eitaa logo
میوه دل من
4.6هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.8هزار ویدیو
23 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیکا و داداشی ⚜این قسمت؛ باهم بودن🌟 ♦️🔆 تولد تا ۷ سالگی⬇️ @tavalodtahaftsaleghey تا پنج سال 🎈🌸🎈🌸🎈 🔙۴۷۱🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍄☘🍄☘🍄 🍄☘🍄 ☀️ ☀️ این قسمت: خط پایان 👶تولد تا هفت سال @tavalodtahaftsaleghey 🍄☘🍄 🍄☘🍄☘🍄 🔙۴۷۲🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این قسمت باید مرتب باشیم تا وسایلمون رو گم نکنیم. مسیر 🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸ @tavalodtahaftsaleghey .¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋 🔙۴٧٣🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام به همه ی گل دخترا واقا پسرای تنهامسیریمون، همگی خوبین؟ خوشحالین؟ رو لباتون خنده هست؟ بچه‌ها ما امروز میخوایم راجع به سیزده بدر صحبت کنیم. بچه‌ها کی میدونه سیزده بدر چه روزی؟ ما تو سیزده بدر چیکار میکنیم؟ منتظر نظرات گل دخترا واقا پسرای باهوشمون هستیم. زودی برای کا نظراتتون رو بفرستید. آیدی ما @Fatemeh_del
سيزده نوروز ميريم بـه صحرا اونجا مي بينيم گل های زيبا 🌼🌺 رو سبزه ها مي شينيم طبيعت را مي بينيم از اون گل های زيبا چندتا دونه مي چينيم بـه سبزه های مهربون آرزوهامون را مي گيم چندتا گره بـه سبزه ها با لب خندون مي زنيم بيا كنار سبزه ها باهم بخونيم اين دعا: 🤲 خدا كنه سال جديد براي او برای ما باشه پر از عشق و اميد باشه پر از صلح و صفا 🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺 مسیر 🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸ @tavalodtahaftsaleghey .¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋 🔙۴٧۴🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این قسمت ماهی رنگی 🐡🐠 مسیر 🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸ @tavalodtahaftsaleghey .¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋 🔙۴٧۵🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📢📢📢توجه توجه سلام خدمت همه ی مادرای تنهامسیری از امروز قراره راجع چندتا موضوع مهم صحبت کنیم، پس حتما باما همراه باشید. از مامانا و شاید باباهای تنهامسیری که تو کانال حضور دارند یه پرسشی، مادرها داریم هم داشته باشیم میخوایم که به پرسش ما پاسخ بدین و نظراتتون رو برامون بفرستید. پرسش امروزما در مورد سرزنش، تحقیر و مقایسه است. همه ی ما مادرها و پدرها میدونیم که انجام دادن این کارها اصلا درست نیست. ولی خب ممکنه پدر یا مادری این کارو انجام بده. سوالی که مااز شما داریم اینه: ❓آیا شما تابحال فرزند یافرزندانتون رو مقایسه سرزنش یا تحقیر کردید؟ ❓اگه فرزندتون رو مقایسه کردین به چه علت بوده؟ ❓با کی مقایسش کردین؟🧐 ❓بعد از انجام مقایسه واکنش فرزند شما چی بوده؟ ❓شده تابحال فرزندتون رو تحقیر کنید و ناتوانی هاش رو به روش بیارید؟ ❓تابحال فرزندتون رو سرزنش کردین؟اگه سرزنش کردین برای انجام ندادن چه کاری بوده؟یا فرزندتون چه کاری رو اشتباه انجام داده؟ منتظر نظرات مامانا و حتی باباهای تنهامسیری هستیم آیدی ما: @Fatemeh_del
🌸 ذکر روز چهارشنبه توی تموم روزها مانند چهارشنبه ها میشه خدا رو یاد کرد شادی ها رو زیاد کرد ذکر خدا معلومه یا حی و یا قیومه 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این بازی در جست‌وجوی گنج💰💰💰 یه بازی شاد و مهیج که میتونید تو خونه و خانوادگی انجام بدین. مسیر 🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸ @tavalodtahaftsaleghey .¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋 🔙۴٧۶🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این داستان زهرا و علی با شوق و ذوق زیادی آماده شدند تا به گردش بروند علی به زهرا گفت: _ توپ رو هم برداشتی؟