eitaa logo
میوه دل من
8.6هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
22 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
🍄☘🍄☘🍄 🍄☘🍄 ☀️ ☀️ موضوع: محبت ،دوستی و همکاری 💭یکی بود یکی نبود. یک خاله پیرزن بود که دلش برای دخترش تنگ شد. یک روز آش پخت تا هم برای دخترش ببرد و هم حال او را بپرسد. اما پایش درد گرفت. نتوانست برود. برای همین به کدو قلقله‌زن گفت: «کدو قلقله‌زن یک قِل بزن این آش را به دخترم برسون و حالش راهم بپرس.» کدو قلقله‌زن گفت: «ای به چشم.» زودی آش را گرفت و قل خورد و رفت. توی راه مترسک را دید و گفت: «کجا می‌ری؟» مترسک گفت: «کلاهم را باد برده بود رفتم و آوردم، خسته شدم. منو با خودت ببر؟» کدو قلقله‌زن گفت: «ای به چشم. بشین رو سرم تا بریم...» بعد دو تایی قل خوردند و رفتند. این بار توی راه بزی را دید. گفت: «کجا می‌ری؟» بزی گفت: «علف‌های اون ور ده سبز بود رفتم و آوردم. خسته شدم. منو با خودت ببر؟» کدو قلقله‌زن گفت: «ای به چشم. بشین رو شونه‌‌ام تا بریم.» بعد سه تایی قل خوردند و رفتند. این بار هم توی راه قُدقُدی او را دید. گفت: «کجا می‌ری؟» قُد‌قُدی گفت: «اون ور ده گندم‌ها زیاد بودند. رفتم و آوردم. خسته شدم. منو هم با خودت ببر؟» کدو قلقله‌زن گفت: «ای به چشم. بشین اون ور شونه‌‌ام تا بریم.» بعد چهار تایی قِل خوردند و ‌رفتند. از روی تپه سُر خوردند. آمدند پایین، درست کنارِ در خانه‌ی دختر خاله پیرزن. دختر در را باز کرد. آن‌ها را دید. کدو قلقله‌زن همه چیز را برای دختر تعریف کرد. بعد پنج‌تایی نشستند و با هم آش خوردند. آن‌ها شب تا صبح گفتند و خندیدند. صبح که شد. مهمان‌ها خواستند بروند. دختر گفت: «می‌شود پیش من بمونید من تنها‏ام.» مترسک گفت: «اگر بمونم، باید تو مزرعه کار‌ ‌کنم. کلاغ‌ها را بیرون ‌می‌کنم. اجازه می‌دی؟» دختر گفت: «باشه!» بُزی گفت: «اگر بمونم، باید هر روز یک کاسه شیر بدم. اجازه می‌دی؟» دختر گفت: «باشه!» مرغه هم گفت: «اگر بمونم، باید برات هر روز تخم دو زرده بدم... اجازه می‌دی؟» دختر گفت: «باشه!» بعد کدو قلقله‌زن خوش‌حال رفت تا این خبر را به خاله پیرزن بدهد که دخترش دیگر تنها نیست😍 👶تولد تا هفت سال @tavalodtahaftsaleghey 🍄☘🍄 🍄☘🍄☘🍄 🔙۱۹۱🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍄☘🍄☘🍄 🍄☘🍄 ☀️ ☀️ 👶تولد تا هفت سال @tavalodtahaftsaleghey 🍄☘🍄 🍄☘🍄☘🍄 🔙۱۹۳🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانم و آقای خرس یه دختر و یه پسر داشتن که اسم دخترشون تپل و اسم پسرشون مپل بود. خانم خرسه هر روز خونه رو تمیز میکرد و غذا میپخت و لباس میشست و گاهی هم برای خرید به بازار میرفت. آقا خرسه هم بهش کمک میکرد ولی بیشتر وقتا برای آوردن عسل به کوهستان میرفت و بعضی از وقتا چند روز به خونه نمیومد. هروقت میخواست برای آوردن عسل بره ، تپل و مپل رو صدا میزد و میگفت:دبچه های گلم ، من دارم