هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#فایل_صوتي_امام_زمان ۱۶
🎧 آنچه خواهید شنید ؛ 👇
❣ باید،دور هم جمع شویم!
دستان خالی ما،اگر کنار هم باشند؛
خورشید را،از پس پرده بیرون میکشند.
🌞خورشیدی که
تنها درمان دردهای من وتوست👇
@ostad_shojae
مطلع عشق
8️⃣2️⃣ قسمت بیست و هشتم 2- مُوتَزِراً کَفَنی : در حالی که کفن پوش هستم ❇️ یکی از نیاز های عمومی و
9️⃣2️⃣ قسمت بیست و نهم
4- مُجَرِداً قَناتی : نیزه ام آماده باشد
❇️ در حقیقت آنچه که دعا کننده در این فراز طلب میکند این است که وقتی از قبر بیرون می آید تمام آثار انتظار در ظاهرش مشهود باشد و این مسئله برای حیات مهدوی شایسته و لازم است .
🌹====================🌹
5- مُلَبِیاً دَعوَةَ الدّاعی : لبیک گویان دعوتش باشم
❇️ این عبارت حاکی از این است که منتظر ، آماده لبیک گویی و پیام رسانی است ، و حاضر و توانمند است که اجابت دعوتش را به دور ترین نقاط عالم اعلام کند .
🌹====================🌹
6- فِی الحاضِرِ وَ البادی : در شهر و روستا
❇️ این فراز بیان میکند برای منتظر ، شهر و روستا فرقی نمیکند ؛ هرجا ولی خدا میخواهد همانجا لبیک گو است و دربرابر همه خود را مسئول میداند و برای خدمت خود را محدود به مکانی نمیکند .
🔹ادامه دارد ...
#زندگی_مهدوی_در_سایه_دعای_عهد
❣ @Mattla_eshgh
هدایت شده از سدرة المنتهى
4_6026355968357433589.mp3
8.41M
🔉 #تاریخ_تحلیلی_اسلام (۶۲)
📅 جلسه ۶۲ | ولایت
#هیئت_شهدای_گمنام
🔍 #ولایت_و_سیاست
@Panahian_ir
@Panahian_mp3
هدایت شده از سدرة المنتهى
4_6026355968357433590.mp3
5.9M
🔉 #تاریخ_تحلیلی_اسلام (۶۳)
📅 جلسه ۶۳ | ولایت
#هیئت_شهدای_گمنام
🔍 #ولایت_و_سیاست
@Panahian_ir
@Panahian_mp3
مطلع عشق
🔶گفتیم کامل توضیح بدید ما از کره زمین اومدیم اینقد دیگه پیشرفت نکردیم تو دموکراسی 🔷گفتن ببین ما چ
#جلسه_چهارم
#قسمت_چهارم
خود سازمان سیاه میاد چی کار میکنه❓
فیلم میسازه علیه جنایتهای خودش😳
عجب کشور آزادیه بابا دوباره ایول
👏👏👏
❗️هرجا بگی بابا ایول بفهم که،کلاه گذاشتن تا کمر رو سرت
🔷چرا ❓❗️
من میخام از شما سوال کنم این زندان ابوغریب
این زندان در اختیار خودشونه دیگه، درسته❓❗️
چرا اَسرار این زندان افشا میشه❓🤔
بابا ایول به اونی که فک میکنه اینقدر اونجا آزادیه😏
شما اگه با مردم عراق اشنا باشید
باحکومت صدام اشنا باشید👇
👈میدونید عراق رو با ترس میشه درش حکومت کرد
این منطقه اینجوریه 👉
❗️لذا اینا افشا گریهای خودشونو رسما اعلام میکنن که با ترس بتونن حکومت کنن⭕️
🔷بعد اِفه ی تلویزیونی هم میان👇👇
➖ نه نگو، تو چرا این رو گفتی من شکنجه کردم؟ افشا کردی ؟
حالا ببینم دیگه شکنجه نمیکنم
🚫شکنجه فرمودید و بعدم یکی اومد افشا کرد و فک کردید ما میگم بابا ایول
😏
واقعا خودش افشا میکنه خودش بازی در میاره خودش سناریو میسازه💯
خودش آخ و واویلا میگه 💯
⭕️اینا اینقد حرفه ای هستن برج دو قلو رو میزنن خودشون
💢بعدم میان خودشون بهره هاشو میبرن 👇👇👇
🔷بعدم میگن مطبوعات و رسانه ها رکن چهارم دموکراسی هستند
شما بگو رکن اول دموکراسی اند.
💯✅💯
🔷ابزار عوام فریبی که رکن اول دموکراسیه ،
🔸چرا رکن چهارم❓❗️
رسانه و مطبوعات مهم تر از همه ی ارکان دموکراسی میتونن تلقی بشن💯
خواهش میکنم در این باره یه کمی فکرکنید
#کمی_از_اسرار_ولایت
🔴 حقایقی که مردم در جریانش نیستند !!!
📌 بزرگترین کمک تسلیحاتی آمریکا به اسرائیل، یکسال بعد از امضای برجام اتفاق افتاد!
🔻 آمریکا در زمان مذاکرات ایران رو متقاعد کرد که قابلیت های نظامی خودش رو محدود کنه ولی خودش اسلحه به عربستان با رشد ٢۲٠درصدی فروخت و به صهیونیست ها ٣٨ میلیارد دلار بسته نظامی کمک کرد!
💢 میوه مذاکره ...
❣ @Mattla_eshgh
💢 خط فقر در ۱۰ سال گذشته...
🔴 هر چه فریاد دارید بر سر دلباختگان غرب بزنید !!!
❣ @Mattla_eshgh
🇮🇷 ایران :
فقط در آخرین بخشش، ۱۵۷ محکوم امنیتی اغتشاشات با عفو رهبری آزاد شدند.
🇺🇸 آمریکا :
بعد از بررسی مجدد پرونده ۷۴۸۲ از اعدام شده ها، مشخص شد که ۳۰۰ مورد اشتباه بوده و فرد اعدامی بیگناه بوده و نباید اعدام میشد!
☑️ این تفاوت احترام به جان انسانها، در نظام اسلامی و نظام سرمایه داری است.
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
📕محافظ_عاشق_من🥀 ✍ به قلم : #ف_میم 🍃 قسمت_هفتاد_هفتم نیمه شب در حال خواندن نماز شب به یاد ساعت ق
📕#محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : #ف_میم
🍃 #قسمت هفتاد هشتم
مهدا : الو مرصی
مرصاد : مرصی و .... چیه مرض جدیدی دچار شدی ؟ جدیدا آدما توی یه خونه ۱۲۰ متری با هم کار داش....
ـ چه حالی داری اول صبحی اینقدر حرف میزنی ... میتونستم بیام پیشت که زنگ نمیزدم ... یکم بیا اتاق من و مائده
مرصاد انگار خواب از سرش پریده باشد همان طور که با مهدا صحبت میکرد خودش را از تخت پایین انداخت و بسمت اتاق رفت .
ـ چت شده ؟ خوردی زمین ؟! ... به والله اگه میخواستی تلاش کنی بدون واکر حرکت کنی به حدی میزنمت که با کاردک نتونن جمعت کنن !
قبل از اینکه مرصاد در را محکم باز کند و او را با دیوار یکی کند . گفت :
مرصاد پشت درم لهم نکنی
در را کمی باز کرد تماس را قطع کرد و گفت : اتفاقا میخوام بزنم له ات کنم دختر سرتقِ لجبازِ ...
ـ اِ بسه دیگه یکم واکرو بیار تا این پشت مثل سوسک خشک نشدم
ـ در هر حال این زبونت فعاله ... بکش کنار تا بتونم بیام داخل
مهدا با سختی جا به جا شد . مرصاد از زمین بلندش کرد و روی صندلی نشاند و واکر را جلو برد .
مرصاد : حالا کجا تشریف میبردین ؟
ـ یواش مائده خوابه .
ـ این اختاپوس بیدار نمیشه به این سادگی ! نگفتی !؟
ـ هیچی بابا میخواستم برم یه جا تلفن کنم
مرصاد مشکوک به مهدا نگاه کرد و گفت : این وقت ؟ یه ساعت از اذان صبح گذشته الان میخواستی به کی ...
ـ وای مرصاد بخاطر کارمه برو تلفنو بیار اینقدر سوال نکن
ـ خب چرا با...
ـ میترسم شنود بشه !
ـ الان میارم
فاطمه طبق درخواست هادی تلفن منزلشان را از برق کشیده بود تا سرگرد موسوی در اتاق کارش بدون نگرانی از به خطر افتادن اطلاعات ، به کارش بپردازد .
مهدا خانه شان را گرفت اما جوابی نگرفت خط سیدهادی هم .به فاطمه زنگ زد که بعد از دوبار تماس ، وصل شد و صدای خواب آلود فاطمه در گوشش پیچید .
فاطمه : بله بفرمایید .
ـ الو فاطمیا ؟ سلام
ـ سلام . فاطیما و .... فاطمه خانم ! بفهم ، نفهم !
ـ باشه فاطمه خانم ، سیدهادی هستن ؟
ـ هوی چه بی حیا شده کله سحری زنگ زده آمار شوهرمو میگیره ...
ـ موضوع کاریه
ـ غلط اضافه ! مگه تو سیدهادی توی یه گردان هستین ؟
مهدا خوب میدانست این رفتار فاطمه مزاحی بیش نیست اما الان وقت شوخی نبود ...
ـ فاطمه یه لحظه گوشیو بده دست شوهرت ، کارم واجبه !
ـ اول به اربابت توض...
ـ فاطمه یا الان میری گوشیو بهش میدی یا خود...
ـ باشه بابا وحشی ... نمیخواد لشکر کشی کنی دو ساعته اومده خونه یه شامِ صبحانه ای خورد رفت اتاق هووم ... بذار الان صداش میکنم
صدای فاطمه از پشت تلفن نشان میداد به اتاق کار همسرش که آن را اتاق هوو می نامید رسیده است .
فاطمه : هادی جان ؟ آقا هادی ؟
ـ جانم ؟
ـ تلفن باهات کار داره ! .... این دختر پروئه هست ...
ـ مهدا خانومه ؟
ـ آره ، بیا تا چارتا درشت بارش نکردم ...
تلفن را از همسرش گرفت و خطاب به فرد پشت خط و با نگاه به همسر زیبارویش گفت :
سلام در خدمتم
ـ سلام آقا سید شرمنده مورد ضروری پیش اومد
ـ نه خواهش میکنم بفرمایید
ـ آقا سید فکر کنم فهمیدم کی توی قرار ها به جای مروارید حاضر میشه !
ـ کی ؟
ـ عقرب ....
ـ نکنه منظورت به ....
ادامه دارد ...
📕 محافظ_عاشق_من🥀
✍ به قلم : #ف_میم
🍃 قسمت_هفتاد_نهم
سید هادی با تعجب و تحیر گفت : نکنه منظورت ث....
ـ بله درست متوجه شدین ، باید به گروه خبر بدیم ... الان فهمیدم که اونا چقدر از ما اطلاعات دارن ... بعید نیست که فقط منتظر سلاخی باشن ... !
سید هادی از مهدا خواست هر طور شده خودش را به اداره برساند .
وقتی با مرصاد موضوع را مطرح کرد . مرصاد تنها پیشنهادش این بود که به محض بیدار شدن اهل خانه به آنها بگوید مهدا چند دقیقه پیش خانه را به مقصد محل کارش ترک کرده است .
همراه سیدهادی راهی اداره شد اما آنچه نباید اتفاق می افتاد رخ داده بود . . .
سیدهادی : کی به شما اجازه داد وقت قرارو بدون هماهنگی تغییر بدین ؟
نوید : سید رویاسین الان راه افتاد منم میخوام برم پشتش . .
ـ آخه شما ها چیزی به اسم عقل هم دارین ؟ کی این وقت از صبح قراره ملاقات رو میپذیره ؟! معلوم نیست که میخواسته بفهمه ما کی هستیم ؟! میخواسته بدونه چقدر بهش مسلطیم ! لو رفتیم !
مظفری : ولی من اصلا فکرش رو نمی کردم این طور باشه همه چیز درست بود ما گریم و سایت های .... رو هم فعال کردیم ... چیز مشکوکی نب...
ـ چرا مشکوکه ! مروارید کدوم قرارشو صبح گذاشته ؟ اصلا کی خودش به طرف پیامی داده؟ پس شما ها که این جایین چیکار میکنین ؟ یه ساعت ازتو...
+ کافیه سرگرد !
همه با حضور سرهنگ احترام گذاشتند که نوید گفت :
سرهنگ بخدا ما ترسیدیم اگه پیشنهادشو به تاخیر بندازیم شک کنه ... بخد...
مهدا : این قسم خوردنا به آقا یاسین و گروهش کمکی نمیکنه ، سرهنگ بهتر نیست آقا نوید برن دنبال ساپورت قضیه ؟
ـ چرا ... نوید با یه گروه عملیاتی زبده برو ... نوید ما سالم لازمشون داریم ... اولویت اولت حفظ پروژه و جون یاسین و گروهشه .... بدو پسر
.
.
شما خانم مظفری دائما پای سیستم باشین ... فاتح تو هم همین طور صوت با تو تصویر با مظفری ... سیدهادی برو روی نقشه کار کن کجا میرن ؟ چرا میرن ؟ از کدوم راه ؟ سرعتشون و .... برو سید !
همگی : چشم قربان
مهدا : راستی قربان من از تحلیل سایت به یه چیز عجیب رسیدم
ـ بعدا بگو ... فعلا روی این مسئله تمرکز کن
ـ چشم قربان .
ادامه دارد ...