eitaa logo
مطلع عشق
269 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
هوالعشق ❤️رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم: مرد در برابر زنش ، همان وظیفه ای را دارد که خانمش در برابر او دارد ، یعنی خود را برای او بیاراید ، همچنان که خانمش ، خود را برای او می آراید ، ولی نباید به گناه بیفتد. الفردوس ج۵ ص ۵۲۱ از عواملی است که اگر خوب و به موقع باشد در مان غلبه بلغم و بی تفاوتی زوجین در مباحث عاطفی ، جنسی و کلامی است. 📌هیچ شکی نیست آرایش یک بانو فقط و فقط باید برای شوهرش باشد. اما مرد هم باید خودش را برای همسرش بیاراید ، بیاراید نه این جلف بازیهایی که الان مد شد مثل بر داشتن ابرو رو در بیاره نه این گناه است. 📌بلکه موهاشو روغن بزند ، محاسنش را مرتب کند ، عطر خوب استفاده کند ، موهای دماغش را بگیرد که اتفاقا روایت هم در موردش داریم ، بیرون خوشتیپ نباشه ولی تو خونه زیر پیراهنش سوراخ سوراخ باشه نه تو خونه هم مرتب باشه 😁، مسواک بزنه و........ 🖌سعیدمهدوی ‌❣ @Mattla_eshgh
میخوام در مورد حرف بزنم در حوزه آره چی میشه زوجین همدیگر رو فراموش می کنند؟؟ کنار هم هستند اما به همدیگه دل نمیدن؟؟؟ کنار همدیگه هستند اما یادشون میره ابراز علاقه کنند اصلا در حوزه بچه هاشو فراموش میکنه به پدرِ گفتم که آخرین باری که به دخترت گفتی کی بود؟ باور می کنید ، تو چشمام نگاه میکنه و میگه نمیدونم😔 چی میشه زوجین همدیگر رو فراموش می کنند؟؟ آهاااا و افزایش سردی بدن باعث می شود زوجین اگر ده روز هم همدیگر رو نبینند اصلا دلتنگ هم نشوند مدیون هستید اگر فکر کنید فقط باعث این قضیه میشه نه اصلا ❤ابراز علاقه نکردن() 💙از هم غافل شدن و خود رو مشغول کردن به امور غیر ضروری() 💚بی محلی و خبر نگرفتن در زمان هایی که از هم دور هستند() ❤خدا رو اصل قرار ندادن در زندگی() 💘بی محلی جنسی ، مثلا نیاز مزاجی و بدنی یک زوج هفته ای سه الی پنج بار رابطه است اما سرکوب کنند و هفته ای یکبار آن هم بدون مقدمه و مؤخره () 💗بی توجهی چشمی و بهمدیگر نگاه نکردن() 💕حرف های دو نفری رو تعطیل کردن() و................. و خب کسی که دائما سردی خواری میکنه مثل برنج و مرغ ماشینی و سیب زمینی و ماکارونی و.........معلومه میشه ، معلومه میگه عاشقتم و بعد از چند مدت میزنه تو فاز غم و غصه و بعد فاز بی محلی و فراموشی خب اینا رو گفتم که بدونید چه اهمیتی در تربیت داره و هم بگم راه و در خیلی آسونه کافیه تو بخواهی کافیه اراده کنی که پنجره دلتو رو به بسازی. کافیه بخوای آره 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 🔻اما درمان های عمومی غلبه بلغم : مصرف سویق گندم ناشتا دو قاشق غذاخوری مصرف داروی هاضوم برای مشکلات گوارشی از قبیل نفخ ، آروغ و ریفلاکس و..... نکته: هاضوم اگر عسلی باشد بعد از غذا یک قاشق مرباخوری مصرف شود. مصرف داروی بلغم زدای امام صادق علیه السلام مصرف داروی حافظه حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام برای مشکلات حافظه، فراموشی ، سفیدی موها .....یک بسته الی دو بسته بقیه طول درمان تحت نظر طبیب حاذق پشت به آفتاب زدن روزی یک ربع ۱۴ الی ۴۰ روز پیاده روی روزانه روی سنگلاخ یا زمین خاکی بوئیدن گلاب شبانگاه خواندن قرآن و شنیدن صوت قرآن نیکی به همسر ، والدین و صله رحم مصرف خوراک های گرم روغن مالی بدن با روغن های گرمی چون کنجد ، سیاهدانه و........ 🖌 استاد ‌❣ @Mattla_eshgh
