eitaa logo
مدافعان حـــرم
892 دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
10.9هزار ویدیو
229 فایل
🌱بسم رب الشهدا و الصدیقین🕊 زنده کردن یاد و خاطره ی شهدا کمتر از شهادت نیست 🥀 "مقام معظم رهبری " ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17332925273420 اطلاعات👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1883046322C1568ca0f84 900_____________🛬_1k
مشاهده در ایتا
دانلود
|. . .📓⃟🌙. ‌. ‌. | 🍂 رفتم بیرون، برگشتم. هنوز حرف می زدند. پیرمرد می گفت « جوون ! دستت چی شده ؟ تو جبهه این طوری شدی یا مادر زادیه ؟» حاج حسین خندید. آن یکی دستش را آورد بالا. گفت « این جای اون یکی رو هم پر می کنه. یه بار تو اصفهان با همین یه دست ده دوازده کیلو میوه خریدم برای مادرم. »پیرمرد ساکت بود. حوصله ام سر رفت. پرسیدم « پدر جان ! تازه اومده ای لشکر؟ » حواسش نبود. گفت « این، چه جوون بی تکبری بود. ازش خوشم اومد. دیدی چه طور حرفو عوض کرد ؟ اسمش چیه این ؟» گفتم «حاج حسین خرازی» راست نشست. گفت « حسین خرازی ؟ فرمانده لشکر؟»🍂 |...📓⃟🌙...| |...📓⃟🌙...| |...📓⃟🌙...|
اینم از پست های ناب شهداییمون❤️🥲
‌ |..🚗❤️..| |..🚗❤️..| امـٰام‌زمان‌میگہ اگرشیعیان‌مآ به‌اندآزه‌یك‌لیوٰان‌تشنه‌مابودند؛ ما‌ظھورمیڪردیم:)) . هفت‌میلیاردآدم‌نمیتونن‌یہ لیوآن‌تشنھ‌باشن🚶🏻! -تبـٰاهیم‌''
مدافعان حـــرم
‌ |..🚗❤️..|#تلنگرانه |..🚗❤️..|#امام_زمان امـٰام‌زمان‌میگہ اگرشیعیان‌مآ به‌اندآزه‌یك‌لیوٰان‌تشنه‌ما
چقدر سر نمازامون به یاد همه بودیم به جز اونی که باید به یادش باشیم. خدا خودش رحم کنه! +این‌بار توی قنوت نمازت بگو : |..🌎💙..| :) |..🌎💙..|
خوب اینم از بهترین پست ها که تعلق میگیره به شهدا🌿🌹 خیلی سعی میکنم از منابع و کتاب های معتبر از شهدای دفاع مقدس ،فاطمیون، مدافع حرم و ... داستان زیبا و شنونده پیدا کنم نظرتون،اعتقاد ،انتقاد، پیشنهاد،اعتراضی بود بنده درخدمتم😁🌱 منتظرم نزارید : @Loveshahadat ناشناس☜https://harfeto.timefriend.net/16516470681921
طوری‌تلاش کنیدکه‌اگرروزی امام‌زمان(عج)فرمودند: یک‌سربازمتخصص‌میخواهم بفرمایند،فلانی‌بیاید((((: سربازی‌که‌هیچ‌کارایی‌نداشته‌باشد،  بدردآقانمیخورد. |..🕶🎬..| |..🕶🎬..|
دولت طرح فرهنگ‌سازی حجاب ریخته بعد آقایون اومدن با بودجه‌ای که داده شده بنر زدن تو شهر که «حجاب را رعایت کنیم» این شده فرهنگ‌سازی‌شون علی‌برکت‌الله +رسما دارید به شعور ملت توهین می‌کنید!😐😏 ؟!
🌳 اولین درخت مصنوعی کشور در تبریز نصب شد درخت مصنوعی (درخت صنعتی) نام دستگاهی است که در جذب آلودگی هوا به اندازه ۷۵۰۰ اصله درخت سوزنی کارکرد دارد و از طرفی می‌تواند سالانه ۶۱ میلیون متر مکعب هوا را تصفیه کند. پ.ن : هنوزم قصد دارید گاوی در آمریکا و اروپا باشید؟😂✋🏾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️فرشته‌های هاکی ایران پ.ن: جالب ترین جای ماجرا برای من بشخصه اون جایی بود که این دخترا سرود کشورشون و خوندن ولی یه عده مثلا فوتبالیست بازم مثلا برای حمایت از دخترا سرود و نخوندن!!! خلاصش ک غیرت داشتن به مرد بودن نیست... نایب قهرمانیتون مبارک💫❤️
عاشقان وقت نماز است 🫀🌱 اذان میگویند 🎶 قبله هم سمت نماز است اذان میگویند التماس دعا منو فراموش نکنیدا 🥲🌹
ما به عشق رهبرمان تلاش میکنیم 😎💪🏽 |..🪖📖..|#جبهه_درس |..🪖📖..|#عکاسی_مجاهد
مدافعان حـــرم
الان فکر میکنین چرا من همش توی فصل های فیزیکم😂 درسته درسته چون آزمونش از رگ گردن به من نزدیک تر است😂✋🏾
❤️بسم الله الرحمن الرحیم ❤️ قسمت بیست و پنجم بدون تو هرگز با اون پای مشکل دارش، پا به پای همه کار می کرد … برمی گشت خونه اما چه برگشتنی … گاهی از شدت خستگی، نشسته خوابش می برد … می رفتم براش چای بیارم، وقتی برمی گشتم خواب خواب بود … نیم ساعت، یه ساعت همون طوری می خوابید و دوباره می رفت بیرون …هر چند زمان اندکی توی خونه بود … ولی توی همون زمان کم هم دل بچه ها رو برد … عاشقش شده بودن … مخصوصا زینب … هر چند خاطره ای ازش نداشت اما حسش نسبت به علی … قوی تر از محبتش نسبت به من بود …توی التهاب حکومت نوپایی که هنوز دولتش موقت بود … آتش درگیری و جنگ شروع شد … کشوری که بنیان و اساسش نابود شده بود … ثروتش به تاراج رفته بود … ارتشش از هم پاشیده شده بود … حالا داشت طعم جنگ و بی خانمان شدن مردم رو هم می چشید … و علی مردی نبود که فقط نگاه کنه … و منم کسی نبودم که از علی جدا بشم …سریع رفتم دنبال کارهای درسیم … تنها شانسم این بود که درسم قبل از انقلاب فرهنگی و تعطیل شدن دانشگاه ها تموم شد … بلافاصله پیگیر کارهای طرحم شدم … اون روزها کمبود نیروی پزشکی و پرستاری غوغا می کرد …
قسمت بیست و ششم رگ یاب اون شب علی مثل همیشه دیر وقت و خسته اومد خونه … رفتم جلوی در استقبالش … بعد هم سریع رفتم براش شام بیارم … دنبالم اومد توی آشپزخونه …- چرا اینقدر گرفته ای؟ حسابی جا خوردم … من که با لبخند و خوشحالی رفته بودم استقبال!! … با تعجب، چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش… خنده اش گرفت …- این بار دیگه چرا اینطوری نگام می کنی؟ … - علی … جون من رو قسم بخور … تو ذهن آدم ها رو می خونی؟ …صدای خنده اش بلندتر شد … نیشگونش گرفتم … - ساکت باش بچه ها خوابن …صداش رو آورد پایین تر … هنوز می خندید … - قسم خوردن که خوب نیست … ولی بخوای قسمم می خورم … نیازی به ذهن خونی نیست … روی پیشونیت نوشته …رفت توی حال و همون جا ولو شد … - دیگه جون ندارم روی پا بایستم …با چایی رفتم کنارش نشستم … - راستش امروز هر کار کردم نتونستم رگ پیدا کنم … آخر سر، گریه همه در اومد … دیگه هیچکی نذاشت ازش رگ بگیرم … تا بهشون نگاه می کردم مثل صاعقه در می رفتن… - اینکه ناراحتی نداره … بیا روی رگ های من تمرین کن … - جدی؟لای چشمش رو باز کرد … - رگ مفته … جایی هم که برای در رفتن ندارم … و دوباره خندید … منم با خنده سرم رو بردم دم گوشش … - پیشنهاد خودت بود ها … وسط کار جا زدی، نزدی … و با خنده مرموزانه ای رفتم توی اتاق و وسایلم رو آوردم
قسمت ۲۵ رمان بدون تو هرگز.mp3
1.56M
☘ صوت قسمت ۲۵ رمان بدون تو هرگز
صوت قسمت ۲۶ ضبط شده بود اما یه مشکلی داشت که نتونستیم نشر بدیم انشاءالله قسمت های بعدی✋ راستی این ویس ها صدای خود بنده نیست با برنامه تغییر دادیم شما هم میتونید از برنامه ای که معرفی میکنم استفاده کنید😁
تغییر صدای حرفه ای
نمی دونم😄 اشکالی نداره✋ بزرگوارانی که اسم شهید دادند در ناشناس ،بنده تحت عنوان چله در نظر میگیرم و بزرگوارانی که میخوان در پویش شرکت کنن ۱_اسم شهید ۲_نام شهر ۳_معرفی کوتاهی از شهید به پی وی بنده بفرستند دوشنبه ها این پویش اجرا میشود
شما برای اینجا آماده اید؟! بدنم مورمورید😐💔
•••🐌🥠" ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یـٰارَب‌دِل‌دۅستـٰان‌پُراَزغَم‌نَڪُنۍ، ‌بـٰاتیرقَضـٰاقـٰامَت‌مـٰاخَم‌نَڪُنۍ، اۍچَرخ‌تۅرابہ‌حَق‌قُرآن‌سۅگَند، یِڪ‌مۅ؛زِسَرسِیّدمـٰاڪَم‌نَڪُنۍ!" {🥠🐌} ☜ {🥠🐌} ☜
بدون شرح🚶🏽‍♂🕳
آدمیزاداست‌دیگر؛دوست‌دارد‌دق‌کند گاه‌گاهی‌گوشه‌ای‌بنشیند‌و با‌ذکری‌هق‌هق‌کند..
تڪرار شو واسم ❪تُـــــو❫ بهترین اتفاقی‎‌‌‎‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌♥️‎‌.
"لأنك شديد الصبر ، ظنوا أنك لا تشعر..." چون صبرت زیاد بود، گمان کردند چیزی حس نمیکنی... ‌