رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد
در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت
هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد
زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند
اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد
آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک،
شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد
با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد
ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم
یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد
جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد
یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد
یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر
رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد
با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت
مصداق همان وای به حال دگران شد.....
- #حامد_عسکری
#مجهول
- @Mava_a !🌿'
وقال: إن الخریف موسم ولادة الحب!
و گفت: پاییز فصل تولد عشقهاست!
- #محمد_حمادی
#عربیات
#وِنوش
- @Mava_a !🌿'
هم در هوای ابری آبان دلم گرفت
هم در سکوت سرد زمستان دلم گرفت
هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید
هرجا گرفت نم نم باران دلم گرفت
هرجا که خنده بر لب معشوقه ای نشست
یا اینکه کرد زلف پریشان، دلم گرفت
بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود
از بس شلوغ بود خیابان دلم گرفت
امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت
مانند عصر جمعه ی تهران دلم گرفت
- #مجیدترکابادی
#مجهول
- @Mava_a !🌿'