🔴 ؛ مقوی مغز و معده ♻ بسیاری ممکن است مربای گل قند را از ترکیب متناسب گلبرگ گل محمدی با قند یا شکر بدانند که مانند بسیاری از مرباها بر روی آتش تهیه می‌شود. ✔️اما یکی از بهترین روش‌های تهیه که در غرب کشور تهیه می‌شود گل قند آفتابی است. 🌀طرز تهیه : 🔸گل محمدی و عسل به نسبت یک به دو تهیه می‌شود. برخی گل را خرد و با عسل مخلوط کرده کمی گلاب به آن اضافه می‌کنند، در یک قابلمه ریخته روی درب آن یک پارچه نازک سفید برای ممانعت از ورود حشرات می‌کشند و سپس روی آن شیشه می‌گذارند. 🔹این مربا بر روی پشت بام یا هر قسمت که بیشترین مدت آفتاب گیری دارد می‌گذارند. پس از 40 روز این مربا آماده است. در طی این مدت البته مثل هر پختنی دیگر درب ظرف باز شده و به هم زده می‌شود. رنگ این مربا نسبت به انواع دیگر تیره تر است. ♻ خواص ویژه آن طبیعت گرم، آرام بخشی، مقوی مغز، مقوی معده، مفید برای خانم های باردار و مقوی رحم و بسته به محل تهیه گل می‌تواند ملین یا حتی ضد اسهال باشد. 🌸اغلب گل محمدی کاشان، شیراز و طارم که بسیاری عقیده دارند نسبت به بقیه ته مزه تلخ تری دارند ملین هستند برعکس گل محمدی زنجان و تبریز و اردبیل که شیرین تر هستند گاهی حتی قابض هستند. ‌❣ @Mattla_eshgh
: 🔶غذا نقش اساسی در سلامتی یا بیماری، اعم از روحی وجسمی دارد. 🔶بعنوان مثال زنان ومردانی که غر می زنند باید غذای گرم به آنها داد چون تن وروان آنها سرد شده.حالا در بحث غذای جسم غذای گرم داده شود خصوصا درشب ،چون مزاج شب سرد است.اگر همین فرد شب غذای گرم بخورد صبح راحتر بیدارمی شود وخوابش هم عمیق وبا کیفیت می شود.ولی اگر سردی بخورد،خواب سنگین وطولانی وبی کیفیتی خواهد داشت وشاید وسط شب هم بلند شود ودستشویی برود والا احتمال دارد جای خود رو خیس کند حتی اگر بزرگسال باشد. 🔶همین غذا باید حلال باشد، مالی که خمس وزکات آن داده نشده ، مالی که فرد بجای اینکه ۸ساعت کار کند ۷ ساعت کار می کند واز کاری که براش حقوق می گیرد ومی زند وکم میگذاردومصادیق دیگر، حلال نیست وهمین غذا باعث بهم خوردن مزاج ومبتلا شدن به بیماری های جسمی وروحی می شود در این دنیا یا نه گرفتارشدن در عالم آخرت. 🔶حالا حلال باشد باید طیب هم باشد. 👇 یا ایها الناس کلوا مما فی الارض حلالا طیبا......(بقره،۱۶۸) وکلوا مما رزقکم الله حلالا طیبا...(مائده،۸۸) غذای طیب غذای حلال است در درجه اول ودر درجه دوم مقوی است . غذایی که افزودنی دارد ، غذایی که نگهدارنده دارد ، غذایی که باعث بیماری می شود طیب نیست . روح وروان وجسم را بهم می ریزد . پس حلال بودن شرط اولیه است اما شرط بعدی طیب بودن است . غذایی که حلال باشد ولی طیب نباشد بخل ، حسد ، وسواس و....را بهمراه دارد ، حالا اگر خدای ناکرده حلال نباشد که بدتر . کسی که با مال حلال سوسیس وکالباس وروغن مایع وجامد ومحصولات تراریخته تهیه می کند ، غذایش حلال است ولی طیب نیست ، لذا فرد از بیماری شکایت می کند. 🖊سعید مهدوی ‌❣ @Mattla_eshgh
هوالعشق گفتم که غلبه بلغم باعث میشود فرد نسبت به همسر بی تفاوت باشد. نکته مهم این است غلبه بلغم فقط با دارو خوراکی یا غذای خوراکی درمان نمی شود. یکی از راه های درمان غلبه بلغم است. بعنوان مثال در برنامه روزانه خود بحث اگر باشد چون مزاج گرمی دارد باعث انس و الفت بین زوجین میشود. بماند که هم محسوب میشود چون دیدن کلمات عاشقانه مزاجی گرم دارد. اگر همسر شما پایه نیست شما تلاش کنید و فکر کنید او میخواهد ولی نمی تواند یا آموزش ندیده یا....با گذشت و صبر به او فرصت دهید. 🖌سعیدمهدوی ‌❣ @Mattla_eshgh
