┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄
اینم بازی هیجانی و جذاب ما برای دخترمون😃😍
دختر گل ما پایه طبعش صفراست.👧🏻
خیلی پر شور و هیجانه.
و عاشق بازی های پر تحرکه.
ماهم خونه رو براش شهر بازی می کنیم😄
با دو تا بالش و یک تشک و یک پتو این بازی رو ساختیم💪
بهش گفتم اولش روی دوتا بالش باید بپره و بعد دور پتو بچرخه و بره روی صندلی و بپره روی تشک😃
البته خودش هم چند تا روش دیگه اختراع کرد مثلا دور بالش ها می چرخید و می پرید روی پتو😄😂
خلاصه حسابی بهش خوش میگذره 😍
و شب هم از خستگی زود خوابش می بره😴
یکی از راه های تنظیم خواب فرزندان عزیزتون اینه که عصر ها حسابی بازی های تحرکی انجام بدن.😉
#تولد_تا_هفت_سالگی
#مادرانه
#مادر_خلاق
#بازی_سازی
#تنظیم_خواب
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
┄━━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━━┄
#داستان_کودکانه
#برادر_من_می_شوی؟
خرچنگ کوچولو، با پدر و مادرش، توی یک برکه کوچک زندگی میکرد.
او هیچ دوستی نداشت، همیشه تنها بود.
هر روز از مادر میخواست که با او بازی کند.
مادر او را میبوسید و میگفت:
-عزیزم، من باید به کارهای خانه برسم. باید خودت تنها بازی کنی.
پدر هم میگفت:
-من باید لجنها را زیر و رو کنم، تا برایتان غذا پیدا کنم. تنها بازی کن.
خرچنگ کوچولو، هر روز غمگین و غمگینتر میشد.
یک روز به مادرش گفت:
-اجازه میدهی، من به بالای آب بروم و برای خودم دوست پیدا کنم؟
مادر او را بغل کرد و گفت:
-نه نه! هیچ وقت نباید این کار را کنی. حیوانات بیرون آب خیلی خطرناک هستند. بهتر است تنهایی نروی.
ولی خرچنگ کوچولو هر روز یک ذره بیشتر بالا میرفت و روز بعد کمی بیشتر.
از همانجا بالای آب را نگاه میکرد و برمیگشت. اما آرزو داشت روزی با حیوانات بیرون آب دوست شود.
نزدیک برکه، داخل یک غار کوچک، خرس کوچولو و پدر و مادرش زندگی میکردند.
خرس کوچولو هم از تنهایی خسته شده بود.
او هم خواهر و برادری نداشت. تصمیم گرفت در جنگل گردش کند تا دوستی پیدا کند.
اما نزدیک غاری که زندگی میکردند، خرس دیگری نبود. هوا گرم بود. تشنگی او را اذیت کرد.
برکه را از پشت درختان دید. با خوشحالی کنار آب نشست. کمی آب خورد. اما چون خسته بود همان جا نشست. پاهایش را در آب گذاشت.
خرچنگ کوچولو به روی آب نزدیک شد.
با دیدن پاهای خرس کوچولو، خوشحال شد.
با سرعت به بالای آب آمد. یاد حرفهای مادرش افتاد. کمی ایستاد. خرس کوچولو دستهایش را در آب تکان میداد. خرچنگ کوچولو دلش میخواست با او دوست شود. پس دوباره با سرعت بالا رفت. سرش را از آب بیرون برد. خرس کوچولو او را ندید. خرچنگ کوچولو با صدای بلند سلام کرد. خرس کوچولو با تعجب نگاه کرد و گفت:
-تو دیگر کی هستی؟
خرچنگ کوچولو خندید و گفت:
+خودت کی هستی؟
-من خرسم.
+خب منم خرچنگ هستم.
-تو تنهایی؟
+بله، تو چی؟
-منم تنهایم.
+میای با هم بازی کنیم؟
- بله! بازی کردن را خیلی دوست دارم.
+وای! چه قدر خوب، من دیگر تنها نیستم. تو برادر من میشوی؟
-برادر؟ بله! خیلی خوب می شود که تو هم برادر من بشوی.
+پس هر روز میآیی تا با هم بازی کنیم؟
خرس کوچولو خندید و قول داد که هر روز برای بازی کنار برکه بیاید.
بعد شروع به بازی کردند. خرچنگ در آب قایم میشد و خرس، دنبالش میگشت و با دستش، نزدیک او میزد. او دوباره فرار میکرد.
صدای خندههایشان در برکه و جنگل پیچید.
پدر و مادر خرچنگ کوچولو با شنیدن صدایش روی آب آمدند. دیدند آن دو با هم بازی میکنند. خوشحال شدند. آنها را تشویق کردند. پدر و مادر خرسی هم آمدند.
