eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
34.7هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
11.2هزار ویدیو
278 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 کپی آزاد💐 ارتباط👇 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c کانال عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
#خاطرات قبل از اذان صبح برگشت. پیکر #شهید هم روی دوشش بود.👀 خسته بود و خوشحال. می گفت: یک ماه قبل روی ارتفاعات بازی دراز عملیات داشتیم. فقط همین شهید جا مانده بود. پیرمردی جلو آمد.👴 #پدرشهید بود.🕊 همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاع آورده بود. سلام کردیم و جواب داد.😊 همه ساکت بودند. انگار می خواهد چیزی بگوید اما! لحظاتی بعد سکوتش را شکست: آقا ابراهیم ممنون!❤️ زحمت کشیدی!🌹 اما پسرم...! پیرمرد مکثی کرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است!😳 لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت.😔 چشمانش گرد شده بود از تعجب! بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود.😔 چشمانش خیس از اشک بود. صدایش هم لرزان و خسته:😔😔 دیشب پسرم را در خواب دیدم.💤 می گفت: در مدتی که ما #گمنام و بی نشان بر خاک #جبهه افتاده بودیم، هر شب مادر سادات #حضرت_#زهرا(س) به ما سر می زد.😍 اما حالا، دیگر چنین خبری برای ما نیست...!😭 می گویند #شهدای_گمنام مهمانان ویژه حضرت زهرا(س) هستند!❤️😔 پیرمرد دیگر ادامه نداد. سکوت جمع ما را گرفته بود. به ابراهیم هادی نگاه کردم.👀 دانه های درشت اشک از گوشه چشمانش غلط میخورد و پایین می آمد.😔😭 می توانستم فکرش را بخوانم. ابراهیم هادی گمشده اش را پیدا کرده بود! #گمنامی... #شهید_ابراهیم_هادی @Modafeaneharaam
🌹خیلی زینبی بود و نسبت به حضرت زینب(س)حساسیت خاصی داشت، همیشه می گفت : تا زمانی که زنده باشم،تو سوریه میمونم و از ناموس امام حسین (علیه السلام) پاسداری می کنم. ☝️ یادم هست که می گفت:«با چند نفر از دوستان با هم نشسته بودیم و در مورد تحولات صحبت می کردیم. یکی از همرزمان گفت:«اگر سوریه سقوط کرد چیکار کنیم⁉️ هر کسی که نشسته بود یه چیزی میگفت. +میرم لبنان،اون یکی میگفت عراق. به آقامهدی گفتن:شما کجا میرید،سیدمهدی؟ لبخند همیشگی خودش زد گفت:«من ميرم حرم بی بی زینب دم در حرم میمونم☺️،تا آخرین قطره خونم از حرم خانم پاسداری می کنم...تاکسی نگاه چپ به حرم نکنه.☝️ سرشون رو انداختن پایین.یکیشون گفت:ایول آقامهدی.دست ماروهم بگیر😔تفکر مَهدی حسادت داشت... 🌹شهید مدافع حرم مهدی حسینی @Modafeaneharaam
🍃تصویر بالا اخرین عکس و تصویر از آقا مهدی ذاکر حسینی میباشد 🍃 🕊آخرین سفر 🕊 مهدی داخل اتوبوس بود و به سمت فرودگاه حرکت میکردند . یکی از مسولین سمت مهدی آمد و گفت _ذاکر به خانواده خبر دادی ؟🤔 مهدی که مانده بود چه پاسخ دهد گفت _نه راستش اصلا خبر ندارند 😔 _مهدی به خانه زنگ بزن و بگو شاید این سفر آخر تو باشد 💔 مهدی گوشی یکی از بچه ها را گرفت تا به خانه زنگ بزند . یکی از همرزمان مهدی گفت همه ساکت باشند ذاکر میخواهد با مادرش صحبت کند 😅 _سلام مامان _سلام مهدی کجایی ؟چرا نیومدی؟ _من فرودگاهم دارم میرم سوریه _مهدی آنجا چیکار میکنی ؟ قرار نبود الان بری😳😱 _مامان باید برم و ماموریت خیلی فوری و ناگهانی پیش آمده و زنگ زدم خداحافظی کنم 💔😔 _مهدی !برادرت کارتهای عروسی شان را هم پخش کرده اند ، تالار دیده اند .اگر بری و برایت اتفاق بیفتد عروسی برادرت عزا میشود 💔😭 _راضی میشوی برگردم و تصادف کنم یا در رختخواب بمیرم ؟ _مهدی برگرد اگر بروی و زخمی بشوی دیگر اصلا نیا ! مهدی وصیتش را به مادرش گفت و از مادرش حلالیت طلبی کرد و او را راضی کرد و رفت و این آخرین سفر مهدی بود😭💔 شهید مدافع حرم سید مهدی ذاکر حسینی🌹 @Modafeaneharaam
عاشق فوتبال و تیم استقلال بود 💙 اونه تنها بازی فوتبال را دوست داشت بلکه اطلاعات بالایی در مورد تیم ها و بازیکنان داشت ...😊 مثلا می دانست که چه تیمی در چه سالهایی چه مقام هایی آورده است....☝️ مثلا فلان بازی کن در چه شرایط خانوادگی است و چه بازی هایی داشته است .👌 هر زمان کنار همکارانش مشغول بازی فوتبال بود ،آنقدر جدی به یک بازی دوستانه نگاه می کرد که انگار برای جام جهانی بازی میکند .....✅ مهدی نه تنها یه جوان انقلابی بود بلکه ورزشکار و بسیار امروزی رفتار میکرد ..💔 🌹 @Modafeaneharaam
هدایت شده از 
🔶🔹رفاقت باشهدا رفاقت زمین باآسمان است🍃 ✤رفیقان ڪ شدی↴ دستگیرت میشوند به مهر شهیدت کیه!؟❥❖ کانال رفقای شهید بیضائی و بیوگرافی شهدا شهدا ✞ٰٰٰٰٰٰٰٜٜٜٜٜٜٜٜٜ۪۪ٜٜٜٜٜٜٖٜٜٜٜٜٜٜٖٜ͜͜͜͡͡͡دعوتمـــــان را لبیک میگویی💯📿 JOiN⃟❥ https://eitaa.com/shahid_Beyzaii
خیلی خسته بود . از یه محاصره سخت جان سالم به در برده بودند و برای آزادی الحمره خیلی جنگیده بودن . تقریبا گرسنه بودند و قبل از اینکه چیزی بخورد وقتی به مقر رسید🚶‍♂ گفت : من اول به مادرم یه زنگ بزنم . صدای مادرش در پشت تلفن دلش را گرم کرد و در جواب احوالپرسی مادرش گفت :همه خوبیم ،همه چیز در امن و امان است . مادرش گفت :مهدی غذای خوب می خورید ؟خوب می خوابید؟❗️ مهدی با اینکه ،هم گرسنه بود و هم بی خوابی شدید کشیده بود گفت :همه چیز عالی ،اینجا مثل رستوران غذا منو باز😌 ،هر چی بخواهیم برایمان آماده است . از بس خوابیدیم خسته شدیم... وقتی مهدی گوشی را قطع کرد .همرزمش گفت :مرد مومن چرا به مادرت دروغ گفتی ،تو که دیروز تو محاصره بودی❗️ . مهدی گفت : آخه راستش و بگم که مادرم میاد اینجا منو به زور بر می گرداند.. ول کن بزار مادرم در خانه با خیال راحت فکر کند که همه چیز امن است ،بزار آرامش داشته باشن🍃 #خاطرات #شهید_مهدی_ذاکرحسینی @Modafeaneharaam
❣مهریه ما يك جلد كلام الله مجيد بود و يك سكه طلا ❣ 💓 سكه را بعد عقد بخشیدم... 📖 اما آن يك جلد قرآن را محمد بعد از ازدواج خريد و صفحه اولش اينطور نوشت: 💕 "اميدم به اينست كه اين كتاب اساس حركت مشترك ما باشد و نه چيز ديگر،كه همه چيز فنا پذير است جز اين كتاب" 💕 🌷حالا هر چند وقت يكبار كه خستگي بر من غلبه ميكند اين نوشته ها را ميخوانم و آرام ميگيرم. 🌹 همسر شهيد محمد جهان آرا 🌹 🌸 پیامبر اکرم (ص) : 💐 اسلام داشتن همسر را بعد از دین ، بالاترین نعمت و سودمندی برای مومن می داند... 📒 وسائل شیعه ج۲۰ @Modafeaneharaam
🟢 اولین کانال جامع نشر آثار حضرت علامه حسن زاده آملی ره و شاگردان ایشان در ایتا و تلگرام 👇👇 📝 کلید 🔹 💦 شرح دروس‌روزانه ‌ و و 🎧 نظر‌حضرت‌علامه‌ در‌مورد 🗓 حضرت علامه حسن زاده آملی ✍️نظر حضرت علامه حسن زاده در مورد 📽️گفتگوی و مصاحبه و پیرامون شناخت امام زمان عج 💚روی لینک زیر بزنید و وارد کانال شوید👇👇👇 @shakhehtoba https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
🌷گلزار شهدا را خیلی دوست داشت . 🍃هر پنجشنبه پاتوقش گلزار شهدا بود . موقعی که شهید اکبر شهریاری را می خواستند دفن کنند ,من عکس رسول را دستم گرفته بودم و کنار ایستاده بودم . 🕊یکی از مادرهای شهدا آمدند و به من گفتند :این پسر هر هفته سر مزار پسر من میومد و چقدر هم پیش من ناهار خورده . 📚 به نقل از مادر شهید رسول خلیلی @Modafeaneharaam
یادمه چند سال پیش بود که با یه گروهی رفتیم راهیان نور گروه با صفایی بودن ، بینشون چندتاشون مدافع حرم بودن که اواخر سفر دیگه کم کم با هم رفیقم شده بودیم.... تو مسیر برگشت به کرج بودیم و داشتیم با رفقای جدیدمون صحبت میکردیم که حرف از محلمون شد... اونا که اسم محلمون ترک آبادو شنیدن دونه دونه شروع کردن از بچه محلامون نام بردند که رسیدن به اسم .... ما گفتیم آره میشناسیمش تو پایگاه بسیج خودمونه اصلا و هیئت های خودمونیمونم میاد... یه کمی که صحبت کردیم گفت خیلی مرده🖤 گفتیم چطور ؟ گفت ما تو منطقه باهاش آشنا شدیم... تو منطقه خیلیا هستن شبا بیدار میمونن ولی بعد از اینکه همه شب بیداری یاشون تموم میشد تازه میزد بیرون از چادر و آسایشگاه و میرفت بیرون... یه شب از سر کنجکاوی رفتم دنبالش ، دیدم رفت سراغ دستشویی های مقر و شروع کرد دستشویی هارو شستن و نظافت کردن 💚🖤 و بعدشم اومد نمازای شبانه اش رو بیرون از چادر خوند و ادامه روزشو گذروند... از اون به بعد هروقت میدیدمش تازه فهمیده بودم چه کسی بینمونه و خبر نداشتیم... بهشم که میگفتیم قبول نمیکرد و میزد زیرش 😔 ما هم با هم قرار گذاشتیم اگه یه روزی شهید شد بعد شهادتش اینارو بگیم ؛ زرنگی کردی و رفتی و ما موندیم با ای شادی روحش یه بفرستید... @Modafeaneharaam