🔻اشتغال بد است؟ نه اشتغال چیز خوبی است اما در الگوی خودمان نه در الگوی اشتغالی که بانوان، خرج توسعه سرمایه می شوند. یکی از مشاغل رسمی غرب که از آن هم مثلاً مالیات بر درآمد می گیرند و یا تولید خدمت می دانند با کمال عذرخواهی روسپی گری است. 🔻این را شغل می دانند که یکی از منابع درآمد توریسم هست، واقعاً این کرامت انسان است؟ بنا این بود به کرامت برسید یعنی این؟ وقتی اشتغال در الگوی آنها تعریف می شود آخرش می شود این، یکی از مصارف بانوان، جاذبه های زنانه در ایجاد انگیزه مصرف است. 🔻 من یادم هست یک موقعی در یک کشور اروپایی، منع کردند که از جاذبه های بانوان برای فروش کالاها استفاده ای بشود که خلاف کرامت بانوان است. 🔻یکی از طبقاتی که اعتراض کرده بودند کسانی بودند که فروشنده لوازم حیوانات بودند مثل سگ که این لوازم را از طریق جاذبه های زنانه می فروختند. مثلاً یک سگ بغل یک خانم نیمه عریان، دارد دندان این سگ را مسواک می کند، اعتراض کردند که چرا ما حق نداریم [از جاذبه زنان برای فروش کالا] استفاده بکنیم!! ‌❣ @Mattla_eshgh
بسم الله الرحمن الرحیم ❇️ یکی از پرطرفدارترین و لذیذ‌ترین "عربی - مدیترانه‌ای" است. این خوراک سالم و خوشمزه که در اغلب رژیم‌های لاغری توصیه‌ می‌شود، در کشورهای غیر عربی در کنار هویج و کرفس به عنوان مزه و در اکثر کشورهای عربی به عنوان در کنار غذاهای گوشتی مثل کبه سرو می‌شود. حمص لغتی عربی به معنای و نام کامل این غذا، حمصّ بطحینه می‌باشد. 🔸 دارای مقادیر زیادی آهن، ویتامین C، فولات، ویتامین B6 و پروتئین است. همچنین این خوراک فیبر بسیار بالایی دارد که برای بهبود عملکرد دستگاه گوارش مفید است. 🔻نخود پخته 1 لیوان 🔻ارده 1/2 لیوان 🔻سیر 3 حبه 🔻آب‌لیمو تازه 1/4 لیوان 🔻روغن زیتون دلخواه 🔻نمک و فلفل قرمز به میزان لازم 2 قاشق غذاخوری از نخود پخته را همان ابتدای کار برای تزیین کنار بگذارید. بقیه نخودها را داخل مخلوط‌کن بریزید و خوب له کنید. برای رقیق‌کردن نخود می‌توانید از مقداری آب نخود یا روغن زیتون استفاده کنید. سیر، ارده، نمک و فلفل را به نخود له‌شده اضافه کنید و دوباره مخلوط‌کن را روشن کنید. در آخر مقداری آب‌لیموی تازه به آن اضافه کرده و مخلوط کنید. برای سرو حمص به روش سنتی، آن را داخل یک بشقاب بریزید و با پشت قاشق، از وسط به سمت لبه‌های ظرف پهن کنید. با همان پشت قاشق دایره‌هایی از مرکز به سمت بیرون بکشید و داخل این گودال را با روغن زیتون پر کنید. نخودهایی که اول کار کنار گذاشته بودید را برای تزیین روی حمص قرار داده و آن را با مقداری پودر فلفل قرمز تزیین کنید. ⬅️ متأسفانه امروزه نخود، این ماده غذایی بسیار مفید و پرانرژی در حال حذف شدن از سفره ایرانیان است و شاهد استفاده کمتر از آن در وعده‌های غذایی هستیم. با افزایش مصرف غذاهای خارجی و فست‌فود در سفره‌های ایرانی، مصرف این ماده غذایی مفید در طول روز و حتی در سال بسیار کمتر از گذشته شده است. 🔰خواص نخود 🔸نخود که از خانواده حبوبات محسوب می‌شود دارای املاح، ویتامین و پروتئین‌های متعددی از جمله نشاسته، کلسیم، فسفر، آهن، سدیم، پتاسیم، روغن گیاهی، مس و ویتامین‌هایی مانند ویتامین A، B1, B2 است. 🔸نخود دارای اسیدآمینه‌های مختلف، ویتامین‌ها و موادمعدنی بسیار مفیدی است که می‌توانیم بگوییم نخود نه فقط یک غذا بلکه یک دارو محسوب می‌شود و از زمان‌های بسیار دور مصرف خوراکی و درمانی داشته است. 🔸نخود تقویت‌کننده قلب بوده و در رفع یبوست‌های حاد و مزمن مۆثر است. 