eitaa logo
مطلع عشق
277 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سنگرشهدا
8.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 | همه میدونن کارت شده دلبری💚 دل همه دنیارو داری میبری❤️ (ص)🌺 (ع)💫 🌺 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
📌 ؛ 🔹 همه چیز تویی... 🔅 فرازی از ۴ 🖼 ‌❣ @Mattla_eshgh
یک میلیارد دلار، جریمه امروز مجری رادیویی که گفته بود حادثه سندی هوک (تیراندازی در دبستانی در شهر نیوتاون در سال ۱۳۹۱ که ۱۸ کودک کشته شدند) کار دولت آمریکا بوده و این حرف برای خانواده قربانیان حادثه ناراحتی ایجاد کرده... 🔻اگر ملاک استانداردهای آمریکایی باشد، برنامه‌هایی که منجر به ایجاد آشوب می‌شوند چقدر باید جریمه داشته باشند؟!/فؤاد ایزدی ‌❣ @Mattla_eshgh
‍ 🔹 سال ۸۸ بعد از فتنه در دیدار رمضان دانشجویان با رهبری،دانشجویی از وسط جمعیت بلند شد و با حرارت هرچه بیشتر گفت:آنچه در کهریزک اتفاق افتاد،خیانت بود. رهبری بلافاصله پاسخ دادند؛بالاتر از خیانت، آن یک جنایت بود و من شخصا موضوع را دنبال می‌کنم اما شمای جوان یادت نرود مسئله کهریزک تابعی از مسئله اصلی است مسئله اصلی را فراموش نکنید و پرسید می‌دانید مسئله اصلی چه بود؟و خود پاسخ دادند مسئله اصلی این بود که از فردای انتخابات کاری کردند که به‌رغم مشارکت ۸۵درصدی مردم،نظام جمهوری اسلامی نتوانست سرش را در مقابل چشم ملت‌های اسلامی بالا بگیرد. 🔹 یعنی برای فهم داستان کهریزک باید از این نقطه شروع کنی نه اینکه شما را در وسط داستان ایزوله کنند. در جنگ روانی، اصلی به‌نام پله دوم وجود دارد؛ یعنی داستان اتفاق از اول تعریف نمی‌شود.به تعبیر بهتر کنش سانسور می‌شود اما واکنش به نحو دلخواه روایت می‌شود. 🔹 فرض کنید کسی به‌صورت شما سیلی زد و شما هم او را هل دادید,به زمین خورد و دستش شکست.آنچه فردا منتشر می‌شود اینکه:فلانی دست فلانی را شکسته است، سیلی اول و اصل موضوع کلا پنهان می‌ماند یا پنهان می‌شود روایت‌های امروز دشمن و برخی دوستانی که نام آنان را باید اصحاب تردید گذاشت،همین است. 🔹 به این عبارت توجه کنید:«به دانشجویان دانشگاه شریف حمله شد!» گویی دانشجو خواب بود یا سر کلاس بوده یا یک تجمع آرام و منطقی داشته و عده‌ای دیوانه یا مشروب‌خور و مست به آنان حمله کرده‌اند و تمام. آیا روایت واقعی این است؟ در تیرماه۱۳۷۸ تیتر روزنامه‌های آتش‌بیار معرکه این بود: «کوی دانشگاه تهران به خاک و خون کشیده شد»،«اعلام عزای عمومی مراجع تقلید برای شهدای کوی دانشگاه» حال آنکه در آن حوادث فقط یک افسر وظیفه نیروی انتظامی به‌نام عزت ابراهیم‌نژاد کشته شد و تمام درباره حادثه زاهدان می‌شنوید: «نمازگزاران زاهدانی به رگبار بسته شدند» 🔹 خب چرا جمعه‌های قبل به رگبار بسته نمی‌شدند؟از مظلومیت‌های نظام جمهوری اسلامی همین موضوع است که داستان را از کمر آن روایت می‌کنند.