از اینکه خرسی خوشحال بود و میخندید، خوشحال شدند.
آن دو دیگر تنها نبودند.
(فرجام پور)
#تولد_تا_هفت_سالگی
#داستان_کودکانه
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
┄━━━•●❥-🌹❀🌹-❥●•━━━┄
صدا ۰۲۶.m4a
4.67M
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄
#داستان_کودکانه
برادر من می شوی؟
#میوه_ی_دل_من
#تولد_تا_هفت_سالگی
#داستان_صوتی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
❀ೋ❀💕═ ﷽ ═💕❀ೋ❀
نوزاد و تربیت های دینی اخلاقی:
حضرت علی(ع)می فرمایند:
اسراری که در نهاد اسلام پایه گذاری شده در طول ایام، آشکار می گردد.
درست است که نوزاد معانی کلمات و جملات را نمی فهمد و خصوصیات مناظر و اشکال را تشخیص نمی دهد، لیکن اصوات و آهنگ ها را می شنود و مناظر اشکال را می بیند و اعصاب و مغزش از آنها متأثر می گردد.
بدین جهت، نمی توان گفت که دیدنی ها و شنیدنی ها هیچ گونه تأثیری در نوزاد ندارند و نسبت به آنها بی تفاوت محض است.
جمله ها گرچه برای نوزاد معنا ندارند، اما در روح حساس و اعصاب ظریف او نقش می بندند.
کودک به تدریج با آن جمله ها مأنوس و آشنا می گردد، و همین آشنایی ممکن است در آینده ی او مؤثر باشد.
ما با هر لفظی بیشتر آشنا باشیم معنای آن را بهتر درک می کنیم؛ قیافه ی افراد آشنا را بیشتر از افراد ناشناس دوست داریم. نوزادی که در یک محیط دینی پرورش یافته و صدها مرتبه آهنگ دلربای تلاوت قرآن و لفظ زیبای خدا را شنیده و با چشمش منظره های نماز خواندن پدر و مادر را دیده است، با نوزادی که در محیط فساد و بی دینی پرورش یافته و گوشش با شنیدن نغمه های فساد و چشمش با دیدن مناظر فحشا خو گرفته یکسان نیست.
پدران و مادران مسؤول و آگاه، برای تربیت فرزندان خویش، از هیچ فرصتی حتی مأنوس ساختن آنها با اصوات و مناظر نیک غفلت نمی ورزند.
منبع: محمد زاده، راضیه،(1340)، مادر اگر این گونه می بود، تهران: چاپ اول، (1383)
#تولد_تا_هفت_سالگی
#نوزاد
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
❀ೋ❀💕═══💕❀ೋ❀
هدایت شده از طبیبِ جان
اینو فقط مامانا میفهمن😊
انگار بچه منتظر هست ببینه مادر کی میخواد استراحت کنه. دقیقا از همون لحظه بیدار هست
#طنز
◣@Javaher_Alhayat ◢
࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
•┈┈┈••✾🍃 ﷽ 🍃✾••┈┈┈•
پازل میوه های فصل پاییز🍊🍎👌
امروز من و دخترم با هم یه پازل خیلی سااااده درست کردیم.
اول شکل میوه ها رو نقاشی کردیم و بعد دور بری کردیم.
و هر کدوم رو به سه یا دو قسمت تقسیم کردیم.
کوچولوی ما خیلی از این بازی خوشش اومد.
موقع بازی هم براش خواص و رنگ میوه ها رو می گفتم، خیلی دوست داشت.😍
این پازل رو می تونید برای بقیه میوه ها هم درست کنید و از این طریق علاقه فرزندان دلبندتون رو به خوردن میوه ها افزایش بدین👌😉
#تولد_تا_هفت_سالگی
#مادرانه
#مادر_خلاق
#میوه
#پازل
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
•┈┈┈••✾🍃🌺🍃✾••┈┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✰┈•✦⚘﷽⚘✦•┈✰
اینم بازی امروز ناز ناز ما 😍
تو این سن
یکم از ترسناک بودن هم خوشش میاد😂☺️
میگه مامان اینجا دره ست و من مجبورم با سرعت از رو این صخره ها رد بشم
چون ی دایناسور دنبالمه😱😜
میشه دونفری بصورت مسابقه ای یا تنها بصورت سرعتی و زمان سنجی انجام داد
از خوبی های این بازی هیجان، حرکت، دقت و تمرین تعادل هست.
میشه حین این کار جذابی که بچه خوشش میاد و داره انجام میده، یه قصه ی جالب هم با این حال و هوا براش تعریف کرد👏👏👏
#تولد_تا_هفت_سالگی
#مادرانه
#مادر_خلاق
#بازی_سازی
#دایناسور
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
¨‘°ºO✰┈•✦⚘⚘✦•┈✰Oº°‘¨