🔸 نخود عضلات اسکلتی را تقویت می‌کند و به همین دلیل مصرف آن به ورزشکاران توصیه می‌شود. 🔸نخود دارای خاصیت ضدسرفه و سرماخوردگی است. 🔸 این ماده غذایی سیستم ایمنی بدن را تقویت می‌کند. بنابراین به افرادی که دارای بیماری‌های خود ایمنی مانند ام‌اس هستند نیز توصیه می‌شود. 🔸نخود ازبین‌برنده انگل‌های روده، برطرف‌کننده دردسینه و تنگی‌نفس، تقویت‌کننده ریشه مو، درمان زردی، درمان دردهای کلیه و افزایش حافظه است. 🔸نخود برای درمان پوکی استخوان به دلیل منابع غنی کلسیم بسیار سودمند است. در دوران رشد استخوان‌ها و دندان‌ها مصرف آن توصیه می‌شود. 🔸 همچنین این ماده غذایی چنانچه با عسل ترکیب شود و به صورت یک پماد درست شود، به عنوان التیا‌م‌دهنده زخم‌ها مفید خواهد بود. ⚫️ نخود سیاه ▪️شکننده سنگ ها و مدر فضولات است و قوی تر از نخود سفید می باشد. ▪️قوت تریاقی داشته،جهت استسقا، یرقان انسدادی،انسداد کبد و جذام نافع است ▪️ریختن آب آن جهت رفع سردرد،زردی رخسار،خارش و بی حسی اندامها،مفاصل و تقویت مو موثر است. ❤️مصرف نخود برای ضعف جنسی و مشکل ناباروری مفید است. ⛔️ مصرف آن برای زنان باردار مضر بوده و باعث سقط جنین می شود. همچنین افرادی که مشکل کلیه دارند از نخود استفاده نکنند. ‌❣ @Mattla_eshgh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
من دختری سرحال و خوش صحبت بودم و در عین حال خیلی با حیا و مغرور، این خصوصیت باعث شد که همسرم به فکر خواستگاری از من بیوفته چون ما با هم فامیل هستیم. البته این را هم بگم که هیچ وقت لزومی نمیدیدم با پسرهای فامیل صحبت کنم مگر در حد سلام و همسرم از این اخلاق من هم خوشش آمده بود. سال ۸۲ بود که همسرم به خواستگاری ام اومد من اون موقع ۱۵ سال داشتم و از اونجایی که درسم خیلی خوب بود به خانواده ام اعلام کردم که دوس دارم درس بخونم و فعلا به ازدواج فکر نمیکنم. همسرم جواب من رو قبول نکردن و با فرستادن واسطه هایی سعی داشتند که من را راضی کنند. البته من بدون هیچ تحقیق و شناختی از ایشون و فقط به خاطر درس خواندن جواب رد می دادم. کم کم با تعریف واسطه ها از این آقای خوب و باتقوا، به فکر افتادم که کمی اطلاعات در مورد اخلاق و رفتارشون کسب کنم. بیشتر افرادی که واسطه خواستگاری ما بودند صفت ایمان و مهربانی ایشون رو گوشزد میکردند و من در حدیثی خوانده بودم که اگر مردی ایمان و تقواش زبان زد باشد، برای ازدواج کردن با او نباید دنبال صفت دیگر بود. حدود یکسال بعد از خواستگاری من به این نتیجه رسیدم که به ایشون جواب مثبت بدم ولی خجالت و شرم این پاسخ را به تعویق انداخت و بی مورد یکسال دیگر از زندگیم تلف شد و من هنوز حسرت این دو سال را میخورم که میتونست پر از خاطرات شیرین من و آقایی باشه. خلاصه سال ۸۵ عقد کردیم و من همچنان درس میخوندم. همسرم یک کارگر کارگاه تراشکاری و تزریق پلاستیک بود و وقتی با من ازدواج کرد شد سر کارگر و این از برکات ازدواج ما بود. همسرم در کنار کارش با وجود اینکه درس نخوانده بود، در فعالیتهای فرهنگی و مذهبی و هیات امنا مسجد و هم چنین فعالان محلی حضور پررنگ داشت و من از اینکه او همیشه در حال فعالیت بود خوشحال بودم و نداشتن مدرک تحصیلی بالا اصلا برایم مهم نبود. هنوز هم همیشه برایش میخونم: "نگار من که به مکتب نرفت وخط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد"😉 و واقعا هم همینطور بود او مطالعات خیلی گسترده ای در همه زمینه ها داشت. خلاصه کنکور دادم و به پیشنهاد پدر شوهر و پدرم