مثلا در سال۹۸ حجم عجیبی از خبر کشته‌شدن جوانی به‌ نام پویا بختیاری در کرج منتشر شد اما کسی نشنید و فیلم‌های اقدامات این جوان در روزهای قبل و انتشار پیام تسلیت ربع‌پهلوی توسط پدرش را ندید در ماجرای اعدام نوید افکاری گفتند جوان ورزشکار اعدام شد و گویی در خیابان قدم می‌زده است و به‌قید قرعه تصادفا اعدام شده اینجا قتل فردی صاحب زن و فرزند توسط او به‌عنوان پله اول پنهان ماند. 🔹 خواص مورد اشاره رهبری که سراسیمه وارد میدان شدند بیانیه و موضع اعلام کردند و مرگ خانم امینی را قتل خواندند نیز روی پله دوم نشانده شدند.عمده روایت دشمن اینگونه است داستان از خط شروع گفته نمی‌شود و اینگونه چهره‌ای خشن،سرکوبگر و بی‌منطق از نظام را معتبرسازی و ادراک‌سازی می‌کنند. 🔹 طبیعی است که نظامی که به روش انقلابی به حکومت برسد، دشمنان باانگیزه‌ای دارد. اما دشمنی که به اخلاق پایبند باشد نیز به‌نوبه خود ارزش و نعمتی است. فاسدالاخلاق‌ها هیچ چیزی برایشان مهم نیست و از هیچ چیز فروگذار نمی‌کنند. 🔹 حال باید فهمید چرا رهبری برای مرحوم یدالله سحابی و بازرگان بعنوان کسانیکه جمهوری اسلامی را قبول نداشتند پیام تسلیت فرستادند چون اپوزیسیونی بودند که اخلاق را فدای دشمنی نکردند.حالا از تجزیه‌طلب،منافق و قی‌شدگان ملت ایران در سال۱۳۵۷ تا صهیونیسم و غرب در یک جبهه آرایش گرفتند. 🔹 اکنون که قیمت‌ها تاحدودی تثبیت شده است و فسادگران نیز کمرنگ شده‌اند عرصه دیگری را گشوده‌اند که تصاویر مخابره‌ای آن «دروغ» و «سرکوب» باشد. 🔹 این هم بگذرد،اما هم باید درس گرفت و هم عبرت. وظیفه نیروهای مومن به انقلاب اسلامی نشان دادن دائمی پله اول است و این شدنی است. ✍ امیر سامان وارسته اندیشه جویان استاد حسن عباسی 📡 @Hasanabbasi_students
مطلع عشق
دستش را پایین میآورد و میگوید باید باھات حرف بزنم باز ھم جواب نمیدھم. ارمیا با حالتی تحکم آمیز کھ
بیست وهفت 🍃نمیفھمد کسی کھ یک فشار عصبی سنگین و روز افزون را چندین ماه با خودش حمل کند، اگر ببُرد دیگر نمیتواند آرام باشد. ارمیا حال من را نمیفھمد. دست گرمش را پشت سرم حس میکنم. سرم را بھ سینھ اش میچسباند و نوازش میکند و میگوید ببخشید؛ میدونم خیلی بھم ریختھ ای. یکم آروم باش. باید با ھم حرف بزنیم چند دستمال کاغذی دستم میدھد تا اشکھایم را پاک کنم. آرام کھ میشوم، ارمیا راه میافتد. از اینکھ گریھ کرده ام پشیمان نیستم. حالا حالم بھتر شده است؛ سبکترم ارمیا میرسد بھ ساختمانمان و میگوید بروم بھ آپارتمانش. ھنوز ساکتم. باید فکر کنم و یک بھانھ دیگر پیدا کنم کھ ارمیا قانع شود. سعید از اتاقش بیرون میآید و سلام میکند. ارمیا از سعید میخواھد تنھایمان بگذارد و سعید میرود ارمیا برایم چای میریزد و وقتی میبیند ھنوز ایستاده ام، مینشاندم روی مبل و گیره روسری ام را باز میکند. مقابلم مینشیند و میگوید میشھ بھم بگی آریل بھت چی گفت؟ سرم را پایین میاندازم. ھنوز ھیچ بھانھ قانع کننده ای پیدا نکرده ام. میگوید میدونم نمیخوای بگی برات چندتا ایمیل تھدیدآمیز اومده قلبم میایستد. ارمیا از کجا میداند؟ عکسالعملی نشان نمیدھم. شاید فقط حدس زده. نباید بھ این راحتی خودم را لو بدھم ھنوز نگفتھ ازت چی میخواد، نھ؟ باز ھم سکوتم را کھ میبیند میگوید توی آپارتمانت شنود گذاشتن. نمیشد اونجا حرف بزنیم سرم را بالا میآورم و نگاھش میکنم. چقدر غریبھ شده ارمیا ! میپرسم کی شنود گذاشتھ؟ چی میگی؟ ھمونھایی کھ میخواستن ھرطور شده تو سرباز خودشون باشی. ھمونھایی کھ این چند ماه تمام تلاششون رو کردن یک آتو ازت گیر بیارن و حالا کھ دیدن حریفت نمیشن، مجبور شدن تھدیدت کنن و سعی کنن برات آتو بسازن
