eitaa logo
مطلع عشق
282 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
چیک چیک...عشق قسمت ۱۶۳ حساب روزها از دستم در رفته بود ، نمی دونستم چند وقته که حسام رو ندیدم ، بعضی روزها وقتی از کتابخونه می اومدم بیرون با خودم می گفتم کاش همه چیز مثل قبل بود و حسام می اومد دنبالم همینم که بی صدا توی ماشینش بودم خوب بود حداقل ! مزاحم اس ام اسی هم چند روزی بود که کمتر اذیت می کرد یا بعضی روزها ازش خبری نبود یا اینکه برای خالی نبودن عریضه یه اس معمولی می فرستاد شاید بی محلیه کار خودشو کرده بود .... اون روز هوا ابری بود که رفتم سرکار ، از قصد چتر نبردم تا اگر موقع برگشتن بارون گرفت یکم زیر بارون قدم بزنم و نفس بکشم عجیب دلم گرفته بود عین هوا ! پیش بینیم درست از آب در اومد و تا ظهر یکسره بارون اومد ، هر بار که در کتابخونه باز می شد بوی نم خاک تمام ریه ام رو پر می کرد چه حال خوبی داشتم اون روز ... اگر به دلم بود چادرمو می ذاشتم تو کیفو تا خود خونه می دویدم ، چه خوش میگذشتا ! کتایون تا دید بارون تنده گفت : _امروزم حسام نمیاد دنبالت الهام ؟ بعضی حرفای معمولی انگار از شمشیر دو لبه بدتره بیخودی تا ته قلبتو می بره ! بی تفاوت گفتم : _نه فکر نکنم دیگه بیاد این روزا سرش خیلی شلوغه چادرشو سرش کرد و گفت : ایشالا که خیره ، بدو جمع کن بریم ، امروز مجید میاد دنبالم تو رو هم می رسونیم هوا خیلی بده _نه مرسی ، از صبح برنامه ریزی کردم که زیر بارون راه برم تو برو به سلامت _برنامه ریزیت تو حلقم ! ایشالا که یه رعد و برقم بزنه بخوره به تو یکم مخت به مرحله سلامت نزدیک بشه خندیدم و گفتم : -ایشالا ، ولی من از این یه مورد بدجور می ترسم نفرین نکن کتی خانوم _نترس بارون امروز به دعای من نبوده ... شنیدی که میگن به دعای کتی سیاه بارون نمیاد ؟ _نه والا ! این یکی خیلی جدید بود _مجید اومد میس انداخت ، انقدر بدم از میس که نگو ... حالا انگار زنگ بزنه بگه کتی خانوم من دم در منتظر شما هستم قدم رو چشم ما بذارید چی میشه !ایییش _از دست تو ... حالا نزول اجلال کن بنده خدا منتظره ! _چشـــم .مواظب خودت باش عزیزم ، خداحافظ _حتما ، خوش بگذره خدانگهدار به مامان زنگ زدم و گفتم که هوا قشنگه می خوام یکم قدم بزنم اولش مثل همیشه گیر داد که سرما می خوری زود بیا ، ‌❣ @Mattla_eshgh
چیک چیک...عشق قسمت ۱۶۴ ولی وقتی دید خیلی دلم می خواد چیزی نگفت جز اینکه فقط مواظب باش با خیال راحت در رو بستم و راه افتادم ، جای ساناز خالی که کلی عکس بگیره از اینهمه قشنگی ... جدیدا توی پارک آهنگ میذاشتن ، البته توی کتابخونه که بودیم صداش نمی اومد ولی وقتی می اومدی بیرون میشنیدی آهنگش قشنگ بود همونجوری که آروم راه می رفتم زیر لب منم می خوندم هـــوا خوبه .... توام خوبی .... منم بهتر شدم انگار یه صبح دیگـه عاشـق شــــو به یاد اولیـن دیـــدار به روت وا میشه چشمایی که با یاد تو می بستـم چه احساسی از این بهتر تو خوابم عاشقت هستم تبــِت هـر صبــح با مـن بـــود تب گل هـای داوودی تبـــی که تـازه می فهـمم تو تنهــا باعثـــش بودی تو خورشیـدُ قسم دادی فقط با عشق روشن شه یه کاری با زمیـن کـردی که اینجا جای مونـدن شه تو می چرخی به دور ِ من ، کنارت شعله ور میشم تو تکــراری نمیشی مــن بهــت وابستــه تر میشم انگار این آهنگ و این هوا آدمُ مسخ می کرد ! نفس عمیقی کشیدم که یکی پشت سرم گفت : _هوا که خوبه ، منم که خوبم ، تو چی ؟ بهتر شدی انگار ؟ با تعجب برگشتم و به حسام نگاه کردم ، خیس شده بود مثل من ! از توی موهاش آب می چکید ، یه لبخندم کنج لبش جا خوش کرده بود از دیدنش خیلی خوشحال شدم نتونستم منکر بشم ... همین خوشحالی هم باعث شد تا منم لبخند بزنم _خوب پس خوبی ، فقط احتمالا یخ کردی زبونت از کار افتاده _سلام _علیک سلام ، اینجا چیکار میکنی ؟ _قدم می زنم _ از مامانت اجازه گرفتی اومدی تو پارک قدم بزنی زیر بارون شعرم بخونی ؟ ‌❣ @Mattla_eshgh
چیک چیک...عشق قسمت ۱۶۵ خاک تو سرم ! من که داشتم واسه خودم می خوندم اونم آروم !! یعنی شنید ؟ فکر کنم بدجور ضایع شدم و لپام قرمز شد زد زیر خنده و گفت : _مچ گیری رو یاد گرفتی ؟ بعدا به سانازم یاد بده .... _بدجنس ! _حالا جدی گرفتی ؟ - چی ؟ _اجازه دیگه .... معلوم بود حالش خیلی خوبه ، یه لحظه دلم گرفت ... نکنه اتفاقی براش افتاده که انقدر خوشحاله ؟ یعنی نسترن بهش .... _الهام کجایی بابا ؟ بیا بریم تا نچاییدیم اخم هام ناخواسته رفت تو هم و گفتم : _من نمیام ممنون ، تو برو _کجا برم ؟ می خواستم بگم برو پیش همون نسترن که اینهمه وقتتُ گرفته و شادت کرده ، من دلم ابری تر و بارونی تر از این هواست ! ولی چیزی نگفتم و سرمو انداختم پایین ....حس کردم یه لحظه هوا روشن شد ، با ترس به آسمون نگاه کردم که یه صدای وحشتناک گوشمو پر کرد جیغی کشیدم و رفتم نزدیک حسام ... زد زیر خنده و گفت : _چی شد دختردایی ؟ خدا بد نده ... همش یه رعد و برق بودا _حســــام ! از صدای لرزونم فهمید که بدجور ترسیدم چون خنده اش رو جمع کرد و با نگاه مهربونش گفت : -ببخشید ، حالا که دلت نمیاد از این هوا دل بکنی و زنداییم می دونه که دیرتر میری بیا بریم تو اون کافه بشینیم و یه چیز داغ بخوریم بعدم با هم میریم خونه ، هان ؟ نمی دونستم قبول کنم یا نه ... ازش خجالت می کشیدم ! چه حس بدی .... ولی یکم که فکر کردم دیدم شاید دیگه از این پیشنهاد ها بهم نده ! بهتر که قبول کنم سرم رو تکون دادم و گفتم : _بریم یه لحظه حس کردم یکی داره پشت سرمون میاد ، برگشتم و نگاه کردم اما کسی نبود ! سعی کردم همه فکرها و بدبختیام رو از ذهنم بریزم دور تا از همه چی لذت ببرم ... پشت یه میز نزدیک پنجره نشستیم و حسام سفارش قهوه و کیک داد اکثر کسایی که اونجا بودن مثل ما خیس شده بودن ، به حسام گفتم : ‌❣ @Mattla_eshgh
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
6.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هکر بندرعباسی که صفحات زم و آمدنیوز و تتلو و ... را هک کرده☺️
📌 🔆 یوسف فاطمه زندانی بی مهری ماست / ابر را پس بزن ای منتظر! از ماه بپرس 🌄 ‌❣ @Mattla_eshgh
📝🌺📝🌺📝🌺 📝زندگی مهدوی در سایه دعای عهد 🤲 1️⃣ قسمت اوّل خداشناسی : 👈 آغاز این دعا با لفظ « اللهم » است که سیزده بار در این دعا تکرار شده و نشان دهنده توجه ویژه دعا کننده به خداوند متعال است . بعد از این کلمه ، نام « رب » آمده است که در این دعا پنج بار تکرار شده و نشانگر این است که دعا کننده همواره و در همه لحظات دعا ، باید خدا را در نظر داشته باشد . 👌امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات ، برخورداری آنها از نعمت بزرگ شناخت و معرفت است . خداوند در قرآن ، ما را از پیروی آنچه به آن شناخت نداریم ، منع کرده است : « وَلَا تَقفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمُ » "اسراء آیه 35" ☝️ خداشناسی ، مقدمه امام شناسی است . انسانی که به دنبال امام عصر (عج) ✨ است باید انسانی توحیدی و خداشناس باشد . 👌 درباره اوصاف یاران امام مہدی (عج) ✨ بحث خداشناسی بسیار حائز اهمیت است : « مردانی که خدا را آنچنان که باید ، شناخته اند ، یاوران مهدی در آخر الزمان هستند » . ( کشف الغمة ج 2 ص 478 ) در ابتدای دعای عهد ، شانزده وصف از اوصاف خدا بیان می شود :👇 👈 پروردگار نور عظیم ، پروردگار کرسی بلند ، پروردگار دریای جوشان ، پروردگار سایه و آفتاب داغ ، فرو فرستنده تورات و انجیل و زبور و قرآن عظیم ، پروردگار فرشتگان مقرب و پیامبران خدا ، و ... 🔹ادامه دارد ... 📝🌺📝🌺📝🌺
خلاصه بحث پشت پرده کرونا- حجت الاسلام مهدوی ارفع.mp3
4.71M
🔊پشت پرده کرونا 🗣 کثیفی که پشت قضیه کرونا هستند؟!! ♨️علت کشته های موج دوم کرونا چیست؟!! 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع☝️☝️ ♻️بسیار عالی و بصیرت افزا... ‌❣ @Mattla_eshgh
⭕️ چند نکته مهم در مورد کرونا و حذف مراسمات مذهبی 🔶 با توجه به شواهد موجود، ویروس یک ویروس دست ساز آمریکایی ها هست و صهیونیست های سازمان بهداشت جهانی با کرونا هراسی اهداف مختلفی رو دنبال می کنند. 💢 اهدافی مثل تغییر ابرقدرتی آمریکا به ابرقدرتی چین؛ با توجه به افول قدرت آمریکا در جهان، یهودی های ثروتمند صهیونیست دنبال یه پایگاه جدید برای حکمرانی در جهان هستند و ویروس کرونا میتونه به بهترین شکل ممکن این هدف رو محقق کنه. 💢 هدف بعدی کرونا هراسی و تبلیغات سنگین رسانه ای در مورد کشندگی کرونا، ورود بیشتر مردم جهان به "فضای مجازی" هست. با توجه به اینکه فضای مجازی به طور کامل تحت سلطه صهیونیست ها قرار داره، با کرونا هراسی و هل دادن مردم به این فضا، به راحتی میتونن اون ها رو تحت کنترل خودشون قرار بدن. 💢 یکی دیگه از اهداف مهم صهیونیست ها، جلوگیری از مختلف هست. هر گونه تجمعات انسانی میتونه رابطه مردم رو بیشتر و قوی تر کنه. برای همین با کرونا هراسی قرار هست که تجمعات مختلف خصوصا تجمعات مذهبی کاملا از بین بره تا همه تحت حاکمیت صهیونیست ها در فضای مجازی قرار بگیرند. 💢 طبیعتا با توجه به اینکه تمام وزارت بهداشت های کشورهای جهان به طور کامل و شدید تحت کنترل "سازمان صهیونیستی بهداشت جهانی" هستند، تک تک پروتکل ها و اطلاعیه های اون سازمان رو مو به مو عمل میکنند. 🔶 در مورد ویروس کرونا باید به این نکته توجه کرد که این بیماری یک بیماری بسیار ساده و ابتدایی هست و درمانش هم به راحتی صورت میگیره و بیشتر کشته ها به خاطر فضای بیمارستانی و اضطراب حاصل از کرونا هراسی هست. ⭕️ متاسفانه با کارشکنی هایی که صورت میگیره جان بسیاری از پزشکان و پرستاران مظلوم و طلاب جهادی به خطر افتاده و ادامه این روند قطعا خسارات جبران ناپذیری به کشور وارد خواهد کرد. 💢 حذف راهپیمایی هم یکی از اصلی ترین اهداف این پروژه صهیونیستی هست که نیروهای مومن و انقلابی باید با ترویج درمان های ساده کرونا و افشاگری های گسترده مانع چنین پروژه شومی بشوند. ✅ رهبر انقلاب هم به نکته مهمی اشاره کردند و فرمودند: همان گونه که گفتم نظر کارشناسی‌شده در ستاد ملی مبارزه با کرونا را معتبر می‌دانم "اما این بررسی را باید به کسانی سپرد که حقیقت و ضرورت دعا و توسل را درک می‌کنند" 👈🏼 آن وقت هر چه آن‌ها تصمیم بگیرند بنده و همه مردم به آن عمل خواهیم کرد... 💢 سوال اینه که آیا واقعا کسانی که حقیقت و ضرورت دعا رو درک میکنند تصمیم بر حذف اربعین و مراسمات مذهبی گرفتند؟ قطعا خیر.... ان شالله با گسترش راه های درمان کرونا و افشاگری، جلوی پروژه حذف اربعین رو خواهیم گرفت... "تنهامسیر" ‌❣ @Mattla_eshgh http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
﷽؛ در دنیایی که با "رانت" بزرگترین شرکت‌های ایرانی رو ورشکست کردند یک راننده لودر آچاری که ۱۷ سال پیش از اموال شرکت دستش بوده رو با پست به شرکت برگردونده! یه عدّه هم بالای ده ساله دنبال نابودی این شرکن..! ‌❣ @Mattla_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش اولین اعترافات ، سرکرده گروه تروریستی تندر مستقر در آمریکا که توسط سربازان گمنام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و در یک عملیات پیچیده اطلاعاتی دستگیر شد. ‌❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
چیک چیک...عشق قسمت ۱۶۵ خاک تو سرم ! من که داشتم واسه خودم می خوندم اونم آروم !! یعنی شنید ؟ فکر ک
...عشق ۱۶۶ _نگاه کن فکر کنم امشب همشون سرما بخورن _آره ، فقط دعا کن من سرما نخورم که کلی کار ریخته سرم صورتم منقبض شد ، بازم حواسم رفت پی نسترن ! تکیه دادم به صندلی و چیزی نگفتم شروع کردم انگشتامو شکستن ... حسام گفت : _مگه مادرجون صدبار دعوات نکرده که این کارو نکنی ؟ با لج گفتم : _دلم می خواد ! ترک عادت موجب مرضه _راست میگی نمیشه معتاد شد و به راحتی ترک کرد ! حرفش دو پهلو بود چون یه جوری گفت ! کاش می فهمیدم منظورش چیه ... _راستی بحث انگشت شد یاد یه چیزی افتادم وایسا نشونت بدم ببینی دست کرد توی جیبش و دنبال یه چیزی گشت ... سفارشمون رو آوردند بوی قهوه اشتهام رو تحریک کرد یه تیکه کیک گذاشتم دهنم ، حسام با ذوق یه جعبه آورد بیرون و باز کرد بعدم گرفت طرفم و گفت : _ببین به نظرت این قشنگه ؟ با دیدن انگشتری که توی جعبه بود شکم به یقین تبدیل شد در مورد نسترن ... کیک پرید توی گلوم و به سرفه افتادم _چی شد الهام ؟ می خوای آب بیارم سرمو تکون دادم و یکم قهوه خوردم ... تلخیش بدجور حالمو بد کرد ، یعنی حالِ بدمو بدتر کرد ! با دستمال اشک هایی رو که به هوای سرفه دور چشمم جمع شده بود پاک کردم ، دلم نیومد نگاه منتظرش رو با اینهمه ذوق بی جواب بذارم دستم رو دراز کردم و جعبه رو برداشتم ، خیلی انگشتر ظریف و قشنگی بود ... یه بغض بزرگ مثل توپ تنیس اومد تو گلوم فکر کردم من لیاقت اینو نداشتم ! لیاقت احساس دست نخورده حسام رو .... خوشبحال نسترن یادم باشه برای ساناز همه چیز رو تعریف کنم _زشته پسندم ؟ مثل کسی که با حسرت به عزیز از دست رفته اش نگاه میکنه نگاهش کردم و آروم گفتم : _نه ، اتفاقا خیلی قشنگه ... مبارک باشه ابروهاش رو داد بالا و گفت : _مبارک کی ؟ جعبه رو گذاشتم روی میز و فنجونم رو برداشتم ... _هر کی که براش خریدی _نمی دونم خوشش میاد یا نه ! شاید اصلا اندازه ی دستشم نباشه ‌❣ @Mattla_eshgh