و البته از روی علاقه خودم رشته کشاورزی رو انتخاب کردم و دلیل دیگر هم این بود که دانشگاه محل تحصیلم به شهر مشهد که محل زندگی همسرم بود، نزدیکتر بود. قبول شدن در دانشگاه همانا و عروسی گرفتن ما هم همانا. البته به خاطر مرگ برادر شوهرم یکسال عروسی ما عقب افتاد وگرنه آقایی قبل از قبول شدن در دانشگاه، قصد داشتند سور وسات عروسی رو به پا کنه. من و همسرم در طی سالهای عقد وسائل لازم برای زندگی را با همدیگه آماده کردیم و شاید باورتون نشه هنوز که هنوزه، نمیدونم دقیقا کدومها رو من خریدم، کدومها رو آقایی... خیلی خیلی مختصر و اینکه هر جا مسافرت میرفتیم یا برای دور زدن و تفریح یک تکه از وسائلمان را میخریدیم و اینجوری دفتر خاطراتمان در خانه و در بین وسیله هایمان همیشه بازه و آن روز های زیبا را به ما یادآوری میکنه. برای مراسم عروسی از آنجا که خانواده همسرم مراسمات پر سر وصدا داشتند من و آقایی تصمیم گرفتیم سفر سوریه را انتخاب کنیم تا در طول این سفر قبل از اینکه بخواهیم به خانه خودمان برویم انشالله با دست کوچک حضرت رقیه دوام زندگی مان را امضا کنیم. همین گونه هم شد بعد از سفر ولیمه ناهار دادیم من و همسرم به سنت ها پیامبر توجه خاص داریم ولیمه ناهار ما باعث تعجب همه شده بود. مهمانها خیلی زیاد نبودند در حد کسانی که دوست داشتند برای عروسی ما شادی کنند. با آرایش و لباس عروس خیلی ساده و دوست داشتنی، بدون هیچ استرسی از کم وکسریها، از این اتفاق بزرگ لذت بردیم. جهیزیه من واقعا مختصر بود و همون روز اول حرفهایی پشت سر جهیزیه گفته شد ولی از عشق من و همسرم حتی یک ذره کم نشد و اصلا باعث ناراحتی ما نشد چون سلیقه و خواسته خودمان و کسب رضای الهی خیلی اهمیت بیشتری داشت از حرفهای اطرافیان. قبل از اذان مغرب و عشا من و همسرم وارد خانه ی خودمان شدیم و طبق سنت زیبای پیامبر، همسرم پاهای من را شست و آب را جلوی در خانه ریخت و با هم نماز شکر خواندیم. 👈 این تجربه ادامه دارد. ‌❣ @Mattla_eshgh http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
اول به نام او که هرچه داریم از اوست. من يه خانم متولد سال ۶۹ هستم. در خانواده متدین و الحمدلله مذهبی و در عين حال بسیار خوش اخلاق و شاد، در سطح مالی نسبتاً خوب، بزرگ شدم. البته فراز و نشیب تو همه زندگی ها هست، که باید نگاه یک نگاه الهی باشه تا همه چیز شیرین بشه. هنوز نجوای الهی العفو گفتن بابام تو گوشمه... اللهم اغفر امام الخمینی.... اللهم اغفر شهید دستغیب ..... بابا همیشه ما رو همینطوری برای نمازصبح بیدار میکرد. مامان که سوگلی خونه بود. يه چادر نماز با گلای ریز سرش و يه سجاده ساده ولی خوشگل همیشه پشت سر بابا بنماز ایستاده. گاهی هم خیلی آروم وسط بازی ما سجاده ش رو پهن میکرد. مامان تو بمباران قم خیلی سختی ها کشیده بود و گاها برای ما از خاطرات اون موقع ميگفت: "توی ساختمان ۲ طبقه بودم، بابا جبهه بود، داداشت(ازمن ۵ سال بزرگترن) شش ماهش بود. همسایه ای تو کوچه😔 نبود، همه رفته بودن شهرستان. یکی ازهمسایه گفت بیا با ما بریم. ممکنه تو بمباران بلایی سرت بیاد. ولی دلم نمیومد، انگارخونه بیشتر منو آروم میکرد. چراغ نباید روشن ميشد، صدای آژیر خطر که ميشد، داداشتو بغل میکردم و ميرفتم پناهگاه تک و تنها..." خلاصه این روزهای سخت از مامانم يه شیرزن از لحاظ روحی بسیار قوی و در عين حال بسیار مهربون و اهل دل ساخته بودند.