میروم سرِکار و شما مواظب مادرتون باشین و تو کارای خونه کمکش کنین و نذارین مادرتون زیاد خسته بشه. تپل و مپل میگفتن: چشم پدرجان ولی همین که آقا خرسه میرفت ، اونا هم مشغول بازی میشدن و قولی رو که به پدرشون داده بودنو فراموش میکردن. خانم خرسه هم تمام کارای خونه رو تنهایی انجام میداد و تپل و مپل هم فقط با هم بازی میکردن و از غذاهای خوشمزه ای که مادرشون میپخت میخوردن و میخوابیدن و هیچ کمکی بهش نمیکردن. یه روز وقتی آقا خرسه میخواست به کوه بره گفت که این بار سفرش یه کمی طول میکشه و او تا چهار روز دیگه به خونه بر نمیگرده و باز هم به تپل و مپل سفارش کرد که مواظب مادرشون باشن و بعد هم خداحافظی کرد و کوزه خالی رو برداشت تا بره و عسل بیاره. تپل و مپل مثل همیشه از خونه بیرون رفتن و مشغول بازی شدن. ظهر که برای خوردن ناهار به خونه برگشتن دیدن که مادرشون بیمار شده و توی رختخواب خوابیده و ناله میکنه ، از ناهار هم خبری نبود. تپل گفت: وای چه بد شد ، مامان مریض شده و حالا چیکار باید بکنیم؟ مپل گفت: من میرم و دکتر رو میارم و خودتم برای مامان سوپ درست کن تا بخوره و حالش بهتر بشه. مپل رفت دنبال دکتر جنگل که برای تمام دردها داروی گیاهی داشت و تپل هم رفت و سبزی و هویج و شلغم از باغ چید و چون تا اون روز سبزی پاک نکرده بود ، با زحمت سبزی ها رو پاک کرد و شست و هویج و شلغم ها رو هم خرد کرد تا یه سوپ خوشمزه درست کنه. دکتر جنگل و مپل هم اومدن و دکتر ، خانم خرسه رو معاینه کرد و گفت: بچه ها ، مادرتون زیاد کار کرده و خسته و بیمار شده و بذارین دو سه روزی توی رختخواب بموند و استراحت کنه و بهش غذاهای مقوی بدین تا خوب استراحت کنه تا حالش بهتر بشه. بعد از رفتن دکتر جنگل ، خانم خرسه از سوپی که تپل پخته بود خورد و گفت: به به ، چه سوپ خوشمزه ای دخترم دیگه بزرگ شده و میدونه چطوری سوپ بپزه و پسرم هم میدونه که وقتی مامانش مریضه باید براش دکتر بیاره آفرین به شما دو تا بچه خودم. خانم خرسه ، سه روز تمام در رختخواب خوابید و استراحت کرد و تپل و مپل هم تمام کارای خونه رو با هم انجام میدادن و غذا میپختن ، جارو میکردن ، ظرف و لباس میشستن و خرید میکردن و به گلهای باغچه آب میدادند و وقتی هم کاری نداشتن آروم و بی سرو صدا با هم بازی میکردن. صبح روز چهارم آقا خرسه با یه کوزه بزرگ عسل به خونه اومد و خانم خرسه از رختخواب بیرون اومد و به آقا خرسه سلام کرد و گفت: نمیدونی تو این چند روزی که نبودی ، تپل و مپل چقدر بزرگ شدن. آقاخرسه کوزه عسل رو یه گوشه گذاشت و پرسید: چطور مگه چه اتفاقی افتاده؟ خانم خرسه براش همه چیز رو تعریف کرد. آقا خرسه به سراغ تپل و مپل که توی حیاط به گلها آب میدادن رفت و اونا رو بوسید و گفت: بچه ها ، مادرتون گفت که شما چقدر زحمت کشیدین و ازش مراقبت کردین تا حالش خوب بشه آفرین به شما بچه های گلم و من برای شما یه جایزه دارم. تپل و مپل با خوشحالی پرسیدن: چه جایزه ای پدرجان؟ آقا خرسه جواب داد: دفعه بعد که خواستم به کوه برم شما ها رو هم با خودم میبرم تا یاد بگیرین که چطور عسل جمع کنین. تپل و مپل خیلی خوشحال شدن و اونا از بابا خرسه تشکر کردن و رفتن تا یه کمی با هم بازی کنند. ♦️🔆 تولد تا ۷ سالگی⬇️ @tavalodtahaftsaleghey تا پنج سال 🎈🌸🎈🌸🎈 🔙۱۹۴🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رهبر آمد به وطن آسمان شد آبی/ مژده ای تازه رسید گل من در گلدان/ نفسی تازه کشید شهر ما شد خوشبو/ از گل روی امام یاسمن، سوسن، یاس/ ریخت از هر در و بام باز شد گلباران/ خاک ما سرتاسر ما همه شاد شدیم/ تا که آمد رهبر مثل یک پروانه/ رهبر آمد به وطن شادی و خنده شکفت / مثل گل بر لب من ♦️🔆 تولد تا ۷ سالگی⬇️ @tavalodtahaftsaleghey تا پنج سال 🎈🌸🎈🌸🎈 🔙۱۹۵🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جمع آوری با چشم بسته🙈 ابتدا چند عدد توپ یا عروسک را روی زمین پخش کنید، کودک باید آنهارا ببیند و جای هر کدام را به حافظه خود بسپارد😋 چشمان کودک را ببندید، حالا باید با چشمان بسته شده توپ ها را جمع کرده و در سبد بیاندازد ♦️🔆 تولد تا ۷ سالگی⬇️ @tavalodtahaftsaleghey تا پنج سال 🎈🌸🎈🌸🎈 🔙۱۹۶🔜
کار با آبرنگ و کار با مداد رنگی (مداد رنگی لاک پشتی) و دور گیری با ماژیک آبی و مشکی ♦️🔆 تولد تا ۷ سالگی⬇️ @tavalodtahaftsaleghey تا پنج سال 🎈🌸🎈🌸🎈 🔙۱۹۷🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌸🌼🌹🌺🌸🌹🌸🌼🌹🌸🌼🌹🌼 📣مسابقه📣 سلااااام خدمت اعضای خوووب کانال تولد تا هفت سال😍 میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا و روز مادر روخدمت همه ی عزیزان کانال تبریک میگیم❤️ به مناسبت این میلاد فرخنده تصمیم گرفتیم یه مسابقه برگزار کنیم و به بهترین ها در اسرع وقت جوایزی رو تقدیم کنیم😊 برای شرکت تو مسابقه چندتا نکته میگم خدمتتون: 🍎 برای بچه های زیر دوسال میتونیدعکس کودکتون رو در جشن روز مادر برامون بفرستید😍یعنی یه جشن کوچک خونگی بگیرید و از فرزندانتون عکس های زیبا و متناسب با جشن بگیرید و برامون بفرستین: @sanjaghak1374 🍎بچه های سه تا پنج سال و بچه های شش تا هفت سال هم میتونن با نقاشی مناسب روز مادر یا کاردستی یا حتی خوندن شعر مرتبط با روز مادر برامون کارهاشون رو بفرستن😍 @kopaei @Fatemeh_del پس ما منتظر عکس ها و فیلم های کوچولوهاتون هستیم😍❤️ 🌹🌺🌸🌼🌹🌺🌸🌼🌹🌸🌼🌹🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍄☘🍄☘🍄 🍄☘🍄 ☀️ ☀️ این قسمت: دوست یا دشمن؟ 👶تولد تا هفت سال @tavalodtahaftsaleghey 🍄☘🍄 🍄☘🍄☘🍄 🔙۲۰۰🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این قسمت جزیره لاله ی ماشینی 🌹🚘 مسیر 🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸ @tavalodtahaftsaleghey .¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋 🔙٢٠١🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا