک های خدارو تو زندگیم به یاد آوردم ...
به هر حال همه ماها بارها تو زندگیمون به گرفتاری بر خور دیم و از یه حسی درخواست کمک کردیم و اون به ما پاسخ میداد...
مطمئنم بارها این اتفاق تو زندگیت افتاده...
این حس همون خداست...
ببین؟
خدا در هر لحظه حواسش به همه هست و داره هدایتشون میکنه...
از مورچه ها و حیوانات و حشرات و ماهی ها بگیر تا انسان و جن و فرشته ها و تموم گیاهان و موجودات روی کره زمین و آسمون...
یه تمرین میگم برید انجام بدید...
برید پشت بام خونتون و همه خیابون ها و ساختمون ها و ماشین هارو ببینید و بنویسید اولین
چیزی که به ذهنتون میاد چیه ...
یا اگه میتونی برو بام تهران وایستا...یا برو برج میلادو از اون بالا تهران رو ببین.... و تو یه کاغذ بنویس چی به ذهنت میاد ...
من این کارو کردم...
میدونی چی نوشتم ؟
نوشتم : خدایا ؟
تو چجوری حواست به همه اینا هست....
و یهو مخم هنگ کرد...
این یه درس بزرگی برام بود...
دقیقا اونجا بود که معنی الله اکبر رو فهمیدم...
الله اکبر یعنی :
خدا بزرگه...ولی حتی ما برای کلمه بزرگ هم اندازه گیری میکنیم و حد در نظر میگیریم...در صورتی که خدا بی نهایت بزرگه... و این بزرگی ته نداره...آیا تو میتونی بزرگی رو تصور کنی که ته نداره ؟
بچه ها...
ما اصلا نمیتونیم عظمت خدارو درک کنیم...اصلا این قابلیت ذهنی به ما داده نشده که بشینیم بگیم خدا چه جوری به وجود اومده...
کار من اشتباه محض بود...
بعضی چیزا درکش از توانمون خارجه...نه بخاطر اینکه جوابی نداشته باشه...نه...بلکه بخاطر اینکه
اگر هم کسی بهمون جواب بده درکش برامون سخته...
مثال تو بیا شیرینی قند رو برام توضیح بده...
عمرا بتونی توضیحش بدی...
نمیتونی اصلا ...
نه بخاطر اینکه شیرینی قند توضیح نداره...
نه ...
بلکه تو نمیتونی توضیحش بدی چون نمیتونی درکش کنی ... و این کاملا طبیعیه...
خدا هم دقیقا همینه...
خدا هیچی نیست...ولی در عین حال همه چیزه...
خدا هیچی نیست...چون هر چیزی باشه دیگه خدا نیست...بلکه مخلوقه...در صورتی که خدا مخلوق
نیست بلکه خالقه!
میدونم بحث هام داره فلسفی میشه ....اما اشکالی نداره...بعضی وقتا ما نیاز داریم برای سوال های بی جوابمون پاسخی پیدا کنیم...
شما هر جوری خدارو ببینی اشتباست ... یعنی هر تصوری نسبت به خدا کنی اشتباست...چون همون تصورتم محدوده...
درک خدا ممکن نیست...
حتی درک کارای خدا هم ممکن نیست...چه برسه به خودش...
بعضی وقتا تو زندگیمون یه سری اتفاقات میوفته جیغمون در میاد...بعد که چند سال میگذره میبینیم خیر بود...
بخاطر همین درکش سخته برامون...
من این روزا واقعا کمتر به اون سوالات فکر میکنم...خیلی ذهنم راحت تر شده... دیگه اون حس های
بد همراهم نیست که هی به چگونگی خلقت خدا فکر کنم...
من این روزا با خدا ارتباط خوبی دارم و با هم دوست شدیم.
خدارو با چشم دل کاملا میبینمش و عین روز برام روشنه که خدایی هست و داره کیهان رو مدیریت
میکنه و فقط از من اعتماد میخواد...همین...
خدا منو نیافریده که به چیزی فکر کنم که درکش در توانم نیست...برا همینه که امام ها گفتن : درباره ذات خدا فکر نکنید بلکه درباره چیزایی که آفریده فکر کنید...
یکی از دلایلی که عاشق مستند دیدن شدم همین موضوع بود...وقتی مستند میبینم عاشق قدرت و زیبایی خدا میشم...
اتفاقا خدا هم تو قران گفته منو از این طریق چیزایی که آفریدم بشناس...
اینجوری توان درکشو دارید و مختون درد نمیگیر ه!
بچه ها ؟
فکر کردن درمورد خلقت خدا شمارو به هیچ نتیجه ای نمیرسونه...نه تنها شما...بلکه هر کسی وارد اینجور مسائل بشه یا دیوانه میشه..یا کافر میشه...یا به پوچی و افسردگی کامل میرسه...
ازتون میخوام اشتباه منو تکرار نکنید...
آخه تو چجوری میتونی بفهمی یه خدایی که در یه لحظه حواسش به :
8میلیارد انسان...40 میلیارد مورچه..90 میلیارد حیوان...500 میلیارد پشه و حشره هست رو با عقل
کوچیکت درک کنی ؟
تو چجوری میتونی خلقت خدایی که جهان به این بزرگی تو مشتشه رو درک کنی ؟
ببین...
من خودمم میدونم که تو خدارو از درون خودت احساس میکنی...من میدونم که ازش حاجت
گرفتی...من میدونم که خدا از درون باهات حرف میزنه...من همه اینارو میدونم...
اما اگه تو هم مثل من در اثباتش مشکل داری...سعی بکن از راه درستش بری ...نه اینکه به خلقتخدا فکر کنی...
برای اثبات خدا بگرد دنبال اتفاقاتی که میتونست برات بیوفته اما نیوفتاد...برو جنگل یا لب دریا و به
زیبایی ها نگاه کن...برو به صورت یه نوزاد نگاه کن...برو تو گوگل سرچ بزن عکس درختان زیبا...
تو اینجوری راحت تر به نتیجه میرسی...