😊 مادرم در شرايط سخت اون زمان مادر ۸ فرزند شدند که البته الان ۶ تا (۲تا در دوران جنینی از دست رفتن)، برادر کوچکم دبیرستان هستن و الحمدلله در سن ۵۸ سال پدرومادرم هنوز فرزندی دارن که از تنهایی درشون بياره. صدای قرآن خوندن و روضه خوندن های بابا و زمزمه روضه آقام حسین علیه السلام موقع غذا درست کردن مادر... انگار هنوز بوی معنویتش بمشامم ميرسه...😌 خیلی مهمون نواز ولی تو خونه بابا حریم محرم و نامحرم خیلی حفظ ميشد(البته خیلی وقت مورد عنایت نگاه ها و حرفای سنگین اطرافیان بودیم). حجب و حیا و چادر گرفتن رو مادرم در عملش بمن یاد داد. خوب همین باعث شده بود بعضا خیلی از اقوام خواستگاری کنن. بابام در عملش بما یاد داده بود🌸ایمان و اخلاقه🌸 که تو زندگی خیلی مهمه و روزی رو خدا میده. دعام این بود خدایا از اون بنده های خاصت که آخر برای شهادت انتخابشون میکنی رو خودت برام انتخاب کن. دلم نمیومد این دعا رو بکنم ولی وقتی الهی فکر میکردم، بزبانم ميومد.(آخه ميگن وقتی کسی رو خییییلی دوست داری دعای شهادت کن براش. البته این دعا رو برای بابام هم میکنم😌 نميتونم مرگ در بستر رو ببینم.) خلاصه آقای ما اومدن خواستگاري که از اقوام خیلی دور بودن که از بچگی ديگه نديده بودمشون و من جواب قطعی رو بعد چندماه یعنی بعد از کنکور دادم.در بعد یه هفته مراسم عقد ساده ای تو خونه که سفره اش رو خودمون چيديم،و برگزار شد. کم کم خبر قبولی دانشگاه اومد که رشته فلسفه و کلام اسلامی قبول شده بودم. مهرماه سال ۸۷ بود که با یکی از دوستای گلم در محوطه دانشگاه قدم میزدیم، گفت دارن برای حج دانشجویی متاهلین اسم مینویسن روز اخره، نمیخوای ثبت نام کنی؟! گفتم ای بابا نه پولشو داریم و نه شانسشو که اسمم دربياد😂 خلاصه با اصرار دوستم ثبت نام کردم. الحمدلله اسممون دراومد و گفتن انشاالله🌺۲۰ فروردین عازم مکه 🕋 هستین. خبرو به بابا دادیم. بابا گفتن باید مراسم عروسی برگزار بشه، بعد برید. گفتم آخه بابا تو این فاصله کم، جهيزيه، خونه و... 😳 الحمدلله تو يه هفته وسایل مورد نیاز خریداری شد. اصرار خودم و همسرم این بود که ساده زندگيمون رو شروع کنیم و از طرفی اصلا دلم نمیخواست بابام و مادر بخاطر خرید جهيزيه اذیت بشن.در خونه کوچولو اجاره ای هم جور شد. خدا رو شکر مراسم عروسی خیلی ساده، شاد و معنوی برگزار شد. حالا نوبت هزینه سفر مکه شده بود.گفتم آقا ما که حتی توان خرید سوغاتی واسه مامان و بابا ها نداریم چه برسه به خود سفر، آقام گفت توکل کن بخدا(موقعیت مالی پدر شوهرم طوری نبود که بما کمک کنن و ما از اول زندگی روپای خودمون ایستادیم و من همیشه شکرگزار بودم که اگه نون خشک و ماست هم داریم میخوریم ولی روپای خودمونيم). مثل همیشه خداوند در رحمت رو باز کردن و از دانشگاه خبر دادن بیشتر هزینه سفر رو خود دانشگاه وام ميده به دانشجوها. ازخوشحالی اشک ريختيم. روز سفر عشق رسیده بود.😊 از مشهدالرضا(قربونت برم آقاجان دلم برا حرمت پرمیکشه😔) شبانه راهی شدیم مدتی گذشت از پنجره هواپیما از اون بالا يه سفره نور دیده ميشد. گفتم آقا نگاه کن.... هرچي نزدیکتر شدیم نورانیت بیشتر شد و دیدیم به به مسجد النبی هست. و اين گنبدخضرا هست که مثل نگین می درخشید. اشک ها امان نمیداد... روزهای معنوی و نورانی ای بود..در شبستان... پشت دیوار بقیع....روضه رضوان.....يه دعا همیشه ورد زبونم بود که.... ادامه دارد .... ‌❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#تجربه_من #سبک_زندگی_اسلامی #ازدواج_در_وقت_نیاز #ازدواج_آسان #قسمت اول به نام او که هرچه داری
