#داستان.
آقا مورچه پرتلاش و عاقل
یکی بود که همیشه بود، زیر گنبد کبود ، یه باغی بود ، باغ سرسبز و زیبا ، با درختان میوه ، چشمه قشنگ ، توی این باغ حیوانات زیادی زندگی میکردند مثل موش زبل ، سنجاب کوچولو ، خاله سوسکه و آقا مورچه.
هر روز صبح که خورشید یواش یواش طلوع میکرد حیوانات باغ از لانه هاشون بیرون میومدند و دنبال کار خودشون می رفتند. بعضی ها به دنبال غذا میرفتند ، بعضی خانه خودشون رو درست میکردند و خلاصه هر کدوم مشغول کاری می شدند. حیوانات باغ علاوه از اینکه باید غذای هر روزشون رو پیدا میکردند برای فصل سرد زمستان هم غذا باید ذخیره میکردند.
بین حیوانات باغ ، اونی که از همه پرتلاش بود آقا مورچه بود آقا مورچه زودتر از همه از خونه اش بیرون می اومد و دیرتر از همه دست از کار میکشید. یکی از روزها ، آقا مورچه همینطور که میگشت یک غذای خوب و خوشمزه پیدا کرد منتهی این غذا بزرگ و سنگین بود آقا مورچه تصمیم گرفت که این غذا رو هر طوری شده به خونه اش برسونه پس با هر زحمتی که بود این غذا رو برداشت و به طرف خونه اش آورد تا اینکه تو وسط راه به یک دیواری رسید همیشه این دیوار رو به راحتی بالا میرفت ولی این بار چون بارش سنگین بود کارش سخت بود برای اینکار ابتدا آقا مورچه یه استراحت کوتاهی کرد بعد با عزمی راسخ تصمیم گرفت از دیوار بالا بره بار اول تا وسط راه رفت ولی نتونست ادامه بده و از همون جا افتاد دوباره از اول شروع به بالا رفتن کرد باز هم افتاد بار سوم ، بار چهارم ، پنجم و همینطور ادامه میداد و از تلاش و کوشش خسته نمی شد و با خودش میگفت من هر طوری شده باید از روی دیوار بالا برم، من باید این بار رو به خونه برسونم والا تو زمستان غذای کافی برای خوردن نخواهم داشت ، بالاخره بعد از چندین بار تلاش توانست بار رو از روی دیوار عبور بده و به خونه اش برسونه.
دوستاش که تلاش و زحمت کشیدن آقا مورچه رو میدیدند میگفتند آقا مورچه بابا چه خبره ، چرا این قدر زیاد تلاش میکنی ، برو یه خورده هم استراحت کن ، ولی آقا مورچه به اونا میگفت الان فصل تلاش و کوشش هست و شما هم باید تلاش کنید.
روزها گذشت و فصل زمستان با بارش برف از راه رسید هوا سرد شد حیوانات باغ به خونه هاشون رفتند.
یه روز ، موش زبل توی خونه اش میخواست غذا بخوره که دید هیچ غذایی نداره با خودش فکر کرد چیکار کنم ، چیکار نکنم همینطور که نمی تونم بشینم شکمم قار قور میکنه ، دید هیچ چاره ای نداره الا اینکه تو هوای سرد، میان برفها دنبال غذا بگرده ، موش زبل همینطور که دنبال غذا میگشت خاله سوسکه و سنجاب کوچولو رو هم دید که اونا هم با زحمت فراوان دارن دنبال غذا میگردن هر روز تو هوای سرد این حیوانات مجبور بودند برای پیدا کردن غذا بیرون بیایند تا از گرسنگی نمیرند ، یه روز موش زبل به دوستاش گفت هیچ توجه کردین که آقا مورچه اصلا بیرون نمی آید من فکر کنم آقا مورچه غذا داشته باشه بعد همگی به خونه آقا مورچه رفتند ، اقا مورچه گفت بله من غذای کافی دارم و فصل زمستان رو به راحتی سپری میکنم چون من تابستان ، فکر امروز رو میکردم و به همین خاطر بیشتر تلاش میکردم ، شما هم باید در فصل تابستان ، فکر روزهای سرد زمستان را بکنید و تلاشتون رو بیشتر کنید . موش زبل به بقیه حیوانات گفت اگه موافق باشین آقا مورچه رو بعنوان رئیس خودمون انتخاب کنیم و به حرفاش گوش دهیم و از تجربیاتش استفاده کنیم همه حیوانات موافقت کردند و آقا مورچه رو حسابی تشویق کردند.
نویسنده: احمد به مقام
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۲۲🔜
#نقاشی
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۲۴🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
فیل
🐘
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۲۵🔜
#داستان
آدم برفی
یک روز در فصل زمستان که هوا خیلی سرد بود، زهره و علی در حیاط خانه برای خودشان یک آدم برفی درست میکردند. علی دستش یخ کرد. زهره گفت: «دستکشت را دستت کن.» علی از توی جیبش یک جفت دستکش درآورد و دستش کرد. آدم برفی آنها خیلی خوشگل شد.
آنها رفتند توی اتاق. مامان بخاری را زیاد کرده بود تا اتاق گرم بشود. زهره دستش را به بخاری چسباند و جیغ زد. مامان جلو آمد و گفت: نباید دستت را به بخاری بزنی. خیلی خطرناک است. میسوزی. بعد مامان دست زهره را فوت کرد.
علی گفت: مامان! من دلم بستنی میخواهد. مامان گفت: عزیزم! هوا سرد است. بستنی هم سرد است. اگر بستنی بخوری، حتما سرما میخوری. حالا هر دوتای شما بیایید و سوپ داغ بخورید تا گرمتان بشود. آنها حرف مامانو گوش کردن و سوپ خوردند .
حالا دیگه همه حسابی خوشحال بودن و کِیف کردند.
#داستان
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۲۷🔜
#شعر
#انار
#نعمت_های_الهی
صد دانه یاقوت دسته به دسته
با نظم و ترتیب یک جا نشسته
هر دانه ای هست خوشرنگ و رخشان
قلب سفیدی در سینه آن
یاقوت ها را پیچیده با هم
در پوششی نرم پروردگارم
هم ترش و شیرین هم آبدار است
سرخ است و زیبا نامش انار است
#شعر
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙199🔜۳۲۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نقاشی
خلاقانه
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۲۹🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۳۰🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون
#توییرلی ها
کوتاه و کوتاه تر
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۳۱🔜
1_150693989.mp3
5.85M
#داستان
می لرزه مثل بید
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۳۱🔜
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
🏡📱⌚️🔌🔩⛓📚🔬
#اطلاعیه
#دوره_تابستانی
👇امروز افتتاحیه ی آموزشگاه تنهامسیرآرامش ... رو داریم
👏👏👏
👌آموزش علوم و فنون و مهارت های مختلف برای رنج سنی مختلف
😍اینجا برای #ایام_فراغت_کودکان نوجوانان ،جوانان و بزرگسالان برنامه داریم
🌹تشریف بیارید تا از انواع آموزش های ما اطلاع پیدا کنید
🔰آموزش نقاشی کودکان
🔰آموزش طراحی(مبتدی وحرفه ای)
🔰آموزش خوشنویسی
🔰آموزش زبان انگلیسی
🔰آموزش زبان عربی
🔰تعمیر لوازم خانه
🔰تعمیرات موبایل
🔰زنبورداری
🔰تهیه لوازم آرایش...
🔰و کلی آموزش عالی دیگر ....
با شهریه های بسیار کم ...
در انتخاب مربی سعی کردیم باتجربه ترین ها رو دعوت کنیم ....
برای ثبت نام خیالتون راحت باشه☺️👌
🌺به آدرس ما تشریف بیارید...
👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1805451316Cd14018aac3
👆👆👆👆👆👆👆
#شعر_کودکانه
✅ امانت داری
اتل متل توتوله
امانتدار چه جوره؟
همیشه از امانت
میکنه او حمایت
امینِ در امانت
نمیکنه خیانت
هر چیزی پیشش بردن
وقتی به او سپردن
خوب نگهش میداره
بیداره و هوشیاره
کار امانتداری
یعنی دوستی و یاری
مشکلگشایی کردن
کار خدایی کردن
خوشا به آن امینی
امین نازنینی
که شاده از امانت
پابنده در صداقت
وظیفهاش شیرینه
شیرین ولی سنگینه
#شعر
امانت داری
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۳۲🔜
#نقاشی
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۳۳🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
کاردستی
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۳۴🔜
ارسالی کاربر
کاردستی کیان محمدی واحد از همدان
و اظهار لطفشون
👇👇👇😍
باسلام و وقت عالي،متعالی
من ميخواستم بابت ايجادکانال خوبتون بینهایت تشکروتقديرکرده باشم🙏🙏واقعععاااامطالبتون مفيدوبينظيره
انشاء الله درسايه لطف بیکران الهی ترویج دهنده زندگی معصومین باشين🙏🙏
بنده خيييللللييي در زندگی استفاده. میکنم الحمدلله زندگیم برکت چندجانبه ای ميبرم🙏🙏
#ارسالی کاربر ،گلسا عباسی . کرج
سلام و ادب خدمت شما تنها مسیر های عزیز
خیلی خوشحالم که با کانال و رسانه تنها مسیر آشنا شدم ،ممنونم از اینکه با مطالب و موضوعات مفیدتان، بچه ها را ترغیب به کارهای خداپسندانه و نیک میکنید🙏🌺 ،دخترم خیلی خوشحال شد که برنده شد و بعد از مدتها جایزه اش به دستش رسید،مطمعن بودم که شما حتما جایزه اش رو براش ارسال میکنید😊
ممنونم که به جایزه هایی که ارسال میکنید اهمیت میدین ،از کتابهایی که ارسال کردین خیلی خوشحال شدیم و هر روز دارم برای دخترم آنها را می خونم، راستش همیشه دنبال چنین کتابهایی بودم ،واقعا ممنونم 🙏
ارسالی کاربر
سلام خسته نباشید.
ممنونیم از زحماتی که درتنها مسیری میکشید من از برنامه هابراپسرم میخونم مخصوصا قصه ها خیلی خوشحال میشه....
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارسالی کاربر
زهرا مسلمی قم