از چی حرف میزنی؟ ارمیا از من چھ میداند؟ اصلا ارمیا کیست؟ دلم میخواھد از دستش فرار کنم؛ ترسیده ام نترس! باور کن من پشت توأم. چرا زودتر نگفتی؟ باید خودم بفھمم؟ من نمیفھمم چی میگی. ولم کن نمیکنم. میدونم یکچیزایی درباره ی ستاره فھمیدی؛ میدونم الان تحت نظری؛ حتی بیشتر از خودت، میدونم ممکنھ جونت در خطر باشھ و حتی بخوان حذفت کنن. میدونم اگھ بفھمن با اطلاعات ایران ھمکاری میکنی سرتو میکنن زیر آب بلند میشوم کھ بروم. از ارمیای مرموز میترسم. ارمیا دستم را میگیرد گفتم کھ، نترس! من ھمھ چیزو میدونم. خواھش میکنم آروم باش. لازم نیست چیزی رو ازم قایم کنی، بشین تا باھات حرف بزنم یعنی بھ ارمیا اعتماد کنم؟ شاید ارمیا ھم از دار و دستھ آریل باشد! زندایی راشل حرفی از ارمیا زد؟ نزد! باید بروم بھ لیلا بگویم ارمیا از کجا میداند ماجرای ایمیلھا را. مگر نگفتند دورادور ھوایم را دارند؟ الان این چھ جور حفاظتی ست کھ از یکطرف تھدید میشوم و از یکطرف برادرم درباره تھدید جانی ام حرف میزند؟ نباید یکدستی بخورم. شاید چیز زیادی نمیداند و میخواھد از زیر زبانم بکشد. ارمیا روبھ رویم میایستد. حالا حتی از نگاه کردن بھ صورتش ھم واھمھ دارم. من کجا ایستاده ام؟ مقابل چھ کسی؟ دو دستش را دوطرف صورتم میگیرد اما تلاشی برای بالا آوردن سرم نمیکند. صدایش مھربانتر میشود و میگوید بھ من اعتماد نداری شازده کوچولو؟ ھمیشھ نھ اما بیشتر وقتھایی کھ میخواست برای کاری قانعم کند و دلم را بھ رحم بیاورد اینطور صدایم میزد. لبم را میگزم ولی فایده ندارد و اشکی کھ تا الان در چشمانم جمع شده بود، میچکد روی دستانش. با ملایمت خاص خودش دوباره مینشاندم و مقابلم زانو میزند. سعی میکند بھ چشمانم نگاه کند اریحا منو نگاه کن ! منم ! ارمیا ! برادرت ! چرا غریبھ شدی با من؟ آه میکشد و سرش را روی دستھایم میگذارد و میگوید
حقم داری. با اوضاع ستاره و بقیھ، حق داری بھ اعضای خونواده خودتم بیاعتماد بشی. منم حالم خوش نیست. منم بی اعتمادم... اریحا راستشو بخوای، الان فقط تو و مامانم رو دارم چی میگی ارمیا؟ کنارم مینشیند و در گوشم با پایینترین حد صدایش میگوید تو چند ماه قبل اومدنت بھ ایران فھمیدی کارای ستاره مشکوکھ. حتی بھ اطلاعات ایران کمک کردی. ھمھ ی اینا رو میدونم. ھنوز ستاره و باندش چیزی نفھمیدن. برای ھمین میخوان جذبت کنن. برای ھمین برات تور پھن کردن و آریل رو فرستادن جلو. من تمام این مدت میدونستم، از وقتی کھ تو ھمکاریت رو با اطلاعات ایران شروع کردی وقتی میبیند ساکتم و سرم پایین است، کیفم را دستم میدھد و میگوید گوشیت رو میشھ دربیاری؟ گوشی ای کھ باھاش با اطلاعات در ارتباطی و خودشون بھت دادن شاخ درمی آورم. ارمیا ماجرای گوشی لیلا را ھم میداند؟ الان است کھ جیغ بکشم. دلم میخواھد ارمیا را ھل بدھم و فرار کنم. میگوید بیصداش کردی. یک پیامک برات اومده؛ اونو ببین با دستان لرزان گوشی را درمی آورم، راست میگوید؛ یک پیام دارم. چقدر ترسناک اند آدمھایی کھ ھمھ چیز را میدانند! پیام را باز میکنم؛ از طرف لیلاست و فقط یک جملھ نوشتھ بھ ارمیا اعتماد کن انگشتم را بھ دندان میگیرم. لیلا، ارمیا را از کجا میشناسد؟ مثل یک حیوان گوش مخملی در گل ابھام گیر کرده ام. میپرسم تو اینا رو از کجا میدونی ارمیا؟ بھ موقعش میفھمی. الان فقط ازت میخوام بھم اعتماد کنی مثل دختربچھ ای کھ بھ پدرش شکایت میکند میگویم زندایی راشل چند روز پیش بھم گفت برم خونھ شون. اونجا بھم گفت از آریل فاصلھ بگیرم؛ گفت آریل نامرد و دروغگوعھ اما نمیدونستم منظورش چیھ
ارمیا با شنیدن این جملات بھم میریزد و موھایش را چنگ میزند و میگوید مامان با تو حرف زد؟ چیا گفت بھت؟ نمیدونم؛ نفھمیدم درست. میگفت قبل اینکھ بیام اینجا، مامانم و دایی درباره ی من حرف زدن و نقشھ کشیدن. میگفت شبھا خواب نداره و میخواد بھم یک چیزایی رو بگھ اما میترسھ... ارمیا تو و زندایی چی میدونین؟ زندایی از کیا میترسھ؟ جملھ آخر را شبیھ نالھ میگویم. ارمیا درمانده، چھ کار کند. با خودش زمزمھ میکند وای نھ! مامان نباید با تو حرف میزد... کاش اون حرفھا رو نمیزد... بابا و آرسینھ کجا بودن؟ نمیدونم ! خونھ نبودن. ارمیا دارم دیوونھ میشم. خواھش میکنم درست توضیح بده چیشده؟ سرم را در آغوش میگیرد. چقدر مھربان شده! مگر قرار است با چھ چیزی مواجھ شوم کھ اینطور آمادهو ام میکند؟ دلم میخواھد یک سیلی بکوبم بھ صورتش و بگویم الان وقت این لوس بازیھا نیست، درست حرف بزن اریحا یک قولی بھم میدی؟ چی؟ قول بده قوی باشی. ھمونطور کھ تا الان بودی. ھر اتفاقی افتاد، با ھر چیزی مواجھ شدی، قوی باش؛ باشھ؟ این حرفھایش نگرانترم میکند. جان بھ لب میشوم تا بفھمم حرف حسابش چیست. میپرسد قول؟ نمیدانم چقدر میتوانم بھ قولم عمل کنم اما قول میدھم. ارمیا میگوید کمی صبر کنم و میرود بھ اتاقش تا لپتاپش را بیاورد لپتاپ را روی میز میگذارد و دوباره قول میگیرد ھرچی اینجا میشنوی رو ھمینجا دفن کن. باشھ؟ قول بده بھ روی خودت نیاری. اصلا نشنیده بگیر کلافھ میگویم ادامه دارد ...
🔻 زن، هرزگی، ابزار جنسی! حتی اگر نماینده پارلمان اروپا باشی. برنامه‌شون برای ایران هم همینه!!! 👈 یاس 🌹 ‌❣ @Mattla_eshgh
🔴 💠 گاهی خود را در ایجاد مشکلات زندگی، سهیم بدانید (ولو مقصر نیستید) و آن را به همسرتان کنید! اینکار و محبت را بار دیگر در زندگی‌تان شکوفا می‌کند. 💠 زیرا اینکار زمینه‌ای می‌شود تا همسرتان نیز خود را در مشکلات زندگی بپذیرد و با کمک شما درصدد رفع مشکل بر آید. 💠 سهیم دانستن خود در مشکلات، باعث می‌شود تا نزد همسرتان فردی ، فداکار و محبوب جلوه کنید و سبب می‌شود همسرتان از سیستم گارد گرفتن و انتقادناپذیری خارج شود. ‌❣ @Mattla_eshgh