یه دعا همیشه ورد زبونم بود که خدایا ما رو یعنی من و آقام و فرزندانی که بمن عنایت میکنی همه عزيزانم جزء *واجعلنا للمتقین اماما* قرار بده یعنی اینقدر لحظه هامون خدایی بشه اینقدر تو دینداری و اخلاق و خوبی ها بدرخشیم که جلودار باشیم، امام زمانی (عج) باشیم، دست ۲ نفر دیگه رو هم بگیریم و به خدا نزدیک کنیم. گفتم خدایا کمکم کن با تحمل سختی ها و محبت، با حجابم دینت رو تبلیغ کنم برای خانواده ام. برای اطرافيانم. گفتم خدایا ریزه کاری های زندگی علما و شهدا رو بهم یاد بده. خدایا آیات قرآنت رو در قلبم بریز. فرزندانی بمن عنایت کن و اونا رو برای خودت تربیت کن. برای دینت تربیت کن. هنوز چشمم به گنبد خضرا بودو با آقام نشسته بودیم يه گوشه، حال خوبی بود. تو صحن آدماي جورواجور از کشورای مختلف اومده بودن، هر کسی با يه لهجه ای درد و دلش رو بحضرت رسول(ص) ميگفت. یاد روایتی افتادم که وقتی خداوند حضرت زهرا رو به اقا رسول الله میخواستن هدیه کنن ۴۰ روز قبلش روزه گرفتن و عبادت کردن.(جرقه خوبی بود.). دلم براتون بگه لحظه زیبای لباس سفیداحرام... اولین لحظه دیدار خانه خدا🕋،اولین لبیک....لبیک اللهم لبیک....لحظه ها و ثانیه ها آسمانی بود. باورم نمیشد، دراوج نداری چه زیبا خدا ما رو دعوت کرد... بازگشت ما از این سفر معنوی وحس خوبش برای شروع زندگی واقعا شیرین بود.(يه جورايي ياد گرفتم همممممممه سختی های ریز و درشت زندگی رو با خدا و اهل بیت(ع) معامله کنم.). ديگه کم کم ماه شعبان بود. روزه داری من و اقام برای داشتن يه فرزند صالح شروع شد. بعد هم وصل شد به ماه رمضان. ما همچنان منتظر اولاد بودیم. و از اقام اباعبدالله الحسين خواستم نظری کنن و جوابمون رو بدن.(درس دانشگاه، امتحانات، صاحب خونه سختگیر و مشکلات مالی به ما چشمک میزد) الحمدلله شروع ترم ۴ محمدحسینم در راه بود. درسام و جمع وجور کردم و يه ترم زودتر از بچه های ديگه درسم رو تموم کردم. روزهای زيبايی بود.حالا ديگه واقعا نوبت من بود که برای امام زمان(عج) سرباز تربیت کنم. ختم قرآن داشتم، هر لحظه وضو داشتم. حتی شبها هر بار بیدار میشدم وضو میگرفتم، سخت بود اما نگاه مهربون خدا رو حس میکردم😌. موقع اذان براش اذان میگفتم. روضه اهل بیت علیهم السلام ميرفتم...حفظ قرآن رو جدی دنبال میکردم. مطالعه داشتم در زمينه تفسیر و زندگی اهل بیت(ع) و... هرجاي هر لقمه ای نمیخوردم. لحظه های زایمان خودم رو بیشتر از هر لحظه بخدا نزدیکتر میدیدم و مدد حضرت رباب و حضرت فاطمه زهرا(س) و بی بی جانم حضرت معصومه رو احساس میکردم و صداشون ميزدم. خلاصه محمد حسین جانم بدنیا آمد. هر لحظه سعی داشتم وقتی کنارشم و شیر بهش ميدم با وضو باشم. هر شب موقع خواب، وقت غذا درست کردن براش آیه الکرسی و سوره های قرآن رو میخوندم. تا صدامو بشنوه.(از اونجای که از دوران کودکی صدای بابام تو گوشم بود و دبستان و دبیرستان قاری قرآن بودم. و حالا کنار فرزندم جدی تر داشتم جلو میرفتم.) محمدحسین کنارم بود و من در مسابقات قرآن کریم شرکت میکردم، شهرای دور سخت بود.ولی زیبا.... پسرم ۲ سال و نیمش که بود بصورت معجزه ای برای من وپدرش آیه الکرسی و سوره های کوچک رو حفظ شده بود و میخوند با زبون شیرینش😍 میدونستم این معامله با اهل بیت جواب قشنگي داره. هر جاي زندگیم وقتی خیلی بهم سخت میگذشت، میگفتم آقاجون یا امام حسین (ع) تو داری این لحظه ها رو میبینی، هوامو دارین چه زیبا هم دارین. خلاصه فرزندم ۲ ساله شد. ایام ۴۸ امام حسین (ع) بود از اقا خواستم اگه دختری بمن هدیه کنید یا نام مادرتون حضرت فاطمه یا نام خواهرتون حضرت زینب میذاریم. الحمدلله فاطمه کوثر جان هم با همین روال گذشت و بدنيا آمد. با اين تفاوت که من برنامه هام گسترده ترشده بود. سخنران و مداح هم بودم (این یادگار پدر بمن بود و دعای مادرم هم هست. حقیر از کودکی و دبیرستان و دانشگاه زمزمه هايي داشتم) ولی اولویت من فرزندانم بودن.