eitaa logo
مهر ماندگار
2هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
47 فایل
یاوران وقف/ خادمان قرآن و امامزادگان فرهنگی _ اجتماعی _ سیاسی
مشاهده در ایتا
دانلود
مهر ماندگار
📕📘📗📙📒📕 💠 سیل خوزستان(۳) #داستان_بیست_وپنجم #مالک_زمان راوی: کانال رسمی سپهبد قاسم سلیمانی 🔹سردار
📕📘📗📙📒📕 💠 آن پیرمرد(۱) راوی: سردار کریمی معاون نیروی انسانی سپاه 🔹 هرچه دنبال مدارک جبهه‌ام گشتم پیدا نشد، خانه، محل کار، خانه بچه‌ها و ... انگار آب شده بود و داخل زمین رفته بود، تصمیم گرفتم به تهران بروم و مدارک جبهه و جانبازی را بازیابی کنم. صبح زود همراه پسرم راهی ترمینال شدم. هوای شهرمان خیلی پاک‌تر از تهران است، مضرترین چیز برای سینه‌ام دود و دم تهران بود. اما چاره‌ای نداشتم باید آنها را پیدا می‌کردم. 🌾🌾🌾🌾 🔸با اولین اتوبوسی که به سمت تهران می‌رفت عازم شدم. شاید در عمرم چند بار به تهران رفته بودم برای همین تهران را نمی‌شناختم، فقط می‌دانستم باید به واحد ایثارگران و شهدای سپاه بروم. 🍁🍁🍁🍁 🔹اتوبوس گرم و نرمی بود،‌ آنجا چشمم را بستم در ترمینال جنوب چشمم را باز کردم، به تاکسی آدرس را دادم و حرکت کردم. در راه با خودم می‌گفتم؛ خوش به حال ما شهرستانی‌ها، چقدر تهران کثیف و شلوغ است. کارم که تمام شد سریع از اینجا می‌روم و یک دقیقه هم معطل نمی‌کنم. 🍂🍂🍂🍂 🔸در این افکار بودم که راننده گفت: حاج آقا رسیدیم، از ماشین نگاهی به ساختمان کردم و دیدم درش بسته است! خدای من چه کنم در این شهر غریب؟ از ماشین پیاده شدم، بر روی پله‌های ساختمان نشستم، هر که رد می‌شد فکر می‌کرد محتاج هستم و چپ چپ نگاهم می‌کرد. 🌾🌾🌾🌾 🔹دو سه ساعت آنجا نشستم، خبری نبود، تصمیم گرفتم شب را به اقامتگاهی بروم و دوباره فردا سر بزنم، از پله ها پایین آمدم و دوباره به درب ساختمان نگاه کردم. ناگهان شخصی از پشت سر گفت: حاج آقا، حاج آقا. سرم را برگرداندم و مرد مسنی سرش را از شیشه ماشین بیرون آورده بود و به من گفت: ... ✅ ادامه دارد ... 💠جمعه ها ساعت ۲۱ همراه با و 🔹بهره‌برداری از این مطالب با ذکر منبع @Mehremaandegar بلامانع است. @Mehremaandegar
مهر ماندگار
📕📘📗📙📒📕 💠 آن پیرمرد(۱) #داستان_بیست_وششم #مالک_زمان راوی: سردار کریمی معاون نیروی انسانی سپاه 🔹 ه
📕📘📗📙📒📕 💠 آن پیرمرد(۲) راوی: سردار کریمی معاون نیروی انسانی سپاه 🔹مرد مسن گفت: کاری از دستم بر می‌آید؟ رفتم جلو و تمام ماجرا را به او گفتم، تلفنش را برداشت و با شخصی تماس گرفت، وقتی حرفش تمام شد به من گفت، سوار ماشین شو تا مشکلت را حل کنم، به قیافه‌اش نمی‌خورد بخواهد اذیتم کند، منم به او اعتماد کردم و سوار ماشین شدم. 🌾🌾🌾🌾 🔸ماشین کمی جلوتر از ساختمان ایستاد، آن مرد رو کرد به من و گفت: وارد این ساختمان می‌شوی و می‌گویی با سردار کریمی کار دارم، آنها تو را راهنمایی می‌کنند. از آن مرد تشکر کردم و از ماشین پیاده شدم. وارد ساختمان شدم و با اولین پرس و جو دفترش را پیدا کردم، در زدم و وارد آنجا شدم، سردار کریمی برایم ایستاد و با من خوش و بش کرد، توقع چنین رفتاری را از او نداشتم. 