شعر کودکانه حضرت اباالفضل (ع)
پدرش بود علی (ع)
مادرش اُم البَنین (س)
روی او همچون ماه
چهره اش زیباترین
پهلوان بود و قَوی
چون امیرالمومنین (ع)
در نَبرد و کارزار
او شِگفتی آفرین
خوش سخن بود و مَتین
در ادب او اولین
عاشقِ مولا حسین (ع)
سَروَر و سالارِ دین
نام و یادَش هر کجا
می درخشد چون نِگین
نامِ او عبّاس (ع) است
با حسین (ع) او هَمنِشین
هَمچو عبّاسِ علی (ع)
یک برادر این چنین
در تمامِ طولِ عُمر
تو نمی بینی مَتین
روز و ماه و سال ها
رفت و شد روزی غَمین
چونکه شد مولا حسین (ع)
واردِ یک سرزمین
حضرتِ عبّاس بود
در کنارِ شاهِ دین
کربلا ، گرما ، عَطَش
دشمنانِ در کمین
خیمه ها وُ قَحطِ آب
قطره های آخرین
در دلِ جنگ و نَبَرد
گفت امامِ سِوُمین
اِی اباالفضلِ (ع) رَشید
اسبِ خود را کُن تو زین
رو به سمتِ رودِ آب
اِی اُمیدِ دلنشین
آبی آوَر از فُرات
کودکانم را ببین
با تَوَکُّل بر خدا
ذکرِ رَبّ العالَمین
رفت و خود را او رِساند
به فُرات آن مَه جَبین
مُشتِ خود را آب کرد
تشنه بود و دل غَمین
یادِ مولا کرد و ریخت
آب و بر روی زمین
مَشکِ خود را آب کرد
آن یَلِ اُم البنین (س)
راهی شد سوی حرم
آن حماسه آفرین
دشمن اما بینِ راه
کرده بود آنجا کمین
دستِ راستَش را بُرید
دُشمَنَش از روی کین
مَشک و با دندان گرفت
چاره ی او شد همین
با همان دستِ چَپَش
رفت و سوی مُشرکین
جَنگِ زیبایی نِمود
آری با دَستی چُنین
دُشمَنَش گفت با خودَش
چاره ای نیست غیر از این
تیر و زد بَر چَشمِ او
آن ستمکارِ لَعین
حمله کردند سوی او
از یَسار و از یَمین
ضربه ای زد بی حَیا
با عَمودِ آهنین
بر سَرِ عباس (ع) و شد
ناگهان نقشِ زمین
یک طرف مَشک است و دست
یک طرف خون بر زمین
یک طرف ایستاده بود
اسبِ او بی سَرنشین
شد همان جا او شهید
مَردِ ایثار و یَقین
حَرَمِ او کربلاست
قَبله گاهِ عاشِقین
میشود زیبا حَرَم
با حُضورِ زائرین
از تو میخواهم خدا
یک زیارت من همین
تا رَوَم پابوسِ او
یک مُحَرَّم ، اربعین
معنای لغات در شعر :
مَه جَبین : کسی که پیشانیش مانند ماه (قمر) درخشان باشد .
یَل : پهلوان
کین : کینه و دشمنی
لَعین : لعنت و نفرین شده ، ملعون
یَسار و یَمین : چپ و راست
عمود آهنین : گُرز و چُماقِ آهنین
شاعر : علیرضا قاسمی
#شعر_کودک_و_نوجوان
#شعر_کودکانه_حضرت_اباالفضل
#شعر_کودکانه_حضرت_عباس
🌷کانال میوه دل من:👇
╭┅──——🌸————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅──——🌸————┅╯