(همون زمان توی مدرسه برای معلمی زمینه بود چون چند روز درهفته وقتم درگیر ميشد نرفتم) خلاصه روال حفظ قرآن خودم و محمدحسین کم کم پیش ميرفت. ادامه دارد ..... ‌❣ @Mattla_eshgh
سال ۹۵ بود و پسرم ۵ ساله و دخترم حدودا ۲ سال و چند ماه داشت. نزدیک اربعين امام حسین (ع) بود با هر سختی ای بود راهی شدیم(البته يه جوري میرفتیم یک هفته به روز اربعين بر میگشتیم)... یادش بخیر همه میگفتن با ۲تا بچه میخوای چکار کنی...ولی نمیدونستن که حتی سخت ترین زحمت ها اونجا از عسل شیرین تر بود😍.....تر و خشک کردن بچه ها اونجا برام خیلی زیبا بود☺️. به اقا قول دادم که اگه این سفر جور بشه بعد از سفر بخاطر نسل شیعه و حرف حضرت آقا، فرزند سوم رو داشته باشیم. الحمدلله همین طور شد. علی آقا رو خدا بما هدیه داد. علی۶ ماهه که بود باز لطف آقا شامل حال ما شد پیاده روی اربعين... به برکت علی جون ماهم طلبیده شدیم 😉😍. من سر هیچ کدوم از فرزندام هیچ یک از غربالگری ها رو نرفتم. فقط آزمایش اول و یکی دوتا سونو. همه الحمدلله سالم با وزن خوب بدنيا اومدن. تازه دکتر برای علی جون گفت خیلی وزنش کمه ریزه میزه است ولی از اونجایی که خدا روزی جنین رومیده، وقتی بدنيا اومد شکرخدا ۴ کیلو بود.😂 تغذیه سالم خانواده برام خیلی مهمه. چون ميخوام سرباز و نابغه برای جهان اسلام تربیت کنم. الحمدلله محمد حسین ۸ سالش تمام شده و کلاس سوم هست چون به برکت قرآن دوم رو جهشی خونده، قرائت قرآن هم کار میکنه، موذن و مکبر هم هست. محرم مداحی هم میکنه. دخترم هم از جز ۳۰ شروع کردم براش. خودم نصف قرآن رو حفظ کردم. در کنار بچه ها، تفسیر هم مطالعه دارم.(بعضا مکالمه عربی و زبان انگلیسی هم کار میکنم ،شاید در ظهور آقامون برای تبلیغ دین لازم بشه😉) قرائت قرآن و تجوید رو گاهی تدریس دارم برای بانوان. جلسات سخنرانی و مولودی ها همه جا دخترم کنارمه. دارم برای ارشد میخونم دعا کنید قبول بشم. درحال حاضر علی ۲ سالش تموم شده و دعا میکنم خدا از فرشته های دوقلو نصیبم کنه. مادرم و البته بیشتر و بیشتر پدرم مشوق ما هم هستن برای فرزند آوری.(مادرشوهرم برحمت خدارفتن)، يه جورايي بزرگ کردن و کارهای بچه ها بیشتر روی دوش خودمه، اما واقعا مادری زیباست. در آیات قرآن هم آمده *واستعینو بالصبر و الصلاة * اول اشاره به صبرشده. انشاالله در همه جای زندگی صبر زیبایی داشته باشیم. عقیده ام اينه که انسان هر جور باشه تو اين دنیا سختی میبینه و آزمایش الهی برای همه هست. هر کسی يه جور😊حالاچه زیباست که ما با داشتن فرزند بیشتر سختی شیرین داشته باشیم😃😉. هرجا کم ميارم واسه تربیتشون نماز امام زمان (عج) رو میخونم .....دست به دامان آقا علی بن موسی الرضا میشم...😌.من و حاجی سعی داریم رنگ و بوی شهدا همچون حاج قاسم سلیمانی و شهید حججی و شهید ابراهیم هادی تو زندگیمون باشه و خیلی خودمون رو درگیر تجملات نکنیم. (راستش تا پول دستمون ميومد میرفتیم زیارت). اگه از محمدحسین بپرسی خوشبختی یعنی چی؟! ميگه: "شهادت...." راستی به برکت اومدن هر کدوم از فرشته ها، برکات و رحمت بیشتری وارد خونه ما شده و میشه. حقیر دعاگوی همه هستم. یاعلی. پایان ‌❣ @Mattla_eshgh