⚽️ زهرا بلند از آن یکی اتاق داد زد: _ بله برداشتم مامان از آشپز خانه زهرا را صدا زد و گفت: _ زهرا جان دخترم سبزه🌱🌱 رو هم از کنار هفت سین بردار ببریم. بچه ها بدویین👣 دیر شد بابا توی کوچه منتظره زهرا و علی آماده شدند وبه همراه مادر و نرگس کوچولو به کوچه رفتند و سوار ماشینشان🚗 شدند. تو ماشین زهرا به مامان گفت: _ مامان این قوری رو میخوای چیکار کنی؟🤔 مامان با خنده گفت:😊 _ قراره از توش غول جادو دربیاریم زهرا و علی هردو خندید. بچه ها به مقصد رسیدند. زهرا نفس عمیقی کشیدو گفت: _ وای هوا چقدر تمیز، چه جای خوبی اومدیم. 😍 بابا و مامان گفتند بچه‌ها اول یک جایی برای نشستن آماده کنید و بعد به بازی بروید. بابا به زهرا و علی گفت: بچه‌ها داخل رودخانه ماهی 🐠 هم هست. زهرا و علی یک صدا گفتند: _ وای بابا واقعا؟ بابا گفت: بله بچه‌ها زهرا و علی خوراکی هایشان را به همراه توپ و وسایلشان برداشتند و دنبال بازی رفتند اما حواسشان نبود و هرچه که می‌خوردند آشغال هایش را روی زمین می‌ریختند. کمی بعد بابا گفت بیاید برویم کنار رودخانه 💦 رودخانه ی قشنگی بود علی به همراه بابا مچ شلوارش را تا کردو پاهایش را به آب زد. زهرا کنار رودخانه نشست و آرام دستش را به آب زد ولی حواسش نبود اشغال بيسکوئيتش🍩 رو هم داخل آب انداخت. مامان گفت: _زهرا جان بیا بشین کنار نرگس من برم ببینم چای☕️ آتیشیمون🔥 حاضر شد یا نه وقتی زهرا اومد کنار نرگس و قوری چایی نشست یهو یه دود از قوری بیرون آمدو تبدیل به غول شد👻 زهرا با تعجب😳 نگاه کرد و گفت: _ تو کی هستی؟🧐 غول با صدای گفت: _ من غول قوری ام، تو میتونی یه ارزو بکنی، ارزوت رو بگو تا من برآوردش کنم. زهرا کمی فکر کرد و گفت: خوش به حال علی مثل ماهی ها توی آبه. یهو زهرا دید که یه ماهی 🐠شده و داخل رودخانه است. اولش خوشحال بود 😍داخل آب شنا و شادی میکرد، ولی یهو صدای گریه😭 شنید. صدای یک ماهی🐠 کوچولو داخل یک آشغال بیسکوئیت گیر کرده بود. زهرا کوچولو سعی کرد آن را نجات دهد اما نتوانست مامان ماهی خیلی ناراحت بود ☹️ زهرا کوچولو با خودش گفت: _ کاش ماهی نشده بودم و به او کمک می کردم. شنا کرد و رفت تا کسی را برای کمک بیاورد. به طرف بالای آب شنا کرد یک دفعه یکی از بچه ها بالای سرش ظرف آبمیوه🍹 انداخت زهرا کوچولو سرش خیلی درد گرفت.😰 آب هم خیلی کثیف بود حالش داشت بد می‌شد🤢 هر کاری می کرد نمیتوانست درست شنا کند و کجکی می‌شد. گریه اش گرفت😭 و تلاش کردباز هم شنا کند سرش هی گیج میرفت و تلو تلو میخورد. یهو یه خوگوش🐰 کوچولو از بیرون آب گفت: زهرا زهرا تویی؟ زهرا کمی ایستاد و نگاه کرد و با تعجب گفت: علی تویی؟ چرا این شکلی شدی؟ علی گفت: _ آره بیا این ور این پودر رو بپاشم روت تا دوباره شکل آدما بشیم. زهرا خوشحال شد و سریع به طرف علی شنا کرد و گفت: _ این پودر رو غول قوری بهت داد؟ علی گفت: _ آره علی هم به خودش و هم به زهرا پودر پاشید و هر دو دوباره تبدیل به آدم شدند زهرا گفت: _ تو چرا خرگوش شده بودی؟🧐 علی گفت: _ آخه دوست داشتم با سرعت زیادی مثل خرگوش توی جنگل بدوم اما خرگوشا از دست ما آدم ها ناراحت بودن😔 چون همه جارو کثیف کرده بودیم بچه هاشون داشتن مریض میشدن. زهرا یهو یاد آن ماهی کوچولو افتاد به طرف آب رفت دست دراز کردو آن آشغال بيسکوئيت برداشت و ماهی کوچولو را نجات داد. علی هم تصمیم گرفت به همراه زهرا آشغال هارا جمع کند. آن روز عصر وقتی داشتند به خانه برمی‌گشتند درخت ها و حیوانات با مهربونی نگاهشان می کردند، انگار که داشتند از زهرا و علی تشکر میکردند. مسیر 🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸ @tavalodtahaftsaleghey .¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋 🔙۴٧٧🔜
شکر می‌کنند برای همین دست تکان دادند و خدا حافظی کردند مسیر 🦋❁.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•´¨*•.¸¸.•¸¸.••.¸¸ @tavalodtahaftsaleghey .¸¸.•*´¨*•.¸¸.•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•❁🦋 🔙۴٧٧🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا