eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
12.5هزار ویدیو
291 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان حرم 🇮🇷
غیبت ممنوع🚫 از بیزار بود... وقتی در جمعی نشسته بودیم ،به محض اینکه کسی شروع به غیبت میکرد بلند صلوات میفرستاد😊 و نمیگذاشت که آن شخص به غیبتش ادامه بده. اگر به تذکرش اهمیت نمیدادند حتما مجلس رو ترک میکرد.☝️ اینقدر این موضوع براش اهمیت داشت که مارو به غیبت نکردن عادت داده بود. میگفت حیف است که آدم ثواب کارهای نیکشو به واسطه غیبت کردنش از دست بده.😞 و همیشه میگفت اگر حرفی که پشت سر شخصی میزنید راست باشد، حساب میشه و اگر دروغ باشد، است.😔 اگر به مهمانی میرفتیم که چندتا بچه خردسال مشغول بازی و شیرین زبانی بودن و بقیه سرگرم بچه ها میشدن خوشحال میشد.میگفت در خانه ای که بچه هست هیچ وقت غیبت وارد نمیشه☺️چون اهل خانه سرگرم بازی با بچه ها و از غیبت و بدگویی دیگران دور میشن... در مدت 4سال و 9 ماه که توفیق زندگی با علیرضای عزیز را داشتم هیچوقت ازایشان غیبت وتهمت نشنیدم وواقعا معلم نمونه دین واخلاق برای من ودیگران بود🌺 🌹 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🌸اهمیت به همسر حضرت زهـــرا (س) فرمودند : 🍃بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهــــربان و بخشنده اند. 🍃و علیر‌ضای من از با ارزشمندترین مردان زمان خود بود چرا که در بخشش محبت به من هیچ خساست و غروری به خرج نمیداد و بسیار در بذل و بخشش مهر و عشــق به همســــرش دست و دلباز بود.❤️ 🍃تا جایی که زمانیکه برای خرید به بازار یا به گردش و مسافرت میرفتیم اجازه نمیداد هیچ وسیله ای را من کمکش بیاورم. سبکترین چیزهایی هم که خریده بودیم یا به همراه داشتیم را هم خودش می آورد. میگفت برای من خیلی زشت است که در کنار خانمم باشم و همسرم حتی یک پاکت را همراه بیاورد.☝️ 🍃برای جایگاه زن اهمیت ویژه ای قائل بود و این کار را با عشــــق و خواست قلبی خودش و نه به اجبار یا اصرار من انجام میداد. میگفت خانمم شما فقط موا‌ظب چادر و حجابت باش😌.حتی هم علی اکبرمان را بغل میکرد و هم وسایل را میبرد. 🍃جزئیات محبت های علیرضا به حدی به من و فرزندش زیاد بود که همیشه رفتارش برایم تعجب آور بود.اما همین رفتارهای زیبای علیرضا باعث میشد عشــــق در وجود هردویمان آنچنان ریشه کند که تا سالیان سال هم از آن عشــق و علاقه ذره ای کم نشود💕. 🍃محبتی که هنــــوز با یادش روزگار را سپری میکنم 🌹 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
❧•❈•جبران محبــــت •❈•❧ 🍃در مدت چهار سال و پنج ماه زندگی مشتــــرکمون هیچوقت بدون هم بیرون از منزل غذا یا خوراکی نمیخوردیم.در طول ماموریتهاش،خوراکیها را نگه میداشت و هرسری که به منزل برمیگشت برام میاورد.میگفت دلم نیومد بدون تو لب به این خوراکی ها بزنم😢.حتی گاهی که در دانشگاه میخواست چیزی بخوره،تماس میگرفت و صحبت میکرد،میگفت میخوام تنها نباشم .تنهایی ازگلوم پایین نمیره. 🍃روزهایی که به دانشگاه میرفتم،ناهارشو اماده میکردمو تاکید میکردم که وقتی برگشتم غذایی باقی نمانده باشه.ولی حتی اگه کلاسم تا ساعت 5 بعد از ظهر هم طول میکشید، دست به ظرف غذا نمیزد تا من برگردم و باهم غذا بخوریم❤️. وقتی سفره را باز میکردمو غذا را آماده میکردم،دست به غذا نمیزد تامن هم سر سفره حاضر بشم. 🍃در ایام ماه مبارک رمضان،بخاطر بارداری و شیردهی روزه نمیگرفتم.ولی چون میدونستم علیــــرضا بدون من سحری نمیخوره بیدار میشدم و باهاش همراهی میکردم و خیالم راحت بود که بدون سحری روزه نگرفته.☺️ فصل پاییز و زمستان که روزه های قضامو میگرفتم،با اینکه علیــــرضا حتی یک روزه قضا هم نداشت،ولی بخاطر من سحرها بیدار میشد و روزه مستحبی میگرفت😢..گفت: میخوام تنها نباشی و سحریتو بخوری... 〰〰〰〰〰〰〰〰 •✦مقام معظم رهبری: ✦• در استحکام بنیان خانواده ، خود زن و شوهر بیشترین نقش را دارن . با گذشت خودشان ، با مهربانی و محبت خودشان - که از همه مهمتر محبت است - میتوانن این بنا را ماندگار و این سازگاری را همیشگی بکنند.🍃 🌹 @Modafeaneharaam
🕊🌺 🌸علیرضا محبت و ارادت بی نظیری به پدرو مادرش داشت. ما هفته ای دو تا سه بار پدرو مادرش را زیارت میکردیم.. ولی هربار که با پدرو مادرش روبرو میشد گویا یکسال هست که اونها رو ندیده. پدرشو در میکشیدو پدر رو بوسه باران میکرد. پدر رو میبوسید و به گلو با پدرش حال و احوال پرسی میکرد. 🌸بعد از اون میرفت توی آشپزخونه سراغ مادرش.. و روی مادر رو و از آغوش مادرش دل نمیکند.. دست مادرو میگرفت و کنار خود مینشاند. 🌸وقتی که پدر مینشست پدر رو باران میکرد. دوسال بعد از ازدواجمون اولین باری که تلفنی بهش خبر دادن که مادر بخاطر بالارفتن فشار در بیمارستان بستریه خیلی حالش بد شد.فشارش افتادو نتونست روی پاهاش بند بشه.آب قند بهش دادم.ازش خواستم که خودشو کنترل کنه.نباید اینقدر بیتابی کنه.ولی گفت من تحمل مریضی مادرمو ندارم.نمیتونم طاقت بیارم که حتی یک سرفه بکنه.و بعد فورا خودش رو پیش مادرش رسوند. محبتش به پدرو مادر از نوع خدایی و آسمونی بود. ۹۳/۱۲/۲۹ @Modafeaneharaam