🍁🍁🍁🍁 🔹روی صندلی نشستم و کارم را گفتم، در سیستمی که داشت جستجو کرد و تمام مدارک را پرینت شده و آماده، تحویلم داد، برخاستم و حسابی از او تشکر کردم. وقتی می‌خواستم دفترش را ترک کنم به من گفت: راستی حاج آقا، شما با چه نسبتی دارید؟ 🍂🍂🍂🍂 🔸ابروهایم را درهم گره کردم و گفتم سردار سلیمانی؟ من با او نسبتی ندارم! تعجبی کرد و گفت: حتی او را نمی‌شناسید؟ فکری کردم و گفتم: نه، تا حالا او را ندیده ام و فقط اسمش و دلاوری‌هایش را شنیده ام. سردار کریمی لبخندی زد و گفت: این شخصی که با من تماس گرفت و سفارش شما را کرد سردار سلیمانی بود، چگونه او را نمی‌شناسید؟ 🌾🌾🌾🌾 🔹زدم روی دستم و گفتم جدی میگی؟ من مقابل درب بنیاد بودم که از من پرسید: چه کار داری و مرا تا اینجا آورد، سردار کریمی گفت: اشکال ندارد این کارها از سردار بعید نیست. از او درخواست کردم شماره سردار بگیرد تا از او تشکر کنم، پشت میزش رفت و شماره سردار را گرفت اما تماس برقرار نشد. 🍁🍁🍁🍁 🔹گفت: قسمت نیست، خدا را شکر کارتان حل شد، از او خداحافظی کردم و برگشتم. در راه فکرم را مشغول خود کرده بود، مگر میشود ژنرالی با این همه محبت!؟ 🍂🍂🍂🍂 🔸امیرالمومنین در نامه‌اش به مالک اشتر می‌فرماید: و قَدِ اسْتَكْفَاكَ أَمْرَهُمْ وَ ابْتَلَاكَ بِهِمْ وَ لَا تَنْصِبَنَّ نَفْسَكَ لِحَرْبِ اللَّهِ، فَإِنَّهُ لَا يَدَيْ لَكَ بِنِقْمَتِهِ وَ لَا غِنَى بِكَ عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ؛ وَ لَا تَنْدَمَنَّ عَلَى عَفْوٍ، وَ لَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَةٍ 🌾🌾🌾🌾 🔹خداوند انجام امور مردم را از تو خواسته و به خاطر آنان تو را در عرصه آزمایش قرار داده. خود را در محل جنگ با خدا قرار مده، که تو را تحمل کیفر او نیست و از عفو و رحمتش بی نیاز نمی‌باشیم. از گذشتی که برای مردم کرده‌ای پشیمان مشو و بر کیفری که داده‌ای شادمان مباش. 💠جمعه ها ساعت ۲۱ همراه با و 🔹بهره‌برداری از این مطالب با ذکر منبع @Mehremaandegar بلامانع است. @Mehremaandegar
مهر ماندگار
📕📗📘📙📔📒 📌زنان شایسته 💢 امانت الهی #داستان_بیست_وپنجم 🔰 از رمیصای ام سلیم نقل شده است: پسری داشتم که
📕📗📘📙📔📒 📌 بدگمانی و سوء ظن 💢 رفع بدگمانی 🔰 صفیه می گوید: پیامبر(ص) در مسجد معتکف بودند. من نزد ایشان رفتم و با ایشان سخن گفتم. چون شب شد می‌خواستم برگردم. پیامبر(ص) برخاستند و همراه هم آمدند. 🔹دو مرد از انصار به پیامبر(ص) برخورد کردند، سپس سلام کردند و گذشتند. پیامبر(ص) آنها را صدا زدند و فرمودند: این زن صفیه دختر حیی، همسر من است. 🔸عرض کردند: ای رسول خدا! آیا ما به تو جز خوبی گمان دیگری می‌بریم؟ پیامبر فرمودند: شیطان مانند خون در بدن آدمی جاری است ترسیدم که گمان بدی به دلتان راه یابد. 🌀يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ(سوره حجرات، آیه ۱۲) 🔹ای اهل ایمان از بسیاری پندارها و ظن بد بپرهیزید که برخی از ظن‌ها گناه است. 💠 هر دو هفته جمعه ها همراه با و ⭕️مسابقه بعدی ۳۱ اردیبهشت ماه 🌐جزییات جشنواره ضیافت الهی: http://eitaa.com/Mehremaandegar/11551 https://eitaa.com/joinchat/2645360643C4fe1428e20